محمدعلی و داداشش

1403/02/06

این خاطره مال چند سال پیشه وقتی دبیرستان بودم.
یه همکلاسی داشتم اسمش محمد علی بود بچه لاغر و خوش فیسی بود با اینکه خیلیا دنبال کردنش بودن ولی برعکس قیافه خوشگلش فقط زید بازی میکرد و پسرای خوشگل رو میکرد .
من و اون هم نیمکتی بودیم و معمولا تا قسمتی از مسیر رو با هم می‌رفتیم.منم‌بدن خوش فرمی داشتم خیلیا دنبال کردنش بودن ولی به هر کسی پا نمی‌دادم.هر کی‌رو‌دوس داشتم خودم میدادم یه بارم افتادم تو تله تجاوز و…
چون میدونستم همکلاسی دردسره و آبرو ریزی میشه و … به همکلاسیا پا نمیدادم.
اما محمد علی فرق میکرد مدام برام از سکساش می‌گفت و منو تحریک میکرد و تو کلاس مدام پاش رو زیر پام میکرد و منم الکی میگفتم بدم میاد.
خلاصه از اون تلاش و از من مقاومت تا اینکه شهوت بهم غلبه کرد و گفتم بزار یکم برم جلو.چون از همین چسبیدناش و خوردن کیرش به بدنم خیلی حس خوبی داشتم. دوست داشتم پیشروی کنه ولی نمی‌کرد.یه جورای مطمئن بود من نمیدم و تلاشش در همین حد بود مثلا قبل نشستن دستش میزاشت زیر کونم. و…
تا اینکه دل رو به دریا زدم و من قدم اول رو برداشتم ؛وقتی پاش رو انداخت زیر پام که مثلاً کیرش بچسبونه بهم من بهش گفتم سر کلاس کیرت نچسبون همه میبینن آبروم میره.گفت نه بی خیال کسی نمی‌بینه.گفتم چرا میبینن بزار بیرون این کارو بکن.اوج استرس این حرفو زدم.
یهو انگار منتظر چراغ سبز من بود گفت باشه من اجازه میگیرم میرم بیرون تو هم بیا سمت دستشویی ها.
گفتم باشه.حالا اینجا دیگه میدونستم کار خودم رو کردم و اوج لذت بودم.دوست داشتم کیرش رو بخورم و زیر کیرش جر بخورم.از شدت شهوت حتی صدام درس در نمیومد وقتی از کلاس زد بیرون دو دقیقه بعدش منم زدم بیرون و رفتم سمت دستشویی ها.
منتظرم بود گفت کسی نیست بریم تو دستشویی آخری کسی نبینه.
منم الکی برا اینکه خودم سنگین بگیرم گفتم مگه میخوای چیکار کنی.
گفت خودت گفتی سر کلاس میبینن اینجا کسی نیست.گفتم باشه .رفتیم تو دستشویی و درو بست از اینجا دیگه رفتارش تغییر کرد مثل اینکه یه شیر آهو رو‌شکار‌کرده باشه.
یکم شلوارش کشید پایین شورتش اینقدر خوشگل بود وسوسه میکرد منو که دوست داشتم پارش کنم و کیرش ببینم.
کیرش نیم‌خیز بود در آورد گفت بوسش کن از این به بعد تو زیر خواب منی و این کیر سرورته.هر چی گفتم میگی چشم.
منم کیرش دیدم هوش از سرم رفت کیر سفید خوشکل‌و کلفت
گفتم باشه.
بوسش کردم.گفت حالا برگرد گفتم بزار ساک بزنم گفت نه اینجا کثیفه.
برگشتم گفت شلوارت در بیار شلوارم دراوردم کیرش یکی دو بار چسبوند به کونم و درآورد بعد پوشید.
گفتم پس چی شد ؟
گفت بقیش‌برا خونه.اینجا کثیفه من سکس اینطور نمیکنم میای خونه حسابی میدی.
خیلی ضد حال خوردم ولی کیرش‌دیگه مال من بود.
دیگه سر کلاس خبری از لاس بازی نبود.
آخر کلاس گفت فردا قبل مدرسه بیا خونمون مامان بابام سرکارن.گفتم باشه و رفتم خونه.فردا صبحش رفتم سراغش خونش سه چهار خیابون پایین تر بود رفتم طبقه سه و در زدم دیدم یه پسر کوچیک درو باز کرد حدودا ۱۳یا نهایت ۱۴سال کوچیک بود.گفتم محمد خونست گفت آره بیا تو.من و محمد ۱۷سالمون بود.
من که دیدم داداشش خونست گفتم نه بگو بیاد دم در فک کردم کلا کنسله. صدا زد نمیاد تو که مد گفت میلاد بیا تو کسی نیست.منم رفتم تو همین که رفتم تو درو پشت سرم بست.چیز عادیه تو آپارتمان ولی وقتی میرفتم سمت پذیرایی از پشت با دست یه سمت کونم رو چنگ زد.شوکه شدم یعنی به داداشش گفته؟گفتم نکن و رفت منم رفتم پیش محمد دیدم با شرت نشسته و گفت بیا بشین.بدنش سفید سفید خوش فرم دوست داشتم بخورمش.گفتم محمد این کیه.قرارمون این نبود.گفت مهم نیست داداشمه دهنش قرصه گفتم باشه بهش بگو بره بیرون من راحت نیستم صداش کرد صادق بیا بعد که اومد گفت برو بیرون نیم ساعت دیگه بیا.
صادقم در کمال پررویی گفت غلط کردی من نمی‌رم خودت برو چرا دوستامو من میارم تو میکنی ولی تو میاری… من نمی‌رم بیرون.
منم عصبی و شهوتی.اخه این نیم‌وجبی چی میخواد بکنه. گفت یا زنگ میزنم مامان یا منم باید بکنم.
گفت باشه و رفت تو اتاق.گفتم‌یعنی چی ممد گفت چیزی نیست دو دقیقه می‌کنه می‌ره.لخت شو.منم دیگه اومده بودم که بدم حالا یه نیم نفرم اضافه.
لخت شدم و فقط شرت پام بود با یه فحش گفت چقد تو دخترونه ای.امروز رسماً زنم میشی.و بغلم کرد و در یه حرکت سرمو خم کرد سمت کیرش .خاستم شرتش در بیارم گفت نه از رو شرت بخور.براش خوردم چقد خوب بود.شرتشو خیس خیس کردم بعد شرتش درآورد گفت کیرم بگیر هر جا من رفتم بیا کیرش دستم بود و رفتم تو اتاق خواب.داداشش شلوارش تا زانو کشید پایین و آماده شد ممد گفت سجده کن و دستت بزار رو تخت همین کارو کردم و گفتم درد داره یواش گفت باشه اذیت نمیشی.
صادق رفت رو تخت و کیرش گذاشت جلو صورتم کیرش ۶یا ۷سانت میشد براش میخورم حس خاصی هم نداشتم کل شهوتم تو کونم بود که محمد سر کیرش‌و چرب کرده بود و از سوراخم می‌مالید تا پشت کمرم.بعد با دستش سر کیرش میچرخوند رو سوراخم .داشتم دیوونه میشدم با یه حرکت کون بهش فهموندم بکن دیگه .گفت باشه اوبی پسر.و کیرش‌و یجا کرد تو کونم.یه آتیشی زد که نگو جر خوردم و خفه شدم خواستم بگم بکش بیرون که گفت نه تکون نخور بزار آروم بشه.
گفتم باشه کیر صادق از دهنم در اومده بود و میزد رو صورتم.گفتمش برو دیگه گفت ساک بزن .دوباره گذاشتم دهنم ممدم شروع کرد تلمبه زدن آروم.رو ابرا بودم یهو ممد کشید بیرون گفت خواستم ارضا بشم چقدر تنگی تو.گفتم نه هنوز زوده بزار بشه ۵دقیقه.گفت فعلا کارت داریم.
گفت داداشش بیاد پشت خودش اومد جلو گفت بخور.گفتم نه دوست ندارم کثیفه بلند شد رفت یه شیشه شیره خرما بود یا انگور آورد کیرش گذاشت توش و درآورد گفت باید بخوریش که چیزی ازش نمونه.غلط میکنی به کیر من میگی کثیف.
منم ساکش زدم از سرش تا زیر تخماش.اشغال انگار کیرش نقاشی بود و صادقم داشت اون پشت با من ور می‌رفت.
صادق گفت من میرم دیگه ممد گفتش برو و اونم گفت خوب کونی هستی و رفت.
ممد نشست گفت بیا بشین روش نشستم روش ولی پوزیشن بدی بود خوشمون نیومد گفت بخواب و اومد روم خیلی حال داد یهو حس کردم کیرش کلفت شد و تلمبه هاش زیاد آب داغی ریخت تو کونم جوری که رگه های آب کیرش رو که می‌پرید بیرون حس میکردم.پر کونم آب شد.بلند شد و رفت دستشویی.
وقتی اومد بیرون نداشت من برم دستشویی.گفت بزار فعلا بمونه.بعدا فهمیدم می‌خواسته منو اوبی خودش کنه.
خلاصه رفتم بیرون و حس خیلی خوبی داشتم.یه حس خاص.
دیگه تو اون محله داده بودم و یه پسر خوب و آبرو دار منو کرده بود که راز دار بود.خوشحال بودم.از طرفی تا رسیدم خونه رفتم دستشویی و آبش خالی کردم ولی دیگه دوس داشتم مرتب کونم بزاره.معتاد کیرش شده بودم .
اونم‌ میدونست برا همین خودشو کلاس بالا می‌گرفت. تو مدرسه همه چی عادی بود و به کسی چیزی نگفته بود و قرارمون برا هر روز قبل مدرسه بود .تو اون هفته که شیفت عصر بودیم.شیفت های صبح نمی‌توانستیم تو خونه کاری کنیم چون بابا مامانش ظهر میومدن از سرکار.
اون روز بعد مدرسه از آپارتمان اومدم پایین دیدم صادق با ۳تا از دوستای از خودش بزرگتر از منم کوچیکتر شاید ۱۷یا ۱۶ساله با دوچرخه ایستادن اونور دور.تا منو دید یهو از جمعشون جدا شد و اومد سمتم.منم خودم رو عادی گرفتم.
اومد گفت چطوری امروز خوشت از کیرم اومد؟منم گفتم نه.گفت اذیت نکن.
الان یکم دیگه تاریک شد بریم پشت مدرسه (پشت مدرسه یه انحنا داشت که رو به بیابون بود و کسی پر نمی‌زد)
گفتمش غلط نکن.برو زشته به داداشت میگم.گفت نه تو رو خدا به کسی نمی‌گم.گفتمش برو گمشو .گفت باشه ولی به دوستام گفتم ناراحت نشی.
منم امپرم پرید یعنی چی.الان میرم به ممد میگم.گفت نیستش و خواست بره.گفتم‌جهنم بزار بره بعد گفتم اگه بگه چی و اگه بدم بده و… گفتمش صبر کن .بیا بریم خونتون.گفت مامانم خونست و ممد و بابام رفتن تمرین رانندگی.
بریم اونجا کسی نیست و زود تمومش میکنم.گفتم باشه.رفت پیش دوستاش و گفت تاریک شد میام.تاریک شد و اومد و باهم رفتیم پشت مدرسه(منه احمق)اونجا واقعا کسی نبود و دیوار مدرسه تا آخر چیزی پیدا نبود نور کمی بود و جای خوبی بود.حواسم‌به دو طرف دیوار بود کسی نیاد دیدش زیاد بود کسی نیومد از ۱۰۰متری می‌دیدم.
کشیدم پایین و گفتم زود بکن تمومش کن.
دیدم کیرش خوابیده و همینجور داره ادای سکس در میاره که می‌کنه من خنگ متوجه نشدم ولی کسی هم پیدا نبود تا اینکه یکی گفت به به میلاد کونی.
بچه ها بیاید.
من سریع جا خوردم دیدم از دیوار مدرسه اومدن بالا.وای چرا حواسم به مدرسه نبود از داخل مدرسه اومده بودن ۳نفر نوجوان کیر بدست منم خایه فنگ.ابرو رفته و شروع به التماس و خلاصه که گفتن باید بدی و بری.
دیگه منم لخت و اونا میکردن نوبتی و پشت سرهم گریم گرفته بود تنها دلخوشیم این بود ازشون بزرگترم.
ولی تا نوبت یکی دیگه میشد این یکی دوباره راست میکرد اینبار دیرتر ارضا میشد و تهدید که باید هر روز بدم و …
تا اینکه صدای یه دختری اومد گفت ولش کنید وگرنه زنگ میزنم پلیس.دیدم‌پوشیدن و سریع رفتن.منم پوشیدم دیدم از سوراخ دیوار مدرسه داره نگاه می‌کنه گفت فرار‌کن برو به بابا مامانت بگو.منم فرار کردم و رفتم.
دختر سرایدار مدرسه بود.فک کردم منو نمی‌شناسه ولی یه روز جلو مغازه منو دید گفت دیگه اذیتت نکردن.خبر نداشت اون سه نفر با ممد و داداشش الان شده بودن بالای ۱۰نفر.
بعد از اون محله رفتیم و تا یه مدت فقط با ممد سکس داشتم و یکی دیگه از پسرا به اسم ساسان که خیلی خوب بود. ولی دیگه کم کم تموم شد الان با ساسان در ارتباطم ولی نه ارتباط سکسی.زن گرفتم و دیگه با ساسان دوست عادی هستم.

نوشته: میلاد


👍 9
👎 12
14801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

981134
2024-04-26 07:13:15 +0330 +0330

نمیخوام ناراحت بشی اما سعی کن بهتر بنویسی

0 ❤️

981139
2024-04-26 08:08:34 +0330 +0330

حتما برو تست بیماری های مقاربتی یده ممکنه گرفته باشی.

0 ❤️

981145
2024-04-26 12:24:28 +0330 +0330

بد نبود ولی چرا باید از کسایی که از خودت کوچکتر بودن میترسیدی . خواستی ادامشم بنویس و یکم بیشتر از جزییاتش بگو

1 ❤️

981291
2024-04-27 14:30:11 +0330 +0330

😍 😍 😍

1 ❤️

981446
2024-04-28 18:18:36 +0330 +0330

حسی ک داشتی رو درک میکنم ،ولی ی چیزیو بگم این ک گفتی ابش تو کونت موند ک کونیه ممد بشی داداش اینا کسشره اونی ک دوس داره بده میده اونیم ک دوس نداره نمیده ربطی ب این چیزا نداره

2 ❤️

981589
2024-04-29 19:16:33 +0330 +0330

این چی بود الان
داستان درمالی کودکان 🤦🤕

0 ❤️

981966
2024-05-02 16:34:45 +0330 +0330

راست کردم برات

1 ❤️