سلام من تو کرج به دنیا امدم اسمم آراده۱۷۷ قدمه ۶۳ وزنم قیافتن ن خیلی خوبم ن خیلی بد معمولیم الان ۲۳ سالمه من ۱۵ سالم بود با مل مل رفیق شدم طولی نکشید که خیلی وابسته هم شدیم واقعا هم دیگه رو دوست داشتیم بعدیکی دوبار که همو دیدیم یه بار تو یه کوچه وایساده بودیم که با هم بحثمون شد داشتیم دعوا میکردیم یهو لب گرفت حدود ۵ ثانیه اینا طول کشید انگار خفه کن زد یه حس عجیبی بود بعد گذشتو یکی دوسال باهم بودیم من رفتم سربازی منو ول کرده بود اصلا عوض شده بود جوری که من یه ماه تو تیمارستان بستری شدم بزور درامدم خیلی وابسته شده بودم دختر خیلی خوشگلی نبود ولی من عاشقش بودم یه دختر معمولی کا بدجور به دلم نشسته بود یادم میومد لب بازیمون دیونه میشدم بعد اره منو وسط خدمت ول کرد آخرایه خدمتم آشتی کردیم اولین باری که بعد خدمت رفتیم بیرون رفتیم باغ فاتحه کرج نشسته بودیم هوا سرد بود فهمیدم پریوده کاپشنمو کشیدم روش تا راحت باشه هواسش نبود داشتم نگاهش میکردمدیهو چشاشو بست یکی دو دیقه لب بازی کردیم خیلی حال داد بهم اصلا وقتی آدم با عشقش لبازی میکنا خیلی حال میده چند ماه گذشت من یه ماشین خریدم بعد اولین باری که با ماشینم رفتیم بیرون رفتیم چالوس باهم حرف زدم خیلی حال داد ولی ایندفعه تو ماشین بودیم بیرون سر بود داخل ماشین گرم هم گذاشت به سینش از زیر لباس دست بزنم هم لب داد هم کیرمو مالید گذاشت کسشو بمالم خیلی دوسش داشتم بیش از حد میخواستمش بعد برگشتیمو چند بار دیگه باهم رفتیم بیرون یه بار دیگه گفتم قبل ازدواج سکس نکنیم قرار شد لب نگیریم رفتم چالوس بعد به من گفت دور بزن من دیرم میشه زدم بغل که خیابون خلوت بشه دور بزنم بیام یه لحظه چشمم خورد بهش اون چشای سیاه قشنگش خمار شده بودن خیلی دوسش داشتم یهو حمله کردیم به لبایه هم بدنشو میمالیمو لب میگرفتیم بعد یه نیم ساعتی عشق بازی کردیم بعد راه افتادیم تا راه از چالوس تا باغستان گریه میکرد میگفت ما نباید قبل ازدواج اینکارارو کنیم هرچی بهش میگفتم بابا بزار وضعم بهتر شه ازدواج کنیم گوشش بدهکار این حرفا نبود اون روز بردم سرکوچشون برگشت نگام کرد یه لب داد رفت یه مدت نیومد چند ماه نیومد بیرون من دیگه داشتم دیونه میشدم که رفتیم بازم چالوس باهم زدم بغلم یخورده لب گرفت بعد رستم از زیر لباس بردم به سینش زدم وای خدا چقد لذت بخش بود بعد رفتم سر اصل مطلبو کسشو مالیدم که گفت اگه میخوای بمالی منم باید بره تورو بمالم هیچی دیگه لب میگرفتیم هم دیگرو میمالیدم تو بهشت بودم اون روز یخورده آب من امدم ن همشا اون چند قطره که اولش میاد بعد دیگه نیومد رفتیم خونه چند وقت گذشت گفت لباس خریدم باید بریم پاینه شهید کلانتری تحویل بگیریم گفتم باش رفتم وای خدا چی میدیدم چقد خوشگل شده بود هر لحظه که نگاش میکردم خدارو شکر میکردم یه مانتو صورتی کم رنگ خوشگل یه شلوار نسبت آزاد خیلی خوشگل شده بود هیچی داشتیم میرفتیم بارون میومد شیشه شو داده بود پایین میگفتم باررون خیلی دوست دارم رفتیم رسیدم پایانه کلانتری بعد باهم رفتیم از پشت چسبوندم بهش نذاشتم کسی بهش بخوره خیلی خوشش امد چون دید که خیلی دوسش دارم بعد یخورده معطلمون کردن بعد امدیم کل پایانه داشتن نگامون میکردن سوار ماشین شدییم یه لب گرفتیم همشون بیناموسا هووو کشیدن خیلی خجالت کشید مل ملم بعد امدیم بیرون از پایانه یخورده گم شدم امدم از دور برگردون دور بزنم لاستیک جلوم افتاد تو جوب وای یه جوب بزرگ بعد چند تا پسر امدین کمک کردن در آوردیم انقد حال کردم ماشینم افتا تو جوب اصلا با مل مل انقد خندیدیم که نگو امدنی تو راه مخشو زدم که لب بازی کنیم چون اون جا چسبونده بودم بهش نذاشتم کسی بهش بخوره بهم چراغ سبز نشون داد امدم پشت چراغ قرمز فهمیده زدم بغل یه لب گرفتم ازش بعد گفتم لینجوری حال نمیده اگه قول میدی ن نگی من یه پیشنهاد بدم فکر کرد میخوام بگم سکس کنیم قبول نمیکرد گفتم سکس نمیکنیم حالا اگه قول میدی ن نگی بگم گفت بگو بهش گفتم من دوست دارم بشینی بغلم لب بخوریم آفتاب گیر شیشه جلو رو انداختم شیشه بغلمم دودی بود هیچی تو معلمون نبود ماشینمم پرایده خلاصع به زحمت امد خودشو جا کرد تو بغلم وای خدا چی میدیدم مل مل تو بغلم نشسته تحریک شدیم جفتمون لب بخوریدم محکم لبامون داشت کنده میشد کونشو تو مشتم میچلوندم چک سکس ی میزدم به کونش تو اوج بودم با این که از رو شلوار بود اونم همینجوری خودشو تکون میداد رو کیرم اون بالا بود منم بالا بودم خلاصع احساسات کار خودشو کرد نگاش کردم انقد دوسش داشتم اشکم در امد مل مل هم محکم بغلم کرد چند دیقه گریه کرد خالی شد دلش ۴۰ دسقه اینا تو بغلم بود بعد نشست سرجاش از شهید فهمیده تا باغساتان دستم رو کسش بودهیچی نمیگفت بهم رفت بازم یه مدت نیومد یه چند ماه گذشت باهم رفتیم بیرون بزور ایندفعه که رفتیم بیرون من رفتم مثلا به خودم برسم آرایشگره زد رید تو موهام کیری کیری رفتم دنبالش دیدمش نشناختم یه استایل خوشگل مشکی مل مل من هوا یخ یخ بود رفتیم چالوس آخرای پاییز بود یه جایی زدم بغل رفتیم رود خونه رو نگا کنیم باهم کلی حرف زدیم ولی میترسیدم حتی نمیتونستم دستشو بگیرم امدیم سوار ماشین شدیم یخورده رفتم جلو سما اون چند تا پیچ هست قبل تونل ها گفتیم دور بزنیم امدم بغل دیگه نتونستم خودمو نگه دارم لباشو بوسیدم اون بوسید کلی مالیدمش بازم ۳۰ چهل دیقه لب بازی مالیدن وای وقتی به کیرم دست میزد دیونه میشدم بهش گفتم میخوری گفت ن گفتم باش هیچوقت دوست نداشتم تو شرایط سخت قرار بگیره سکس کنیم دوست داشتم خودش بگه بریم سکس کنیم بعد زد زیر گریه امدیم خونه بازم یه مدت نیومد یه روز زنگ زد گفت خوابتو دیدم یا من بهش گفتم درست یادم نیست امدیم سمت پارک خانوادا یکم پایین تر از اون حوضه بسیجه زدم بغل مل مل خیلی اسراز کرد که بریم باهم راه بریم ولی من تشنه اون بودم گردنشو بوسیدم شل کرد یخورده مالیدمش گردنشو خوردم گفتم میخوام سینت ببینم قبول نمیکرد یخورده حرف زدم باهاش گفت باشه یکی از سینش آورد بیرون حدود ۶۵ یا ۷۰ من عاشق سینه کوچیکم گفتم یزره میخوام بخورم دوتاشو در آوردم با دشت گرفتم نوکشونو مکیدم لایه دوتا سینشو کبود کردم با زیر سینشو بعد یخورده لب گرفتم باز برگشتیم خونه باط گریه کرد رفت دیگه نیود بیرون یه بار بهم پیام داد اونمقعه من معتاد شده بودم شیره مصرف میکردم دیونم کرده بود فکرش پیام داد حرف زدیم ساعت ۳ شب اینا بود بهم پیشنهاد سکس داد میگفت پردمو بزن از پشت بکن میخورم برات هرکاری دوسداری باهم کن فقط چند باز منو بکن قرار شد ۸ یا ۱۰ ساعت وقت اوکی کمه تا چند بار باهم سکس کمیم که فرداش پشیمون شد بعد یه مدت گفت دارم ازدواج میکنم نتونستم منصرفش کنم ازدواج کرد عید ۱۴۰۱ جدایی ما بود دیگه مل مل رفته بود منم هیچکسو اندازه اون نمیتونستم دوست داشته باشم مهر ماه یهو دیدم پیام داده میگه دارم اذیت میشم اصلا از این خوشم نمیاد تورو دوست دارم حتی میگفت بهش نمیدن خواهرش فک میکنه پرده ندارم بخاطر اون نمیدنو اینا به من گفت دیگه باید منو بکنی بعد یخورده حرف زدم رفتیم سمت سکس چت من گفتم خب من که میخوام با عشقم بخوابم چرا الان آبمو بیارم میزارم بعد همرو میریزم تو کونش بهش گفتم سکس چت نکنیم تهران میشنن شوهرش بخاطر اون اینم اونجاست من مریضی پوستی گرفته بودم بهش گفتم ۸ آبان میام اونور خونه اجاره میکنم میرم میکنمیم خیلی خوشحال شد هی میگفت فقط منو بکن ولی بازم ۸ آبان پشیمون شد گفت دلم بره شوهرم میسوزه نمیتون بهت بدم دیگه خدافظی کردیگ الان مامانمینا گیردادن با دختر خالت ازدواج کن اخه من نمیتونم جز مل مل با کسی باشم باهاش بخوابن ببوسم بیام ببینم تو خونستحال کنم الان گیر کردم میدونم زن شوهر دارم کردن خیلی چیز بدیه ولی مل مل من نمیتونم ول کنیم اصلا دیونه میشم فقط خدا خدا میکنم بیاد یه بار باهم بخوابیم نداد هم نداد فقط لخت تو بغلم باشه حسش کنم دعا کنید بچه لعنت به این کشور که انقدر بدبختمون کردن که بخاطر این که پول ازدواج کردن نداریم بخاطر اون عشق زندگیمونو یه پول دار باهش ازدواج میکنه لعنت به این زمونه دعا کنید بچه من حقمه مل مل ۸ سال نکردم گفتم بعد ازدواج ماه اصل کنتر دیا یه سوییت اجاره میکنیم اونجا میزنم پردررو یا علی بچه ها نعشه ام بدجور دلم براش تنگ شده امدم اینجا بنویسم هرچند سکسی نبود ولی حالم بهتر شد مل مل جانم خیلی دوست دارم زندگیم ایشالا هرچی که لایقش داری بهش برسیم
یا علی دوست دار شما آراد

نوشته: آراد