پارچه فاستونی (۳)

1400/05/28

...قسمت قبل

فرداش جمعه بود و می تونستم هرچقدر که میخوام بخوام، حدود ساعت 11 ازخواب بیدار شدم، لباسامو پوشیدم و از اتاقم بیرون اومدم، مامان روی مبل نشسته بود و تلوزیون نگاه می کرد. معلوم بود که حموم رفته چون موهاش هنوز کمی نم داشت و لباساش رو هم عوض کرده بود و یکی از پیرهنهای منو با یه شلوارک سفید تنگ پوشیده بود. شورت قرمزش از زیر شلوارک سفید به راحتی دیده میشد. به سختی می تونستم تو صورتش نگاه کنم. سلام دادم و رفتم دستشویی، بعد رفتم تو اشپزخونه و صبحونه خوردم و بعد هم حوله ام رو برداشتم و رفتم حموم. موقع خوردن نهار هم حرف چندانی زده نشد، نمیدونستم در مورد کاری که کردیم چی باید بگم بنابراین تصمیم گرفتم اصلا چیزی نگم. اون سرسنگینی و خجالت اولیه ظرف یکی دو روز برطرف شد و اوضاع به روال عادی برگشت انگار که اصلا هیچ اتفاقی نیوفتاده ولی من نمیخواستم اوضاع مثل سابق بشه، میخواستم هر شب تو بغل مامان بخوابم و هر روز اون لبهای شیرینش رو ببوسم. ولی با اینکه اونشب کرده بودمش، هنوز خجالت میکشیدم که چیزی بگم و منتظر یه سیگنال از طرف خود مامان بودم. ولی مامان هیچ کاری نمیکرد و هرشب هم در اتاقشو می بست. روز دوشنبه بود، وقتی از مدرسه برگشتم، مامان تو اشپزخونه داشت نهار رو اماده میکرد، با یه نگاه میشد فهمید که مامان زیر شلوارکش هیچ شورتی نداره، وقتی رفتم تو اتاقم تا لباسامو عوض کنم، دیدم اون شورت قرمز روی بالشمه. بلاخره سیگنالی که منتظرش بودم رو گرفتم. کمی بعد از خوردن نهار، مامان گفت دارم میرم بخوابم. رفت تو اتاقش و درو هم نیمه باز گذاشت. حدود 5 دقیقه صبر کردم و بعد رفتم تو اتاقش. مامان طاقباز خوابیده بود و دستشو رو چشماش انداخته بود. درو بستم ولی مامان واکنشی نشون نداد. رفتم کنار تختش و نشستم رو لبه ی تخت. دیگه وقت تلف نکردم، شروع کردم به باز کردن دکمه های پیرهن. بعد از باز کردن سه تا دکمه معلوم بود که سوتین نداره. دکمه هارو کامل باز کردم و پیرهن رو کنار زدم. پستونای گنده و توپر مامان بیرون افتاد. تو روشنایی روز خیلی بهتر می تونستم ببینمشون. هاله ی نوکش قهوه ای کمرنگ بود و نوکش تقریبا به اندازه ی پاک کن سر مداد. دستام رو روی پستوناش گذاشتم، هر پستونش کامل دستمو پر میکرد. خیلی اروم شروع کردم به نوازش ممه هاش، با حرکت انگشتام، نوک ممه هاشو تحریک میکردم که خیلی زود سفت شدن. بعد روش خم شدم و شروع کردم به لیسیدن و مکیدن نوک پستوناش. همینطور که داشتم پستوناشو میخوردم، دستمو رو شکم نرمش گذاشتم و اروم بردم پایین، به کش شلوارک که رسیدم، انگشتامو رد کردم زیرش . شورت نداشت و وقتی دستمو کمی جلوتر بردم، انگشتام رو لبای کوسش قرار گرفت. موهای زبر و کوتاه کوسش کف دستمو قلقلک می داد. وقتی دستموکامل روی کوسش گذاشتم، مامان پاهاشو بازتر کرد. شروع کردم به مالیدن لبهای کوسش و مکیدن نوک پستوناش. مامان همچنان ساکت بود و صدایی ازش در نمیومد. لبهای کوسش و از هم باز کردم و مشغول مالیدن چوچوله و سوراخ کوسش شدم. وقتی دستمو بیرون کشیدم حسابی خیس شده بود. بلند شدم و لباسامو دراوردم، دوباره کنارش نشستم، دست مامان رو گرفتم و دور کیر حلقه کردم و کمی روی کیرم بالا پایین کردم. بعد انگشتامو از دو طرف انداختم زیر کش شلوارکش، ولی پایین نکشیدم و منتظر موندم، مامان بعد از کمی مکث، بالاخره کونشو کمی بلند کرد، شلوارکشو تا زانو پایین کشیدم، مامان کونشو گذاشت رو تشک و پاهاشو کمی بلند کرد تا کامل درش بیارم. پاهاشو از هم باز کردم، کوس تپل و خوشگلش از خیسی می درخشید. دیگه معطل نکردم، بین پاهاش نشستم، کمی سر کیرمو رو کوسش مالیدم و بعد به ارومی فشارش دادم تو. هنوز باور نمیکردم که کوس مامان انقدر تنگ باشه. با اینکه فقط دو سه ماه از رفتن بابا میگذشت ولی انگار سالها بود که سکس نداشتن. شروع کردم به تلنبه زدن، اروم کیرمو تو کوس تنگ مامان جلو عقب می کردم، روش خوابیدم، شکمم به شکم نرمش و سینه ام به ممه های گنده اش چسبید و لبامو گذاشتم رو لباش. اوایل مامان هیچ حرکتی نمیکرد ولی کمی بعد، با اینکه هنوز دستش رو روی چشماش نگه داشته بود، شروع کرد به لب دادن. زبونمو تو دهنش بردم و به زبونش مالیدم، مامان زبونمو مکید و بعد زبونشو اورد تو دهنم. کمی تو اون حالت اروم تلنبه زدم، بعد خودمو بالا کشیدم و دستامو کنارش ستون کردم و سرعتمو بالا بردم. با هر تلنبه شکم مامان مثل ژله میلرزید و پستوناش بالا پایین می پرید. بعد از کمی تلنبه زدن، کیرمو بیرون کشیدم، پاهای مامان رو گرفتم و فیتیله پیچش کردم، مامان چرخید و رو شکم خوابید. کونش واقعا دیوونه کننده بود، طاقچه ای و تپل، سفید و لطیف، انقدر سفید که وقتی یه ضربه ی اروم با کف دست بهش زدم، جای دستم رو کونش موند. پاهاش رو از هم باز کردم و بینشون نشستم، مامان یه قوس به کمرش داد و کونش کمی بالاتر اومد. کیرمو تو کوسش فرو کردم، به کونش چنگ زدم و قسمتی از گوشتش رو تو دستام نگه داشتم و شروع کردم به تلنبه زدن. گهگاهی ناله های خیلی یواش از گلوی مامان شنیده میشد. اب کوس مامان اانقدر زیاد بود که تا خایه هام اومده بود و از اونجا رو تشک می چکید. بعد از چند دقیقه تلنبه زدن، یه فکری به ذهنم رسید. بدون اینکه کیرمو بیرون بیارم، دستامو انداختم زیر شکم مامان و شروع کردم به کشیدن، مامان فهمید میخوام چیکار کنم و با مکث و دودلی بالا اومد، مامان به حالت 4 دست و پا نشست، منتها ارنج هاشو رو تشک گذاشت و با دوتا دست صورتشو پوشوند. کونشو گرفتم و به تلنبه زدن ادامه دادم. دیگه نمیتونست وانمود کنه که خوابه، واسه همین با خیال راحت شروع کرد به ناله کردن. دستاش مانع میشد که ناله هاش بلند بشه ولی با این حال به خوبی شنیده میشد. خم شدم و از زیر شکمش دستمو به کوسش رسوندم و شروع کردم به مالیدن چوچوله اش. ناله های مامان بلندتر هم شد. بعد از چندتا تلنبه ی محکم مامان ارضا شد، بدنش سفت شد و شروع کرد به لرزیدن. وقتی کمی اروم شد، به تلنبه زدن ادامه دادم و کمی بعد کیرمو کشیدم بیرون و ابمو رو کون مامان ریختم. مامان رو شکم دراز کشید، منم کنارش خوابیدم. صورت مامان به اونیکی سمت بود. کمی نوازشش کردم، بعد سرشو بوسیدم و بلند شدم، لباسامو برداشتم و رفتم تو اتاقم، دو سه دقیقه بعد صدای باز و بسته شدن در حموم رو شنیدم. شب موقع شام خوردن هم دوباره اون جو سنگین بهمون حاکم بود و زمان زیادی رو نمی تونستیم تو چشمای هم نگاه کنیم. دو روز بعد، کنار هم روی کاناپه نشسته بودیم و تلوزیون تماشا میکردیم. مامان یه دامن سیاه تا بالای زانو و یه تاپ بدون استین سبز تنش بود و سوتین هم نداشت. اینبار نوبت من بود که یه حرکتی بکنم، واسه همین کم کم بهش نزدیک شدم، بعد دستمو رو زانوی لختش گذاشتم، کمی دستمو ثابت نگه داشتم و بعد شروع کردم به حرکت دادن دستم. به لبه ی دامنش که رسیدم دوباره برگشتم پایین، وقتی دوباره رسیدم به دامنش ، دستمو بالاتر بردم و دامنش هم همراه دستم بالاتر اومد، همینطور دستمو بالا و پایین میبردم وهربار دامنش رو کمی بالاتر میکشیدم. مامان به تلوزیون زل زده بود و مطلقا به من نگاه نمی کرد. دستمو بردم بین رونهاش و پوست لطیف و گوشت نرم رونشو میمالیدم. بین پاهاش تا جایی بالا رفتم که بلاخره کنار دستم به کوس پوشیده با شورتش خورد. تو همین لحظه مامان بلند شد و به ناچار دستمو کشیدم. مامان رفت تو اتاقش، با خودم گفتم گند زدی، چرا صبر نکردی خودش سیگنال بده بیشعور؟ تو همین فکرا بودم که مامان با یه پتو تو دستش برگشت. گفت هوا سرد شده، من که سردم شد، گفتم اره سرده. مامان پتو رو باز کرد و با فاصله ی کم کنارم نشست و پتو رو کشیدیم رو خودمون. کمی صبر کردم و دوباره دستمو روی رونش گذاشتم. کمی قسمت داخلی رونش رو مالیدم و وقتی دوباره دستم به کوسش خورد، دیدم شورتش رو هم دراورده. با نوک انگشتام شروع کردم به مالیدن لبای کوسش. کمی بعد مامان پاهاشو باز تر کرد و پای چپشو که به پای راست من چسبیده بود رو بلند کرد و انداخت بین پاهام. هردو به تلوزیون خیره شده بودیم، جوری که انگار هیچ خبری نیست. مامان کمی بعد، مامان دست چپش رو گذاشت رو شکمم و اروم بردش سمت کیرم، اول از روی شلوارک گرفتش و کمی فشارش داد، بعد دستشو برد توی شوررتم و کیر لختمو تو دستش گرفت. چوچوله ی مامان رو پیدا کردم و مشغول مالیدنش شدم، تو همین حال بودیم که گوشی مامان زنگ زد. مهتاب بود، مامان جواب داد و شروع کرد به حرف زدن با مهتاب، ولی همچنان به مالیدن کیرم ادامه داد. کف دستمو رو چوچوله اش فشار دادم و انگشت اشاره و وسطم رو فرو کردم، کوسش حسابی خیس شده بود. کف دستمو رو چوچوله اش فشار میدادم و انگشتامو توی کوسش جلو عقب میکردم. کمی بعد، مامان به مهتاب گفت یه لحظه گوشی رو نگهدار. بعد به من گفت عزیزم بذار من دراز بکشم. دستشو از تو شورتم بیرون کشید، به پهلو خوابید و سرشو رو دسته ی مبل راحتی گذاشت، پاهاشو هم به جلو خم کرد و گذاشت رو میز. پتو هم همچنان رومون بود. کون گنده اش کنارم بود. مامان دوباره شروع کرد به حرف زدن با مهتاب و منم شروع کردم به مالیدن کوس و کونش. کمی دستمو رو کون گنده و نرمش گردوندم ، انگشت اشاره ام رو توی کوسش فرو کردم و کمی چرخوندم تا حسابی خیس شد، بعد کشیدمش بیرون و گذاشتمش رو سوراخ کونش و انگشت شستمو فرو کردم تو کوسش. نوک انگشت اشاره امو کمی روی سوراخ کونش مالیدم، بعد به ارومی شروع کردم به فشار دادن. انگشتم ذره ذره وارد کون تنگ مامان میشد. به چهره اش نگاه کردم، چشمای مامان گشاد شده بود و دهنش کمی باز مونده بود. وقتی انگشتم تا ته رفت تو کونش، چند لحظه ثابت نگهش داشتم. مامان دوباره به حرف افتاد. چند لحظه بعد شروع کردم به انگشت کردن همزمان کوس و کونش. مامان خیلی خوب خودشو کنترل میکرد که ناله نکنه. کمی بعد مامان فقط با تکون دادن لبهاش و اشاره گفت پتو رو پهن کن رو زمین، یه بالش هم بیار. پتو رو از رومون برداشتم، کوس و کون سفید مامان بیرون افتاده بود. پتو رو پهن کردم وسط پذیرایی و رفتم که بالش بیارم، وقتی برگشتم، مامان رو پتو نشسته بود و منتظر من بود. بالش رو گذاشتم رو پتو. مامان با یه دست شروع کرد به بالا کشیدن تاپش، کنارش نشستم و تاپش رو تا زیر گلوش کشیدم بالا و پستونای سفید و درشتش افتاد بیرون. مامان به پشت دراز کشید، هنوز گوشی تو دستش بود و داشت صحبت میکرد، پاهاشو باز کرد و با دست دیگه اش، دامنش رو کشید روی شکمش و پاهاشو تا جایی که میشد باز کرد. بین پاهاش نشستم و خم شدم روش و شروع کردم به خوردن پستوناش، مامان با دست ازادش موهامو نوازش میکرد. وقتی هردوتا پستونشو حسابی خوردم و بلند شدم، مامان هم از مهتاب خداحافظی کرد و گوشی رو گذاشت کنارش، تو چشمای هم نگاه کردیم و فقط یه لبخند بینمون رد و بدل شد. این اولین بار که میخواستیم چشم تو چشم و اشکارا باهم سکس کنیم. کیرمو با دست گرفتم و کمی بین لبای کوسش بالا پایینش کردم، بعد سر کیرمو گذاشتم دم کوسش و اروم فشارش دادم تو. روش خم شدم و دستامو کنار بدنش ستون کردم. مامان هم دستاشو انداخت دور گردنم. تو چشمهای هم خیره شدیم و به ارومی شروع کردم به تلنبه زدن. تو چشمهای مامان عشق و شهوت موج میزد. هیچ حرفی بینمون رد و بدل نمیشد، نیازی هم به حرف زدن نبود. همون نگاه، هزارتا دوستت دارم و هزارتا عزیزم منو بکن تو دل خودش داشت. کیرمو تو کوس تنگش عقب و جلو میکردم. بیشتر خم شدم و لبامون به هم چسبید، لبها و زبمونمون به هم گره خورده بودن. کمی بعد خودمو بالا کشیدم و سرعت تلنبه زدنمو بیشتر کردم. دیگه دلیلی واسه پنهان کردن ناله هاش نبود. واسه همین مامان ناله های شهوت انگیزی میکرد. بدنهای خیس از عرقمون به هم میخوردن و صداش تو خونه می پیچید. کمی بعد کیرمو بیرون کشیدم و ازش خواستم چار دست و پا بشینه. مامان برگشت و به حالت داگی نشست، کیرمو توی کوسش هدایت کردم، پهلوهاشو گرفتم وشروع کردم به تلنبه زدن. کون سفیدش با برخورد شکمم مثل ژله میلرزید، ناله هاش مثل یه اهنگ گوشمو نوازش میکرد. سرعتمو بیشتر کرده بودم، مامان دستشو برد بین پاهاش و شروع کرد به مالیدن چوچوله اش. خیلی زود ناله هاش بلند تر شد و شروع کرد به لرزیدن، صورتشو به بالشت فشار داد و با یه ناله ی بلند و لرزش شدید ارضا شد، کیرمو از کوسش بیرون کشیدم. اب کوسش تا تخمهام اومده بود و از اونجا روی پتو می چکید. مامان به ارومی رو شکم خوابید. هنوز داشت نفس نفس میزد، پاهاشو به هم چسبوندم و روش نشستم، با دو دست شروع کردم به چنگ زدن کونش، یه فکری تو ذهنم بود که نمی دونستم مامان چه واکنشی بهش نشون خواهد داد. لای کونشو با دوتا دست باز کردم، صورتمو نزدیک کردم و یه تف انداختم رو سوراخ قهوه ای و تنگ کونش. سر کیرمو روی سوراخش گذاشتم و گفتم مامان اجازه میدی؟ مامان کمی مکث کرد، بعد گفت فقط یواش، گفتم چشم، اگه دردت اومد بگو ادامه ندم. گفت باشه. گفتم لاشو باز می کنی؟ مامان با دوتا دست لای کونشو واسم باز کرد. با اینکه کیرم هنوز از اب کوسش خیس بود ولی محض احتیاط یه تف هم به کیرم مالیدم و خیلی اروم شروع کردم به فشار دادن. سوراخ کونش مقاومت زیادی داشت و به این اسونی وا نداد، بعد از کلی تلاش، بالاخره سوراخ کونش تو یه لحظه باز شد و سر کیرم رفت تو. مامان یه اخ بلند گفت. گفتم ببخشید، میخوای دربیارم؟ در حالی که درد توی صداش موج میزد گفت نه، همونجا نگه دار، تکونش نده. مامان دستاشو ول کرد و کنار بدنش مشتشون کرد. سر کیرمو توی کونش نگه داشتم تا عادت کنه و دردش ساکت بشه. کمی بعد مامان گفت یواش فشار بده، شروع کردم به فشار دادن و میلیمتر به میلیمتر کیرمو توی کونش فشار دادم. وقتی شکمم به کپلهاش چسبید، دو سوم کیرم توی کونش بود و یک سوم دیگه، لای کونش مونده بود. کمی هم اونجا نگه داشتم، مامان گفت یواش بکن. دیواره های کونش سفت به کیرم چسبیده بود، حدود سه یا چهار سانت از کیرمو عقب کشیدم و دوباره فشارش دادم تو، همون سه چهار سانت رو چند دقیقه تو کون مامان عقب جلو کردم تا اینکه ابم اومد و همه رو توش خالی کردم. وقتی میخواستم کیرمو بیرون بکشم مامان گفت صبر کن بخوابه بعد. کمی صبر کردم و وقتی کیرم کامل خوابید، بیرون کشیدم، وقتی سر کیرم بیرون اومد مامان یه آخ دیگه گفت. گفتم ببخشید. کنارش دراز کشیدم و چند دقیقه پشتشو نوازش کردم. مامان صورتشو برگردوند سمتم و گفت میرم حموم، واسه شام پیتزا سفارش بده. این جمله واسه ما معنا دار بود. پیتزا همیشه شام جشن بود، تولد ها، موفقیت ها، این یعنی مامان خوشحال بود و میخواست جشن بگیره. کمی خودشو بلند کرد، لبامو بوسید، بعد بلند شد و ایستاد، لباسهاشو کامل دراورد و لخت راه افتاد سمت حموم. پیتزا رو سفارش دادم و با شوخی و خنده خوردیم، بدون اینکه حرفی در مورد سکس بزنیم.

ادامه...

نوشته: خاقان


👍 56
👎 6
116001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

826953
2021-08-19 02:18:37 +0430 +0430

اسم اصلی داستان انتقام هست که تو سایت www.looti.net میتونین پیداش کنید که ۹ تا قسمت داره و این اقا داره کپی برداری میکنه ازش

5 ❤️

827032
2021-08-19 14:04:07 +0430 +0430

من هر چى گشتم تو سايت looti.net چيزى پيدا نكردم

2 ❤️

827059
2021-08-19 19:17:40 +0430 +0430

بقيشو بزار

2 ❤️

827072
2021-08-19 22:30:50 +0430 +0430

سلام بر همه دوستان منکه از دتستان خوشم امد ادامش بده در جواب دوستان که فقط حرف چرت میزن لینک یه سایت ملاک حرف نیست ادرس دقیقش بزارید یا ساکت باشید با تشکر

1 ❤️

827087
2021-08-20 00:27:31 +0430 +0430

داستان قشنگیه ولی حیف که تابوِ

1 ❤️

827280
2021-08-20 23:14:15 +0430 +0430

تو هم اگه میتونی بدزد.

0 ❤️

827405
2021-08-21 09:27:08 +0430 +0430

اولا دوستانی که میگن بقیه دروغ میگن که دزدیه، برید کامنت من زیر قسمت دوم رو نگاه کنید که یه هفته قبل بخشی از قسمت سوم رو گذاشتم. برای بقیه دوستان هم این پایین قسمت سوم رو میذارم داش خاقان اذیت نشه. دمش گرم تا همینجام خیلی دزدیده برامون
اخه بزار جوهر داستان اصلی خشک شه بعد بدزد
قسمت چهارم و پایانی
روزهامون همینطور داشت میگذشت، هر دو یا سه روز یکبار با زبان بدن و با سیگنال دادن، به هم می فهموندیم که تمایل به سکس داریم، و بعد از سکس، دیگه حرفی در موردش نمی زدیم، انگار خود سکس ایرادی نداشت ولی حرف زدن در موردش گناه بود. اونروز مامان میخواست بره حموم، تو اتاقش لباساشو دراورده بود و با یه حوله که دور بدنش پیچیده بود رفت تو حموم. وقتی صدای اب رو شنیدم، بلند شدم، لباسامو دراوردم، در حموم رو یهو باز کردم و رفتم تو، مامان یه جیغ زد کوتاه زد و دستاشو جلوی سینه هاش و کوسش گرفت. بلند گفت محسن؟؟؟ برو بیرون، چیکار می کنی؟؟؟ گفتم میخوام دوش بگیرم، گفت وقتی من اومدم بیرون بیا دوش بگیر. در حموم رو پشت سرم بستم و بهش نزدیکتر شدم، گفتم مامان جون تا حالا بیشتر از 10 بار باهم سکس کردیم، مگه چی میشه باهم حموم کنیم؟ مامان سرشو پایین انداخت و اروم گفت روم نمیشه، با فاصله ی کم جلوش وایسادم، اب رو بستم، گفتم مامان لطفا نگاهم کن، به ارومی سرشو بلند کرد و تو چشام نگاه کرد. گفتم مامان من دیگه خسته شدم، تا کی قراره وانمود کنیم که هیچ خبری نیست و اتفاقی نیوفتاده؟ هیچ کس نباید بفهمه، این قبول، ولی وقتی تنهاییم چرا باید از هم خجالت بکشیم؟ من میخوام هر روز بغلت کنم، لباتو ببوسم، به بدنت دست بزنم، میخوام درباره ی سکس باهات حرف بزنم، میخوام بهم بگی چی دوست داری و منم بهت بگم چی دوست دارم. چند ثانیه تو سکوت به چشمای هم خیره شدیم، بعد دستای مامان رو به ارومی از روی بدنش برداشتم و بهش چسبیدم. مامان دستاشو انداخت دور گردنم و منم دستامو گذاشتم رو کمرش، کیرم بین شکم خودم و شکم نرم و لطیف مامان ساندویچ شده بود. شروع کردیم به لب گرفتن. بدن مامان خیس و خنک بود، واسه همین یه لحظه ازش جدا شدم تا اب دوش رو باز کنم. دوباره به هم چسبیدیم و در حالی که اب دوش رو سر و صورتمون می ریخت به لب گرفتن ادامه دادیم. دستامون رو بدن همدیگه می چرخید، کمی بعد از هم جدا شدیم، گفتم مامان یکم می خوریش؟ مامان لبخند زد و گفت باشه، مامان جلوم زانو زد، جوری ایستاده بودم که اب رو پشتم میریخت و رو صورت مامان نمی پاشید. مامان کیرمو گرفت، کمی بالا پایینش کرد و گفت ولی بزرگ شدیا. اخرین باری که باهم حموم اومده بودیم اندازه ی دوتا بند انگشت بود، الان تو دستم جا نمیشه. گفتم انتظار داشتی همون اندازه بمونه؟ گفت نه ولی تا چند ماه پیش انتظار نداشتم دوباره ببینمش. گفتم راستی چی شد بهم پا دادی؟ مامان گفت میخوای کیرتو بخورم یا تعریف کنم؟ خندیدم و گفتم فعلا بخور بعدا تعریف می کنی، مامان دهنشو باز کرد و سر کیرمو تو دهنش گرفت، کمی زبونشو دور سر کیرم چرخوند، بعد شروع کرد به مکیدن و جلو عقب کردن سرش، حس فوق العاده ای داشت، دستاشو روی رونهام گذاشته بود و برام ساک میزد. کمی بعد بالاخره مامان کیرمو از دهنش دراورد و اب اولیه کیرم و اب دهنش رو که تو دهنش جمع شده بود رو تف کرد رو زمین. دستامو گرفت و بلند شد. خم شدم و شروع کردم به مکیدن و لیسیدن پستونهای بزرگش که نوکشون حسابی سفت شده بود. مامان دستاشو رو شونه هام گذاشته بود و چشماشو بسته بود. بعد از اینکه حسابی ممه هاشو خوردم، دوباره روبروی هم ایستادیم. مامان کیرمو گرفت و سعی کرد به کوسش برسونه. کمی زانوهامو خم کردم. مامان سر کیرمو بین لبای کوسش بالا پایین میکرد و روی چوچوله اش میمالید، بعد چرخید و پشتشو کرد بهم، کمی خم شد و دستاشو روی دیوار گذاشت. پشتش ایستادم و کیرمو رو چاک کوس و کونش بالا پایین کردم. بعد سر کیرمو دم سوراخ کوسش گذاشتم ولی نکردمش تو و همینجوری نگهش داشتم. مامان به حرف اومد و گفت چرا نمی کنی؟ گفتم منتظرم بگی. گفت چی بگم؟ گفتم بگو چی میخوای، چیکار کنم، میخوام حرف بزنی. مامان کمی مکث کرد، بعد نفس عمیقی کشید و گفت منو بکن عزیزم، کیرتو بکن تو کوسم، به کیرت نیاز دارم عزیزم. گفتم جووووووووون. کیرمو به ارومی فشار دادم تو کوسش. مامان ناله ی بلندی کرد. کیرم تا ته تو کوسش بود، کون گوشتیش رو از طرفین گرفتم و شروع کردم به تلنبه زدن، اروم کیرمو عقب و جلو می کردم و مامان با هر تلنبه یه آه می کشید. بهش گفتم کیرم چطوره؟ با ناله گفت کلفتهههههههه، گفتم بهت حال میده؟ گفت آره حال میده، کیرت تو کوسم خیلی حال میده، گفتم من کی ام؟ گفت پسرمی، دارم به پسرم کوس میدم، دارم با کیر پسرم حال می کنم. با وجود اینکه حرفهای سکسیش واقعا حشریم می کرد ولی دلیل اصلیم از زدن این حرفها این بود که میخواستم کاملا یخ مامان اب بشه و خجالتش بریزه. بدن خیسمون به هم میخورد و شالاپ شلوپ می کرد. از شونه هاش گرفتم و کشیدمش تا صاف ایستاد، از پشت سفت بغلش کردم و پستوناشو گرفتم. صورتمو هم به صورتش چسبوندم. مامان با ناله و نفس نفس گفت محسن تندتر بکن، محکم بکن. سرعت و قدرت تلنبه هامو بیشتر کردم، کمی بعد کیرمو کشیدم بیرون و مامانو برگردوندم. دستمو گذاشتم رو کوسش و چوچولشو سفت می مالیدم، مامان یه دستشو انداخت دور گردنم و سرمو کشید جلو و لباشو چسبوند رو لبام. تو دهنم ناله میکرد و به خودش می پیچید. کمی بعد مامان لباشو جدا کرد و گفت محسن، نزدیکم عزیزم، کیرتو بکن تو کوسم که دارم اتیش می گیرم. مامان همونطور که رو به من ایستاده بود پاهاشو باز کرد ، دستاشو به دیوار گرفت و به عقب خم شد، از جلو کیرمو فرستادم تو کوسش ، پهلوهاشو گرفتم و شروع کردم به تلنبه زدن. مامان گفت محسن تندتر بکن، داره میاد مامان جان، تندتر بکن. آره ، آره ، اره . بعد از چندتا تلنبه ی محکم، تموم بدن مامان شروع کرد به لرزیدن و تقریبا داشت جیغ می کشید. خوددشو عقب کشید و کیرم بیرون اومد، بعد به دیوار تکیه داد و نشست و چشماشو بست. وقتی کمی اروم شد، چشماشو باز کرد و بهم لبخند زد. کیرمو گرفت و منو جلو کشید و شروع کرد به ساک زدن. داشت واسم سنگ تموم میذاشت و کیرمو تا جایی که میتونست تو دهنش میبرد. کمی بعد بهش گفتم داره میاد، مامان کیرمو از دهنش بیرون کشید و با دست شروع کرد به مالیدن، کمی بعد ابم با فشار رو پستونهای سفید و درشتش پاشید. کمکش کردم بلند شه و با عشق و با لذت همدیگه رو شستیم و اومدیم بیرون. از اون روز به اتاق مامان منتقل و شدم و غیر از مواقعی که کسی خونمون بود، هر شب کنار هم میخوابیم و دیگه از هم خجالت نمی کشیم. پایان

3 ❤️