پرده بکارت شما را خریداریم

1401/08/07

سلام به دوستان تازه ، کمی داستان بلند هست ممنونم که حوصله میکنید و می‌خونید .

اسم من هاوُش هست ۳۸ سالمه ساکن کرج هستم و یک دفتر کاری نقلی سمت پونک دارم . قدم ۱۸۸ و وزنم ۸۴ کیلو هست باشگاه نمیرم که بگم هیکل ورزیده و شکم فلتی دارم و خیلی خوبم ولی بدنم فرم نرمالی داره. بعد از تصادفی که کردم و دو تا از مهره های ستون فقراتم ترک برداشت تنها ورزش من پیاده روی و کوه نوردی سبک هست . در حال حاضر عقد کرده هستم که خواستم داستان این رابطه رو براتون بنویسم .

اوایل سال ۸۳ بود که من تهران توی بازار کامپیوتر رضا مغازه گرفتم و مشغول کار شدم و تا سال ۸۸ کار من فروش قطعات کامپیوتر بود . در کنار مغازه ادامه تحصیل دادم و بعد از فارغ تحصیلی در مقطع ارشد تصمیم گرفتم اواسط ۸۹ شرکتی رو تاسیس کنم و برم توی بیزینس زیر ساخت شبکه های کامپیوتری. پس انداز خوبی کرده بودم و وام هم تونستم بگیرم تا رسماً استارت کار رو بزنم . همه چیز عالی پیش می‌رفت و وضعیت کاری هم خارج از تصورمون بود و پول خوبی به جیب می زدیم . خیلی سریع بزرگ شدیم و جزو سه شرکت اول ایران شدیم ، اون سالها من با مدیر حسابداری خودم ازدواج کردم که همسر خوب و بی نظیری در ابتدا برای من بود که متاسفانه ۵ سال پیش در سانحه رانندگی از دست دادمش . مرسانا زن زندگی سازی بود حتی با وجود ورشکستگی من و سقوط از عرش به زیر زمین کنارم بود و جا نزد و همراه و همدل خوبی برام بود .

تجهیزات شبکه تماما دیوایس های آمریکایی بودند جونیپر سیسکو ای بی ام عمده تجهیزاتی بود که ما وارد میکردیم . قراردادی رو ما توی مناقصه با دولت بستیم که تا بخواهیم پیش قسط ها رو بگیریم و دلار چنج کنیم پرونده ایران رفت توی شورای حکام و حتی دارو هم تحریم شدیم . دلار ۱۸۰۰ تومنی شد ۴۱۰۰ تومن ظرف ۲ ماه و هرچی تلاش کردیم وکیل گرفتیم که این قرارداد رو فسخ کنیم زیر بار نرفتن که نرفتن و از ترس زندان و سوختن زندگی هرچی داشتیم و نداشتیم رو فروختیم تا این گپ لعنتی رو پر کنیم . حتی طوری شد که ما خونه و ویلا رو فول فرنیش و زمین هایی که ارث رسیده بود به مرسانا رو هم فروختیم و موندیم با پنج تا چمدون لباس که به خونه پدری من برای زندگی به اجبار رفتیم . بیش از سه میلیارد تومن ضرر کردیم ولی از همین تهدید تحریم ها بعداً تونستیم استفاده کنیم و شرکت فعلی رو با کمترین بودجه و کار کردن دوتایی توی خونه بنا کردیم .

بیشتر از خودم بگم صورت گرد و ابروهای پرپشت و چشم های درشت و کشیده و پلک های افتاده خماری دارم و در کنار پوست سفید و شفافم برجسته ترین نقطه قوت چهره من هستن ، گونه های مردانه استخوانی و بینی متوسط یک صورت نه به اون صورت زیبا ولی مردانه و قابل قبول رو به من داده که خسته کننده نیست . سایز کیرم هم ۱۴ سانت هست ، زمان دانشجویی وقتی فهمیدم توی سنین پایین تر میتونستم هورمون تراپی کنم تا آلت بزرگتری داشته باشم و دیگه دیره و کاری نمیشه کرد اون اوایل اعتماد به نفس رو از من گرفته بود و تا ۲۶ سالگی من اصلا سکس نداشتم . خیلی سرچ میکردم تا راهی پیدا کنم بزرگ بشه حتی ۲ سانت ! برای همین از تمرینات جاکلگین و وزنه بستن و ساکشن و هر چیزی که می‌دیدم استفاده کردم ، تنها تاثیر مثبتی که داشت برای من جاکلگین بود که باعث شد من تایم سکس کردنم به صورت نرمال نیم ساعت برسه . وقتی برای اولین بار سکس کردم تازه آتشفشان خاموش شهوت درونم فوران کرد . تا زمانی که من با مرسانا ازدواج کنم به طور منظم هفته ای یک بار سکس رو داشتم و یک قانون هم گذاشته بودم که با یک نفر بیشتر از یک بار سکس نکنم که وابستگی عاطفی و مشکلات روحی بعدش برام پیش نیاد .

مرسانا زن گرمی بود و اون اوایل روزی حتی سه بار هم باهم میشد که سکس میکردیم و شاید نزدیک ۴ - ۵ ساعت با معاشقه درگیر سکس می‌شدیم ، طولانی بودن زمان ارضا من باعث شده بود توی هر بار سکس حداقل دو بار ارضا شدن مرسانا رو سرد کنه و بنیه جسمی شو تضعیف کنه ، ما از هفته ای حداقل پنج روز و شاید بعضی روزها دو سه راه این اواخر به هفته ای یک راه به زور می رسیدیم . مرسانا اصالتا فیروز کوهی بود و وقتی که بهش خبر دادن مادرش سکته قلبی کرده و وضعیتش وخیم هست منتظر من نشد تا برگردم و باهم راه بیفتیم و خودش با ماشین رفت که ریزش سنگ باعث انحراف ماشین لاین مخالف میشه و برخورد شاخ به شاخ مرسانای دوست داشتنی من رو از من میگیره .

من تا اولین سالگرد فوت مرسانا دست به هیچ زنی نزدم و فکر و ذهنم رو بردم سمت کار که تونستم شرکت فعلی رو به اعتبار خوبی برسونم . ما در زمینه های گرافیک وب و طراحی اپلیکیشن موبایل و برنامه نویسی ریموت و چند تخصص دیگه در زمینه دیتاساینس از طریق فری لنسری برای شرکت های خارجی کار میگیریم و درآمد خوبی هم داره . بعد از ۷ سال میتونم بگم رسیدیم به ماهی ۵۰۰ تا ۷۰۰ پروژه که درآمد راضی کننده ای داریم .

وقتی سالگرد مرسانا گذشت توسط یکی از دوستای قدیمی بازاریم به یک مهمونی دعوت شدم، یک عمارت درون یک باغ بزرگ نزدیکی بوستان جمشیدیه بود که بیش از دیدن چهره های بازیگرهای زن و مرد وجود مهمون های خارجی ترکیه ای و ایتالیایی و روسی جلب توجه میکرد که برای سکس و عشق و حال میامدن. پسری صاحب مهمونی بود که هم سن و سال خودم و دوست صمیمی ارشک بود که بعد از آشنایی و معرفی توسط ارشک با ونداد آشنا شدم . بچه پولداری که با وجود داشتن بهترین زندگی و زیباترین زن و بچه کماکان به تفریح پرده زنی مشغول بود .

برای من شب زفاف خیلی لذت بخش بود و بهترین شب عمرم بود با مرسانا و این فکر بدجوری رفت توی ذهنم که من هم برای یک بار هم که شده امتحان کنم . ارشک چند تا از زنهای حاضر در مهمونی رو بهم از دور معرفی کرد که کارشون جور کردن دخترایی که حاضر به فروش پرده شون بودن . فریبا زن ۴۴ ساله خیلی زیبایی بود که با وجود بدن گوشتی و پری که داشت یک ذره شکم و پهلو نداشت که به خواست ارشک من به سمت فریبا رفتم . سه تا دختر به اسم های افسون سوگند ماهرو که به ترتیب ۲۳ ۲۰ و ۱۷ ساله بودند داشت که زیبایی رو به تمام معنا رسونده بودن . بعد از گرم گرفتن و حرف زدن و مشتری جلوه دادن و رد و بدل شماره متوجه شدم فریبا دخترای خودش رو هم میفروشه و افسون رو قبلا برای ونداد آورده بود و امشب نوبت سوگند بود . وقتی در مورد قیمت ها باهم حرف می‌زدیم از شبی ۳ میلیون حرفش بود تا ۳۰ - ۴۰ میلیون تومن ! سال ۹۶ بود که برای سوگندش از ونداد ۵۰ میلیون تیغ زده بود . وقتی بیشتر با فریبا آشنا شدم فهمیدم مامایی خونده و توی کار مامان دوز کردن پرده و سقط جنینه و دخترای خودش رو هم بجز ماهرو تا حالا به چند نفر غالب کرده .

بگذریم و کوتاه کنم که داستان من و فریبا خودش یک رمان سکسی و پر حادثه بالای بیست قسمت هست . من ماهرو رو با هزار بدبختی از فریبا خریدم و ۶۵ میلیون بهش دادم تا راضی شد قبل از ۱۸ سالگی بخواد دخترش رو وارد این کار بکنه و واقعا باکره و دست نخورده بود و بعد یک سال سکس نکردن ارزشش رو داشت هزینه کنم و این بره آهوی زیبا رو مال خودم بکنم که اگر مایل بودید در داستان های بعدی براتون نقل میکنم . همون ابتدای سخن گفتم دارم با یکی ازدواج میکنم و داستان آشنایی و سکس مون رو براتون تعریف قراره بکنم .

یک روز توی شرکت مشغول مرور پروژه ها روی سایت اپ ورک و دادن قیمت و ارسال نمونه کار برای درخواست کننده بودم که روی تلگرام یک لینک برام اومد ،( قرار بود بچه ها ایده ای یا طرح بکری پیدا کردن که روش بشه برای به عنوان مفهوم یا انتزاع یک ایده اپلیکیشن موبایل وارد بازار شد برام بفرستند ) ، لینک رو باز کردم دیدم سایت etar.ir برام باز شد و چشمم به آگهی های حراج اعضای بدن روی سایت افتاد که بیش از صد هزار آگهی روی این سایت که نماد اعتماد الکترونیک هم داشت و کاملا قانونی بود ، افتاد . کنجکاوی میکردم آگهی ها رو مرور میکردم که چشمم به آگهی یک دختر ۲۶ ساله به اسم نرگس افتاد که نوشته بود هر چیز سالم قابل فروش بجز قلب رو حاضرم نصف قیمت بقیه بفروشم . شماره شو توی مخاطبان خودم ذخیره کردم و اکانت واتس اپ هیچ عکسی از خودش نگذاشته بود ولی وقتی تونستم پیج اینستاگرام و تلگرامش رو چک کنم و عکس های خودش رو دیدم یک لحظه شوکه شدم. چشمهام رو چند بار بازکردم و بستم تا از چیزی که میبینم مطمئن بشم انگار مرسانا دوباره زنده شده بود حتی دو قلوها هم انقدر بهم شبیه نبودن ! درست همین روزهای آبان ماه پارسال بود که بعد از دیدن عکس ها از در شرکت زدم بیرون ، پشت ماشین نشستم و از پارکینگ خارج شدم و یک جای خلوت پارک کردم و سرم رو گذاشتم روی فرمون و اشک هام سرازیر شدن . با همون صدای بغض آلود بهش زنگ زدم و حرف زدیم و وقتی فهمیدم مشکلش چیه ازش خواستم برام لوکیشن بفرسته برم از نزدیک ببینمش . نفهمیدم چطوری به سمت شاطره حرکت کردم . وقتی رسیدم بارون شدیدی گرفته بود و دختری رو دیدم با چادر گوشه خیابون منتظر من ایستاده . خیس آب بود و وقتی خواست بیاد داخل ماشین به اجبار چادر رو در آورد تا ماشین خیس نشه . یک بافت تونیک بلند یکسره تا بالای زانو لیمویی جذب تنش بود و بدون آرایش واقعا زیبا تر از عکس ها بود . لبها و گونه های برجسته تر و سینه های درشت تر از مرسانا داشت و وقتی عکس مرسانا رو روی گوشی بهش نشون دادم خودش مبهوت مونده بود . وقتی فهمیدم برادرش سامان بدون گواهینامه موتور یکی از دوستانش رو که حتی بیمه و کارت هم نداشته رو برمیداره و تصادف می‌کنه که منجر به مرگ طرف شده و فعلا توی زندان هست تا حکم قصاص رو بعد از ۱۸ سالگی اجرا کنند یا باید رضایت ولی دم رو بگیرن ، که طرف گفته بود یک میلیارد تومن میخواد که رضایت بده ، بهش گفتم من اومده بودم ببینم اگر مشکلت با صد میلیون دویست تومن حل میشه به یاد همسرم به عنوان مهریه یک شب بودنت با من بهت بدم و مشکلت رو حل کنم .

حرفهای زیادی بین ما رد و بدل شد و به سمت هتل المپیک اومدیم با ماشین و داخل رستوران هتل شام سفارش دادم و بعد از شام بردمش منزل و ازش خداحافظی کردم و برگشتم به سمت خونه و کل شب رو پلک نزدم و همش به فکر نرگس بودم ، دو روز بعد دوباره باهم قرار گذاشتیم و این بار رفتیم به سمت خونه شاکی و با خانواده اونها حرف زدم و چیزهایی گفتم که دل شون رو رام کردم و با اینکه وضعیت داغونی داشت زندگی اونها و طرف دو تا بچه داشت راضی شدن از قصاص بگذرند و فرصتی بدن که ما دیه رو جور کنیم و البته دیه عرف و قانونی رو نه یک میلیارد تومن و من هم در عوض بچه هاشو و آوردم زیر پوشش بیمه شرکت و براشون بیمه تکمیلی هم رد کردم و علاوه بر دیه ماهی سه میلیون تومن هم دارم کمک هزینه تحصیل تا کلاس دوازدهم شون رو میدم و تونستم رضایت بگیرم و سامان آزاد بشه . همین ارتباط زیادی که بین من و نرگس رخ داد و نزدیک ۵ ماهی رو دوندگی کردیم تا کارها جور بشه باعث شد من دوباره تصمیم بگیرم ازدواج کنم و نرگس هم تحت تاثیر من و اخلاقم یک سری عادت هاش رو عوض کرد و واقعا دلبسته من شد و من رو با تمام وجودم دوست داره ‌. سامان دو ماه پیش آزاد شد و به زور فرستادمش پیش یکی از دوستانم که مدیریت کانون اصلاح و تربیت غرب تهران رو به عهده داره تا این پسره درس نخونده و شوت رو قاطی آدم ها بیارم که طی این مدت تا حد قابل توجهی رفتارش رو اصلاح کرده .

قبل از آزادی سامان و وقتی پول دیه رو به حساب دادگستری واریز کردم همون روز ما عقد ساده رسمی کردیم و من سوییت توی هتل المپیک گرفتم که شب رو کنار هم بخوابیم تا فردا صبح ببرمش آرایشگاه و به خودم برسم و خونه رو که از روز قبلش داده بودم نظافت کرده بودن رو دیزاین کنم و یک تخت خواب دو نفره جدید گرفته بودم که اون رو باید تور و گل و عود و نور دیزاین میکردند .
وقتی وارد هتل شدیم شروع کردم به لخت شدن و در آوردن لباس ها و آماده دوش گرفتن شدم ، نرگس داشت همینطوری نگاه میکرد و عین چوب خشکش زده بود که با زدن یک اسپنک به در کونش به خودش اومد ، بهش گفتم بکن بریم زیر دوش منتظر چی هستی عشق من ؟ لخت شد و باهم رفتیم زیر دوش ، ریزش قطره های آب روی بدن جفتمون و سینه هایی که بهم چسبیده بودن ولی شکافی که بین شون وجود داشت آب رو مستقیم روی کیر من و کص نرگس می رسوند و از تن مون می لغزید و پایین می رفت ، زیر آب لب های داغ و بوسه های کش دار و عمیق و پلک های خیسی که وقتی صورت مون هم بهم رسیده بود بهم گره میخوردن لذت بوسه رو زیاد کرده بود ، کیرم رو آروم لای کصش عقب جلو میکردم و بهش گفتم امشب قرار نیست سکس کنیم و من پرده تو همین جا و بدون برنامه از قبل بزنم الان فقط عشق بازی میکنیم و از نوازش و لمس تن هم لذت می بریم . تمام پوست تنش که نرم و لطیف بود رو با سر انگشت ها و گاها چنگ لمس کردم و قطره های آب رو روی تنش دنبال میکردم و باسنش رو حسابی می مالیدم ، حسابی داغ کرده بود و من رو روی دو زانو نشوند و اومد پاهاشو گذاشت روی شونه های من و کصش رو داد جلوی دهنم و سرم رو به کصش نزدیک کرد تا حسابی براش بخورم ، من هم که بازیم گرفته بود بیشتر قطره های آب رو از روی شرمگاهی و چوچولش می لیسیدم و حسابی ضعف رو توی بدنش میتونستم حس کنم ، این بازی بازی خوردن کصش با اینکه هنوز ارضاش نکرده بود ولی باعث لمسی و سستی پاهاش شده بودن ، دیدم خودش رو روی ترقوه من انداخت و دقیق چوچولش رو کرد توی دهن من و روی سرم خم شد ، لمس موهام توسط سینه هاش با هر تکونی که میخورد و چنگی که به کمرم زده میشد من رو تشنه تر کرد و حسابی اون کص تنگ و تپل و برجسته شو خوردم و جوری براش می مکیدم که می‌گفت الان همین فشار مکیدن تو پرده مو پاره می‌کنه ای یواش تر ترو خدا عمیق تر نلیس مردم عشقم کشتی منو بسمه مردم ، حین همین آه و ناله هاش یک جیغ بلندی زد و ارضا شد که یک لحظه یکی از سرونت های هتل به در کوبید و گفت چیزی شده که گفتم نه مشکلی نیست و ردش کردم رفت . من بعد از چهار سال و نیم اولین باری بود که ارضای روحی می شدم و اصلا برام ارضای جنسی مهم نبود .

شام رو خوردیم و خوابیدیم لخت توی بغل هم و بیش از دو ساعت فقط نوازش و لمس موها و تنش و عطر وجودش داشت عطش روحم رو آروم میکرد . یک ساعتی بیشتر گذشته بود که نرگس توی بغل من آروم خوابیده بود و من داشتم کماکان نوازشش میکردم و بهش خیره شده بودم . گرمای نفس هاش به قلبم که میخورد احساس میکردم قلب مرده من دوباره داره به تپش در میاد و این بار عشق مرسانا و نرگس توی قلبم یکی بودن و هیچ احساس دوگانگی و ستیزی توی وجودم حس نمی‌کردم و این از همه چیز برام ارزشمندتر بود . خوابیدم و صبح با آلارم ساعت بیدار شدم و حاضر شدیم و بعد از خوردن صبحانه به سمت کرج حرکت کردیم و نرگس رو رسوندم سالن آرایش که خواهر هام و مادرم رفته بودند و منتظر عروس شون بودن . خونه من یکی از معدود خونه های کلنگی گلشهر کرج هست که عمده فضای حیاط رو گل و درخت خرمالو و باغچه پر کرده ، از ورودی درب حیاط تا خونه مسیر آلاچیق گونه ای با درخت انگور و پیچک روی دیوار به شکل دالانی سرسبز در اومده که در کنار سنگ فرشی که در دلش نور پردازی و رزین کاری با چوب شده که با برداشتن هر قدم مسیر رو به روت یک سری از چراغ هاش روشن میشن و در شب نور و جلوه زیبایی میده ، خیلی وقت بود فرصت نمی‌کردم که بگم سیستم قطعی نور پردازی رو بیان درست کنن ، وقتی رسیدم کار داشت به اتمام می رسید و همه چیز باید در عین آرامش با شکوه خاصی همراه می شد . داخل اتاق خواب شدم و دیدم به سلیقه مادرم حتی پرده های اتاق خواب هم عوض شده رنگ استخوانی عاجی درست همرنگ تخت با نهایت سلیقه سنگ تمام گذاشته بود برام .

رفتم سر کمد لباسم و یک دست کت و شلوار بژ و پیراهن نباتی و کراوات طرح ترمه طلایی فیروزه ای مو برداشتم و عوض کردم و خونه رو تحویل گرفتم بعد از اتمام خورده کاری ها و به سمت گل فروشی حرکت کردم تا ماشین رو گل کاری کنم . رسیدم آرایشگاه و ما تا درب منزل بدرقه شدیم توسط خانواده من ، دیگه وقت اون رسیده بود که من آرامش گم شده مو دوباره کنار خودم داشته باشم .

اولین باری بود که نرگس رو با میک آپ می‌دیدم واقعا نرگس نیاز به میک اپ نداره و خدادادی زیباست و این زیبایی با میک آپ دو چندان شده بود … وارد خونه از درب نفر رو شدیم تا زیر قدم های نرگس رزها و پیچک ها با رقص نور به رقص بیان ، آروم زیر بغلش رو گرفته بودم و با دست دیگه هم پشت به کمرش مراقب خودش و لباسش بودم تا وارد فضای ورودی خونه شد و از دل پذیرایی رد شدیم تا به اتاق خواب رسیدیم . بوی عطر عود و گل و نورپردازی زیبا و آرامش بخشی که بود نرگس رو غرق شادی و غرور می‌دیدم و از حس خوبی که توی وجودش سرشار بود من هم سرمست بودم . دور تخت شمع های فانتزی روشن بود و بین شود رزهای رنگی پرپر شده در شده بود ، روی تخت پر از گلبرگ های یاس و رز بود و کنار تخت هم یک ظرف پدر از شیر و گلاب برای ماساژ پاها و گرفتن عرق بدن بعد از سکس ، کمکش کردم لباس شو عوض کنه و رب دوشامبر ستی که خریده بودم رو پوشیدیم و لبه تخت نشستم و اون به روی پاهای من اومد و سرم رو به سمت سینه هاش بردم و از بالای نافش تا بند سوتینش عطر تنش رو نفس کشیدم و بوسیدم و لیسیدم و بالا اومدم و گره رب دوشامبر رو باز کردم و دستم رو بردم از زیر به پشت کمرش و یکم به عقب خم شد و لباس روی تنش لغزید و افتاد زمین ، حالا من بودم و بدن نرم و خوردنی نرگس بدون هیچ لباس مزاحمی. به خوردن سینه هاش از روی سوتین مشغول شدم و بند سوتین رو با یک حرکت دست از پشت باز کردم و دستهام رو با رد ناخن به سر شانه ها رسوندم و بند ها رو رها کردم و بعد با یک چرخش به روی تخت انداختم نرگس رو و نیم خیز روی گردن و سینه های بلورین سایز ۸۰ ش خیمه زدم و شروع به خوردن و گاز گرفتن های ریز با لب هام کردم . چند باری سرم رو از سینه ها جدا کرد و به سمت لبهاش رسوند و ولی من میخواستم اول شدت تحریک رو از سینه شروع کنم که وقت خوردن لبها و همزمان مالیدن کص گرم و تپل و خیسش اون کنش قبل از پرده زدن رو که با درد و سوزش همراه داره رو به حداقل برسونم تا اولین سکسش براش لذت بخش و خاطره ساز باشه . رب دوشامبر خودم رو هم در آوردم و شورتم رو هم کشیدم پایین و شورت نرگس رو هم در آوردم و پاهاش رو از هم باز کردم و اومدم به روی سینه ش و کیرم رو گذاشتم لای چاک کسش و شروع کردم به بوسیدن صورتش و نوازش موهای لخت خرمایی بلندش ، پیشونی چشمها لپ ها گردن لاله های گوش چونه زیر گلو و روی بازوها و زیر بغل در نهایت حوصله و عشق خورده و بوسیده و لمس شدن و با نبض زدن سر کیرم روی کسش برای فرو کردن کیرم توش حسابی آماده شده بود . ازش خواستم کمی تخم ها و بدنم رو نوازش کنه و کیرم رو بخوره همزمان تا جایی که من هم به شدت تحریک بشم و زیر ده دقیقه تلمبه زدن توی کس داغش آبم بیاد .

کاملا مشخص بود این کاره نیست ولی چون من رو قابل دوست داشت برام سعی می‌کرد بخوره ، دیدم اذیت میشه بهش گفتم بیا لبه تخت پاهات رو کاملا از هم باز کن و به دو طرف تخت ببر ، خودم دو تا بالش زیر زانو هام گذاشتم و شروع کردم به خوردن کسش و انگشت کردن سوراخ کونش و ده دقیقه بیشتر بود براش خوردم و یک بار ارگاسم شد و نزدیک به اومدن بار دومش بود که نگذاشتم بیاد و اومدم کیرم رو روی کسش کشیدم و باهاش بهش ضربه زدم و سرش رو روی سوراخ کونش گذاشتم و خم شدم روش و در گوشش گفتم دیگه مال خودمی و قراره این کونت طعم کیر منو هم بخوره یک عمر و دو تا انگشتم رو کردم توی دهنش حسابی خورد و خیسش کرد و کشیدم روی سوراخ کونش و کیرم رو گذاشتم روش یکم بازی دادم و آروم روی دو تا سوراخ می‌کشیدم دوباره اومدم روش خم شدم و سرش رو گذاشتم روی پرده و دستم رو از زیر بغلش رد کردم به سینه هاش که به زور توی مشتم جا می‌گرفت رسوندم و با دو تا ضربه سر کیرم رو فرو کردم تو کسش و وقتی داغی دور کیرم رو حس کردم و دیدم پرده زده شده روش خم شدم و تا نصف بیشتر فرو کردم توش و آروم و بی حرکت موندم و گردنش رو می بوسیدم و می لیسیدم تا اون احساس درد و سوزش بخوابه و بعد آروم شروع کردم به تلمبه زدن . بلند شدم تمیزش کردم و یکم براش خوردم کسش رو و به حالت سجده بردمش و پاهاش رو تا جایی که میشد از هم باز کردم تا کسش عین یه غنچه گل کاملا بیرون زد ، سفت و سرخ و تنگ و گرم ، گرم تر از هر کس دیگه ای که تا الان کرده بودم بود ، تند تند تلمبه میزدم و نرگس هم بدنش به موج افتاده بود کم کم کمکش کردم از حالت سجده بلند شد و به بدنم تکیه داد و دستم رو بردم روی کسش و براش میمالیدم و همزمان هم تلمبه میزدم و دستش رو به دور سرم به پشت برده بود و سرم رو جلو کشیده بود و داشت بریده بریده ازم لب می‌گرفت و هر بار هم که میتونست لبهامو میک میزد و گاز می‌گرفت .زیر گوشش گفتم دارم میام این تنور کس تو کیرمو هلاک خودش کرد دوست دارم تو هم بیای با من و همزمان شروع کردم به تند تند مالیدن چوچولش و با اختلاف ده ثانیه اول نرگس اومد و وقتی با تمام وجود روی کیرم نشست و فشار داد و گرمای آبش رو حس کردم پشت سرش من هم ارضا شدم و همون لحظه نتونستم لذت نرگس رو از نشستن روی زانو هام خراب کنم و داخلش آبمو خالی کردم . کنار هم خوابیدیم و بعد بیدار شدیم و من شروع کردم به تمیز کردن بدنش و یک راه دیگه هم سکس کردیم و دوش گرفتیم و تا خود صبح توی بغل هم خوابیدیم .

هرچند عموی الدنگ عملی نرگس سعی کرد اون رو از من جدا کنه تا مراسم عروسی نگرفته و پول باج سبیل مواد شو نداده سعی میکرد ما رو از هم دور کنه ولی کاری از پیش نبرد تا زمانی که سینا آزاد شد و اون اوایل کاملا مشکل ساز بود و الان شرایط خیلی بهتره برام و سینا رو دارم وادار میکنم دبیرستان شو شبانه تموم بکنه و بره دنبال دانشگاه و بهش قول یه پراید ۱۱۱ دادم اگر مثل آدم کار کنه و درس بخونه و موفق بشه . نرگس هم باید خونه ای که مال پدرش بود رو می فروخت و وسایلی که دیگه چیزی ازش باقی نمونده بود رو هم رد میکرد تا اون پول رو برای آینده سینا پس انداز میکرد و همین مسائل باعث شد این ۵ ماه فقط یک ماهش رو کنار هم زندگی کنیم و مابقی روزها از هم دور بودیم که به زودی این روزها هم تموم میشه و زندگی دوباره زندگی میشه برام .

مرسی از وقتی که گذاشتید.

نوشته: Hawk84


👍 21
👎 6
54601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

900684
2022-10-29 00:57:01 +0330 +0330

سلام به همگی دوستان
ببخشید چند جایی رو الان که داستان منتشر شده دارم میبینم غلط تایپی داره . من با گوشی تایپ کردم و قلبا رو قالب و پر رو در زده گوگل کیبورد که عذرخواهی میکنم. از طرفی هم نمی‌دونم فاز ادمین چی بوده که هشتگ های خودم رو پاک کرده و ارباب برده زده !

2 ❤️

900693
2022-10-29 01:55:13 +0330 +0330

داداچ لینک یه سایت ایرانی معمولی رو زدی تو داستان پورن که هیچ ربطی هم به مطلب نداره مردم همه کلیک می کنن رو لینکی که گذاشتی ببینن چیزی هست یا نه کلی وبسایتت میاد بالا تو سرچ گوگل چون بازدید کنندش زیاد شده اینجوری. بابا دمت گرم من عمرا همچین چیزی به عقلم میرسید. مفت مجانی. ملت کلی خرج می کنن تا وبسایتشون بیاد بالا. حالا وبسایت مال خودتم نباشه ناخواسته به صاحب وبسایت کلی سود رسوندی. خیلی خفن بود اصن پشمام.

2 ❤️

900712
2022-10-29 04:53:49 +0330 +0330

عالی

1 ❤️

900719
2022-10-29 05:43:22 +0330 +0330

خوب وبد ولی شما که ماشالله انقدر تمکن مالی داری و دوستان با نفوذ یکم خرج میکردی اون عموی عملیش و یه بلایی سرش میاوردی که تا اخره عمرش اسم شما بیاد بترسه بره زیر پتو،برادر خانمت رو هم به همچنین دیگه همه رامت میشدن وسلام نامه تمام،و اینکه شما که شرکت فلان و بیسار و بهمان داری که یعنی همکاری دمه خروس از اونحا زد بیرون که با گوشی تایپ کردی نه پی سی یا لپ تاپ نکنه شرکت رو هم با موبایل نیچرخونی من یه متن خبر میخوام بنویسم حتی تیترش هم شده با بپ تاپ مینویسم شما که اون همه کار شرکت و مناقصه رو باید شرکت و خونه انحام بدی یه لپ تاپ برای خودت بخر عزیزم

3 ❤️

900727
2022-10-29 08:48:12 +0330 +0330

ایستاده در مشت عزیز

من بالاتر اشاره کردم اشتباه تایپی داره داستان و عذرخواهی کردم . بعد کجای متن من اومده لباس عروس ؟ لباس عقد رو سرچ کنی متوجه میشی چقدر با لباس عروس متفاوته !
در مورد بقیه موارد حرفهات هم همین بس که کافر همه را به کیش خود پندارد !

2 ❤️

900728
2022-10-29 08:52:54 +0330 +0330

عزیز Ninì k
من به سایتی اشاره کردم و هیچ لینکی نگذاشتم این شاهکار ادمین هست که چی شد لینک شده ! شما e-tar رو سرچ کنی میبینی سامانه آگهی خرید و فروش اعضای بدن به طور قانونی اطلاعات میاره .

0 ❤️

900730
2022-10-29 09:01:27 +0330 +0330

Homie_Bliss

چرا باید زورم رو به یک معتاد عملی برسونم ؟ اون میخواست سوراخ موش ۴۰ متری برادرش از سرش برداشته نشه که کارتن خواب نشه که خدا رو شکر به اونجا نکشید کارش .

من وقتی تصمیم گرفتم این داستان رو بنویسم ساعت از یک شب گذشته بود و توی سایت بودم و همون موقع مشغول به نوشتن شدم و دیگه لپ تاپ نبردم توی تخت اون هم موقع خوابیدن ،

هرکی دوست داشت می‌تونه بیاد شرکت و از نزدیک ملاقات کنیم باهم و حتی اگر عرضه کارهایی که ما میکنیم رو هم داشت با ما مشغول به همکاری هم بشه !

0 ❤️

900744
2022-10-29 12:48:48 +0330 +0330

عالی بود کون نمیکنی البته اگ پول خوبی میدی😂😂😂بیکارم دارم مهریه میدم بدگیرم

1 ❤️

900757
2022-10-29 16:05:54 +0330 +0330

❤️خوندم وواقعا داستان جالبی نوشتی…ارزش خوندن داشت

1 ❤️

900763
2022-10-29 16:50:50 +0330 +0330

چه ربطی به ارباب برده داره؟؟؟؟؟؟؟؟

1 ❤️

900772
2022-10-29 19:03:56 +0330 +0330

دمت گرم امیدوارم خوشبخت باشین

1 ❤️

900773
2022-10-29 19:24:22 +0330 +0330

Mohammad16234

خیلی مخلصیم ، چند صد تا سکه مهریه باید بدی حالا ؟ ب

0 ❤️

900774
2022-10-29 19:27:08 +0330 +0330

مردا چقدر بی عاطفن هیییی دیسلایک آقای مهندس👎

1 ❤️

900775
2022-10-29 19:28:46 +0330 +0330

Tornado_badboy مرسی که عالی نگاهی

Mahs.a.a مرسی مهسای عزیزم از محبتت

Real_master_khashen ادمین معلوم نیست چی میزنه تگ های من رو برداشته تگ بی ربط گذاشته !

Sina0311 سینا جان مرسی عزیزم لطف داری ، خوشبختی رو برای همه آرزو دارم

0 ❤️

900776
2022-10-29 19:56:35 +0330 +0330

princess_p پرنسس عزیزم چرا بی عاطفه حالا ؟ کدوم مرگی رو میبینی که یک سال بعد از مرگ همسرش سکس نکنه ؟ یا ۵ سال صبر کنه بعد ازدواج کنه ؟ تازه اگه نرگس شبیه مرسانا نبود من حتی دنبالش نمی‌رفتم و کماکان مجرد می موندم

1 ❤️

900786
2022-10-29 23:50:49 +0330 +0330

جالب بود
به پای هم پیر شین

1 ❤️

900788
2022-10-30 00:10:51 +0330 +0330

تحریم که شدیم cisco از امارات و عمان وچین به وفور وارد میشد حداقل سری ۶ و ۷ که من وارد میکردم اون سه شرکت اول که گفتی هم بعید میدونم تا حالا ورشکست شده باشن . پاراگراف اخر یهو عمو از کجا پیداش شد و چطور اول زندان بوده بعد کانون اصلاح و تربیت ؟ چطور ازادش کردی دوباره بردیش کانون ؟ فرق کانون بازندان میدوتی چیه ؟

2 ❤️

900823
2022-10-30 05:01:06 +0330 +0330

خوشبخت باشی مرد

0 ❤️

900870
2022-10-30 18:33:06 +0330 +0330

واقعا” نمیدونم چرا بعضی از دوستان چرا دنبال مچ گرفتن و غلط املایی گرفتن و … هستن!!؟؟؟
دوست عزیز داستانو خوندی یا خوشت اومده یا نه. تمام.
لایک یا دیس‌لایک.
شما خواننده‌ی داستانی نه منتقد ادبی!
ضمن اینکه چهار خط نقد و مچ گیری مینویسی توش چهارتا غلط املایی داری، اونوقت توقع داری طرف ۳۰۰ سطر تایپ کرده غلط املایی نداشته باشه!!؟؟
با آرزوی موفقیت روز افزون برای نویسنده این داستان و همه نویسندگان

0 ❤️

900871
2022-10-30 18:41:28 +0330 +0330

خوشبخت بشین،تو که دستت تو کار خیره ، یه 500 تومن دستی داری بهم بدی،زیر مهریه موندم

0 ❤️

900877
2022-10-30 20:41:58 +0330 +0330

خب ، اگر واقعیته ، مرد مردان هستی و برایت آرزوی موفقیت کامل را دارم .
اگر داستان پردازیه ، فکر خلاقی داری و نگارش خوب .
در هر صورت دست مریزاد .

0 ❤️

900905
2022-10-31 00:40:02 +0330 +0330

زیبا بود لذت بردم 👍

0 ❤️

900965
2022-10-31 09:47:58 +0330 +0330

.Azi. سپاس آزی زیبای مهربونم

ahmadza60 دوست من من منکر وارد نشدن نیستم ولی چند برابر قیمت قبل ؟ دلار آزاد کجا حواله ارز دولتی بگیری وارد کنی کجا ؟ اون سال اگر یادت باشه اتاق بازرگانی رو بردن جزو زیر مجموعه اصناف و طبقه بندی کردن که منی که لوازم کامپیوتر میارم دیگه نتونم ماشین و ATV و جت اسکی و امثالهم وارد کنم و تعرفه گمرکی رو هم بالا بردن . برو توی این لینک اطلاعات شرکت ورشکسته من رو بخون

https://www.google.com/amp/s/rasm.io/company/10103516363/%D8%B4%D8%B1%DA%A9%D8%AA%20%D8%A7%DB%8C%D9%85%D9%86%20%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D9%87%20%DA%AF%D8%B3%D8%AA%D8%B1%20%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%86/AMP/

0 ❤️

901478
2022-11-04 14:22:35 +0330 +0330

هاوش بهم پیام بده :)

0 ❤️

901558
2022-11-05 04:46:18 +0330 +0330

اگه داستانی ک میگی واقعی باشه ک بنظرم واقعی میومد دمت گرم واقعا شیر مادرت حلالت از همچین پشتکار و معرفتی
خدا سرمایه ای میداد وضعم خوب میشد برا همه بچه های شهوانی یه عروسک سکسی میخریدم حالش ببرن اسمشون یادم رفته چی بود حوصله سرچ ندارم ولی حالا ک ندارم همگی یه گلنار طلبتون😊

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها