وقتی "بالغ" شدم (۱)

1396/10/05

توجه : این داستان در قسمت های آغازین دارای محتوای سکسی زیادی نیست. در صورت تمایل به جق, از دیگر داستان ها استفاده کنید.
من از بچگی هم آدم شاد و بجوشی نبودم. یادم میاد اون موقعی که همسن و سال های من توی راهنمایی و دبیرستان دنبال دوست و دوست بازی و قلیون و … بودن, من سرم تو لاک خودم بود و ورزش و کامپیوترم. یاد گرفته بودم درون گرا باشم و چیزی رو بروز ندم. فکر می کنم دفعات بیرون رفتن من با 3-4 تا دوستی که داشتم در کل مدت دبیرستان, به تعداد انگشتان دست بود. ولی توی همون مواقع هم باز روراست نبودم و چیزی رو بروز نمی دادم. نمیدونم شاید کلا من آدم این مدلی بودم از بدو تولد. شایدم یه جای راه یاد گرفتم که تنها کسی که واقعا می تونی بهش تکیه کنی خودتی و خودت. حرفاتو به خودت بزن, درداتو به خود ت بگو, چون بقیه فقط این حرفارو ازت می شنون و ذخیره می کنن تا جاش برسه و همین حرفاتو تحویل خودت بدن و لهت کنن.
بگذریم. این داستان تا 23 - 24 سالگی من هم ادامه داشت. کل دوران لیسانس برای من مثل یه فیلم فست فوروارد شده بود. برو کلاس, با همکلاسی ها خوش و بش کن, بیا بیرون, برو دنبال کارات, درس بخون, امتحان بده و برو ترم بعد. یکبار هم نشد که از دانشگاه بیام بیرون با بچه ها و قرار بزارم و جایی برم. اکثرا سرم تو کار خودم بود و دوست صمیمی ای توی دانشگاه و دوران لیسانس نداشتم. هر چی بود در حد همون خوش و بش و گذروندن وقت بین کلاس ها بود.
لیسانس هم گذشت و من رفتم سراغ فوق لیسانس. بعد از تقریبا یکسال و نیم درس خوندن مداوم و درگیر شدن با انواع و اقسام سری فوریه و لاپلاس و تقویت کننده و سیگنال قدرت و کنترل و مکان ریشه ها و ترانزیستور فت و بی جی تی و یه مشت اراجیف دیگه, تونستم خودمو یه تکونی بدم و خیر سرم دانشگاه تهران قبول بشم. جالبه وقتی رتبه و پروسه ثبت نام و … رو طی می کردم, تنها کسی که شور و اشتیاقی توش دیده نمی شد خود من بودم. دیگه نوه عمه کور و کچل مامانم هم خبردار شده بود که من چی و کجا قبول شدم, ولی خود من شروع نشده به تموم شدنش فکر می کردم و اینکه بعد از فوق می خوام چیکار کنم.
حالا که یه پیش زمینه ای از من پیدا کردین, بریم سراغ زندگی جنسی من که توضیحش زیاد طول نمیکشه. کل تجربه جنسی بنده تا این سن محدود بود به یه لب گرفتن و دستمالی ناکام, چند تلفن و صحبت سکسی و مقادیر متنابهی فیلم پورن.
برگردیم سراغ بقیه داستان. ترم اول هم مثل برق و باد گذشت و سر من مثل دوران لیسانس توی لاک خودم بود و درگیر کار و درس و ترجمه کتاب و نوشتن مقاله. ترم دوم جایی بود که من به معنای واقعی کلمه متولد شدم…
هیچ وقت یادم نمیره وقتی برای بار اول دیدمش. یه کمی از موی مشکیش که معلوم بود به ضرب و زور و از ترس حراست و به سرسری ترین شکل ممکن فشرده شده زیر یه تیکه پارچه. چشمای مشکی براقش که واقعا باعث فشرده شدن قلب هر آدم زنده ای می شد. دهن باریک و کوچیکش, گونه های نازش و دماغ غیر عملی اما زیباش… شاید خوشگلترین دختر دنیا نبود, ولی من همون لحظه اول عین یه منگ و گنگی که کامیون آجر رو سرش خالی کردن مبهوتش شدم. وقتی فهمیدم اونم با منه, باورم نمی شد این موجود عجیب و غریب و من قراره یه کلاس با هم داشته باشیم.
مثل یه مست تلوتلو خوران رفتم نشستم سر کلاس. از اول تا آخر کلاس اصلا نفهمیدم که سر کلاس برق نشستم یا حمالی و دلالی, فقط تا جایی که اصل عدم تابلوییت اجازه میداد, زل میزدم به پشت سرش و فرم بدنش و حتی یه قسمتایی از کفشش که در بازه دیدم بود, و مواقعی که مجال نگاه کردن نبود تو ذهنم انواع و اقسام افکار عجیب غریب و بعضا خنده دار رو بالا پایین می کردم. کل حسی که داشتم خلاصه می شد به یجور دل مشغولی غریب به همراه گرمای شدید و ضربان بالای قلب ناشی از تحریک جنسی. خیر سرم بعد از 17 سال درس و کسب دانش ! تبدیل شده بودم به یه موجود غارنشین که اگه ترس از اعدام و حرف بقیه نبود, همونجا به هر مدلی که می تونست میرفت سراغ این موجود ظریف و ماورائی و هر طوری بود تصاحبش می کرد. گذشت و کلاس تموم شد و یه صدایی از دوردست ها به گوشم می خورد که فامیلی منو صدا میزد…
-آقای حسینی ؟ آقای حسینی !!!
-بلل… بله دکتر؟
-یه لحظه تشریف بیارید.
-جانم ؟
-دکتر x صحبت کردند با من و اینطوری که ایشون می گفتن شما مسلط هستید به مطالب و زبان انگلیسیتون هم کامله. مایل هستید روی ترجمه یه کتاب کار کنیم ؟ البته سطحش…
تو دلم می گفتم لعنت بهت با این وقت نشناسیت. منو با این کیر شق و سر و صورت گل انداخته صدا کرده راجب ترجمه حرف بزنه. اون دکترات بخوره تو سرت مرتیکه نفهم !
همونطوری که تو دلم مشغول حواله کردن دری وری به سمت این دکتر نیمه طاس بودم, از گوشه چشمم همون دزد دل و باعث و بانی بالا رفتن این ضربان قلب لعنتی که صداش داشت تو گوشم اکو پخش می کرد رو دیدم که اومد کنار من و تبلت به دست و بی صبرانه منتظر بود تا تلاوت مزخرفات دکتر تموم بشه و سوالش رو بپرسه.

  • … البته از نظر آینده هم اینکه اسم شما روی جلد باشه فوق العاده کمکتون می کنه در پروسه اپلای کردن اگر قصد مهاجرت و ادامه تحصیل داشته باشید.
    به هر چیز شناخته و ناشناخته ای که درونم بود چنگ انداختم که خودمو کنترل کنم و رخت و لباس این فرشته رو همونجا پاره نکنم. به هر زحمتی بود یه صدایی از گلوم بیرون دادم :
  • من می تونم توی بحث ترجمه کمک کنم دکتر y. ایملتون که هست, من ایمیل بهتون میزنم و هماهنگ می کنیم توی تلگرام صحبت کنیم بیشتر. ببخشید من الان جایی کار دارم عجله دارم یک مقدار دکتر. خسته نباشید.
    با بیشترین سرعتی که تا اون موقع در خودم دیده بودم چرخیدم و رفتم به سمت در. صداش رو می شنیدم که داشت از استاد سوالش رو می پرسید. صداش هم مثل خودش ماورائی بود. یادم نمیاد چطوری و کی رسیدم خونه, فقط همینو می دونم که به محض رسیدن رفتم تو حموم و بیخودی شیر آبو باز کردم و خودم شروع کردم به جق زدن و هنوز اینقدری نگذشته بود که طوری ارضا شدم که تو عمرم نشده بودم.
    به زحمت حوله پوشیدم و از حموم اومدم بیرون. افتادم رو تخت و همونطوری با حوله خوابم برد…
    ادامه دارد.
    نوشته: عمق پست

👍 11
👎 0
1849 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

667009
2017-12-26 20:51:46 +0330 +0330

چرا همه رو آوردن ب دنباله دار نویسی؟؟! مگه داستانای تک قسمتی چشه؟؟
قویترین داستانای سایت مثل داستانای سامی جان و مسیحا جان تک قسمتی بودن…

0 ❤️

667040
2017-12-26 23:54:33 +0330 +0330

جق نزن دادا.خوب نی. برو یه فکر اساسی کن

0 ❤️

667041
2017-12-27 00:01:24 +0330 +0330

عالی بود نمردیم و اساسی رفتیم سر کار
دمت گرم 99 خط توضیحات اضافه و دوکلمه جق زدن

لایک

0 ❤️

667086
2017-12-27 09:50:40 +0330 +0330

داستانت رو دوست داشتم جذاب می نویسی منتظرم ادامش رو بخون لایک پنجم

0 ❤️

667104
2017-12-27 16:51:52 +0330 +0330
NA

داداش اینکه عاشق شدی و تپش قلب گرفتی هم خیلی قشنگه هم خیلیا تجربش کردن ولی اینکه تویی ک اینجوری تو خودت بودی یه دختر دگرگونت کرده بعد تو رفتی به یادش جق زدی دیگه خیلی ضایس حداقل اگه واقعا هم اینطوریه یه چیز دیگه مینوشتی/:

0 ❤️

667249
2017-12-29 07:35:29 +0330 +0330

متنابه معنیش چی میشه؟
درونگرایی قابل یادگیری نیست جبره،قابل درمان.
روحیات تجاوز و ریپ نشئت گرفته از همون درونگراییه طولانی مدته
امیدوارم تهش به تجاوز ختم نشه

0 ❤️