سلام من بردیام ۱۸ سالمه تهران زندگی میکنم و دوتا خواهر دارم که از من خیلی بزرگترن یکیشون ۲۷ سالشه یکیشون ۲۹ سال.
داستان برمیگرده به زمانی که من ۱۵ سالم بود ، خواهر بزرگم یه دوستی داشت یه اسم کتایون که یه سال از خودش کوچیکتر بود ولی قیافه اون دوستش یه طوریه که هنوزم با ۲۸ سال سن همه فک میکنن فوقش ۱۶ سالش باشه.
من از خیلی کوچیکتریم روش کراش بودم ولی خب راجب سکس چیزی نمیدونستم تو اون سنا ، بعدا که راجب سکس فهمیدم ، یه مدت ندیدمش تا همون ۱۴ سال و خرده ایم بود دوباره دیدمش ، دیدم که عجب کسیه ، دیگه از اونجا بود فکر کردنش به سرم زد ، بزارین یه ذره جزئیات قیافه و ایناشو بگم بگم یه دختر بیبی فیس با پوست سبزه و موهای سیاه بلند، خیلی لاغر بود و ممه هاشم کوچیک بودن ، انصافا نمیگم مو نداشت یه مدت حتی موهاش بدنش زیاد بود ولی خب رفت بعدا لیزر درست شد.
حالا بریم دوباره سر اصل موضوع ، این یه مدت تمام فکر و ذهنم شده بود هر بار میومد خونمون تو اون روز ۵ ۶ بار جق میزدم ، یواشکی ازش عکس میگرفتم و اینا ، بعد یه مدت دیدم این کم کم خودشم خوشش میاد مخصوصا اینکه چندبار از قصد خودمو بهش میمالیدم یا دست به کونش میزدم و اینا ولی اینطور جلوه میدادم که دستم خورده و چیزی نمی گفت حتی بعضی وقتا روشم نمی کرد طرف من که حتی نگاه کنه بهم یا چشم غره بره ، یه بارم که داشتم طبق معمولا از کونش عکس می گرفتم دید فقط یه لبخند زد بعدم روشو کرد اونور .
همون موقع ها یه بار با خواهرم رفتیم دم خونشون اومد پایین یه لباس خیلی خوشگل پوشیده بود شلوار جین جذب ، با یه مانتوی نارنجی نسبتا کوتاه و باز ، نشست تو ماشین کنار من جذبش شده بودم که باید بکنمش فرداش اومد خونمون لباسش راحتی بود منو که دید یهو رفت فهمیدم خجالت کشیده یه چیزی هست منم مزاحمش نشدم ؛ ولی بعد یکی دو هفته روز موعود فرا رسید …
اومد خونمون با یه ارایش خیلی ملو ، موهاشو بسته یه نیم تنه بدن نما پوشیده بود زیرشم یه سوتین صورتی تابلو که قشنگ تو چشم میخورد و یه ساپورت تنگ بغل زیپ دار ؛ کونش بد چشمک میزد ، هر چند وقت یه بارم یه لبخندی به من میزد ، این به خواهرم گفت قهوه میخواد خواهرم گفت باشه قهوه رو برای من و اون درست کرد ، بعد خواست شیرینی درست کنه برامون که یه چیزی کم داشت اومد بره بخره از کتایون پرسید میای باهام یا نه گفت از صبح خسته شدم میخوام یذره بشینم ریلکس کنم ، خواهرمم گفت باشه به منم گفت پس بردیا بشین مواظب کتایون باش و اینا ، خلاصه من موندمو این.
اولش خیلی ساکت شروع شد نه من حرف میزدم نه اون ، جفتمون خجالت میکشیدیم ؛ بعد چند دقیقه یه ذره شروع کرد احوال پرسی و بعدشم گفت یه لیوان اب میخوام ، من رفتم آب بیارم که اونم پاشد باهام بیاد وسطش طبق معمول اومدم دستمو بمالم به کونش که یهو دیدم کونشو داد عقب منم نامردی نکردم کیرمو همونجا تو اشپزخونه چسبوندم به کونش ؛ دستشو اورد عقب شلوارمو آروم کشید پایین زانو زد منم دستمو گذاشتم رو سرش و کیرمو گذاشت تو دهنش ، منم محکم سرشو فشار میدادم انقدر خورد تا آبم پاشید تو صورتش یذره با لب و لوچش بازی کرد و بعد من که دوباره شارژ شدم و بی حالیم رفت بخاطر اینکه ابم اومده بود ، دوباره شروع کردیم ، رفتیم رو مبل اون داگی خوابید من رفتم وازلین اوردم ، به کیر خودم و کون اون وازلین مالیدم بعد یذره انگشتش کردم که سوراخش گشاد بشه ، یذره که گشاد شد اروم کیرمو کردم تو کونش ، یه نیم ساعتی حدودا تلمبه زدم تو کونش و با کمرش بازی کردم و موهاشو میکشیدم از پشت ، که آبم داشت میومد کیرمو دراوردم از کونش و بهش گفتم برعکس بخوابه ، یذره جق زدم که آبم بیاد ، ابمو ریختم رو شیکمش و یه ذره ام رو صورتش پاشید . بعد گفت بریم حموم که تو حمومم کل تایم ازش لب گرفتم
بعد اونم دیگه قسمت نشد بکنمش حیف که واقعا عاشقش بودم
یه بار دیگم مامان دوستمو تو شمال کردم که اونم براتون بعدا تعریف میکنم
امیدوارم خاطرم خوب بوده باشه و حسابی ابتونو اورده باشه دودول طلاها
نوشته: بردیا
مادر کسه خواهرت رفت یه چیزی کم داشت بخره بیاد
بعد تو هم با ساک آبت اومد
هم نیم ساعت رو مبل کردی
هم رفتین حموم!؟؟؟ جق نزن دیگه مغزت مریض شده
خواهرت هم رفت زیر یکی دیگه خوابید کونی خان
از عوارض جانبی زیادی جلق زدن همین دیگه پسرم ، نکن گلم ، ب جوونیتتت رحم کن، مخت گوزیده .
آبجی رفت سر کوچه یه چی بخره ، نیم ساعت که هم نگاه کردید ، نیم ساعت رو کار بودی ، حمامم که رفتی باهاش ؟! فقط فراموش کردی بگی تو حمام قرار بود دور سوم بری که یکی زد رو شونت گفت پسرم بیدار شو مدرست دیر شد. 😛 😛
یرات ساک زد ، توهم نیم ساعت کردیش ، باهم رفتید حموم ، از حموم اومدید شام خوردید ، بعدشم خوابیدید ؛ اجیت هم که رفته بود به کل سوپرمارکت های سطح شهر کص بده تازه اومد خونه
باز صابون دستت گرفتی چرند میگی، برو همون جق تو بزن کافیه
دیگه از این گوها نخوریا دیگه گوه نخوریا دیگه گوه نخوریا
میبینی آقای رانگو
زندگی اینجا خیلی سخته
جوانها انقد جق زدن که دیگه مخشون گوزیده
جلقکی
وقتی خواهرت برگشت، نپرسید که چی شد هردوتون دوش گرفتید؟ شاشیدم وسط دریچهی قلب آدم دروغگو.
ها کــُـکا
کصخلی ها، زن جنده کی میتونه نیم ساعت تلمبه بزنه😔😂😂😂😂😂
اشتباه نکن خواهرت رفت دنبال کوس دادنش رفت کیر سواری که تو اینقدر وقت داشتی
البته تو اسکولی ولی خوانندگانت نه کوس شعر کم بنویس
وقتی اینکه اعتراف کردی با جق زدن آب ات اومد درست گفتی بقیه تو تخیل ات بود.
تو ۱۴ سالگی رفتی وازلین آوردی مالیدی کونش و… معلوم چندبار قبل ۱۴ سالگی کونت گذاشتن که تو اون سن اینها رو بلد بودی
فکر نمیکنی خواهرت تایم زیادی رو نبوده؟! کصخل آبجیتو صاب مغازه گرفته پشت دخل کردتش که انقدر طول کشیده! 😄
بعدم عن آقا توعه سولاخ صورتی تو خونه بودی، بعد آبجیت تورو نفرستاده چیزی بخری خودش رفته و رفیقشو با توعه جقی تنها گذاشته؟! 😐
من شک ندارم خواهرت خواسته بره به دوسپسرش بده، به رفیقش گفته یه ذره این کصخولو معطل کن تا من برم یه دل سیر کوس بدم بیام
اصل ماجرا اینه:
یک خواهری داشته دوستش کردتش
یه روزم مادرشو بردن شمال خدمتش رسیدن.
البته همه این خاطراتم مال وقتی بوده که آقا زیر 18 سال تشریف داشتن و الان یادشون افتاده تعریف کنن.
یعنی امثال این بچه کونی دسته اولی کم نداریم که ریدن تو سایت دیگه همه قدیمی های واقعی فرار کردن بدبخت آستر دودولت دراومد به درک به چشمات رحم کن تو سه بار آبت اومد بار سومم پاشید بچه کونی مال خر هم اینجوری نیست تو الانم نمیفهمی آب چیه ولد زنا. خواهر جنده کوچیکت27 سالشه تو تازه امثال 18 ساله شدی دیوث 8 سال تفاوت سنی داری تو 15 سالگی ما هنوز تخمهامون تو غلاف شکمی بود تو با یه 24 ساله سکس کردی اونم سه بار آبت پاشید ای کس خواهر و مادرت نیم ساعت کردی حموم هم رفتی البته شاید چون کار ابجیت راه نیافتاده بود کسکش
خواهرت هم رفته به یکی بده وگرنه خرید این همه طول نمیکشه
قطعا خواهرت هم رفته کس بده که اونقدر طول کشیده
باور کن با این حجم کصشعر هنوزم بالا 14 نیستی …سطح
فیلم سوپر هم میبینی از روش تعریف میکنی درست تعریف کن😂😂😂
کسکش وسط داستانت آبت اومد ک رسیدی تهش؟کیرم تو ذهنیتت تخمی
بردیا جوووون عجیجم کجایی پسر باید الان خیلی کردنی شده باشی فقط استاد وازلین و انگشت کردن تو سوراخ کون رو کی بهت یاد داده بود دمش گرم
خاطره بعدیتم حتما دوستت رفته دستشویی مادرشو ده رانده گرفتی
خواهشا جون اون مادر و دوست مادرت و دوست خواهرت هیچی نگو
کونی خواهرت رفته بود بده یا خرید کوچولو کنه بیاد
دیوث خواهرت یه چیز کم داشت،بعد رفت شهر دیگه بخره که انقد طولش داد؟!!
کیرم تو مغز پوسیدت
دختری که خیلی لاغره سینه هم نداره چجوری کون گنده ایی داره؟؟یعنی یه نی قلیون با یه باسن گنده که بهش اویزونه؟؟پر از تناقض و دروغ و تخیلاتی که هیچجوره نمیشه اسمشو حتی داستان تخیلی گذاشت،چه برسه به واقعی یا خاطره یاهرچی
اخ اخه کیر باباش تو کونت… بیشتر کس گفتی تا داستان جلق زدنت
کیر تو کص ننت