یه رفیق صمیمی پیدا کردم (۳)

1401/10/10

...قسمت قبل

سلام مجدد دوستان
[[بخش سوم]]
گفت:((بریم حموم؟))
گفتم:((بریم))
در سکوت کامل تماشام می‌کرد و منم به چشماش خیره شده بودم
انگار مرد ایده آل من بود ولی در زمان نامناسبی سر راهم قرارگرفته بود یهو دلم ریخت ولی نمیخواستم خودمو ببازم و همینجوری محو تماشای چشمای مستش و لبخند گرمش بودم
گفت:((خوشگل خانم…آب داغه ها نمیای زیر دوش؟یا میخوای تا فردا صبح منه داغونو نگاه کنی؟))
به خودم اومدم و لبخندی زدم و رفتم زیر دوش توی بغلش
یواش و آروم دم گوشش گفتم:((دیگه به عشق من نگی داغونا وگرنه…))
گفت:((وگرنه چی؟))
دیگه روم توی روش باز شده بود و هیچ فاصله و خجالتی وجود نداشت
گفتم:((وگرنه کیرتو میکنم و میزارم توی کون خودت))
محکم بغلم کرد و خندید و گفت:((کون من و کس تو نداره که عروسک))
انگار دوباره داغ شدم کسم خیس شده بود چشمامو بستم و سرمو گذاشتم روی سینه ش و آروم کیرشو مالیدم
گفت:((هنوز گشنشه؟))
گفتم:((اوهوم…))
آروم کیرشو میمالیدم داشت سفت میشد اونم با نوک سینه هام بازی می‌کرد دوتامون داشتیم به اوج شهوت می‌رسیدیم که دیدم دستشو برد پشت و با سوراخ کونم بازی میکنه یواشکی در گوشش گفتم:((شیطون نشو علی))
گفت:((جووووون تو باشی و من شیطون نشم؟))
دو بند انگشت کرد توی سوراخم یهو سوختم تا اومدم حرفی بزنم لبامو مکید و با یه دست دیگه ش سینه مو چنگ میزد نمیدونم کجا بودم روی زمین بودم یا آسمون توی بغل علی بودم یا وسط رویای جوونی و نوجوونی ولی اینو خوب میدونم تا اون لحظه هیچ حسی به شیرینی اون حس و اون لحظه نداشتم انقدر توی حال و احوال و شهوت خودم بودم که نفهمیدم دوتا انگشتش توی کونمه و کلی گشادم کرده از طرفی یاد درد و سوزش کونم افتادم از طرفی حس و حال عجیبی بود دوست داشتم کارشو بکنه و دل رو زدم به دریا گفتم:((بخوابیم کف حموم؟))
گفت:((69؟))
گفتم:((آره))
یه کرم از زیر روشویی حمام برداشت
69شدیم اون یه کم عقب تر رفت که روی کونم تسلط داشته باشه و شروع کردم مثل نخورده ها کیرشو خوردن یه لحظه پیش خودم گفتم:(خدا رو شکر کیرش کنده نیست و راحت میتونم تحمل کنم)البته فقط امیدوار بودم،اینم بگم که علی کارشو بلد بود و با کرم و سر حوصله داشت با کونم بازی می‌کرد ولی حقیقتش من میخواستم بره توی کسم ولی خب می‌ارزید به یکبار تجربه و اینکه بعید میدونستم دوباره پیش بیاد که انقدر شهوتی بشم و گذاشتم کارشو بکنه و منم به بهترین شکلی که بلد بودم براش ساک میزدم دیگه اثری از درد و سوزش نبود داشتم لذت می‌بردم که گفت:((پاشو))
پاشدیم
نشست لبه وان[از این وان سنگی قدیمیا که لبه پهنی داره] کیرشو چرب کرد و گفت عقب عقب بیا بشین روش منم انجامش دادم وقتی رفت توش دوباره سوختم و توی دلم گفتم(همچین کوچیکم نیستا)یه کم که دردش کم شد آروم شروع کردم به بالا و پایین کردن که یهو بغلم کرد و کمرمو چسبوند به سینه ش و دستشو آورد وسط کسم
وااااااااای که به اوج رسیده بودم و فقط میخواستم تموم نشه
بهش گفتم:((علی نزار آبمون بیاد))
گفت:((بزار بیاد دوباره میارمش!انقدر میارم که ارژانس لازم بشی عشق من))
خودمو سپردم دستش چشمامو بستم و من بودم و علی و
صدای آب حموم،نرمی دست علی وسط کسم،خیسی کسم،نوک سفت سینه هام،کیر قلمی و خوشگل علی که توی کونم جا خوش کرده بود یهو انگشتشو کرد توی سوراخ کسم آه از نهادم دراومد ((جوووووون علی بزن بیام،دارم میشم،علییییییییی علیییییییییی))
بهترین ارضا عمرم بود
گفت:((خوب بود خانمی؟))
گفتم:((عالی.پسر تو چرا انقدر خوبی؟))
گفت:((تازه اولشه کجاشو دیدی؟))
گفتم:((خب حالا تو))
گفت:((کف حموم دراز بکش به پهلو کون و کستم بده عقب
خوابیدم کف حموم
رفت و کیرشو حسابی شست و برگشت یه کاندوم که قبلا گذاشته بود دم دست برداشت و کشید روی کیرش و خوابید بغلم
گفت:((خوبی؟))
گفتم:((بهتر از این نمیشم))
تا حرفم تموم شد لبامو مکید و سینه مو از پشت مالید و کیرشو آروم کرد توی کسم
واااااااای انگار دوباره خیس بودم و شهوتی
انگار نه انگار که پنج دقیقه پیش آبم اومده بود
گفت:((چه خیس شدی دوباره بانو؟))
گفتم:((تقصیر توعه دیگه عزیزم))
گفت:((شهوت تو به من چه ربطی داره؟))
گفتم:((بخدا تا امروز اینجوری نبودم))
گفت:(( از این به بعد اینجوری هستی و بهترم میشی))
حرفش تموم نشده بود که شروع کرد به تلمبه زدن ده تا تلمبه نزده بود که گفتم:((دارم میام))
دم گوشم آروم گفت:((منم دارم میام،باهم بیایم قشنگه))
چشمامو بستم و چندتا تلمبه زد و آبم اومد و سریع پشت سر من آب اونم توی کسم ریخت
اصلا حواسم به کاندوم نبود ترسیدم سریع از جام بلند شدم
گفتم :((دیوونه ریختی توم؟))
گفت:((عشقم کاندوم اختراع شده))
زدیم زیر خنده
علی بی حال بود و دراز کشیده بود گفت:((خوش گذشت؟))
گفتم:((تو باشی و خوش نگذره؟))
گفت:((خب پس اهرم شیر رو بزن که وان پر بشه که بدنم کوفته کوفته س))

[[پایان بخش سوم]]

امیدوارم پسندیده باشین

نوشته: سکوت


👍 21
👎 1
53501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

908865
2022-12-31 07:30:11 +0330 +0330

خدایا هر وقت زن گرفتیم یه مادر زن حشری هم به ما بده😅😅 لذت ببریم🤣

1 ❤️

908881
2022-12-31 10:16:03 +0330 +0330

مثل همیشه عالی لطفا سریع ادامش بزار

0 ❤️

908918
2022-12-31 17:21:27 +0330 +0330

عاای بود فقط حیف کم بود

0 ❤️

909070
2023-01-01 18:43:50 +0330 +0330

عالی
عالی
عالی

0 ❤️

909071
2023-01-01 19:30:51 +0330 +0330

امیدوارم آخرشپشیمونی شدید نباشه

0 ❤️

918059
2023-03-08 16:40:00 +0330 +0330

منم خیلی هوای مادرزنمو دارم ودقیقن شوهر اونم بداخلاقه ولی خب از ترس اینکه یه موقع همه چی خراب بشه هفت هشت ساله درحد فانتزی و تصور میگذرونم.نمیدونم همچین داستانی واقعیه یا تخیل ولی خب بشخصه من خیلی دوس دارم لااقل برای من همچین داستانی اتفاق بیافته و جالبیش اینه اسم منم دقیقا علیه!

0 ❤️

941460
2023-08-09 19:08:46 +0330 +0330

ادامه بده

0 ❤️