کون دادن به دامادمون و رفیقش

1394/08/08

سلام من محمد هستم.تو داستان قبلم (دامادمون کونی ام کرد) همه چیو گفته بودم از اولین کون دادنم به دامادمون .خلاصه بریم سره اصله داستانم …

یه یک ماهی گذشت از اولین کون دادنم تا دوباره جور بشه برنامه سکس با دامادمون .دامادمون منو عصر ۵شنبه دید گفت برنامه مشروب خوری چیدم بادوستم وحید میای شب به مامانت بگم منم از خداخواسته قبول کردم خلاصه هماهنگ شدیم رفتیم خونه وحید .تابستون هوا گرم بود تا رسیدیم خونه وحید جا خوردم وحید در باز کرد فقط یه شورت هفتی پاش بدنه بی مو هیکلی آخه باشگاهی بود بدنساز قدش۱۹۰اینا میشد خلاصه من ازسرتا پایین محو هیکلش بودم زیره شورتش یه چی بزرگ خودنمایی میکرد ولی راست نکرده بود خلاصه رفتیم باتونشستیم تقریبا ساعت ۹اینا بود شامو خوردیم بساط مشروبو اورد من اولین بار مشروب شیشه ای میدیدم یعنی اورجینال میدیدم مشروبارو خوردیم دامادمونم لخت شد به منم گفت لختشو وحید غریبه نیست هوا گرمه منم مثله اونا باشورت بودم خلاصه قیلون کشیدم منم مسته مست یواشکی به شورتایه وحید دامادمون نگاه میکردم دیدم هردو راست کردن ولی به روشون نمیارن منم حس شهوت وکون دادن اومد سراغم ولی به روم نیاوردم گفتم با دامادمون حال میکنم خلاصه وحید گفت من میرم بخوابم پذیرایی اونجا کولر هست خنکه شما برید اتاق خواب چون قیلون تموم نشده وما خواب نداشتیم ومنتظره حال کردن بودیم البته بعدا وحید گفت اینا هماهنگ شده بود.گذشت وحید تو اتاقش یه تلویزیون وماهواره اختصاصی داشت بادامادمون نگاه میکردیم بعدش زد کانال سکسی لب بازی کردیم و شروع شد سکسمون منو ملیسید ازلب تا رونارمو سوراخم داغ شد جوری که منو خودم کونمو فشار میدادم سمته زبونش بعد 69شدیم خوردیم همو انقد براش ساک زدم که گفت بسه آبم میاد الان هنوز باهات کاردارم زود آبم بیاد گذشت من قنبل کردم سوراخمو خورد تف مالیم کرد سره کیرشو گذاشت رو سوراخم در مالیم کرد و کونمو درحین اینکار گازمیگرفت حال میکردم بعدش ن نم کیرشو جا میداد تو کونم ومن حس شهوتم چندبرابر میشد دوست داشتم من مثله پورن سکسی بهش بدم مثله فیلما که تو این فکر بودم که کیرش که نصفش توش تا ته رفت تو کونم سوختم گفتم بکش بیرون دردم اومد اونم گفت صبر کن الان جا باز میکنه نتونستم تحمل کنم اززیرش در رفتم تا در اومدکیرش بلند گوزیدم ودر اتاق باز شد وحید اومد تو گفت چه خبر دامادمو برادر زن ترکوندنا منم جا خوردم رفتم زیر پتو دامادمون گفت نترس وحید خودیه من تااون لحظه فکرمیکردم همه چی اتفاقیه بعدش که وحید تعریف کرد خیالم راحت شد و به داماده مادرجندمون پی بردم که همه چی ازش برمیاد بعدش وحید تارسید شورتشو در اورد کیرش دراز بود ولی نازک جاخوردم خیلی دراز بود فک کنم زیر بیست نبود بعد من قنبل کردم کیروحید خوردم دامادمونم تو کونم تلمبه میزد حسابی تو شهوت بودم وسوراخم جا باز کرده جوری که اندازه سکه پول باز بود بعدش وحید اومد پشتم کرد منو ولی کیرش بهتر ازدامادمون بود چون تا ته میرفت تو کونم ومن بیشتر تحریک میشدم که تلمبه زدنه وحید بیشتر شد تندتند جوری که صدایه برخود بدنامون بهم اتاقو پر کرده بود گفت ابم داره میاد میریزم رو سینه هات بچرخ سریع این کارو کردم ابش اومد خیلی زیاد بود حتی تا زیره چونهام پرتاپ شد ابش ,دامادمون اومد تو همون حالت پامو داد بالا حسابی گایید منو نزدیکه اومده ابش بود گفت منو میریزم رو سینت باآبه وحید قاتی بشه که این کارو کرد بادستمال تمیزم کردن دوتایی دامادمون گفت من میرم حمام وحید بلافاصله گفت میشه من بامحمد بخوابم اینجا تو تو پذیرایی بخوابی گفت باشه ولی زیاد روی نکنید دامادمون رفت وحید ۱۰دقه بعد شروع کرد من حسابی براش ساک زدم اون سرپا بود منم زانو داده بعدش گفت میشه سرپا بگامت دوس دارم اینجوری گه گاید منو یه بار دیگه ولی اینار ریخت آبشو توکونم حسم بالا رفت گفتم وحید بادستات منو ارضا کن که دوسه بار کیرمو مالید ابم بافشار اومد مرسی که داستانمو خوندید خیلی زیاد کون دادنم که بنویسم براتون
مرسی دوستدارتون

نوشته: محمد


👍 2
👎 0
119555 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

472798
2015-10-30 18:44:33 +0330 +0330

گی نمی خونم اما داستانتم داستان نیست شبیهه یه اس ام اسه دردو دله از دور biggrin

0 ❤️

472799
2015-10-30 19:13:14 +0330 +0330
NA

بچم ذوق داره اول بشه آورین
داستانو نخونین اینو بخونین:

2 ❤️

472800
2015-10-30 19:13:40 +0330 +0330
NA

به ﺳﻼﻣﺘﯽ " ﮔﺮﮔﯽ"

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﮐﻪ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﺳﺖ…
.
.
.
ﺍﻣﺎ ﺯﻭﺯﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﮐﺸﯿﺪ!
.
.
.
ﺗﺎ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺧﻨﺠﺮ ﻧﺰﻧﺪ…
.
.
.
ﺍﻣﺎ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺗﻔﻨﮓ ﺯﺩ ﻣﺎﺩﺭ ﮔﺮﮒ رﻭ ﮔﺎﯾﯿﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ:
کص ﻧﻨﻪ ﻣﮕﻪ ﻧﻤﯿﺒﯿﻨﯽ ﺧﻮﺍﺑﻢ، بعدﺷﻢ ﺳﮕﺸﻮ ﺍﺯ ﮐﻮﻥ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺣﻮﺍﺳﺶ ﺑﻪ ﮔﻠﻪ ﺑﺎﺷﻪ!!!

ﺑﻌﺪ ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻤﺴﺎﯾﺸﻮﻧﻮ ﮐﺮﺩ(اﯾﻨﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﮐﺮﺩ)…

ﺩﯾﻮﺙ ﻭحشی ﺭﻳﺪ ﺑﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺁﻣﻮﺯﻧﺪﻩ ما خواهرتو گاییدم.

0 ❤️

472801
2015-10-30 19:48:47 +0330 +0330

lol امیر پست میزاری ؟لایک

0 ❤️

472803
2015-10-30 23:41:58 +0330 +0330
NA

خواهر و برادر رو با هم جر داده دمش گرم فک کنم وحیده ابجيتم گاییده فقط یه سوال برام پيش اومد چجوری کیرش تو کونت بوده و کونتو گاز می زده ?
دامادتون با مرد خمیری احیانا نسبتی نداره?
در کل ریدم تو اون مغز چاقالت با این داستان تخميت کیرم خوابید اینو خوندم dash1

2 ❤️

472810
2015-10-31 00:29:24 +0330 +0330

قربون کونت،،،،،فکر کنم بخ زودی مامانت هم داستان سکس با داماد رو بنویسه…

0 ❤️

472813
2015-10-31 04:36:07 +0330 +0330

کون پسر فقط زیر چاردهو بالای دوازده

0 ❤️

472815
2015-10-31 05:05:33 +0330 +0330
NA

و این گونه بود که یک فرد کونی تصمیم به نوشتن داستانش کرد.

0 ❤️

472816
2015-10-31 05:45:42 +0330 +0330
NA

ای کیر هرچی مرد هیکلی سیبیل گندس تو کون بابات با این پسرش

0 ❤️

472817
2015-10-31 05:58:55 +0330 +0330

اگهو ابجیت داستان دادنشو مینوشت عجیب تر بود. چون فک کنم سکس تو با دامادتون عادیتره برات تا سکس دامادتون با ابجیت

0 ❤️

472818
2015-10-31 06:07:39 +0330 +0330
NA

kheili koseshere

0 ❤️

472819
2015-10-31 07:08:12 +0330 +0330
NA

نخوندمش ROFL

0 ❤️

472821
2015-10-31 09:54:50 +0330 +0330
NA

شاید مادرتم کرده باشه ها تحقیق کن

0 ❤️

472823
2015-10-31 10:42:29 +0330 +0330
NA

نوش جونت . سكس تو حالته مستي خيلي حال ميده

0 ❤️

472826
2015-10-31 15:49:31 +0330 +0330

بازم دمت گرم بازم بده باز کونت جربخوره اخه کونی دامادت خواهرت داشته دیگه چرا تورو میکرده بپزس ببین مامان و بابات نکرده بنظر میاد ازخانواده متشخص کونی هستی

0 ❤️

472827
2015-10-31 18:57:29 +0330 +0330
NA

ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺧﻮﺷﺒﺤﺎﻝ ﺩﺍﻣﺎﺩﺕ ﺟﻪ ﻟﺬﺗﻲ ﺩﺍﺭﻩ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺑﺮﺍﺩﺭﻭ ﺑﻜﻨﻲ. . . ﻭﻟﻲ ﺍﺣﻤﻖ ﺟﺮﺍ ﺭﻓﻴﻘﺸﻮ ﺍﻭﺭﺩ ﺗﻮﺭﻭ ﺑﻜﻨﻪ . ﺍﻭﻥ ﺭﻓﻴﻖ ﻓﺮﺩﺍ ﺟﺸﻤﺶ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺍﺑﺠﻴﺖ ميوفته

0 ❤️

472829
2015-10-31 20:26:42 +0330 +0330
NA

مرگ بر تو ای مفسد فیالعرض biggrin

0 ❤️

472830
2015-11-01 06:14:58 +0330 +0330
NA

یعنی خاک بر سرت
خوب کونی ادم قعطه. باید به دامادتون میدادی میریدی تو زندگی ابجیت

0 ❤️

472831
2015-11-01 06:46:42 +0330 +0330

cherto perti bish nabood !
joone madaret dige nanevis !

0 ❤️

472833
2015-11-01 12:43:41 +0330 +0330
NA

کجای کاری دامادتون کل خانوادتونو کرده مادر و پدرتم کرد بهت تبریک میگم

0 ❤️

472834
2015-11-01 19:27:27 +0330 +0330
NA

اعتقادی به روح داری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

ای تو روحت …

0 ❤️

472835
2015-11-06 19:19:42 +0330 +0330
NA

کس و شعر ننویس آبرو هر چی کونی رو بردی

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها