پسر خجالتی و خاله (۲)

1401/08/28

...قسمت قبل

توی حموم یه حس خیلی عجیبی داشتم انگار داشتم تو رویا هام زندگی میکردم خاله ای که نزدیک ترین شخص مهترین ادم زندگیم بود با دستاش ابمو اورده انقدر شوک بودم که تا اخر شب گیج منگ بودم شب موقع خواب
اتفاقای روز باعث شده بود سیخ بکنم

دوروز گذشته بود شوهر خالم شیفت بود خاله زهرام زنگم زد گفت عصری باهم بریم تعمیر کار پیدا کنیم انگار گاز یخچالش تموم شده بود با بچش بودیم اون عقب بود من که کنارش نشسته بودم نا خوداگاه سیخ کرده بودم حسابی .

بعد چند دیقه تو مسیر خالم دستشو گذاشت روی پاهام زیر چشمی به کیرم اشاره کردو لبخند زد منم خودمو جمع کردم گفتم ببخشید رفتیم با تعمیر کار یخجال هماهنگ کردیم که بیاد اول یخچالو چک کنه تو مسیر برگشت بودیم تعمیر کار پشت سرمون بود رفتیم توی خونه تعمیر کار داشت چکش میکرد منو خاله وایساده بودیم کنار هم خاله دستمو گرفت باعث شد من باز بلند کنم دست خودمم نبود اونم هی ریز ریز میخندید از جمع کردن خودم سرخ شدنم
کارش تموم شد نزدیک هشت بود خالم مانتوشو در اورد گفت اخیش بریم شام بخوریم رفت توی اتاق دامنی پوشید تا زانو پاهای خوشگلش پیدا بود
دور میز جمع شدیم غذا خوردیم جمع کردیم منم حشریت زیادی داشتم

بچش رفت بازی بکنه خالم که داشتم تو اشپزخونه کمکش میکردم دم گوشم گفت خیلی وقت بود یه مرد انقدر منو دوست نداشته بوده دم گوشم گفت نفس باعث حشریتم میشد.

اخرش گفت بهم خاله جان امشب کسی نیست دوست داری میتونی بمونی راحت باشیم منم مدرسه رو پیچوندمو موندم پیشش منتظر بودم خیلی سیخ بودم ولی داشت کاراشو میکرد به بچش تو درس کمک میکرد هی نا امید تر میشدم که اصلا چیزی پیش نمیاد اخرای شب شد رفت تو اتاق پیش بچش خوابید جای منم پهن کرده بود توی پذیرایی که من واقعن ضد حالو خوردم ساعتای یک بود که خوابم رفته بود

دیدم یه صدایی اومد خالم بود گفت تو چرا انقدر زود میخوابییی بیا کارت دارم
برد منو توی اتاق منم خوش حال شدم حسابیی گفت بهم عزیزم باید مشکلتو حل کنم گفتم چه مشکلی اسپری تاخیری بهم داد گفت از این استفاده کن برای سکس با دوست دخترت اگه زود انزالی میاد سراغت گفتم مرسی خاله
گفت بلدی استفاده کنی گفتم نه راستش .
گفت بکش پایین شلوارم کشیدم پایین اروم اروم خوش لب تخت نشست کیرمو تو دستش گرفت گفت عزیزم میزنی به رگ زیر کلاهک تو سه تا اسپری میکنی کرد برام سرد بود گفت اروم اروم میمالی تا جذب شه من که روی هوا بودم گفت یک رب باید صبر کنی و بعدش شیطونی کنی

گفت میتونی بری یهو دلم خالی شد گفتم همین گفت اره گفتم خب یعنی کار دیگه نمیکنیم خالم با تیکه گفت فکر نکنم دوست داشته باشی گفتم نه خاله چرا گفت همش فراری هستی عزیزم گفتم خب خاله بهم یاد بده چندبار خواهش بوس گفت خب بخواب روی تخت لخت شد با یک شرت سوتین مشکی که بدن سفید نازش توش بود دراز کشیدو دستشو تفی کرد دور کیرم حلقه کرد بعد شروع کرد خوردن کیرم واقعن بی حس ارضا نمیشدم

خاله با ولع کیرمو تو دهنش مبخورد زبون میکشید دور کیرم منم از شهوت دستامو مشت کرده بودمو روی فضا بودم که پاشد کانل لخت شد کص تپلی تیره خاله شیو شده پاهاشو باز کرد اروم اروم با کصش نشست روی کیرم حس عالیی داشت تنگ حسابیی داغ کیرم توش ذوق میزد خاله اروم اروم بالا پاین میشد اهای ریزی میکیشد سینه های لختش تو دیدم
اروم دستمو گذاشتم روش میمالیدم اونم بیشتر بالا پایین میشد ‌

یکم صبر کردو خودم شروع کردم تلمبه زدن سرعتی گرم شده بودم عرق کرده بودم از شدت شهوت خالم سرخ شده لبشو گاز میگرفت شلپ شلوپ کل اتاقو برداشته بود خسته شدم خاله پاشد خوابوندمش لب تخت خوابیدم روش تلمبه میزدم تند تند اون میگفت یواش تر اییی این چیزاش حریص ترم تند تند تو کصش تلنبه میزدمو

تو چشم خاله زل زده بودم سینه هاشو مشت کرده بودم خاله پاهاشو دور کمرم حلقه کرده بود تا دسته تو کص داغش تلنمبه میزدمم اه ناله های خاله در اومده بود داشتم ارضا میشدم که کشیدم بیروون کل شکم خاله رد پر اب کردم انگاری جونم در اومد باهاش شل شدمو خوابیدم کنار خاله خاله بدنمو نوازش میکرد

منو خاله راز بزرگی داشتیم نیاز های همو بر طرف میکردیم کم کم به خاطر جابه جایی خونه و خاله ای که میخواست احتیاط بکنه که یه موقع ابرمون نره

تقریبا تو ماه یکبار سکس عالیی داشتیم نیاز هام بر طرف شده بود از یه طرف حس عاطفی به خالم پیدا کرده بودم ولی نه اینکه عاشقش باشم دوست صمیمیم از من میپرسید چرا دوست دختر نمیگیری چرا پیگیر نیستی و کلی سوال. اخرشم به خجالتی بودن بی عرضگیم میرسید بیخیال میشد

خاله رفته بودن طرف شهرستان خیلی کم میشد ببینمش به خاطر کارش خاله کاملا از شوهرش جدا بود کنار هم شب ها نمیخوابیدن طلاق عاطفی گرفته بودن نمیتونستیم درست سکس کنیم مثل قبل باهم و مدام باهم چت میکردیم کلی نود از خالم داشتمو حسابی باهم راحت شده بودیم.

وقتایی که اون میومد طرف ما پیش مادر بزرگم میرفت و اونم حسابی مخالف بود که مثلا قایمکی کاری کنیم منم قبول کرده بودم یک روز که اومدو پیش مادرم خوابید پسرش چون نیمه شب اتاق من خوابش برده بود روی تختم کاریش نداشتیم سه تایی جا پهن کردیم کنار هم من وسط خوابیده بودم مامان خالم کنارم .

دوماهیی شده بود حشریت زیادیی داشتم از یه طرف خاله نمیزاشت به کونش برسم هوا سرد شد بود زیر پتو بودیم نیمه های شب دستمو گذاشت روی کون خاله که چرخید گفت به ارومیی نکن مامانت خوابش سبکه ولی من گوش ندادم گفتم فقط بزار دست بزنم اونم شلوارشو کشید پایین با ترس لرز .
دستمو گذاشتم لای باسنش حسابی ارضا شدم اون کاری نکرد…

نوشته: م


👍 11
👎 4
73801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

903369
2022-11-19 02:18:59 +0330 +0330

کسخل،خاله ات طرز کار اسپری تأخیری رو می دونست ولی بعد زدن اسپری برات ساک زد؟؟
داداش فکر کنم یا زیادی جق زدی یا از این بچه بسیجی ها هستی که ملت گرفتن و باتوم کردن تو کونش و زیادی فشار دادن مغزت رو پوکونده!!!

4 ❤️

903373
2022-11-19 02:47:26 +0330 +0330

ریدی با اون ساکه

1 ❤️

903374
2022-11-19 03:05:37 +0330 +0330

راس میگه مگه میشه کیره اسپری شده رو طرف بخوره دهن و زبونش بی حس میشه

1 ❤️

903428
2022-11-19 11:27:16 +0330 +0330

تا ساک زدن خالت خوندم، چند تا فحش آبدار نثارت کردم و ادامه ندادم.
آخه تخم سگ، خالت کیر اسپری زده را ساک زد؟؟؟؟

0 ❤️

903448
2022-11-19 17:41:34 +0330 +0330

ساعت 8 شب مدرسه رو پیچوندی تو خونه خاله ات موندی چرا دروغ مینویسی

0 ❤️

903464
2022-11-19 22:24:52 +0330 +0330

کصخل چند بار میزاری یه قسمتو

0 ❤️

903546
2022-11-20 16:24:15 +0330 +0330

اسپری زده چجور ساک زد دهنش بی حس نشد خخ

0 ❤️

907463
2022-12-20 14:44:41 +0330 +0330

خب بقیش؟؟؟
ادامشو بزار دیگه 😑

0 ❤️