کار خوبه خدا درست کنه

1402/06/09

سلام دوستان خاطره ای که مینویسم کاملا واقعیه و برام اتفاق افتاده.
من اسمم آبتینه و حدود ۳۰ سالمه قد حدود۱۸۵ وزن حدود ۷۵
داستان برمیگرده به ۳ سال پیش اون موقع من هنوز مجرد بودمو تو اوج عشق و حال.اون موقع ما عادت داشتیم غروبا میرفتیم با بچه ها تو یکی از شهر های همجوار که حدود ۱۰ کیلومتر باما فاصله داشت یه کس چرخی میزدیم یه شام می‌خوردیم میومدیم و میرفتیم خونه.اون شبم طبق معمول دورمونو زدیم شامو خوردیم موقع برگشت صحبت فیلم سوپر و جق و از این داستانا شد ۴ نفر بودیم هرکی از فیلمای یه کانال تلگرامی و یه سایت تعریف می‌کرد و واسم جالب بود که ۲ تا از دوستام اسم پورن هابم نشنیده بودن.خلاصه من پورن هابو بهشون معرفی کردم و یکی از دوستامم منو تو یه کانال جوین داد و گفتیم بریم خونه همه جق بزنیم که عذاب وجدان کمتر باشه.(اینم بگم که همه دوست دختر داشتیم و سکسمون هم به راه بود ولی اون شب همه زده بودیم بالا بعد صحبت سایتا و خب جق نیازه حتی تو متاهلی).خلاصه رفتیم خونه و ساعت حدود ۱.۳۰ اینا بود داداشم بیدار بود و داشتیم صحبت میکردیم من منتظر بودم بخوابه که من برم تو اتاقمو یه دلی از عذا در بیارم. حدودا ساعت ۲ رفیقم علی زنگ زد بهم.از علی بگم که تو همون شهر نزدیک بهمون زندگی میکنه و بچه خوش زبون و خوش تیپ وقیافشم خوبه یه دوست دختر فابم داشت که ما حداقل هفته ای یکبار با هم میرفتیم بیرون با دوستامون دختر و پسر که علی و دوست دخترشم پایه ثابت بودن اینم بگم که ما دوستامون مثل خواهر برادریم هیچکس به کسی چشم نداره فقط در حد دورهمی و خنده و بازی و قلیون و اینا میرفتیم بیرون.خلاصه جواب علی و دادم بعد سلام و احوال پرسی گفت طرفتون کجا برم کسی نباشه کار به کارم نداشته باشن؟منم یکی دو جا گفتم بهش و گفتم احتمال اومدن کسی خیلی کمه و راهنماییش کردم بعد پیش خودم گفتم این که دوست دخترشو نمی‌بره تو کوه و جنگل اونم این موقع شب بهش گفتم لاشی کیو میخوای ببری؟گف یه دخترس قبلا باهاش دوست بودم نمیشناسیش مخ اونو زدم ببرمش امشب مکان ندارم گفتم به تو زنگ بزنم اونور از این مکانا بیشتر پیدا میشه.گفتم حاجی رفیق نداره بیاره با خودش من شق درد گرفتم میخوام برم جق بزنم.گف این خونه رفیقشه وایسا زنگ بزنم بهش ببینم میتونه بیارتش.تو این زمان من با دوست دخترم خدافظی کردم و گفتم میخوام بخوابم و رفتم تو سایت داشتم فیلمارو یکی یکی رد میکردم از علی هم خبری نشد گفتم دیگه کنسل شد ما از این شانسا نداریم که حدود ۲.۳۵ اینا علی زنگ زد گف اوکی کردم اینا میان تو پاشو بیا اینجا تا تو برسی منم برم تو خیابون ببینم میتونم یه ویلا اوکی کنم(ما تو استان شمالی زندگی می‌کنیم واسه همین تا صبح کنار خیابون می‌مونن که ویلا اجاره بدن خصوصا تابستون)خلاصه من تو کونم عروسی شد سریع لباسو پوشیدم ماشین و روشن کردم گازکش به سمت علی حدود ۲۰ دقیقه ای راه بود ولی فک نمیکنم بیشتر از ۱۲ ۱۳ دقیقه طول کشید که رسیدم.ماشین علی و دیدم رفتم بغلش سلام علیک کردیم قیافشو دیدم داغونه فهمیدم کنسله که گف خارکسه گفته نمیایم بحث کردیم با هم و این منم گفتم کیرته بابا بیا بریم یه نخ سیگار بکشیم یه کس چرخ بزنیم.ماشینو گذاشتم سوار ماشین علی شدیم و گرم صحبت بودیم که حیف شد و میرفتیم میکردیمشون و اینا که علی گف وایسا یه زنگ بزنم فحش کشش کنم دیگه بره پی کارش.زنگ زد یکی دوتا فحش داد به دختره گف مسخره کردی من رفیقمو کشوندم تا اینجا و اینا که گف باشه اوکیه بیاین اینور دنبالمون دوباره تو کونمون عروسی شد علی گازشو گرفت سمتشون حدود یه ربع راه بود تا آدرسی که داده بود تو مسیر علی گفت اسمش ساراس من یکی دوسال پیش بهش شماره دادم یه مدت باهم حرف میزدیم که فابم فهمید منم مجبور شدم کات کنم باهاش ولی ریز در ارتباط بودیم باهم و دختره کار و بار خوبی داره وکالت میخوند الان داره وکیل میشه و سی و دو سه سالشه و اینا.دیگه نزدیکشون بودیم زنگ زد بهش گفت که ۵ دقیقه دیگه میرسیم همین قطع کرد دوس دختر علی زنگ زد قفلی پشت هم گفتم جواب نده گفت این بو میکشه میفهمه وقتی میخوام یه گهی بخورم خلاصه جوابشو داد و اونم ول کن نبود حدود ۱۰ ۱۲ دقیقه حرف زد منم کلافه شده بودم سارا هم میوفتاد پشت خطش ولی اولویت علی فابش بود واسه همین بی اعتنا بود.من فک کردم پریدن ساعت حدود یه ربع به چهار بود ۲ تا دختر تنها تو خیابون گفتم برگشتن خونه حتما.بالاخره علی قطع کردو زنگ زد اونم غر غر که من تو خیابونم و اینا که رسیدیم دیدم دوتا کس دارن از روبرو میان یکیشون قدش بلند بود اون یکی یکم کوتاه ترو مانتو شلوار سفید تنش بود نزدیک شدن قیافه هاشون معلوم شد علی گف دهنتو گاییدم کوفتت بشه منم خندیدم و نشستن تو ماشین سلام علیک کردن بو الکل ماشینو برداشت علی منو معرفی کرد و سارا هم خودشو مونا رو یکم خوشو بش کردیم که مونا گفت هر جا میخوایم بریم تند برو من خوابم میاد میخوام بخوابم.من خورد تو ذوقم قبلش صابون زده بودم به دلم که اینا الکلم خوردن خیلی راحت میکنیمشون.دیگه لال شدم حرف نزدم.علی گف بخوابم چیه بابا تا صبح بیداریم و یکم شوخی مزه پروند که همه میخندیدیم که سارا گف دوستت چقد کم حرفه علی گف این یخش باز نشده و آبتین داره آخوندی میخونه ما بهش میگیم حاج آقا.که مونا گف جون بابا حاج آقا داری میشی؟منم خندیدم و گفتم بله حاج خانوم با اجازتون.دیگه کم کم یخ منم داشت باز می‌شد که علی آروم گف خونه رو چیکار کنم ساعت ۴.۳۰ شد الان کسی نیس دیگه.گفتم یه دور بزن شاید کسی بود.کله شهرو چرخیدیم هیچکس نبود تو این مدت مونا ۲ ۳ بار دیگه گف بریم خونه دیگه من خوابم میاد میخوام بخوابم.علی شماره های تو گوشیشو میگرفت ولی هیچکس جواب نمی‌داد.بلاخره یکی جواب داد گف تازه داشتم میخوابیدم یکم سوال کرد علی گف ما از تهران اومدیم فلانی شمارتو داده مسافریم و زن و شوهریم و اینا که یارو آدرس داد گف کلیدو گذاشتم تو باغچه جلو در و رسیدیم من رفتم کلید و پیدا کردم و رفتیم داخل.
یه سوئیت بود یه خواب،هال کوچیک،آشپزخونه،یه دست مبل که کثیف تنها پوئن مثبتش اسپیلیتش بود.سارا مانتوشو درآورد اومد نشست مونا هم فقط شالش افتاده بود رو گردنش مانتوشم در نیاورده بود داشتیم صحبت میکردیم منم یخم آب شده بود با علی و سارا حرف میزدیم و میخندیدیم مونا هم هی تیکه مینداخت و میگفت بخوابیم.بعد ۱۰ دیگه انقد مونا گفت سارا و علی پاشدن برن تو اتاق که یه تختم داشت بخوابن علی یه چشمک زد واسم تو دلم گفتم اینو نمیشه کرد چشمک نزن.خلاصه شب بخیر گفتن رفتن و من و مونا موندیم.من نشسته بودم رو مبل داشتم فک میکردم چیکار کنم که بکنم مونا رو چون از قبل تجربه کیر شدنو داشتم که تا صبح کسلیسی کنم تهشم نکنم گفتم اینبار هول بازی در نمیارم تا خودش یه نخ بده.از طرفیم مونا مست بود امکان حشری شدنش با دستمالی کردن زیاد بود ولی ریسک نکردم.مونا گف من همینجا میخوابم کف زمین تو هم بچه خوبی باش همونجا رو مبل بخواب.گفتم اینجا کثیفه من سرمو پایین نمیزارم.پاشد مانتوشو در اورد یه تیشرت سفیدم زیرش پوشیده بود کونش و رونای گوشتی ش از زیر شلوار سفیدش چشمک میزدن داشتم دیوونه میشدم ولی خودمو نگه میداشتم.از اتاق صدای علی و سارا خیلی بم میومد تلمبه زدنای علی و صدای شلپ شولوپشون بلند شد.مونا برگشت طرف منو گفت اینا خیلی بی ادبن کارای خوبی نمیکنن.گفتم خیلی خوبه که چرا بد.گفت نه بده.منم گفتم باشه بده ولی حسادتم درد بدیه اونم هیچی نگفت.من دیگه شق درد امونمو بریده بود مغزم به جایی راه نمیداد ولی هرجور بود باید این هدیه اسمونیو میکردم وقتی اینجوری همچی جور شده بود.مونا شالشو گذاشت رو بالشو مانتوشو انداخت زیرش خوابید منم نگاهم بهش بودو پیش خودم میگفتم این بیدار میشه امشب اینجوری تموم نمیشه دم دمای صبحم بود اسپیلیتم روشن هال خنک شده بود ولی بخاطر علی و سارا نمیتونستیم خاموش کنیم چون اتاق خیلی گرم بود.بعد ۷ ۸ دیقه در اتاق باز شد علی اومد بیرون رف تو آشپزخونه گف بیا یه نخ سیگار بکشیم رفتم گف کردی؟گفتم ن بابا میرفتم سمتش وحشی بازی درمیاورد گف بکنیا حتما گفتم این که خوابید بابا.گفت خاک تو سرت.سیگارو کشیدیمو علی رف در اتاق و باز گذاشت گف خیلی گرمه اینور.من موندمو کیر شق شدمو مونا که دراز کشیده بود و خوابیده بود منم به امید اینکه بیدار باشه یا اینکه بخاطر سرما بیدار شه.چند دقیقه گذشت دیگه هوا داشت روشن میشد منم چشام داشت کور میشد از خواب ولی امیدوار بودم که مونا بخاطر سرما بیدار شه چون دقیقا زیر باد اسپلیت خوابیده بود این امیدوار کننده بود.چشام داشت بسته میشد که دیدم مونا سرشو گرفت بالا و اینور اونورو نگاه کرد و برگشت طرف من که رو مبل طرف بالای سرش نشسته بودم گف خیلی سرده اینو خاموش میکنی؟گفتم تو اتاق گرمه بچه ها خوابیدن.گفت چرا نخوابیدی؟گفتم اینجا کثیفه من نمیتونم بخوابم توهم که شالتو ندادی من بزارم زیر سرم گف حالا میخوابیدی دیگه گفتم نه بابا خیلی کثیفه.گف اینجا خیلی سرده دقیقا زیر کولرم منم گفتم میخوای بیام جلو بادو بگیرم برات گف چی من پاشدم رفتم سمتش بالا سرش نشستم گفتم میخوای جلو بادو بگیرم لبخند زد گفت چجوری اونوقت؟گفتم با گرمای وجودم.دیدم باز خندید گفتم برو اونور تر منم بیام پیشت بخوابم اونجا کثیفه خودشو کشید اونور تر من دیگه دل تو دلم نبود دراز کشیدم پیششو دستمو انداختم رو بازوش حالا باهاش فیس تو فیس بودم.بهش گفتم خو زودتر میومدیم یک ساعته من مثه جغد بیدارم هیچی نگفت منم کشیدمش طرف خودمو بغلش کردم.
-شیطونی نکن
+مگه میشه تو این شرایط شیطونی نکرد؟
یکم پشتشو دستشو مالیدم یدونه بوسیدمش.هیچی نگفت چند تا دیگه بوسیدم سعی کردم لبشو بگیرم گف نکن بسه دیگه
+بابا هی نگو نکن دیگه یه شبه
-نه نکن من پریودم کاریم نمیتونی بکنی
من کیرم از یقم دیگه داشت میزد بیرون پریود مریود حالیم نبود گفتم
+یه کاریش میکنم اونم
-نمیشه چیکار میخوای بکنی مثلا
+یه کاریش می‌کنیم نگران نباش
-نه نکن ول کن میخوام بخوابم
من که دیگه از شدت شهوت چشام داشت میرفت خودمم خیلی سردم شده بود پاشدم برم از تو اتاق که علی اینا بودن پتو بیارم دیدم کیرم از رو شلوار جین داره میزنه بیرون دس کشیدم سرشو بردم پایین رفتم یه پتو آوردم اینقدر کثیف بود حالت بهم می‌خورد دیگه مجبور بودم آوردم خوابیدم پیش مونا و انداختم رومون مونا برگشت و به من پشت کرد منم از پشت بغلش کردم چسبیدم بهش بغلش کردم کیرمو می‌مالیدم به کونش دستشم می‌مالیدم.کمکم از رو دستش دستمو گذاشتم رو سینش یکم آروم مالیدم دوباره نکن نکن مونا شروع شد.
+مونا چقدر مقاومت میکنی یه شبه دیگه بزار حال کنیم باهم
-بابا میگم پریودم نمیشه دیگه
+چند روزه پریود شدی؟
-۳روزه
+خب دیگه جنگ تموم شده ۳ روز اولش جنگه دیگه
-نه بابا نشده
+حالا یه کاریش می‌کنیم
ساکت شدو من دستمو بردم زیر تیشرتشو گذاشتم رو شکمش یکم مالیدم اومدم بالاتر گذاشتم رو سینش با فشار یکم مالیدم و برگشت طرف من
-خیلی حشری شدیا
+کیرم از چشمم داره میزنه بیرون
-بدشانسی من پریودم نمیتونی کاری کنی
+نهایتش تو خون شنا میکنم دیگه
دستمو آوردم جلو حالا سینه هاش روبروم بود تیشرتشو دادم بالا دوتا سینه ۷۵ زیر سوتین دیدم دیگه عقل از سرم پرید دست کردم توشو سوتینو دادم بالای سینش گرفتم تو دهنم شروع کردم به خوردن مونا دیگه هیچی نمیگه فقط منو نگاه می‌کرد دستشو گذاشته بود رو سرم هرزگاهی میچرخوند تو سرم.اومدم ازش لب گرفتم همراهی نمی‌کرد منم لباشو میخوردم بایه دستمم سینشو میمالیدم.دوباره اومدم رو سینه و شروع کردم به خوردن و زبون کشیدن رو شکمش به پشت خوابوندمش و از شکم تا سینه و زیر شکم و پهلو هاشو زبون میکشیدم آروم آروم دست کردم تو شلوارشو دیدم نوار داره کسشو گرفتم گفتم وایسا ببینم خونیه یا نه؟دکمه شلوارو باز کردم یکم کشیدم پایین دیدم نوارش یه قطره هم خون نگرفته گفتم هیچی نیس کسشو گرفتم تو دستمو آروم چوچولشو مالیدم سینشم گرفتم تو دهنم.دستشو گرفتم گذاشتم رو کیرم اونم شروع کرد به مالیدم از رو شلوار منم دوباره کسشو گرفتم مالیدم بالا تا پایینشو انگشتمم میکردم تو کسش که دیدم سعی میکنه کمربندمو باز کنه از روش بلند شدم شلوارمو درآوردم تیشرتمم در آوردم تیشرتو شلوار مونا رو هم دراوردم حالا مونا با یه سوتین سفید و یه شورت توری صورتی جلوم بود رونای خوشگلشو چسبونده بود بهم دیگه و منم با شورت خوابیدم روش و کیرمو میمالیدم به کسش از رو شورت خودمم گردن و گوششو میخوردم و لیس میزدم مونا هم حشری شد و سعی کرد منو از رو خودش بزنه کنار.بغلش خوابیدمو دس کرد تو شورتم.کیر من خیلی کلفتیو حدود ۱۸ سانته.گف چه بزرگه گفتم مخصوص خودته یکم باهاش ور رفتو گرفتش تو دهنش ساک میزد منم رو ابرا بودمو خشنود از این همه اتفاق که برام پیش اومد و چیده شد کنار هم تا من این هدیه خوشگلو بکنم مونا یه صورت گرد خوشگل و پوست سفید و چشای فوق العاده شیطونی داشت.مونا کیرمو می‌کرد تو دهنشو می‌آورد بیرون زبون می‌کشید روش دیدم دیگه خیلی تحریک شدم نزدیکای اومدن ابمه کشیدمش بالا اصلا دلم نمیخواست تو اون موقعیت آبم بیاد.اومد رو بالشو من رفتم پایین برگردوندمش به شکم خوابید منم زبونمو خیس کردم کشیدم پشتش خیلی دوس داشتم کسشو بخورم ولی چون گفته بود پریودم نمیخوردم.از بالای کونش تا پشت گردنشو لیس زدم براشو زیونمو رو گردنش میرقصوندم چن دیقه پشتو پهلوهاشو گردنشو خوردم براش اومدم رو لپای کونش شرتشو بردم لای کونش و زبون کشیدم بعد شرتشو در اوردمو یه زبون به چاک کونش کشیدم از پاهاش با زبون رفتم نا نوک پاش و از اون پاش شروع کردم بالا اومدن مونا هیچی نمی‌گفت فقط خودشو تکون میداد و من با دستم مهارش کرده بودم راه فرار نداشت.برش گردوندمو یه کسه کوچولو اومد جلو چشمم دلم داشت له له میزد لیس بزنم ولی نمیتونستم اومدم جلو کسش و کیرمو گذاشتم رو کسش و با دست کیرمو کشیدم بالا تا پایین کسش به شدت خیس بود و کیرم راحت بالا پایین میرفت.
بالاخره کیرمو آروم گذاشتم رو سوراخ کسشو کم کم کردم توش خیلی داغ و تنگ بود کیرم سخت میره توش.آروم آروم تلمبه زدمو میدونستم آبم خیلی زود میاد تند نمیزدم کیرمو تا آخر جا کردم تو کسشو تلمبه زدم نم نم دیدم خیلی ریز اه و اوه میکنه. منم سینه هاشو گرفته بودم وحشیانه فشار میدادم مونا گفت تند تر بزن گفتم باشه یکم تندش کردم دیدم آبم داره میاد دیگه با تمام فشار تلمبه میزدم که آبم خیلی نزدیک شد کشیدم بیرونو آبمو ریختم زیر همون مبل بغلمون.گف کثافت چرا رو زمین ریختی گفتم کجا می‌ریختم می‌ریختم رو لباست؟
-چقدر زود اومد ابت
+ساعتو ببین خسته کوفته
-تازه داشت حال میداد
+بخواب صبح میکنم دوباره
-لازم نکرده دیگه خبری نیست
یه نیشخند زدمو لباسمو پوشیدم اونم لباسشو پوشید
بغلش کردم و یکم نوازشش کردم و نفهمیدم کی خوابم برد.
صبح با صدای علی از خواب پاشدم که داشت بلند بلند به سارا می گفت این آشغالا رو ببین تو بغل هم خوابیدن و بلند بلند میخندید پاشدم فحشش دادم و گفتم بابا بذار بخوابیم اونم می‌خندید و می گفت خیلی اشغالی سارا هم میخندیدو با یه تعجبی مارو نگاه میکرد مونا هم پاشد و نشستیم یکم علی چرت و پرت گفت و هی چیکار میکردین دیشب و چرا بغل هم خوابیدین منم میگفتم تورو سننه با حاج خانوم پیش هم خوابیدیم همین و گفتم من خوابم میاد کلا یکی ۲ ساعتم نخوابیدم به مونا گفتم بیا بریم تو اتاق بخوابیم گف باشه و پا شدیم رفتیم تو اتاق درو بستم علی گف کار بد نکنینا گفتم نمیکنیم.مینا رو چسبوندم به دیوار گلوشو گرفتم شروع کردم لب گرفتن ازش گردن و گوششو خوردن سینه هاشو مثل وحشیا چنگ زدن سریع تیشرتشو درآوردم خوابوندمش رو تخت شلوارشم درآوردم خودمم لخت شدم کیرم شقه شق مونا رو نشونه گرفته بود رفتم سوتین و شورتشم مثل وحشیا درآوردم شروع کردم خودمو مالیدن بهشو سینه هاشو خوردن کیرمم تو دست مونا بود فشارش میداد منم حشری میشدمو خودمو فشار میدادم بهش با ولع سینه هاشو میخوردم یکم تو همین حالت بودیم که مونا گفت حواست باشه نیان تو بچه ها در قفل نداره؟گفتم نه بابا قفل چرا واسه چی بیان تو گف سارا ممکنه بیاد تو ببینه چیکار داریم می‌کنیم گفتم خب بیاد گفت تو خجالت نمیکشی؟گفتم نه میخوای همینجوری برم بیرون گفت لازم نکرده چقد بی حیایی.گفتم دوستت بی حیا نیست میخواد بیاد من بی حیام و شروع کردم دوباره با ولع لیس زدن بدنش چن دیقه لیسیدم و پاشدم رفتم نشستم جلو دهنش طوری که پاهام اینور اونور دهنش بود کیر جلو لبش کیرمو کردم تو دهنشو تلمبه میزدمو کیرمو می‌فرستادم ته حلقش اینکارو که میکردم مونا پشتمو چنگ می‌گرفت منم بدتر میکردم چشاش اشک شده بود کشیدم بیرون یکم دری وری گف رفتم نشستم جلو کسش یه تف انداختم کیرمو فشار دادم تا ته تو کسش و وحشیانه تلمبه زدن صدای خوردن بدنامون بهم در اومد مونا گف آروم تر یهو علی از اونور داد زد آقا آروم تر تخت شکست.منم خندیدم مونا گف الان سارا میادا گفتم خب بیاد میخواستم بگم اونم میکنم بیاد گفتم ناراحت نشه نگفتم.بش گفتم داگی وایسه و شروع کردم داگی محکم میکردم سیلی های یواشم میزدم در کونش تو حین کردن آروم انگشتمو گذاشتم رو سوراخ کونش تف زدم اروم فشار میدادم داخل یه بند انگشتم رف تو خودشو کشید جلو دستمو گرفت گف نکن دردم میگیره گفتم باشه بلندش کردم سرپا چسبوندمش به دیوار کیرمو کردم تو کسش خم شد که تا ته بره کسش واقعا تنگ بود خیلی حال میداد سینه هاشو گرفتم تو دستم فشار میدادم کمر میزدم زیاد طول نکشید دیدم آبم داره میاد سریع کشیدم ریختم تو یه ملافه که تو اتاق بود بی‌حال افتادم رو تخت مونا هم اومد تو بغلم لباسم نپوشیدیم تو همون حالت کلی باهم حرف زدیم و گف که طلاق گرفته و با یکیم تو رابطس پسره میخواد باهاش ازدواج کنه ولی دوسش نداره منم بهش گفتم که فاب دارمو اونم بهم گف اگه دوسش داری بهش خیانت نکن و از این حرفا نزدیک یه ساعت خوابیدیم که علی درو زد و صدا کرد که بریم ساعت نزدیک ۱۱ پاشدیم لباس پوشیدیم رفتیم خونه رو تحویل دادیم و سارا و مونارو رسوندیم که علی گف دهنت سرویس من گفتم دیگه نمیتونی بکنیش گفتم من مطمئن بودم میکنم بعد گفت که سارا تو دفتر وکالت با مونا آشنا شده تازگی و مونا داره طلاق میگیره سارا یجورایی وکیلشه دیشبم دعوت بوده خونه خواهر مونا نشستن مشروب خوردن از شانس ما دیشب قفلی زدیم روشون.بعد گف که مونا پریود بوده تعجب کرده که چجوری تو پریودی کس داده و منم تعریف کردم براش که اونم گفته ۳روز گذشته منم دیدم خون نیس.کلی قرارم گذاشتیم که یبار دیگه ببریمشون عرق بخوریم مخشونو بزنیم ضربدری بکنیم.بعد اون روز هر چند روز یبار زنگ میزدم به مونا حرف میزدیم هر دو تو رابطه بودیم هر دو هم میدونستیم خیلی سعی میکردیم که هیچ کدوم بگا نره کم زنگ میزدیم یکی دوبارم قرار گذاشتیم واسه سکس ولی دیگه نشد و بعد دیدم خطش خاموش شد و دیگه ندیدمش ولی از علی شنیدم که ازدواج کرده چند ماه پیش…

نوشته: آبتین


👍 4
👎 12
20101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

945130
2023-09-01 02:49:54 +0330 +0330

جالب بود … منا شد مینا …ساعت۳نصف شب طرف ویلاشو بهتون میده اونم چجوری از راه دور آدرس میده کلید فلان جاس … ممکنه ینفرو کارگرفتی وکرده باشی ،اما اینجورویلاکرایه کردن محاله و احتمالا صاحب ویلا حتمادیوونه بوده که ندیده و نشناخته آدرس ویلاروداده و جای کلیدو هم گفته بهتون …ازواقعیت خیلی فاصله داشت…

1 ❤️

945141
2023-09-01 03:40:51 +0330 +0330

لایک

خوب بود

0 ❤️

945142
2023-09-01 04:19:31 +0330 +0330

شرط میبندم یابچه آملی یابابل 😂

0 ❤️

945220
2023-09-01 18:28:40 +0330 +0330

۱.معمولا نظر نمیدم ۲چون دیدم اسم خدارو آوردی تیتر داستانت کردی مجبورم بگم۳.اخه بی شرف بی همه چیز چرا همون خدا نسل شما ها وامثالتون رو منقرض نمیکنه؟!!!

1 ❤️

945802
2023-09-05 01:22:03 +0330 +0330
MQ4

طرف ندیده و نشناخته اون موقع شب از راه دور بهتون ویلا داد ؟! حتما بعدش هم نفری صد میلیون بهتون جایزه داد . گمشو بابا چرند نگو

0 ❤️