سلام من علی هستم ١٨ ساله قد و هیكل متوسط پوست تقریبا سفید با موهای بور خیلی ها میخاستن منو بكنن خیلیا هم میخاستن بم بدن خلاصه سرتونو درد نیارم حدودا ١٦ سالم بود كه یكی از رفیقام كه اسمشو میزاریم متین خونه شونو عوض كردن و اومدن نزدیك ما. من كه اونو از قبل تو مدرسه میشناختم بیشتر باهاش صمیمی شدم اونم پسر خوشگلی بود كه بچه ها میگفتن قبلا كون میداده ولی من اعتنا نمیكردم.
ی روز تو مدرسه بهم گفت پدر و مادرش رفتن مسافرت و یه هفته تنهاست واسه همین منم عصرش رفتم خونشون كه ps4 بازی كنیم وقتی در خونشونو زدم یكم طول كشید تا درو باز كنه بالاخره درو باز كرد و رفتیم داخل.
دراز كشیده بودیم و مشغول بازی بودیم؛چن دقیقه گذشت كه پاشو به كیرم زد.من با خودم گفتم شاید حواسش نبوده ولی كم كم دیدم داره بهم نزدیك میشه و ریتم نفساش تغییر كرده.دیگه اصلا حواسم به بازی نبود ولی به روی خودم نمی اوردم منتظر بودم ببینم چیكار میكنه.اروم دستشو رو پام و بعد كیرم گذاشت من كه جریانو فهمیده بودم صورتمو برگردوندم وقتی صورت نازشو دیدم نتونستم تحمل كنم و گذاشتم هر كاری میخاد بكنه اونم فهمید و اروم رفت سمت شلوارم و كشیدش پایین. كیرم كه نیمه شق بود افتاد بیرون. اولین بارم بود كه ی نفر كیرمو میگرفت ولی انگار خجالت و استرس جاشو ب لذت داده بود بطوریكه كاملا در اختیارش بودم اونم تو كارش حرفه ای بود و بچه ها راست میگفتن كه كونيِ خوبیه خیلی نرم كیرمو تو دهنش حركت میداد جوری كه حس میكردم الكسیس داره واسم ساك میزنه . تخمامو لیس میزد و همه كیرمو میكرد تو حلقش. برای اینكه ابم زود نیاد كیرمو كشیدم بیرون و كامل متینو لخت كردم واااای چی میدیدم لامصب از صد تا كُس سر بود یه بدن گوشتی نه چاق كه یه دونه مو هم نداشت خوابوندمش روی كاناپه و یه كوسن گذاشتم زیر شكمش كه كونش بیاد بالا كونش گشاد بود معلوم بود زیاد داده تف زدم به سوراخش و یكم بازش كردم و با یكم فشار كیرمو كردم تو كون نرمش. سر كیرم كه رفت تو گفت اههههه با این صداش كیرمو تا ته كردم تو كونش و از شدت شهوت ابم پاشید تو كونش یكم خوابیدم روش ولی هنوز كیرم راست بود. دوباره شروع ب تلمبه زدن كردم كونش كه با منی حسابی خیس شده بود شالاپ شولوپ میكرد و حدودا ٥ دقیقه بعد دوباره ارضا شدم. اروم كیرمو كشیدم بیرون و از پشت لپشو بوسیدم و رفتم لباسامو بپوشم .اونم وقتی بلند شد ابش روی كاناپه ریخته بود.
شبش توی تلگرام وقتی بهم پی ام داد كلا لحنش عوض شده بود و عشقم و عزیزم از زبونش نمی افتاد و بهم گفت كه خیلی حال كرده. خلاصه اون یه هفته كه خونشون خال بود یه روز در میون میرفتم و یه حال اساسی میكردیم.

قابل توجه دوستانی كه از گی بدشون میاد: این داستان واسه زمان جاهلیت بود و از سر جق زیاد میرفتیم كون همكلاسی هامون میزاشتیم?
ولی الان هیچ علاقه ای به جنس موافق ندارم.
نوشته: علی