بهترین خاطره دانشجویی امیر

1403/02/11

سلام به همگی
لطفا از متنو این چیزا ایراد نگیرید
اسمم امیره الان ۳۶ سالمه خاطره برمیگرده به ۴ سال پیش موقعی که ارشد تو یکی از دانشگاه های علمی کاربردی رشته مدیریت میخوندم
اون موقع با اکثر خانمهای تو کلاس رفیق بودیمو در حد این که بعضی وقتا بعد کلاس باهاشون میرفتیم کافه در همین حد
چون از زمان کاردانی یاد گرفته بودیم رل زدن تو دانشگاه مفت نمی ارزه ولی یه روز یه کلاس عمومی داشتیم یه دفعه یه خانمی با موهای بلوند هیکل خوب یه نمه تو پر اومد تو کلاس ردیف بغل من نشست
یکم از کلاس گذشت منم فقط واقعا تو فکر این بودم یه جوری سر حرفو با این باز کنم یه دفعه خودش گفت ببخشید شما جزوه این درسو دارید منم گفتم چون نماینده کلاسم نه تنها این درس همه درسارو بلکه از رشته های دیگه ما تو گروه نماینده ها داریم 🤣🤣🤣🤣🤣یکدفعه یکی از دخترای کلاس گفت داره دروغ میگه مثل سگ تا حالا تو عمرش یه خط جزوه هم ننوشته اصلا نماینده نیست میخواد مختو بزنه حواست باشه . خانم قصه که اسمشو اینجا میزاریم عسل از خنده ترکید و یه تو روحت به ما گفتو تموم
کلاس تموم شدو رفتیم تو حیاط باز دیدمش گفتم شرمنده واقعا بچه ها نذاشتن جزوه بهتون بدیم حالا اگه چایی میخورین این یکی ازم بر میاد گفت نه ممنون لطف دارید
بهش گفتم حالا واقعا جدا از شوخی جزوه اینو میتونم برات ردیف کنم
گفت میخوای مخ بزنی یا واقعا جزوه
گفتم واقعا هر دو همونجا هم بهش گفتم صداقت و ببین حالشو ببر
گفت الکی زبون نریز واسه خودت من مادر یدونه پسر ۵ساله ام
آقا تا گفت انگار یکی آب یخ ریخت رو ما
گفتم واقعا معذرت میخوام اطلاع نداشتم متاهلید واقعا عذر میخوام
یه دفعه بهم گفت من نگفتم متاهلم فقط گفتم مادرم
همونجا یه دفعه گرفتم کارو جلو روش گفتم جوووون تا جزوه ندم بهت ولت نمیکنم 🤣🤣🤣
گفت مرده شور خودت و جزوات
خلاصه کنم رد و بدل شمارهو چتو این شرو ورا
چند باری از دانشگاه بردمش دم خونش حالا چه با موتور چه با ماشین ولی جز دست دادن هیچی دیگه باهم نداشتیم
یه شب بهم زنگ زد گفت قرمه سبزی درست کردم اگه دوست داری بیا ببر فقط ساعت ده اینا بیا پسره خواب باشه
یکم تعارف تیکه پاره کردیمو رفتم پیشش
زنگ زدم گفتم من رسیدم گفت تو رو خدا ببخشید یکم صبر کن این داره میخوابه بهت خیر میدم منم تو ماشین نزدیک نیم ساعت نشستم تا زنگ زد و کلی معذرت خواهی گفت بیا بالا
گفتم نمیخوام مزاحمت بشم حالا تو کون عروسی بود
گفت پاشو بیا ادا در نیار
خلاصه رفتمو سلام کردمو یه سرهمی آستین حلقه ایی تا زیر زانوش تنش بود و اومد و گفت جایی بریزم یا همینجا شام میخوری گفتم نه اصلا بیا بشین نشستمو دیدم نه اون پا پیش میزاره منم اگه یکم برم جلو میگه هولو نگا
یه دفعه بلند شدم گفتم من با اجازت برم
گفت کجا گفتم بچتم خوابه به دفعه بیدار بشه خیطه شاید خاطره بدی تو ذهنش بمونه
گفت نه اتفاقا بخوابه تا صبح میخوابه
یکم دیگه گذشت و یکمی بهش نزدیک شدم ولی هیچ جام بهش برخورد نداشت یه لحظه فقط نگاه کردم به لباش اونم فهمید دیدم خودش اومد جلو حالا الان نخور کی بخور زبون میچرخوندیم تو دهن همدیگه منم با سینه هاش ور میرفتم
بهم گفت پاشو بریم اتاق خواب رفتیم اتاق خوابو لباساشو در آوردم شروع کردم خوردنش یکم سینه های سایز ۷۵ خوردمو زیر گردنشو دم گوششو اومدم برم پایین تر بخورم گفت لطفا این کارو نکن دوست ندارم منم هیچی نگفتم کمربندمو باز کردم با دکمه هاش خودش کمکم کرد شلوارمو کشید پایین منم تیشرتمو درآوردمو شروع کرد دستشو برد تو شرتمو مالوندش گفت بیشرف این چیه گفتم اینو تو جزوه های پزشکی بهش میگن کیر زدیم زیر خنده گفت تورو خدا آروم بخند بیدار میشه یکم با ۱۸ سانتی بازی کرد و رفت پایین شروع کرد خوردن خدایی خوب میخورد
بهش گفتم بخواب و وصیت کن بازم خندید و بهش گفتم بگیر دستت کیرمو ولی تا وقتی نگفتم حق نداری بکنی توش دم کسش بازیش میداد منم روش خوابیدم داشتم زیر گلشو یا سینه هاشو میخوردم گفت امیر اذیت نکن توروخدا بکنم توش پاشدم آوردم دم دهنش کردم تا ته تو حلقش
بازم خوابیدم روش گفتم بکن یکم رفت توش کشیدم بیرون قسمم داد گفت خواهش میکنم تا یه دفعه همشو کردم توش واقعا داغ و عالی بود من نزدیک دو سال هر جوری که فکرشو کنید با ایشون سکس کردم و کلی خاطره خوب باهاش داشتم که آخرش گفت میخوام با همسر سابقم مجدد ازدواج کنم واسه بچه که اونم تازه فهمیدم نشده که نشده
آخرش فقط یه نصیحت لطفا اگه از قبل رابطه خوبی دارید با کسی مجرد هستید فکر نکتید هموجوری میتونید با پارتنر جدیتون یا همسرتون اون رابطه از لحاظ عاطفیو داشته باشید چون واقعا حشریت همه با همه فرق داره
الان من متاهلم ولی همش به سکسای اون دو سال نگاه میکنمو مقایسه میکنم
ببخشید اگه طولانی شد
موفق باشید

نوشته: امیر


👍 2
👎 7
12901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

981764
2024-04-30 23:56:14 +0330 +0330

نصیحتت دیگه چی بود.کلید اسرار بود

0 ❤️

981812
2024-05-01 05:22:33 +0330 +0330

چرندیات

0 ❤️

981813
2024-05-01 05:23:10 +0330 +0330

چرندیات واقعی یک کونی جلقی عقده ای کوس ندیده

0 ❤️

981941
2024-05-02 11:53:23 +0330 +0330

خواستی زنتو بیار تا راش بندازم که باهاش حال کنی

0 ❤️