در سمیناری توی شیراز مقاله ام جزو اولین و بهترین مقاله شد دعوت کردن تا سخنی با باشندگان بزنم
بارها پشت تریبون رفته بودم و سخنرانی کرده و ترسی نداشتم
خیلی عادیو مسلط آغاز کردم و خیلی جالب پایانش دادم همهی سالن تشویقم کردن چند تن هم سخنرانی کردند و گروه موسیقی ایرانی هم نواختند و حسن ختام سمینار را آذین بستند
تدارک ناهار برای همه دیده شده بود بعد از خوردن ناهار زن و مردی جوان بسیار شیک با در دست داشتن یادداشتی سوال هایی از مقاله ام را داشتند با توضیحاتم قانع شدن
این زوج میتوان گفت بین اون همه جمعیت مثل نگینی بر انگشتر میدرخشیدند هر دو شیرازی هر دو بسیار زیبا
تلفن های همدیگرو یادداشت و سیو کردیم
من قرار بود یک هفته شیراز باشم شب به اصرار شون دعوت شامشون را در کافه رستوران چیل پذیرفتم
خانم که اسمشو میذارم شادی و شوهرش را میگم نشاط چون شادی و نشاط را در رفتار و کردارشون به واقع می دیدم
شادی لباس ست سبز خوش رنگ و نشاط کت و شلوار اسپورت سفید و قرمز تنشون بود میزی که رزرو کرده بودن بهترین ویو را داشت و شاعرانه قبل از شام در خصوص مذاهب و ریشه یابی آن و چگونگی پیدایشش حرف زدیم که یک قسمت از مقاله ام بود که مستند به آن پرداخته بودم
تو چشمان شادی که عمیق میشدم از خود بی خود شده کنترلمو از دست میدادم موهای سرشو استخوانی کرده بود عجیبه درست تو میز سه نفره روبرو من نشست و نشاط بینمون
شامو خوردیم صحبتمون را ادامه دادیم خواستیم بریم من هتل اتاقم رزرو بود به اصرار شادی و نشاط رفتم خونشون که خونه ای شیک و امروزی در طبقه آخر اپارتمانی بسیار لاکچری بود
از زیگموند فروید آغاز کردیم و قدرت سکس
شادی لباس راحتی آورد ربدوشامبر بود و پیژامه نشاطم مال خودشو پوشید شادی با تاپ آستین حلقه ای و شلوارک تنگ که پف کسش معلوم بود و دو تکمه از بالاشو باز کرده بود شورتی هم تنش نبود و موهای کسش که معلوم بود مدلدار زده با حرکاتی که میکرد معلوم میشد
من گیج بودم چون نشاط به مراتب از من خوشتیپ تر زیباتر و جوانتر بود من ۳۴ ساله بودم نشاط ۲۵ شادی هم ۲۳
خیلی حرف زدیم دیگه حرفامون همش در رابطه با سکس بود و قدرت آن در ساخت شخصیت و چگونگی تاثیرش در پیشرفت اقتصادی زندگی
نشاط گفت استاد دوس دارم این هفته ای که شیرازی، فکر کنی شادی مال توست !
گفتم چطور؟ منظورتو نمیفهمم
گفت منو شادی به این نتیجه رسیدیم در امور سکسوالیته مذهب یه تله است برای سودجویان دوست داریم نفر سومی وارد سکس ما شود ، نفری که شایستگی شو داشته باشه و شما بهترین گزینهی ما هستید
فکری کردمو و گفتم همه جوانبشو سنجیدین ؟ ما تو ایران با یک حکومت تحمیلی اسلامی داریم زندگی میکنیم که قوانینش فقط برای ترساندن و کشتن و حبس آنهایی است که قاضی ها میخواهند
گفت مگه میخوایم تو میدون ساعت سکس کنیم ؟
ما میتونیم سالهای سال با هم در خونه ما این کارو بکنیم و عواقبشو تجربه کنیم
گفتم باشه که شادی معطل نکرد پاشد اومد بصورت روبرو تو مبلی که لم داده بودم نشست رو پاهامو لبشو آورد چسبوند لبمو سکس ما آغاز شد
اون شب منو شادی و نشاط تا نزدیک ساعت دو سکس داشتیم در مقایسهی اندازه کیرهایمان خیلی اندازه ها نزدیک به هم بود البته مال من خیلی سفتتر از مال نشاط بود فقط سکس از جلو و دهن داشتیم منم زن داشتم چشم پزشک بود در تهران مطب داشت تازه یکسال بود طبابت میکرد تو بیمارستان نجمابادی هم کار میکرد میدونستم با دکتری در آن بیمارستان دوس بود شایدم سکس داشت زیاد پاپیچم نبود
سکس سه نفرمون که تمام شد جا خواب هامون مشخص شد شادی و نشاط رفتن یه اتاق منم یک اتاق
یک ساعت نشده بود انگشتی به در زده شد گفتم بفرما بله شادی بود گفت نشاط گفت بیام پیشت
رمانتیک ترین سکسمان تازه آغازید
ابتدا از کس بعد شادی گفت نشاط از کون خوشش نمیاد شما چطور؟ گفتم از هردوش خوشم میاد
گفتم کرم یا ژل دارید گفت نمیخوام دوست دارم طبیعی باشه آب کصم و کیرت تف دهنمون هم هست فقط با احتیاط که نخستین بارمه
طاق باز خوابید رو تخت پاهاشو داد بالا گفت آبکیش کن یواش یواش بکون تو کونم شادی بقدری زیبا بود و اندامهای زیبا و بی نظیری داشت با هوس توصیف ناپذیری میخواستمش اگر زن من بود حاضر نبودم با کسی شریک بشم یواش یواش کیرمو داخل کون دست نخوردش کردم خیلی درد داشت اما تحمل میکرد دردشو دوس داشت تا کیرم تا ته رفت توش و با چوچولش که بازی میکرد آب کسش رو کیرم میریخت و کونشو روغنکاری میکرد تفم مینداختم وقتی چند ضربه زدم دیووونه شد و مثل روانی ها بدنمو لت و پار کرد دندوناشو میکرد تو گوشت تنم اونقدر گاییدم تا با فریاد بلند انگار نفسش بریده باشه ارضا شد
تا صبح بغلم بود مقایسهتنشو هیکل و اندام هایش با زنم غیر قابل تصور می دیدم، همه اندام هایش انگار بکر بود سینه هاش اصلا افتادگی نداشت در حالیکه مال زنم شل بود درسته تو سوتین خیلی زیبا بود اما وقتی سگی می نشست سینه هاش آویزان میشد اما مال شادی ابدا آویزان نبود کسش تحرک داشت و پف کرده بدون اون لبهای آویزون داخلی بود مال زنم با وجود سفید پوست بودن کسش تیره بود و بی حال و یک ورش با اونیکیش فرق میکرد یه وری بود
کونش گشاد بود و کیرم به راحتی توش می رفت
هفت شب هفته را پیششون موندم دیگه سه تایی تو یک تخت بودیم من سیر نمی شدم شادی هم مثل من
برگشتم تهران رک به زنم گفتم دوست دارم با دوست پسرت هر زمان خواستی سکس کنی حتی پیش خودم دیگه از گاییدن زنم لذتی نمیبردم تا قبول کرد یک شب کارگرمون که یک تورک زبان نشناس و قلدری بود و سرایدارمونم بود سکس کنه من ببینم
اولش تورکه فکر میکرد شوخیه هی میگفت باجومنوو یووخ تا دید زنم خیلی راحت جلوش لخت شد وحشی شد کیرش دو برابر کیرمن کلفتیش بود من لبای زنمو خوردم تورکه کصشو تا زنم به التماس افتاد که کیرتو بذار توش من با دستام کیرشو گذاشتم سوراخ کس زنم تو دو سه تکان تا ته فرو کرد کس زنم انگار دنیا مال منه دستم به تخمهای مرده بود خیلی زود ابش اومد خواست بریزه بیرون زنم نذاشت با حرکاتی که انگار میخوا زنمو بشکافه ریخت تو کسش مثل گاو نر صدا در میآورد و ماغ میکشید و هی زنمو زیرش فشار میداد!!
طولی نکشید زنم باز با خوردن کیرش سفتش کرد تورکه تاقباز خوابید زنم رفت رو سینش باز من با دستام کیرشو رد کردم تو کصش زنم لبای زمخت تورکه را مک میزد منم کیر تورکه را تا میومد بیرون ماچ میکردم دستای پینه بسته تورکه پوست سفید و نرم و نازک زنم را خراش میداد و زنم لذت می برد میگفت محکمتر بغلم کن با دستات پوستمو بکن!!
گفتم برگردین زنم رو شکم بخوابه یه بالش بزرگ گذاشتم زیر نافش مثل سگی شد تورکه خوابید رو باسن درشت و سفید زنم کیرشو گذاشت در کوصش وقتی فرو کرد تو کص زنم یه وجب کون و هیکلشو از درد بلند کرد و فریاد زد و مرده را فحش داد اونم گفت جینده میکونمت هوار نکون اگه کصش آبکی نبود پارش میکرد حالا فهمیده بودم زنم کیر کلفتو مرد خشن را دوست داره انقدر رو این حالت زنمو گایید تا باز ابشو ریخت تو کس زنم باز صدای گاو نر وحشی در اورد و منو خل خل نگاه کرد انگار میخواد منو شاخ بزنه چشماش سرخ شده بود از حدقه زده بود بیرون کیرشو نمیخواست از کس زنم در بیاره هم میخندیدم هم میترسیدم!
مدتهاست هفته ای یک شب تورکه خونه ماست و در حضورم زنمو میکنه دیگه هیچ خجالتی هم از من نمیکشه منم عاشق اون آخرین لحظات شم که کلشو برمیگردونه با صدای دقیقا مثل گاو نر منو نگاه میکنه که انگار میگه ببین چطوری زنتو گاییدم! میدونه من خوشم میاد پیاز داغشو زیاد میکنه هی کیرشو باسنشو عضلاتشو بیشتر به زنم فشار میاره زنمم از لذت کف میکنه اسم زنش اقدسه تو ده زندگی میکنه
اقدس بیچاره تو خونه مانده ماهی یک بارم سراغش نمیره یک بار گفتم منم اقدسو ببینم عوضشو در میارم میخواست سقف ساختمونو بیاره پایین گفت غلط میکونی زن من جینده نیس که مال تو جینده اس ببین کیرم تو کوصشه؟!موووو ماااغ
منم فقط با شادی حال میکنم اونم ماهی یک الی دو بار
نوشته: دگراندیش
کیرم تو نگارشت
کاملا خیالی و ابکی بود داستانت و اصلا نمیشد باهاش ارتباط بگیری
خواهشا ی لطفی ب خودت و بقیه بکن و دیگه ننویس
چه خوبم سخنرانی کردیا
یه کونم بده که قشنگ روشن فکر بشی😂
شادی و نشاط اخه؟؟؟ کیرم دهنت داستان سکسی نوشتی الان؟
استاد اگه وقت کردین بیاین بچه های شهوانی کون خودتونم بذارن کونی خان
روشنفکر با سواد تصمیمتو بگیر بالاخره طاقباز یا تاقباز؟!؟!؟!؟
ریدم تو اون نوشتارت مرتیکه افغانی
این چرندیات چیه نوشتی
تو فوقش برای آجرها و کیسه سیمانهای سر ساختمون های نیمه کاره سخنرانی کرده باشی
تو رو، روی ماسه های سر ساختمونها صاحبکار ایرانی ات ، هر شب بعد از کار خوابونده و کونت گروهی گذاشتن
عنتر خان!
دیگه ننویس
برگرد همون افغانستان ، کونتو بده
آخه کس کشی و هرزگی رو ربط میدی به مذهب میخوای بگی خیلی حالیته ولی مهم اینه زنتو جلوت گاییدن کسخول اون شیرازم کسشعری بیش نبود این مقاله ای هم که تو میگی تو کنفرانس کونی های ایران میتونی ارائه بدی… مشنگ
نشستیم داشتیم صحبت میکردیم یهو نشاط گفت استاد زنمو میکنی؟ گفتم اشکالی نداره؟ گفت نه کی از تو بهتر گفتم اوکی و شروع کردیم. ینی ی جوری اینو گفتی انگار کار روتین و معمولی ما همیشه تو مهمونیا اینه. کیرم پس کله جقیت بره تو چطوری از روی شلوارک فهمیدی پشم کسشو مدل دار زده؟ از روی حرکاتش؟ مغز نداشتتو گاییدم.
اومدم برینم بهت که دیدم بقیه دهنتو پر کردن هیچ هیکلتم قهوه ای کردن. حرومی دادی داستان خارجیت که احتمالا تورکیه ای بوده رو گوگل ترنسلیت برات ترحمه کرده و اسم شهر ها روعوض کردی زدی اینجا؟ ریدم تو جمجمت این چی بود دیگه ننویس بابا ملت اسهال شدن هی میریزن دهنت
اینکه گفتی تورک ها رناتونو میکنن درست بود ولی یادت رفت بی که تورکا علاوه بر اینکه زناتونو میکنن ، هفت جدتونم میکنن کوسکش
انصافا اون دوتا لایک هم زیاد بود انگار یه افغانی داره حرف میزنه
نوشتارت خیلی بد بود داستانت که اصلا جای بحث نداره
هیچ چیز سکسی نداشت
حداقل یه اسم درست انتخاب میکردی اخه نشاط شد اسم
کل داستان حس کردم ۳ تا افغانی دارن باهم شام میخورن
یکم خلاقیت به خرج بده
یکم از اتفاقات تو سکس بنویس که حداقل باورمون شه داستان سکسی داریم میخونیم
کاری به املا ندام چون خودم املام ۰ نمیتونم نظر بدم
نه خودت اسم داری نه زنت نه اون سریدار تورک
بعد از اون همه جذابیت شادی نباید چیزی بگی که خواننده هم متوجه بشه چی دیدی یکم بیشتر رو داستان وقت میزاشتی خب برادر من
ببین چقدر داستان بدرد نخور بوده که حتی احمد هم نیومده کامنت بزاره ابن خیلی بده
من یکی از معیارهام براب داستان خوب اینه که احمد بیاد بگه معلموه تخیله جقی بدبخت یه همچین جمله ای میگه دقیق یادم نیست چی میگفت
داستان کاملا تخیلی واسه خودت ساختی فقط فرقش با بعضی از داستان ها اینه که خودتو ادم حسابی و نویسنده جا زدی از بس مزخرف بود حتی نصفشو نخوندم طوری داستان بنویس اقای نویسنده حداقل خواننده با اینکه میدونه خیالی هست ولی تا اخر بخونه به قول خودت مقاله مینویسی و تو سمینار جایزه میگیری کسی که نویسنده باشه اینقدر چرت داستان نمیگه