سلام این خاطره اصلا سکسی نیست پس اگه دنبال چرند و پرندهایی هستید که باهاش خودارضایی کنید ، وقتتون رو هدر دادین
من 12 سال پیش ازدواج کردم و طبقه پایین خونه پدرشوهرم زندگی میکردیم ، پدرشوهرم در ظاهر مرد مهربونی بود ولی نمیدونم چرا همیشه با پسرای خودش بد بود و پشت سرشون حرف میزد البته من زیاد گوشم بدهکار این حرفها نبود و سرم به کار و زندگی خودم گرم بود تا بچه دار شدم و همزمان با بچه دار شدن ما برادر شوهرم هم با شاگرد مغازش که یه دختر 16 ساله بود و حدود بیست سال از خودش کوچیک تر بود ازدواج کرد البته دختر بیچاره خانواده درست حسابی نداشت و این ازدواج براش خیلی هم خوب بود چون از آوارگی و بدبختی خونه پدری خلاص شده بود ، گفتم که من بچه دار شده بودم و بخاطر مشغله بچه داری دیگه سرکار هم نمیرفتم و بیشتر وقتم رو کنار مادرشوهرم و طبقه بالا میگذروندم تا از تجربه های بچه داری اون استفاده کنم ، مادر شوهرم طی این رفت و آمدها همش از عروس جدید مینالید و بدگویی میکرد اما من بپای حالت مادر شوهری و عروس میذاشتم و چیزی نمیگفتم تا اینکه حدود یکسال گذشت و برادر شوهرم به اصرار پدر شوهرم رفت کمپ تا اعتیادش رو درمان کنه و قرار شد چون زنش توی خونه تنها میترسه بیاد خونه اینا زندگی کنه ، دو ماهی از این جریان گذشت و ارتباط پدر شوهرم با این عروس خیلی خیلی گرم گرفت تا جایی که بخاطر مرجان میومد توی هال و کمی با فاصله از اون میخوابید و طبیعتا مادرشوهرم ، سوار خره شیطون شده بود و هم حسودی میکرد هم خیلی ابراز ناراحتی و نگرانی یکی از این شبهایی که مرجان اونجا بود ، ساعت یک شب بچه ما تب کرد و من دنبال شربت استامینفون میگشتم و خودمون نداشتیم لذا لباس پوشیدم و رفتم بالا تا شاید از جعبه دارو های اونها چیزی پیدا کنم ،علت رفتن من هم این بود که شوهر تنبلم گفت حالش رو ندارم و قرص و شربت نمیخواد و بچه رو پاشویه کن یا خودت برو.
برای اینکه کسی بیدار نشه چراغ پله ها رو روشن نکردم و کورمال کورمال رفتم بالا در واحدشون همیشه باز بود ، یواش درو هول دادم و توی تاریکی خواستم برم سمت آشپزخونه که از پذیرایی صدای ناله شنیدم ، اولش فکر کردم حاج بابا قلبش دوباره درد گرفته آروم رفتم ببینم چه خبره که دیدم مرجان پاهاشو داده بالا و پدر شوهر من که نماز خدا رو نشسته میخونه بخاطر درد زانو و قلب و … پاشو از یه پله پایین و بالا نمیذاره وسط پاهای مرجانه و تلمبه میزنه ! اولش فکر کردم من اشتباه میبینم چون غیر از نوری که از چراغ کوچه میومد ، نوری توی اتاق نبود اما حرف هایی بینشون رد و بدل میشد که واقعا مایه شرمساری بود !
مثل برق گرفته ها رفتم پایین و تا چند روز دستام میلرزید ، اونها خلاف شرع و عرف کرده بودن اما من خجالت میکشیدم باهاشون چشم بچشم بشم ، خلاصه الان 11 سال از اون ماجرا گذشته من به کسی چیزی نگفتم اما اثری که این جریان روم گذاشت منو به روانپزشکی هم کشوند ، یکسال بیشتر توی اون خونه نشستم و ازشون حسابی فاصله گرفتم حتی اجازه نمیدم بچه ام تنهایی اونجا بره و اگه بچه رو ببوسه ، صورتش رو آب میکشم ، تو روپدرشوهرم ببوسه میکشم
با اعتماد اطرافیان خودتون بازی نکنید ، این همه زن و مرد خراب هست آخه چرا زنای با محارم ؟!
نوشته: مریم
واقعا دردناک بود؛میدونم کونت سوخت؛شانس آوردی تاحالا نگاییده تورو
داستان غم انگيزي بود ،ادم ديگه به كي ميتونه اعتماد كنه؟؟!
نمل دونم اون رازی اینم رازی این وسط تو چرا روانی شدی؟ واقغا که
خب تو به قبر پدرشوهر پدرسوخته پدرزن پدرسگ پدرت خندیدی که ورداشتی یه خاطره غیرسکسی رو آوردی توی سایب سکسی آپ کردی خب! 🙄
خب حالا هر چی دیدین و باید بیاین تعریف کنین؟ که چی؟ جایزه نوبل ادبیات میخاین؟
روح مرحوم دهخدا رو با این سواد شکسته بسته ات آزرده کردی مریم جون منکه ندیدم کسی با چرند و پرند که عنوان نشریه محترمی است که توسط مرحوم دهخدا تاسیس و راه اندازی،شد و خود ایشون هم سردبیرش بودن خود ارضایی کنه…قطعا اون اصطلاحی که منظور نظر شماست چرت و پرته نه چرند و پرند
لطفا در انتخاب واژگان انتخابیتون دقت بیشتری کنین .مرسی
و اما داستانت …
احتمال اینکه مضمونش نقل یک خاطره باشه وجود داره
رویهمرفته خوب بود
اگرچه
از هیچ تکنیک خاصی جهت جذاب تر کردن داستان در نگارشتون استفاده نکرده بودید
تو که حرف سکسی رو کوسشر میدونیو کاره پدرشوهرتم خلاف شرع و عرف پس اینجا چه گویی میخوری!؟؟؟مطمئنی زیر پدرشوهرت خودت نبودی که گاییده شده و الان وجدان درد داری؟با تمام اینها باید بگم که عزیزدل خودتم کم نمیخاری… ?
واقعا،متاسفم واسه این خاطره بدی ک مونده تو ذهنت
بهرحال، سپاس از داستانت
به نظر من : بخواب بابا به تو چه آخه ؟
من اصلا موافق سکس محارم نیستم
ولی به تو چه که به تو بر خورده و فاصله گرفتی ؟
آدم اشتباه زیاد میکنه…
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند، خود کار دیگر می کنند*
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پُرس
توبه فرمایان ، چرا خود توبه کمتر می کنند؟
الان دقیقا میخوام بدونم پس تو اینجا چیکار میکنی خانوم؟؟میدونی کجا اومدی؟؟
اسلام از یه توجیه یه اشتباه شروع شده و همینطور پشت سرهم دلیل واسه اشتباه اورده شده تا آخرش که میرسیم به این :اسلام به ذات خود ندارد عیبی, هر عیب که هست…
خیلی بیچاره ایم که این حال و روزمونه
خداوکیل حسادت تا این اندازه اگر ترو کرده بود که الان داستان سکسشو میزاشتی
سلام من اومدم بگم جاریمو کردن منو نکردن به کیرم که اومدین داستان بخونین جق بزنین خوب بیان منو بکنین کزکژا
خلاصه داستان نویسنده جلاق
تو رو نکرده داری میسوزی؟
زنا دیگه زنا هست محرم و نا محرم نداره که لامصب.
تو بری به غریبه بدی یا داداشت؟
خو فقط به داداشت بدی که بهتره تا غریبه میدونی که جفتتون پاک و سالمید.
این یکی از بد بختی های جامعه ما میتونه باشه ولی اولا باید بگم دختره خودش کرم داشته وگرنه کسی که جای بابا بزرگش هست نمیرفت زیرش بخوابه و شوهرش هم که جای پدرش هست همینطور با اعتیادش باید میساخت و زنش و ول نمیکرد برود . البته این روایت کس و شعر بود چون شما جوری نوشتی که مثلا خودت زنی سالم هستی ولی مشخص هست مثل سگ داری دروغ پارس میوکنی … تو که سالم هستی و کار تون به روانپزشک کشیده اونم با سن و سالی که بقول خودت الان باید داشته باشی و کم کم مامان بزرگ میشی چه گهی اینجا میخوردی و اینجا اومدی چیکار کنی ؟ صد در ثد مطمئن هستم اولا دروغ میگی و دوما خودت یک پسر هستی یا مردی هستی جوان که داری زر مفتتفت میدی اینجا … و سوما هم دروغ میگی پس ور نطن و کس و شعر نگو اما با این حرف موافق هستم زنای با محارم خیلی کثیفه و اینم بگم توی ایران چنین چیزی نداریم و اینها را توی سایت مینویسند که اثر گذاری کنند وگرنه ایرانی انقدر پست و کثیف نمیشه مگر انگشت شمار باشه … در خاتمه باید بگم خیلی ور ژدی ولی چون گفتی زنای با محارم نننویسند حال کردم بلهات … حالا بیا خودم یک حالی بهت بدم اگه راست میگی جدی میگم بیا حال اساسی بهت بدم
داستان شما که احتمالا درسته ولی بعضی از اعضای شهوانی انگار طلبکارن
بابا طرف میگه پدر شوهرش بی ناموسه شما ناراحت میشید
کیر تمام اعضای شهوانی توی کوسو کون ننه و خواهرتون
بی بوته ها
یکی زنگ بزنه دکتر این اوضاعش خیلی خرابه (dash)