گی من و هم مدرسه ایم

1393/12/27

سلام،من تازه با این سایت آشنا شدم داستانهای گی هارو خوندم،زیاد حال نکردم چون بعضی هاش جدا تابلو بود دروغه،بعضی هاش بیشتر دقت میکردی پی میبردی واقعی بود. بگذریم…
این داستان مربوط به خودمه،واقعی هم هست،انصافا از گی خوشم نمیاد زیاد، یعنی بیشتر با سکس حال میکنم اما یه بار که تجربه کردم دیدم پسرا هم واقعا بعضی هاشون از دخترا بهترن. قضیه ای که میخوام بگم مال سال سوم راهنمایی منه،من الان نوزده سالمه،اون موقع پونزده سالم بود،قدم هم ۱۸۰وزنم آخرین باری که وزن کردم ۶۰کیلو بودم. بریم سر داستان…

صبح ها توی مدرسه یه پسری میومد توی جایگاه و سرود ملی رو میخوند منم میدیدمش حال میکرد خداییش بین تموم بچه های مدرسه اون خیلی خوشگل بود.واقعا جیگری بود،اونم دقیقا هم سنم بود.فقط یک ماه یا دوماه تفاوت سنی داشتیم. از نظر قد و هیکل هم تقریبا مثل من بود.اما از اون بچه خر خون هاش بود. انتخابات شورای مدرسه من شرکت کردم و انتخاب شدم،یه اتاق توی مدرسه بهمون دادن برای جلسات شورای دانش آموزی.اولین جلسه شورا که شرکت کردم دیدم همون پسره هم اومده،اسامی را خوندن و حضور غیاب کردن فهمیدم که اسمش محمده. بچه فعالی بود،اینم بگم از لحاظ خوشگلی بعد از محمد،عماد بود،حسی که نسبت به محمد داشتم نسبت به عماد نداشتم. خلاصه میکنم…

اواخر سال بود تقریبا یه وقتی رو با عماد تعین کردیم که بریم گزارشات کارمون رو تنظیم کنیم یه روز صبح ساعت یازده بود حدودا ما کلاس نداشتیم من و عماد رفتیم اتاق شورا، گزارشات زیاد بود باید رسیدگی میشد،ما هم چون یکی رو کمک کار میخواستیم گفتیم محمد هم صدا بزنیم بیاد،عماد رفت دنبالش صداش کرد،اجازه گرفت از دبیرش و اومد،توی اتاق یه خورده حوصلمون سر رفت یه دفعه حس از پشت یه چیزی داره میره بهم،دیدم عماد دهن سرویس ماژیک برداشنه داره میکنه به من،من بهش نگاه کردم خندیدم،گفتم نکن عوضی میزنمت ها(ازشوخی) اونم رفت سمت محمد ماژیکو گذاشت به کون محمد فشار داد محمد یه دفعه گفت وووییی چی بود؟؟ماهم خندیدیم همگی عماد گفت نترس ماژیک بود. معلوم بود عماد زودتر از من رفته بود توی کف محمد.عماد گفت بچه ها بخیال بیاید یه خورده استراحت کنیم،نشستیم روی صندلی دور میز،عماد گفت نظرتون چیه ببینیم کی کیرش بزرگ تره؟؟پسر من و محمد سرخ شدیم،عماد هم دهن سرویس معلوم بود خیلی عجله داره.منم با عماد هماهنگ شدم بلند شدیم رفتیم گوشه اتاق نوبتی نشون دادیم،مال من از بقیشون بزرگ تر بود،عماد دید نمیتونه طاقت بیاره،محمد رو برد گوشه دیوار از روی شلوار وایساد کردن،نمیدونم از روی شوخی بود یا نه،اما هردوشون داشتن میخندیدن. بگذریم بریم جلوتر… روز آخر مدرسه بچه ها را بردن اردو. توی اتوبوس اردو من کنار محمد بودم باهاش کلی رفیق شده بودم…خودمو بهش میمالوندم یه خورده. رسیدم به مقصد و مدرسمون یه جا ساکن شدن تا موقع نهار بشه.همه به اختیار خودشون بودن،من و محمد رفتیم گشت زدن،یه مکانی رو دیدم خیلی سوت و کور بود معلوم بود پاتوق معتاد ها بود چون توش پر سیگار و آشغال بود.دیدم بهترین موقعه است دلمو امتحانی بزنم به دریا.:-) به محمد گفتم میای با هم چیز کنیم؟!!!گفت چی؟منم که دل تو دلم نبود و استرس داشتم دوباره گفتم یادته اون روز توی اتاق با عماد چیکار کردیم؟گفت آره چطور؟ گفتم میای دوباره انجام بدیم حال داد…گفت باشه اما اینجا نمیشه خب. من گفتم مکان سراغ دارم بیا…باهم رفتیم،اونجا محمد فکر کرد فقط کیر میخوام نشون بودم.اونجا کیبرشسو درآورد منم درآوردم،کیر من پونزده سانت بود اونم ده یا دوازده بود.بدنش هم بی مو بود سفید سفید هم بود.موهای سرش هم قهوه ای بود.لخت هم بود موهاش. گفتم میشه باهم حال کنیم؟؟(حال تو حالی بودم) گفت چی بگم؟باشه،برگرد اول من بکنم.برگشتم با اینکه خوشم نمیومد کسی بهم بکنه،قبول کردم،دیدم کرد پشتم وایساد تلمبه زدن،ده دقیقه طول کشید دیدم منو محکم گرفت بغلش بعد ولم کرد،فهمیدم عوضی آبشو ریخت پشتم،ولی یه خورده معلوم بود تازه کاره توی این کارا. گفتم محمد حالا نوبت منه،برگشت،شلوارشو تا زانو کشیدم پایین،تیشرتشو دادم تا سینش بالا،ما خودم هم اینجوری کردم،یه بوس از لبش گرفتم،گفتم بشین،نشست بعد گفتم کیرمو بخور،اول یه خورده معلوم بود بدش میومد،کرد توی دهنش با اصرار فراوان،وایساد جلو عقب کردن،دیدم داره به زور میخوره،زیاد حال نمیکنه،اما من اصلا زیاد توجه نکردم هی عقب جلو کردم،تا خیس خیس شد کیرم،برگردوندمش،یه تف انداختم پشتش،کیرمو کردم توی سوراخش،نمیرفت تو اینقدر تنگ بود،هرچی محکم میکردم بره تو نمیرفت فقط محمد درد میکشید،ناامید شدم فقط به همون یه ذره که رفته بود کارمو کردم،آروم تلمبه زدم البته محکم فشار میدادم،تا اینکه یه خورده جا باز کرد به اندازه دو سانت کیرم تو تر رفت،تلمبه زدم زدم زدم دیدم آبم داره میاد تند ترش کردم،دیدم محمد هم داره کمک میکنه و نفس میزنه،آبم اومد ریختم توی کونش،اما چون کیرم توش نمیرفت آب میومد بیرون،منم برای اینکه آبم نیاد بیرون به تلمبه زدنم ادامه دادم،تا اینکه دیدم یواش یواش داره حالم بد میشه. محمد روشو به من کرد گفت تمومه؟گفتم آره بیا باز بوست کنم تا بریم پیش بچه های مدرسه،اینبار محکم گرفتمش بغل بوسش کردم از لب. شلوارهامون رو بستیم و یه خورده موندیم تا حالمون برگرده به حالت قبل که رفتیم پیش بقیه بچه ها شک نکنن. اینم از داستانم ببخشید اگه طولانی شد،چون واقعی بود میخواستم بدونید از کجا به کجا رسید،مثل بقیه داستان ها نمیخواستم بشه،میخواستم بفهمید قضیه چی بوده،فحش ندید چون شخصیتتون معلوم میشه با اینکار،اینم اولین وآخرین گی من بود،قبلش سکس داشتم،امیدوارم خوشتون بیاد.

نوشته: beautiboy


👍 0
👎 0
40121 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

456253
2015-03-18 18:18:43 +0330 +0330

داداش چرا چرت مینویسی اخه؟

1 ❤️

456255
2015-03-19 02:01:18 +0330 +0330
NA

تو میخواستی بکنیش اون اول تورو کرده حالا بعد اینکه کردت اگه نمیداد چیکار میکردی

0 ❤️

456256
2015-03-19 03:06:35 +0330 +0330

یک نفر میومد سر صف سرود ملی میخوند؟ کسخول کدوم مدرسه ای درس میخونی؟ مطمئنا هیچ مدرسه ای توی ایران یک نفر نمیاد سرود ملی بخونه مگه اینکه اون مدرسه کسخولایی مثل تو توش باشند dash1

1 ❤️

456257
2015-03-19 09:59:28 +0330 +0330
NA

این رفیقمون سپانلو راست میگه.
کدوم مدرسه ی کسخلیه که توش سرود ملی رو میخونن؟

0 ❤️

456258
2015-03-19 10:13:28 +0330 +0330
NA

داداش مدرسه ما هم می خونن مشکل از بچه ها نیست مشکل از مدیر مدرسه است تازه تو مدرسه ما صلوات هم که می خوان بفرستن سه بار می فرستن بعدش قطع می کنن این گونه موارد ناشی از عقیده های مدیر و ناظمه مدرسه است

0 ❤️

456259
2015-03-20 01:02:51 +0330 +0330
NA

اون موقع چیزی به اسم کیر نداشتی
بگو دودول خلال دندونی

0 ❤️

456260
2015-03-20 11:46:54 +0330 +0330

تا حرف از کیر شد غلط املایی هات شروع شد…حتما یه دستت تو شرتت بود…کیر عموفیروز تو کونت متجلق ملجوق زاده :-D

0 ❤️

456261
2015-03-20 17:29:44 +0330 +0330

15 سال… قد 180… وزن 60 کیلو
بابام جان برو دکتر حتما مریضی چیزی داری
کس مغز

0 ❤️