زندگی ممنوعه‌ی یک زن (۱)

1402/09/19

فصل اول

01
مدتهاست که میخوام با یکی حرف بزنم، قصه‌ی زندگیمو خاطراتمو بگم، دوست دارم از تجربه هام از خوشیام از دردهام از اون چیزایی که بهش فکر می کنم و در کل درباره زندگیم بگم و بنویسم، من دوستای زیادی دارم، پیر، جَون، میانسال، مرد، زن دختر، پسر، …اما نمی تونم بدون نقاب باهاشون صحبت کنم، از قضاوت شدن و تغییر نگاه دیگران میترسم، از اینکه زندگیم خراب بشه میترسم. به هیچ کس نمی تونم اعتماد بکنم، با اسم واقعی نمی تونم بنویسم، پس اینجا از اسم های مستعار استفاده میکنم، هم اسم خودم و هم اسم همه‌ی افراد مستعار هست، حتی برای امنیت خودم و دیگران، شغل خیلی هارو تغییر میدم. ما در ایران زندگی میکنیم، کشوری که ریاکاری و چند شخصیته بودن بخشی از فرهنگشه و به آدمای رو راست میگن بی حجب و حیا . . . داستانی که براتون تعریف میکنم، قصه‌ی زندگی من هست، قصه ایی که میدونم بعضی جاها اشتباه هم داشتم، خوب کیه که توی زندگی اشتباه نکرده باشه؟! چونکه من هنوز تموم نشدم، آخر این قصه قراره چه اتفاقی بیفته! نمیدونم.

02
زندگی من جوریه که تاوانش در یک کشور مذهبی، سنتی و مردسالار طرد شدن از خانواده، طلاق و حتی مرگ هست. زندگی من جوری بوده و هست که تاوانش در یک کشور اسلامی سنگسار هست، من هیچ وقت دوست نداشتم ریاکار و چند چهره باشم، اما مجبور شدم که چهره های مختلفی داشته باشم. و این به نظرم سرنوشت و زندگی خیلی از زن های دیگه توی این جامعه‌ی مردسالار و سنتی بوده، هست و خواهد بود. جامعه ایی که مردهای اون دوست دارن آزاد باشن و در مقابل برای ازدواج با دختر یا زنی باشن که به قول معروف نجابت فاطمه‌ی زهرا و لوند بودن یه پورن استارو داشته باشه، زنی که روزها مثل یک خدمت کار و کارگر حرفه ایی خونه دار باشه و شب ها مثل ستاره های سکسی در رختخواب اونارو به اوج برسونه.

03
من دختری بودم که دوست داشتم مثل پسرایی که چندتا دوست دختر دارن، منم چندتا دوست پسر داشته باشم، همونجور که اونا دوست دارن یه روز با دختر تُپُلی و یه روز با دختر قلمی و یه روز با زنی که از خودشون بزرگتر هست باشن، منم مثل اونا دوست داشتم یه روز با پسر سبزه باشم، روز دیگه با پسرای بور و یه روز دیگه با پسری که از خودم کوچیکتره و روز دیگه با مردی باشم که همسن پدرم باشه. شما مردا دوست دارین بعضی وقت ها همزمان با دوتا زن سکس کنید. منم این فانتزیو داشتم و به واقعیت تبدیلش کردم و چندین بار همزمان با دو تا مرد و حتی سه تا مرد سکس کردم. (البته اعتراف می کنم سه تا زیاده روی بود و کونم آسیب دید). میدونم الان خیلیاتون از مرد تا زن از جَون تا پیر میگید: چرا اینقدر مقدمه چینی میکنی ، راحت بگو که جنده هستی. J

04
با مردا کار ندارم اونا تکلیفشون مشخصه، اونا مرد ایرانی هستن، حتی اونایی که ادعای روشنفکری و امروزی بودن دارن، حتی اون مردای ایرانی که سالها خارج بودن …همشون مرد ایرانی هستن و خوب ذهنیت مرد سالارانه دارن، (البته نه اینکه بگم مرد ایرانی بد هستا…نه، شوهرم که عاشقش هستم ایرانیه، اکبر دوست شوهرم اونم ایرانیه، آقای فرهانی نژاد مدیرم که عاشق سینه‌های خوشگلم هست، اونم ایرانیه)
اما از شما خانوما و دخترا اگر اینجا هستید سؤال میپرسم (آقا پسرا هم اگه دوس دارن جواب بدن) تا حالا فکر کردید که چرا فقط به ما خانوما میگن جنده؟ چرا به مردی که تنوع طلب هست و هر از مدت با یک زن یا دختر هست نمیگن جنده، نمیگن لاشی، نمیگن کونش میخاره، اما خانوما کافیه دو تا دوست پسر عوض کنیم یا همزمان با دوتا مرد اگر سکس داشته باشیم بهمون میگن جنده و فاحشه!

05
من به هیچکدوم از این حرف ها توجه نکردم و توجه هم نخواهم کرد و پنهانی و مخفیانه خواسته های عاطفی و جنسیمو سیراب میکنم، هم به خواسته های جنسیم میرسم و هم کارای زندگیمو هندل میکنم. من با قدرت جنسیم تونستم دکترا بگیرم، قبل از چهل سالگیم استاد دانشگاه شدم… من با مدیر مدرسم و رئیس آموزش و پرورش منطقه رابطه دارم، با هر دوتاشون، هر دوتاشونم متاهل هستن و تونستم معلم برتر منطقه باشم. من با قدرت جنسیم تونستم قسطی یه ماشین خوب بگیرم، بدون اینکه بخوام یک ریال سود پولو پرداخت کنم، نه تنها سود پرداخت نکردم که حتی داریوش دوست بردارم سه تا قسط آخر ماشینو ازم نگرفت.

06
تا قبل از ازدواج به خاطر اهمیت داشتن بکارت مجبور بودم لاپایی و با کشیدن کیر روی نانازم خودمو ارضا کنم، یکی دوباری هم اجازه دادم کیر بره توی کون خوشگلم که البته پشیمون شدم، خیلی درد داشت. (البته کونم تا قبل از ازدواج چیز دندون گیری نبودا، اما به مرور بعد از ازدواج کونم خوشگل، خوشفرم و ژله ایی شد. دوستام میگین: کونِ پرنیان همزمان میتونه دو تا کیرو قورت بده) اون موقع یعنی قبل ازدواج، هر دو طرف سنمون کم بود. هم من و هم حسن دوست پسرم نمی دونستیم درست باید چکار کنیم و بدون لوبریکانت کونم گذاشت… من کُلی درد کشیدم اونم نصفه نیمه ارضا شد… آخرشم بهش گفتم من رونامو بهم دیگه سفت فشار میدم و تو از پشت کیرتو بین دوتا رونم جلو عقب کن. اون موقع تازه شونزده سالم شده بود و اولین بار بود که آب کیر میدیدم، دو روز قبلش حسن که از خودم دو سال بزرگتر بود روز تولدم برام یه انگشتر گرفته بود. خیلی پسر خوبی بود، یه سبزه‌ی بانمک که اصالتاَ شیرازی بود. حسن همش منو میخندوند. خیلی به سختی از همدیگه جدا شدیم. تا سه ماه بعد از نامزدی با کیوان هنوز با همدیگه رابطه داشتیم، آخرشم کیوان فهمید و با حسن کتک کاری کردن، یه قیامتی شده بود اون روز. . . دیگه بعدش حسن رفت سربازی، منم یادم رفت.

07
هنوز یکی از فانتزیام اینه که با حسن سکس کنم. اونم خونه‌ی خودم، درست توی اتاق خواب و روی تختخواب خودمو شوهرم… تازگیا توی اینستاگرام پیداش کردم، دیر به دیر آنلاین میشه، شیراز زندگی میکنه، همونجا ازدواج کرده و یه دختر و پسر هم داره، زنشو هم خیلی دوست داره. اینستاگرام زنشو دیدم، دافیه برای خودش… قسم میخورم چونکه زنش شبیه منه باهاش ازدواج کرده هر کاری می کنم راضی نمیشه بیاد دیدنم، …یه روز قبل از نامزدی با کیوان بهش قول داده بودم بعد از اینکه شوهرم بکارتمو پاره کنه، همیشه توی بغل مهدی باشم، به حسن می گفتم دوست دارم تو حاملم کنی…، همه‌ی این صحبتارو موقع چت توی اینستاگرام بهش یادآوری کردم، اما جوابش نه بود، گفت اون موقع بچه بودیم، بعدشم بلاکم کرد بیشعورر فکر کنم از زنش میترسه، معلومه زنش از اینایی هست که پاش بیفته خیانت هم میکنه، حسن خرافاتیه، میگه اینکارو بکنم چوبشو میخورم و زنم بهم خیانت میکنه… من ولی بالاخره حسنو میارم زیر نانازیم و سوار کیرش میشم، کاری میکنم که بگه حاضرم زنم جنده بشه اما نانازِ پرنیارو بُکُنَم… ما خانما کافیه اراده کنیم یه مردو از راه به در کنیم و اونو به دست بیاریم، جوری اینکارو انجام میدیم که خود مردا متوجه نمیشن و پیش خودشون فکر میکنن اونا مخ مارو زدن.

08
به خاطر شهوت بالا و هوس باز بودنم خیلی زود موقعی که هفده سالگیم تموم شد و هنوز دیپلم نگرفته بودم ازدواج کردم، مامانم فهمیده بود که اگه زودتر شوهرم نده، خونه‌ی بابام بکارتمو از دست میدم، منم بهم فشار اومده بود، توی اون دوره (من یه دهه‌ی شصتی هستم) بین ما که طبقه متوسط جامعه بودیم تنها راه وارد شدن کیر به کُسِ نازنینمون فقط و فقط ازدواج بود، یادمه اون موقع اونقدر فکرم عقب مونده بود که تا یک ماه بعد از اینکه با حسن لاپایی سکس کرده بودم عذاب وجدان داشتم و همش نماز میخوندم و روزه میگرفتم که خدا منو ببخشه و تنها چیزی که عذاب وجدانمو کم میکرد این بود که حسن عشقمه و میخواد منو بگیره و اون بالاخره شوهرم میشه و اشکال نداره، یک سال قبل از ازدواج با شوهرم لاپایی حال کردم، یا بعضی وقت ها به خودم دلداری میدادم که کارم گناه نبوده، چونکه کیر داخل نانازم نرفته. خلاصه اینکه اون روزها خیلی احساس گناه داشتم و اشتباه فکر می کردم.

09
ازدواج برای من حکم آزادی از بکارتو داشت و بعد از ازدواج تونستم با هر مرد یا پسری که دوست داشتم سکس کنم. و چه هیجان و لذتی داشت که مخفیانه اینکارو می کردم، عذاب وجدان فقط برای یکی دوتا رابطه‌ی اولم بود، بعد از اون فقط لذت بود و لذت، به خصوص موقعی که شوهرم نبود و روی تخت خواب خونه‌ی خودم با مردی به غیر از شوهرم عشق بازی میکردم. اولین کسی که بعد از ازدواج باهاش سکس کردم، یکی از فامیلای پدریم بود. عقد کرده بودیم اما هنوز عروسی نگرفته بودیم و نرفته بودیم سر خونه زندگیِ خودمون. ما بدون کیوان با فامیل رفته بودیم شمال و یه ویلای بزرگ اجاره کرده بودیم. من دیگه بعد از عقد راحت می تونستم آرایش کنم، اون موقع ها مثل الان نبود که دختر 9 ساله هم آرایش میکنه، قبل از ازدواج نمیشد آدم حسابی آرایش کنه و کُسو کونشو بریزه بیرون. من بعد از عقد و خوندن صیغه‌ی محرمیت و خوابیدن با کیوان (البته بر خلاف قول و قرارهایی که بین دو خانواده بود با کیوان قبل از شب عروسی خوابیدم، که اونم داستانش طولانیه) دیگه از زندان دختر بودن آزاد شده بودم، بعدها خیلی از زنای فامیل ازم میترسیدن، میترسیدن که شوهراشون بیان طرفم، ما توی یه خانواده سنتی بودیم اما چونکه بابا جونم خیلی دوستم داشت بهم سخت نمی گرفت و من برای صحبت با مردها راحت بودم، شوهرمَم خیلی تعصبی نبود. پس حسابی آزاد شده بودم. یه پسر خاله داشتم (البته پسر خاله‌ی واقعی که نبود، از فامیل های پدریم بود) خیلی خدایی خوشگل و جیگر بود، موهای خرمایی و لخت که یه طرفی کتیرا و شونه میزد و چهارشونه. کوچیکتر که بودیم همبازی بودیم. مامانشم منو قبلا خواستگاری کرده بود. اما مامانم دوست نداشت با فامیلای بابام ازدواج کنم و برای همین محترمانه جواب رد داده بودن و گفته بودن پرنیان خیلی کوچیکه و هنوز موقع شوهر کردنش نیست. وقتی بعد از دو سال توی دور همی دیدمش خیلی خوشحال شدم، اونم خوشحال شد، اون چند روز بیشتر با اون صحبت می کردم. مامانم و مامانش فکر میکردن دیگه من شوهر کردمو مشکلی نیست، ولی خوب شهوتم زده بود بالا، یه خورده لب ساحل سر به سرش گذاشتم، گفتم چرا ازدواج نمیکنی، یه مقدار مِنو من کرد گفت تو که زنم نشدی، بهش گفتم مامانم اجازه نداد وگرنه تو که پسر خوبی هستی، خوشتیپ مهربون… خوشِش اومده بود. لب دریا خیلی صحبت کردیم و یکی دو بار هم باهاش شوخی دستی کردم، دستمو مینداختم داخل موهاش و بهم میزدم، معلوم بود خوشِش اومده، از روی شلوارش احساس کردم، کیرش داره بلند میشه، همیشه کنجکاو بودم که کیر امیر محمد چه شِکلیه؟ کوتاه، بلنده، کلفته، سر کیرش بالاییِ، کجه! چه جوریه؟!!!

10
اون موقع ها تازه موبایل اومده بود و هرجایی آنتن نمی داد، کیوان برام یه خط موبایل گرفته بود، اما اونجایی که ما بودیم آنتن نمیداد و برای صحبت کردن باید یکی دو کیلومتر میرفتیم اونطرفتر بالای یه تپه. اون شب شهوتم هر لحظه بیشتر و بیشتر میشد، دوست داشتم با کیوان صحبت کنم و خودمو خالی کنم، یه خورده قربون صدقم بره که آروم بشم. به مامانم گفتم از بعد از ظهر تا الان با کیوان صحبت نکردم. دلم برای نامزدم تنگ شده، خودم روم نمیشه به امیر محمد بگم، تو بهش بگو منو تا تپه برسونه که بتونم با کیوان صحبت کنم. مامانه ساده‌ی منم رفت به امیر محمد گفت خاله جان پرنیانو تا تپه ببر میخواد با نامزدش صحبت کنه…امیرمحمد هم از خدا خواسته ، به خاطر شوخی های لب ساحل رفت ماشینشو روشن کرد (اون موقع یه پیکان یخچالی دختر کُش داشت) و رفتیم بالای تپه، توی راه بازم صحبت کردیم، دیگه حسابی یخش باز شده بود، میگفت: کیوان چه جوری دلش اومده ازت دل بکنه و تنهایی بیای مسافرت. میگفت خیلی خوشگل شدم. بالای تپه چند بار شماره‌ی کیوانو گرفتم جواب نمی داد. رفتم صندلی عقب نشستم، گفت دخترخاله مگه من راننده آژانس هستم رفتی صندلی عقب. یه لحظه به فکرم زد یه خورده شیطونی کنم، گفتم: حالا کی گفته بریم، ویلا خیلی شلوغه سر درد گرفتم بیا داخل ماشین صحبت کنیم، اومد داخل ماشین، بهش نزدیک شدم و گفتم: کیوان یه دختر عمو داره خیلی خوشگله، باید شما دوتا رو بهم وصل کنم … فکر کنم اونم شیطنتش گل کرده بود و گفت: اگر خوشگله پس اونم زنم نمیشه. بهش گفتم عه تو از کدوم خوشگل خواستگاری کردی! نکنه مهناز دختر دائیتو میگی!؟، گفت نه بابا اون که مثل میمون هست، چرا خودتو به اون راه میزنی پرنیان.
پرنیان: یعنی چی
امیر محمد: مگه تو بهم جواب رد ندادی؟!
پرنیان: مامانم جواب رد داد!!
امیر محمد: چه فرقی میکنه؟
بهش نزدیک تر شدم، خیلی نزدیک، جوری که جا خورد و خواست خودشو بکشه عقب تر، اما راه نبود، چسبیده بود به در ماشین، دستمو بردم سمت قفل در و درو قفل کردم و گفتم: خییلی فرق میکنه.
چند ثانیه بینمون سکوت برقرار شد، هوا تاریک بود، به غیر از صدای دریا هیچ صدای دیگه ایی نبود، صحبت ها و شوخی های قبل از اومدنمون به بالای تپه تأثیر خودشو گذاشته بود،. . . چند دقیقه بعد کف پاهام چسبیده بود به سقف و دستام دور گردنِ امیرمحمد حلقه شده بود، موهای لخت و بلندش ریخته بود روی صورتم و در حالی که قربون صدقم میرفت در حال تلمبه زدن توی نانازم بود، کیرش سفتِ سفت شده بود،مثل سنگ، اما خیلی طول نکشید، فکر کنم پنج دقیقه هم نشد که تمام عصاره‎ی وجودش توی کُسِ خیس و گرمَم خالی شد، شیشه های ماشین دم کرده بود، هر دو نفس نفس میزدیم، دلش نمیومد ازم جدا بشه و مدام صورتمو میبوسید، با شوخی بهش گفتم: خاک تو سرت امیر، مثل خروس زود خالی شدی، گفت فکر کنم به خاطر هیجانی بود که داشتم، نمی دونی چقدر خوشحال شدم وقتی که دیدم بدون سرخر اومدی. جا خوردم، گفتم به کی میگی سرخر؟!
امیر محمد: کیوانو میگم دیگه
هلش دادم و گفتم از روم بلند شد، تشک نیستم که راحت روم دراز کشیدی،
امیر محمد: چرا یهو ناراحت شدی پرنیان
پرنیان: دستمال کاغذی بده
سریع دستمال کاغذی و از پشت شیشه عقب ماشین بهم داد.
پرنیان: من نمیتونم به آبت دست بزنم، چندشم میشه، خودت پاک کن
و امیر محمد شروع کرد به تمیز کردن نانازَم
پرنیان : خوب تمیز کنیآ
امیر محمد: چشم پرنیان خانم
وقتی کارش تموم شد، می خواست بوسم کنه اجازه ندادم و بهش گفتم، خیلی دیر شده، لباسمو پوشیدم از ماشین رفتم بیرون، امیرمحمدم سریع لباسشو پوشید و دنبالم اومد، گفت: پرنیان چرا ناراحت شدی، منظور بدی نداشتم. . . ، بهش گفتم دنبالم نیا امیر، میخوام خصوصی با کیوان صحبت کنم. چیزی نگفت و ازم فاصله گرفت ، هرچی به کیوان زنگ میزدم جواب نمیداد، لعنت بهت کیوان کجایی چرا جواب نمیدی؟، اینو برای نامزدم اس ام اس کردم. بعدها متوجه شدم توی دورانی که عقد بودیم چندباری زیر آبی رفته، همه چیزای کیوان خوبه، مهربونه، برام خرج میکنه، بهم گیر نمیده، شکاک نیست، اما یکی از بدیاش اینه که رمانتیک نیست و دیگه اینکه سلیقش جنده پسند هست، از این جَکو جنده های خیابونی خوشِش میاد. حالا بعدا میگم چه جوری متوجه شدم. اون شب دوست داشتم کیوان بهم جواب میداد، نمیدونم اون شب هم با جنده های خیابونی بوده یا نه!

11
کجای داستان بودم؟ آها،…اولین سکس های بعد از ازدواج و عذاب وجدان به خاطر خیانت… خوشبختانه وقتی متوجه شدم شوهرم یکی دوبار زیرآبی رفته، وجدانم خیلی از گذشته راحت تر شد و دیگه از نگاه کردن به چشم های شوهرم خجالت نمی کشیدم و الانم خجالت نمی کشم، حتی به اوج شهوت میرسم وقتی که با شوهرم روی تخت خواب سکس می کنم و توی ذهنم مرور میکنم چندساعت قبل روی همین تخت یه کیر دیگه مشغول ماساژ دادن کُسم بوده. دروغ چرا؟! حتی اگر کیوان بهم خیانت نمیکرد، من خیانت می کردم، با توجه به دانشگاه رفتن، تغییرات فکری و به روز شدنم و به خصوص شاغل شدن، بازم همین کارها و همین سبک زندگی رو ادامه میدادم، من الان برعکس گذشته ناراحتیم اینه که چرا اون موقع ها خودمو به خاطر سکس با دیگران سرزنش میکردم و خندم میگیره از اینکه کار خودمو بد میدونستم.

12
من به جرأت میتونم بگم یکی از خوشگل ترین کُس های جهانو لای پام دارم، صورتی رنگ، قربون خدا برم که کُسَم کَج و سیاه نیست، نانازَم خوش فرمه با لبه هایی که وقتی تحریک میشن، شبیه گل رز صورتی میشه، خوش بو و آب دار، کمی هم برجسته و پُف کرده، نرم و خوردنی، هم خوردنی و هم کَردنی، جوری که وقتی شلوار چسبون میپوشم کامل تُپُلیه کُسم از دو متری معلومه… چشمای خُماری دارم، یه دوست پسر دارم از خودم پنج سال کوچیکتره، موقعی که بغلم میکنه و باهام در حال معاشقه و لب بازی هست میگه پرنیان توی چشمات شراب ریختن، همیشه چشمات مست و مَلَنگه، همیشه شبیه اینایی حرف میزنی که مست شدن. میگه شبی که نطفتو زدن، توی اسپرمای بابات ویسکی بوده، . . . چشمای کشیده و گربه ایی دارم، صورتم کشیده و گردنم نه بلند و نه کوتاه هست، کمرم باریکه، بعضی وقتا هم اگر یه مقدار وزنم بره بالا چاقی شکمم معلوم نمیشه، چونکه کونم پهن و ژله ایی هست. من که خودم از پشت ندیدم چه جوریه ولی به قول معروف هرکی کرده راضی بوده J موهام بلنده و تا انتهای انحنای کمر میرسه. از مش کردن یک دست موهام خوشم نمیاد، آدم شبیه پیرزنا میشه، اما هایلایتو دوست دارم و همیشه به آرایشگرم میگم توی موهام چندتا هایلات سکسی بندازه. دقیقاً همینجوری بهش میگم. اسم آرایشگرم بهاره هست، همینکه منو میبینه با خنده میگه: هایلات سکسی میخوای؟! خیلی دوسِش دارم، چند بار رفتم خونش، یه دوست پسر داره، اسمش نصیر هست، از اون بُکنا، قبل از سکس قرص میخوره، فکر کنم یه بارم جق میزنه، باور نمی کنین یه بار منو بهارو یک ساعت از کُسو کون کرد… ما خسته شدیم اما اون پدر سگ کیرش نمی خوابید، از کونِ بهار در میاورد فرو میکرد توی نانازهِ من، پنج دقیقه تلمبه میزد بعد میکرد توی کُسِ بهار، دوباره از کُسِ بهار در میاورد میذاشت لای پستونای من، یعنی تمام سوراخای منو بهارو آباد کرد، …کوفتش بشه بهار، …بهار بر خلاف من که قد بلند و سبزه هستم یه دختر سفید ریزه میزه‌ی تو بغلی هست با یه صورت خوشگل و گرد، شبیه سلنا گومز.

13
لوندی و دلبری توی ژن و خونمه، علاوه بر اون تجربه های رمانتیک و سکسی هست بهم یاد داده چه جوری برای شوهرم همچنان جذاب باشم و براش تکراری نشم. شوهرم همه جوره برام خرج میکنه، جوری توی رختخواب باهاش سکس میکنم که به نفس نفس میفته و میگه : عزیزم اسمشه که من دارم میکنمت اما این تویی که منو میکنی و شیرمو میکشی، اینو یکی دو نفر دیگه از دوست پسرامَم گفتن. مثلا یه بار یکیشون دقیقا همین حرفو بهم زد، موقعی که برای بار دوم و توی حموم خونه‌ی یکی از دوستای مشترک من و مدیر مدرسمون (فراهانی نژاد) داشتیم سکس میکردیم بهم گفت: پرنیان جون اسمشه که من دارم میکنم اما این تویی که میکنی عسل خانوم، درست همون جمله‌ایی که چند شب قبل کیوان بهم گفته بود. همونجوری که زیر دوش آب گرم دستمو زده بودم به دیوار، کمرمو حسابی داده بودم عقب و داشتم کمرمو قر میدادم تا بیشتر از کیری که توی نانازم جلو عقب میشد لذت ببرم با ناز بهش گفتم: آقای فراهانی نژاااد، شوهرَمَم مثل شما همین نظرو داره میگه من میکنمش نه او…ن و رضوان (همون آقای روحانی نژاد مدیر مدرسمون که چندسالی از خودم کوچیکتر هست) مثل اینکه با شنیدن این حرف بیشتر تحریک شد، قشنگ نبض زدن کیرشو توی کُسم متوجه شدم (از اون ترکای کیر کلفت هستا) با فشار بیشتری کیرشو توی کُسم فشار داد و در حالی که همزمان جفت سینه های تُپُلمو فشار میداد تمام آب کیرشو توی کُسم خالی کرد. صدای آخ و اوخ هردوتامون بلندتر شده بود؛ زیر گوشم گفت: خوش به حال منو شوهرت که تو ترتیبمونو میدی. بهش گفتم: رضوآآن چرا ریختی توی نانازم؟! و اون در حالی که لاله‌ی گوشمو میمکید و با دستش نانازمو ماساژ میداد، آروم گفت: خانم علیپور جلوی همکارا یه وقت صدام نزنی رضوان آبروی جفتمون بره . . . و هر دوتا خندیدیم، برگشتم لباشو بوسیدم، من از این لبای مردونه‌ی کلفت و گوشتی خوشم میاد، لباشو مکیدم و گفتم: “به روی چشم رئیس جان، خیالتون راحت”. … فرهانی نژاد هم گفت: “آفرین به تو دختر خوب” و همدیگرو نوازش میکردیم، در حالی که زیر دوش آب از بارش آب گرم که روی پوستم سُر می خورد و پائین میرفت لذت میبردم. اون لحظه دوست داشتم که ای کاش کیوان افکار سُنتیشو کنار می گذاشت و راضی میشد درحالی که فرهانی نژاد از عقب داره توی کُسَم تلمبه میزنه کیر همسرمو به دهن بگیرم و براش ساک بزنم. اعتراف می کنم که همیشه با خوندن داستان و فانتزی هایی که یه زوج با نفر سوم تریسام میکنن، حسرت میخورم که ای کاش منم میتونستم این نوع سکسو تجربه کنم، شوهرم غیرت نداره، اما در اون حدی که من دوست دارم بی غیرت نیست. در همین حد که با مردا لاس بزنم، دلبری کنم، لنگو پاچمو بهشون نشون بدم یا مثلا برای اینکه کارامو راه بندازم سرو سینه بهشون نشون بدم رضایت میده، رضایت که نه، منتها هیچ وقت چیزی بهم نگفته، نه در کلام و نه در رفتار هیچ وقت بهم کاری نداشته و نداره، هیچ وقت توی این زمینه ها باهام صحبت نکرده، اما کیوان در این حد ذهنش پیشرفته نیست که اجازه بده با مردای دیگه سکس کنم یا مثلا سه نفره سکس کنیم . منم که عاشقشم می دونم حتی پیشنهادشم باعث میشه همسرم ناراحت بشه، غصه بخوره و فکرش مشغول بشه و من نمیخوام این اتفاق بیفته. من عاشق همسرم هستم.

14
من با مردای زیادی بودم و هستم، حتی دو نفر دیگه رو خیلی دوست دارم، اما هیچکدوم برام کیوان نیستن، هرکی جای خودش؛ اول از همه کیوانو دوست دارم، بعدا پسرخاله‌ی همسرم محمّد و تازگیا هم دوسالی میشه که یه رابطه‌ی خیلی خوب، عاطفی، سکسی و حتی کمی عاشقانه با استادم دارم، که با کمک اون تونستم مدرک دکترا بگیرم و به عنوان استاد دانشگاه الان با ایشون همکار هم شدم و خیلی خوب درکم می کنه، اگر کمک های اون نبود من نمیتونستم مدرک بگیرم. اونقدر دوسش دارم که حتی یه مدت رابطم با کیوان سرد شده بود. دوست داشتم شوهرم یه آدم با سواد و با نفوذ مثل دکتر گوهرچی باشه. اصلا همینکه شوهر آدم دکتر باشه خیلی کلاس داره، عشق و عاشقی یه مدت هست و بعدشم تموم میشه. اما همون استاد گوهرچی که خودشم متأهل هست بهم یاد داد که میتونم همزمان هم با اون باشم و هم رابطه‌ی زناشوئیم بهم نخوره… من از استاد گوهرچی خیلی چیزا یاد گرفتم و دوست دارم در آینده براتون تعریف کنم که چه جوری رابطه‌ی استاد شاگردی ما به رفت و آمد خانوادگی و در نهایت به یک رابطه‌ی عاشقانه و سکسی تبدیل شد.

15
دوست دارم بعدا درباره‌ی محمّد هم براتون تعریف کنم، توی این سالها اون تنها شخصیه که واقعاً عاشقم شده و منو میپرسته، یک سال با هم دیگه رابطه‌ی رمانتیک و سکی داشتیم، اما سالهاست که دیگه اجازه ندادم بهم دست بزنه و بهش گفتم فقط فامیل هستیم، اما هنوز هرکاری که بتونه برام انجام میده، بگم برام بمیر حاضره بمیره، تمام پروژه های کاریمو میدم اون بنویسه، هنوزم وقتی صحبت میشه میگه دوستم دارمه و عاشقمه. محمّد آدم روشنفکریه، دانشگاهی نیست، اما در حد یه استاد دانشگاه دانش و معلومات داره، اما همین آدمِ مثلا روشنفکر وقتی بحث درباره‌ی من باشه ناگهان به یک مرد غیرتی تبدیل میشه، سال ها قبل از این اخلاقش و تعصبش خیلی خوشم میومد، کیف میکردم وقتی می دیدم بر خلاف پسر خالش کیوان روی من تعصب داره و اگر یه مرد بیاد طرفم ناراحت میشه و حساسیت نشون میده، این نشون میداد که من خیلی براش اهمیت دارم، خیلی هم مهربون و خوش اخلاق بود. اما وقتی که رفتم دانشگاه و با دوستان جدید و اندیشه های به روز آشنا شدم، (به خصوص بعد از آشنایی با دکتر گوهرچی و البته دوستی با بهاره) افکارم به مرور تغییر کرد و متوجه شدم این انحصار طلبی و خودخواهیِ مردا هست. این اخلاق ها تعصب و ناموس پرستی یا عاشقی نیست. به قول بهاره آدم اگر واقعا عاشق یکی باشه نباید اونو محدود کنه یا بهش مشکوک بشه.

16
محمّد در سکس خیلی حرفه ایی بود، از این مردایی نیست که در سکس فقط به فکر خودشون هستن، یک ساعت تموم کُسمو میخورد و میلیسید، با دقت و حوصله دورتادور نافم زبون میکشید، ماساژم میداد و موقعی نانازمو فتح میکرد که خودم به التماس می افتادم و مثل مار به خودم می پیچیدم، بدون اجازه کیرشو به نانازم نزدیک نمی کرد، گفتم که عاشقمه و رضایت من تنها هدفش بود و هست، (رضایت مشتری خیلی براش مهمهJ) فقط موقعی که میگفتم محمّد، جونه پرنیا دیگه بوسیدن و لیسیدن بسه الان کیرتو میخوام، تازه اون موقع بود که کیرشو با حوصله و آرامش میفرستاد توی بهشت مرطوب و بارونی لای رونای خوش فرم و گوشتیم. در حالی که عاشقانه نگاهم میکرد و قربون صدقم میرفتو چشمامو میبوسید شروع میکرد به تلمبه زدن. . . ، آخ به خدا همین الان که دارم مینویسم خیس شدم، ایکاش میشد دوباره سکس های منو محمّد شروع بشه، اما به خودم قول دادم که اجازه ندم بهم نزدیک بشه، آدم انحصار طلبی هست اگر بهش رو بدم حتی میلش هست که حتی با شوهرم حرف نزنم. شوهرم کیوان پسرخالشه، خیلی هم با همدیگه دوست هستن (یعنی بودن)، اما خوب به خاطر من به پسرخالش خیانت کرد… یه بار بهش گفتم شوهرم بهم گیر نمیده، تو چیکاره ایی که ازم میپرسی چرا با استادت اینقدر گرم میگیری؟ (اگر بدونه با استادم سکس دارم که سکته میکنه J) بیشعور بهم جواب داد شوهرت سیب زمینی پشندیه!!! بهش گفتم آره تو راست میگی اگر سیب زمینی نبود که نمیذاشت تو اینقدر بهم نزدیک بشی… ولی خوب من هنوز یه کوچولو دوسِش دارم، اگر یه روز ببینم خودشو درست کرده و جنتلمن شده دوباره اجازه میدم بیاد لای پام و نانازمو بخوره، خدائیش قدر کُسُ کونمو خیلی میدونست و میذاشت روی تخمِ چشمِش. اون موقع بر خلاف الان که دیگه سنش رفته بالا و موهاش ریخته خیلی خوش تیپ و جذاب بود، (خودش میگه از عشق من پیر شد، …به نظرتون راست میگه؟!!)

17
محمّد پسر زبون باز و کولی بود، اطلاعات و معلومات فوق العاده ایی داره، توی هر جمع که بودیم کنترل جمع رو با صحبت هاش به دست می گرفت، قدرت خارق العاده ایی در بیان داره و من عاشق مردهایی هستم که با قدرت کلام و بیان درست و قوی کنترل گروه و جمع رو به دست میگیرن، دقیقا استاد گوهرچی هم اینجوریه، از همه‌ی اساتید دانشگاه بیان بهتری داره، با یه صدای مردونه و موهای لخت جوگندمی و بلند. یادمه بعد از دو ماه بالاخره تونستم مخشو بزنم، توی اتاق کارش بود، پشت میز کارش نبود و روی مبل سه نفره‌ی پذیرایی اتاق کارش نشسته بود، سرمو گذاشتم روی پاهای استاد، سرشو آورد پائین و صورتشو به صورتم مالید، صورتشو اصلاح کرده بود و من از زبری صورت مردونش لذت بردم، بعدش لبامون مثل آهن ربا به همدیگه جذب و قفل شدن، زبونمو داخل دهنش میچرخوندم، نفس گرم و مردونش داشت آتیشم میزد. لبامو میخورد و می گفت: دختر تو با من چکار کردی، این همه سال هیچ دختری نتونست فریبم بده، تو با من چکار کردی؟!، و من همونجور که سرم روی پاش بود، دستمو دور گردنش حلقه کردم، اونو بیشتر به سمت خودم کشیدم، آه کشیدم و احساس غرور می کردم که تونسته بودم استاد جنتلمن دانشگاه رو شکار کنم، جوری شکارش کرده بودم که روی صورتم به نفس نفس زدن افتاده بود و سفت شدن کیرشو زیر سرم حس میکردم، استادمو عشقمو با دستم که دور گردنش انداخته بودم به خودم فشار میدادم و این باعث میشد فشار سرم روی کیرش بیشتر بشه. اونم با چهل و هفت سال سن مثل یه پسر بچه‌ی هَول و کُس ندیده کونشو میچرخوند تا کیرش بیشتر زیر سرم لذت ببره. کمی سرمو به سمت زانوهاش عقب کشیدم تا بتونم زیپ شلوارشو باز کنم، کیرش کمی سیاه بود، کلفت و داغ، …نمیتونستم صبر کنم، تمام کیرشو کردم توی دهنم و شروع کردم به ساک زدن. نفسش افتاد توی سینش با اون صدای مردونَش آه می کشیو به اسم فامیل صدام زد و آروم گفت: خانم علیپور جان مرسی، همزمان که داشتم از خوردن کیر لذت میبردم، خندم گرفت، با همون حالت خمار حرف زدنم که هر مردی رو از پا در میاره بهش گفت بهم بگو پرنیان، دکتر دوست دارم پرنیان صدام بزنی، بهم لبخند زد، اینبار خودش کیرشو هدایت کرد داخل دهنم و گفت: دوست دارم پرنیان جان.

18
گفتم: “پرنیان دوست دارم” یاد یه خاطره‌ی دیگه افتادم، سال قبل عید موقعی که رفته بودیم شهرستان مسافرت با نوه‌ی عمویِ شوهرم آشنا شدم، خیلی از خودم کوچیک تر بود، فکر کنم ده سال یا شایدم بیشتر از خودم کوچیکتر هست، قد بلند چهارشونه و چشم رنگی، کشتی گیر حرفه ایی در سطح استان محل زندگیشون هست. اسمش مهدی هست، اما چونکه سید هست، همه بهش میگن سید. خیلی زود بهم جذب شد، یه پسر بچه‌ی بیست یا نهایتاً بیست و یک ساله، تقریبا تو همین محدوه‌ی سنی. صدام میزد زن داداش. بهش گفتم دوست دارم بهم بگی پرنیان. گفت چشم پرنیان خانم، آروم یه جوری که مثلا میخوام یه چیزی رو فقط به تو بگم، صورتمو بردم جلوتر و در حالی که چشمامو خمار کرده بودم بهش گفتم، فقط بگو پرنیان…، باشه عشقم. … !!! با کمی دستپاچگی در حالی که بهم زل زده بود، سرشو به نشانه‌ی موافقت تکون داد و گفت: چشم پرنیان خا… حرفشو خورد و گفت چشم پرنیان …فقط پرنیای خالی… و در حالی که لبخند میزدم با صدای آروم بهش گفتم: آفرین پسر خووب.
عاشق بدن عضلانیش شده بودم، …مثل یک کوه ماهیچه و عضله بود، خودمو زیرش تصور میکردم که مثل یک خر وحشی که رم کرده کیرشو تا خایه هاش فرو کرده توی کوسم و داره تلمبه میزنه… راستی میدونستید که بیشتر خانم ها فانتزی سکس خشن دارن؟. نه اینکه فکر کنید همیشه دوست داریم وحشیانه کار کنیدا، نه …نه… فقط بعضی وقت ها، شاید سالی یک یا دوبار، اونم با آدمی که مطمئن باشیم نمیخواد واقعی بهمون آسیب برسونه. یه سکس خشن در حد تجاوز. مطمئن بودم که مهدی از اون مردایی هست که توی سکس فقط به فکر خودش هست، از این مردایی که دوست دارن مثل خر وحشیانه بیفتن روی کُس و با محکم تلمبه زدن قدرتشونو ثابت کنن…

19
مهدی رام و اسیرم شده بود، توی واتس آپ، تلگرام، اینستا همش برام دم تکون میداد، منم تا اونجایی که میتونستم تحریکش می کردم، براش می نوشتم دوست دارم با اون دستای مردونت حسابی ماساژم بدی … یا اینکه میگفتم: مهدی جون، عشقم کی قراره مثل سگ گاز گازیم کُنی، دیوونه میشد و همینجوری برام استیکرای عاشقانه میفرستاد. بالاخره چند ماه بعد همون شهرستان توی یه فرصت که شوهرم نبود مهدی یا همون سیدو کشوندم روی خودم، آخ …آخ … چقدر سنگین بود، چقدر بدنش سفت و عضله ایی بود، چقدر مُحکم تلمبه می زد، چقدر سینه هامو گاز گرفت…یه دستی در حالی که دستمو دور گردنش قلاب کرده بودم و کیرش تو نانازَم بود از زمین بلندم میکرد. یه دستش زیر کونم تکیه گاه شده بود، من با دست و پاهام بهش چسبیده بودم… دستش اونقدر بزرگ و مردونه بود که مثل صندلی روی دستش نشسته بودم. همونجوری در حالی که دستش زیر کونم بود منو تکیه داده بود به رختخواب های گوشه اتاق و محکم توی کُسم تلمبه میزد…به نفس نفس افتاده بودم، اونقدر داشتم لذت میبردم که صدام افتاده بود توی سینم و نمیتونستم داد بزنم… از خودم کوچیکتر بود یه پسر بچه‌ی ساده دل شهرستانی که خیلی هم مغرور بود. کیف میکرد که داره یه زن شهریو میکنه، هی می گفت دوسِت دارم پرنیان خانم و من میبوسیدمش و میگفتم بگو پرنیان عشقم…عششقم قربونت برم، من پرنیانِ تو ام… من یه زن تحصیل کرده، دانشگاهی با اون افکار مدرن و به روز مثل یه هرزه داشتم قربون صدقه‌ی یه بچه دهاتی میرفتم و با جونو دل بهش کُس میدادم. وقتی کیرش با ضربه و تا خایه می رفت داخل بدنم دهنم از هیجان باز میشد و چشام چَرخ چَرخ میزد، به معنای واقعی کلمه روی کیر مهدی به اوجِ ارگاسم رسیده بودم و داشتم پرواز می کردم. ای کاش مردای شهری مثلا استادم یا کیوان در کنار جنتلمن بودن میتونستن مثل مهدی منو بُکُنَن. (نمیدونم چرا توی دنیا هیچ چیز کامل نیست؟! L ). آخرش موقعی که داشتم کیرشو میخوردم، درست موقعی که داشت آبش میومد همونجور که زوزه می کشید گفت: عاشقتم پرنیا خانو… نزاشتم جملش کامل بشه، صورتمو کشیدم عقب، در حالیکه تخماشو توی دستم محکم فشار میدادم گفتم: خانومشو دوست ندارم بگی و همزمان اون یکی دستمو حلقه کردم دور کیر سفیدش، کلاهک کیرش اندازه موشک فضایی بزرگ شده بود، نتونست دیگه خودش کنترل کنه، با آهو ناله گفت: غلط کردم پرنیان خانوم …خندم گرفته بود هنوزم داشت می گفت پرنیان خانوم و همون موقع در حالی که جملش تموم نشده بود، تمام آبش با ضرب پاشید توی صورتم…تخم سگ خیلی آبش زیاد بود، چشم سمت راستم کامل بسته شد. زبونمو کشیدم دور تا دور لبم، آبش مثل فِرِنی غلیظ و خوشمزه بود.

20
بعدا اخلاق مهدی خیلی تغییر کرد، روش خیلی زیاد شد، پُر رو شده بود، شاید فهمیده بود چقدر عاشق کُس کردَنِش شدم، نمیدونم چرا مردها بعد از اینکه یه زنو از کُس و کون می کنن، اعتمادشون میچسبه به سقف، بچه دهاتی که تا دیروز موقع صحبت کردن با من سرشو بالا نمی آورد، فقط به این خاطر که دوبار نانازمو کرده بود و یه بارم اشتباه کردم بهش کون دادم، دیگه راحت روش توی روم باز شده بود و هی منو دست مینداخت، توی جمع مسخرم میکرد، یه جوری برخورد می کرد که انگار من جنده هستم، خیلی خودشو بالا گرفته بود… می گفت می بینی چقدر من جذابم. همه ی زنا و دخترایی که از تهران میان، از خداشونه که با من بخوابن، قسم میخورم که مثل سگ دروغ می گفت، فقط منه احمق بودم که باهاش خوابیدم، اونم نه به خاطر کیرش که خیلی هم کیر نبود، بلکه به خاطر بدَن و چشم رنگی بودنش (تُخمه سگ شبیه کشتی گیرها و قهرمان های زیبایی اندام روسی بود) هیچکدوم از مردها و پسرهایی که باهاشون بودم عضله، قدرت جسمی و زورِ بازوی سید مهدیو نداشتن، کسایی بودن که بدن سازی کار میکردن و بدن عضله ایی داشتن، مثل اکبر دوست شوهرم، اما سید مهدی قوی بود، هم کشتی کار بود و هم از بچگی توی مزرعه کار کرده بود، خوی خصلت وحشیانه ایی داشت و من به عنوان تفریح دوست داشتم و دوست دارم که بعضی وقت ها یکی مثل سید نانازمو فشار بده. شیرمو بکشه، امیدوارم درکم کنید. زن شهوتی و هوسی بودن درد و سرهای خودشو داره. یه جوری میشه که خیلیا فکر میکنن جنده هستیم. خوب گناه زنی که به کیر و سکس خیلی نیاز داره و زود به زود گشنش میشه و دلش برای یه سکس خوب رمانتیک و کامل ضعف میره چیه؟!

فکر کنم برای شروع زیاد صحبت کردم و مقدمه‌ی خیلی طولانیی شد. دوست دارم قسمت بعدی درباره‌ی دوستیم با شوهرم براتون بگم، یا نه …خاطراتمو بدون ترتیب و نظم زمانی تعریف کنم. دوست دارم، دفعه‌ی دیگه از رابطم با استادم براتون بگم…البته اگر موافق باشید، اگر نه که هیچی دیگه مزاحمتون نمیشم.
مراقب مهربونیاتون باشین
…بای
.

نوشته: PhiloSex


👍 45
👎 16
64201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

961620
2023-12-10 23:44:24 +0330 +0330

کس نگو با همون اولش که خودت گفتی جنده ای درسته

0 ❤️

961622
2023-12-11 00:03:06 +0330 +0330

خوب بود .همینجوری ادامه بده

2 ❤️

961625
2023-12-11 00:11:54 +0330 +0330

مزاحمون نشو دیگه تو خودتم یکی از اون جک و جندهای خیابونی هستی مجلوق کیر ندیده بدبخت

2 ❤️

961629
2023-12-11 00:20:47 +0330 +0330

همینجا یه اکانت بساز ، کلی آدم مثل خودت هس که یه گوش میخوان واسه درد و دل کردن ، گفتن و شنیدن

0 ❤️

961631
2023-12-11 00:40:25 +0330 +0330

ببین اصلا یه چیزی اگر به تو بگیم جنده، خدایی در حق جنده های شهر کم لطفی کردیم تو یه هرزه به تمام معنایی

3 ❤️

961638
2023-12-11 01:07:18 +0330 +0330

اینهمه بد ذاتی وجنس خراب بودنت زیاد بود که نتونستم خیلی ادامه بدم ومنصرف شدم ازخوندن.
خانم نسبتا محترم شما هر گند وغلطی که میکنی نمیخواد اینجا توجیح کنی چون به قول خودت کسی که قرارنیست بشناسه پس اینقد کثافت کاری های خودتو درست وسالم وحق خودت ندون.
میدونی چرا به مردها نمیگن جنده؟چون عفاف وپاک بودن خصلت زن هست.زن خانواده رو مدیریت میکنه.حفظ نسل یک خانواده که اصالت داشته باشه به عهده یک زن هست وقرارباشه هرروز زیر یکی باشه دیگه همه ژنتیک هاقاطی میشه باهم فامیل میشیم.وخیلی چیزای دیگه خانم باسواد.
جنده هم معنای بدی نداره به خودی خود جنده یعنی همسری که بهترین رابطه جنسی ولذت رو میتونه به شوهرش بده میگن.
اونی که زیر خواب همه هست میگن فاحشه.
وشما یک فاحشه به تمام معنی وبیماری جنسی داری وبهتره برید مشاوره.
متاسفم

7 ❤️

961642
2023-12-11 01:21:56 +0330 +0330

با واژه ای به نام تعهد کلا غریبه هستی.
دانشگاه رفتی مثلا روشن فکر شدی چشمات باز شده اما خبرنداشتی استاد وبقیه فقط واسه بهتر گائیدنت این کسشعر هارو گفتن.
اینجا جاش نیست اما اگر دوست داری واسه تک تک حرفات توضیح وجواب منطقی وعلمی دارم بدم که شما کلا همون یه خورده اعتقادی هم که داشتی با دانشگاه رفتن از دست دادی وشست وشوی مغزی شدی یاداری بااین حرفافقط خودتو گول میزنی وقانع میکنی چون عذاب وجدان نمیزاره یک لحظه راحت نفس بکشی وداری خفه میشی اومدی بلکه باگفتن این حرفا واین نوع بیان وقضاوت تبرئه کنی وکمی سبک بشی.ولی اشتباه کردی. اینجا جای درد ودل نیست

1 ❤️

961646
2023-12-11 01:42:14 +0330 +0330

نانازت رو سگ دله گاز بگیره.مراقب مهربونیامون هستیم.بای.

0 ❤️

961647
2023-12-11 01:49:13 +0330 +0330

تبریک میگم تو یه جنده تیغ زنی کوص مادرتو باید بوسید که همچین دختر کار راه اندازی به جامعه داده

1 ❤️

961651
2023-12-11 02:11:53 +0330 +0330

توی اروپا آمریکا آفریقا حتی توی خود مریخ هم ب زنایی مثل تو میگن جنده حالا تو بیا صدتا بهونه بیار ولی یه جنده بیش نیستی چند خط اولو خوندم دیگه ادامه ندادم بس ک خود اقرار کردی ب حرومی بودنت

1 ❤️

961654
2023-12-11 02:28:54 +0330 +0330

صدر درصد نویسنده این داستان یک پسر هست…
مطمئن هستم پسرها میفهمن چرا اینو میگم،البته پسرای باهوش

4 ❤️

961658
2023-12-11 03:36:11 +0330 +0330

عجب عقب مانده ای هستی
این همه آدم اومدن داستان خیانتاشونو نوشتن یه نفر تو کامنت بهشون نگفت جنده ببین تو چقدر فمنیست هستی که همه مادرتوگاییدن

0 ❤️

961662
2023-12-11 04:08:55 +0330 +0330

تو جنده نیستی نه نیستی ، جنده جلوی تو میشه خدا ، تو یه زنی هستی که خودت میگی کسی نمیدونه ولی تو حرفات معلوم که بیشتر فک و فامیل و دوستان خبر دارن از وجودت ، توی پلشت خودت زیادی دست بالا گرفتی و اگر کامل بودی شوهر هرزه خودت دنبال جنده نبود ، باور کنی یا نه مطمئن باش که پایین‌تر هستی که شوهرت ترجیح میده اونا رو و مطمئن باش عاشق شوهرت نیستی ، وابسته سکوت دوطرفه در کمال آرامش هم و خرج کردنش هستی و هرزگی بی‌دردسر ، تو احمقی که فکر کردی شوهرت خبر نداره ، واسش مهم نیست ، باور کن اگه روش کار کنی بعد میفهمی که پایه هم هست تو ساده‌ای و احمق .
می‌دونی یا نمیدونی یا خودت به خریت زدی ، اولا تو تو هیچ کاری جز هرزگی هیچی نیستی ، با وجودت ، با درس و تلاش ، با خانمی و … هیچ چیز بدست نیاوردی ، با شغل جندگی بدست آوردی ، با زیر خوابی بدست آوردی ، تو خود جمهوری اسهالی هستی اصل جنسی ، بیسواد کونده ، یکی مثل کشتی‌گیر که دوبار کونت گذاشت و می‌دونه کی هستی میاد تو جمع باهات در خور لیاقتت برخورد می‌کنه و دست میندازه ، می‌دونه کی هستی الان نه شش ماه دیگه دنبالشی با التماس .
زنی که به از راه بدر کردن مرد زن دار افتخار می‌کنه ، زنی که پله های ترقی رو جای سعی و تلاش با لای پاش حل می‌کنه ، بعد میاد از انحصار و کشور و مذهب میگه از مردسالاری میگه و …
توی احمق که دیگران بچه دهاتی و امل خطاب می‌کنی و خودت بالاتر داری پس چرا اینقدر کودنی که نفهمیدی تو بیمار جنسی هستی و باید درمان شی ، باید مشاوره درمانی و … بشی ، البته تو که درس نخوندی ، جای خوندن دادی ، نفهمیدی که اعتیاد جنسی داری و باید درمان شی.
حالا ایران هیچی رو تو کی مرد سالاری کرد ؟!
تو یه هرزه ، جنده ، کونی ، فاحشه هستی نه خانم .
دیگه ننویس ، همه جا در حال التماسی واسه کردنت ، دیگه ننویس ، چیز جدید و تازه ای جز وا کردن لا پات نیست .

2 ❤️

961668
2023-12-11 05:27:07 +0330 +0330

من عاشق همسرم هستم.
معلومه که هستی. این عشق نیست،از استاد گوهرچی کمک بگیر و یه واژه جدید براش بساز. یکه خواهی بزرگترین مشخصه عشقه

0 ❤️

961683
2023-12-11 08:57:37 +0330 +0330

عالی نوشتی اما دروع با این همه کس دادن و اب تو کس ریختن تو الان ایدز داری و مریضی هرچند این نوشته ماله یه پسره ملجوق که حین جق زدن مادرو خودهرشو دیده و نوشته

0 ❤️

961686
2023-12-11 09:25:28 +0330 +0330

یکی اینو از برق بکشه
ویروس شهوانیه
همینجوری ادامه بده کل سایت میشه کص نویس های ایشون

0 ❤️

961690
2023-12-11 10:00:27 +0330 +0330

دوستانی ک گفتن خوب بود اینا گو میخورن شما جدی نگیر ادامه ام نده

0 ❤️

961701
2023-12-11 11:32:09 +0330 +0330

آفرین شهامت همین که اینجا نوشتی و کاری به قضاوت نداری قابل تحسینه

0 ❤️

961712
2023-12-11 15:24:29 +0330 +0330

هنر نکردی بدبخت کسایی که توروکردن توخودت تشنه بودی البته اگه داستانتو باور کنیم

0 ❤️

961722
2023-12-11 16:47:03 +0330 +0330

یه لحظه نده ببینم چیشد

1 ❤️

961735
2023-12-11 22:10:23 +0330 +0330

قشنگ بود
یاد فیلمای دهه نود فرانسوی افتادم

0 ❤️

961739
2023-12-11 22:55:48 +0330 +0330

این یعنی خیلی خوبه پس لطفا ادامه بده،

0 ❤️

961740
2023-12-11 23:18:16 +0330 +0330

واقعا عالی بود ادامه بده

0 ❤️

961756
2023-12-12 00:15:56 +0330 +0330

این همه کس گفتی خسته نشدی جر نخوردی
بس کن دیگه
خاله الکسیس با پورن بودنش این همه ادعا نداره
شما خانمها رو هر چقدر بیشتر بکنید روتون بیشتر میشه
تو رو باید تو حسرت کیر گذاشت بفهمی
که زندگی فقط کیر و کس نیست

0 ❤️

961783
2023-12-12 02:09:34 +0330 +0330

جنده اسمش بده چون طرف تن فروشی برای پول
ولی یکی مثل تو میشه هرزه و یا هرجایی، ک براش معم نیس به چ منظوری سکس میکنه فقط میخواد زیر یکی بخوابه ، بخوام مثال درست بزنم به تو میگن اسهال ، چون نمیشه جلوشو گرفت تا ک وقتش برسه و برای تو زمانش پیری و یا مرگه

0 ❤️

961794
2023-12-12 03:33:18 +0330 +0330

پسر جلقى ديده بوديم دختر جلقى نه !!! قلمت جالب بود ، نوع بيان داستان و كلمات به پسر نميخوره
يا يه دختر بچه حشرى هستى كه دنبال خيال بافى هست
يا يه زن مريض با افكارى عجيب كه همه چيز رو با يه كلمه روشنفكرى و تحصيلات ماست مالى ميكننن

0 ❤️

961797
2023-12-12 03:40:03 +0330 +0330

راستى يادم وفت بگم ، تو كه تحصيلات برات مهمه و مرداى غربى برات قبله امال هستن
خواستم بگم من پزشكم و سال اخر رزيدنسى جراحى هستم ١٦ ساله تو اروپا و امريكا تحصيل كردم و زندگى كردم ، خيلى از كشورارو ديدم همه اين كشورا جز يه سرى روان پريش با فتيش هاى عحيب غريب فقط كار تورو تاييد ميكنن وگرنه هيچ مردم سالم حتى يك روز نمى تونه تورو به عنوان همسر قبول كنه
چيزى كه در ازدواج هست اولين و مهمترينش حتى بالاتر از عشق تعهد داشتنه اگر نداريش و نمى تونى ادامه بدى برو تنهاى به اين سبك زندگيت ادامه بده ولى اگر موندى تبريك ميگم بهت تو يك انسانه خيانت كار و سواستفاده گرى

0 ❤️

961813
2023-12-12 07:13:18 +0330 +0330

ببین من خیلی وقته میام اینجا ولی این سری اکانت ساختم که فقط بیام به تو بگم تو یه جنده دوزاری بایه کوص پکیده کسی که انقد راحت میده دیگه اینجوری نیست تو دیگه اشو لاش شدی با یه کوصی که اندازه لوله پلیکا گشاده

0 ❤️

961814
2023-12-12 07:18:38 +0330 +0330

پرنیان خانم دو دیقه نده ببینم چی چی شد داستان

0 ❤️

961827
2023-12-12 09:20:48 +0330 +0330

از تموم کستانت همون جنده بودنت درست بود

0 ❤️

961853
2023-12-12 11:44:55 +0330 +0330

عالی بود.
سکس با یع زن هات بخصوص متاهل عالیه.
من خیلی لذت بردم

0 ❤️

961875
2023-12-12 13:58:39 +0330 +0330

شما که خودتو رو خانم و یک زن معرفی کردی
و دیدت از مرد های ایرانی اینه که شهوتران و خیلی ببخشید عین حیوان به روی زنها و خانمها می‌پرند
این چند تا سوال رو جواب بده.
به نظر خودت نگاه آقایون به شما چطوریه با این همه سابقه کس دهی؟
نظر خودت در رابطه به این همه شهوت رانی خودت چیه که کیر میبینی از خودت بیخود میشی ؟
تعریفی از عشق چیه؟
در آخر باید بگم که ریدی آب هم قعطه

0 ❤️

961995
2023-12-13 03:53:12 +0330 +0330

کلمه جنده رو برات اصلا استفاده نمیکنم چون واقعا درحد همون زنهایی که حالایاواسه پول یاواسه لذتشون این کارا رو میکنن نیستی.تویه بیمار روانی ای که نهایت نیازجنسی رو داره وازتحقیرکردن مردها لذت میبره وازهمون کس وکونش ولوندی واسه تصاحب مردهاسواستفاده میکنه تو مثل اون ساقی مواد هستی که اول مشتریهاشو بافریب و تخفیف و مهمون من و…معتادمیکنه وبعدش تحقیروتوسر طرف میزنه…بیقراری مردهای ضعیف النفس واسه خوابیدن باتونهایت تاسفه.ولی همه مردها اینطوری نیستن که تازنی خودشو دراختیارش گذاشت شل بشن و اب ازلب و لوچشون بریزه.تو خیانت و استفاده یه زن واسه رفع نیاز بالای جنسیش رو اشتباه تعریف میکنی.خودبزرگ بینی و خودشیفتگی واحترام و دیده شدن تو رو عقده ای کرده وچون نمیتونی اینهارو بارفتار و اعمالت بدست بیاری داری از کس و کونت استفاده میکنی.کاش یکی دو مورد هم از مردایی که تو واسه تصاحبش رفتی سمتش که جذبش کنی ولی هیچ محلی بهت نداده هم مینوشتی‌… .‌.

0 ❤️

962201
2023-12-14 10:17:09 +0330 +0330

آخرش نفهمیدیم تو ابتدا یهو شدی دکتر و تنزل مقام شدی دبیر و بلدم ک با رئیس مدرسه و رئیس آموزش پروش کص میدادی و با کص دادن هم ماشین گرفتی اما از بس کسشعر گفتی همچیزو توی سن پایین بود مثلن وقتی دکترا توگرفتی طوریکه گفتی هنوز ازدواج نکرده بودی چون با کص دادن داشتی قسط هاشو میدادی وقتی به حسن و مهدی سگ و سونگ کص میدادی باز نوجوان بودی و هنگام ازدواج هم نوجوان بودی و خلاصه کص دادن تو ایقد زیاد بود نذاشت بزگ بشی هرزه جنده حیف اسم جنده باز جنده ها از دوی ناچاری و بی پولی کص میدن اما تو حتی تمام فاحشه های زمان سابق هم همشون باندازه کو کص ندادن

1 ❤️

962438
2023-12-16 02:07:36 +0330 +0330

به نظرم این داستان نه تنها کاملا تخیلی و غیر واقعیه بلکه یه جاهایی از داستان احساس میکنم اصلا نویسنده یک دختر یا زن نیست، بیشتر میخوره که یک پسر با تخیلات جنسی داغون ولی بدون اطلاعات کامل از جنس زن این چرندیات رو سرهم کرده باشه…
البته شایدم دارم اشتباه میکنم، ولی نظر شخصی من این بود…

0 ❤️

962490
2023-12-16 11:29:17 +0330 +0330

داستانتون قشنگ بود
ولی هم سعی کنید قشنگتر بنویسید و از احساساتتون بگید
هم اینکه بخش های سکسی اش را بیشتر کنید
در کل زندگی جذابی برای خودتون درست کردید
لطفا حتما ادامه بدید
منتظر قسمت های بعدی هستیم

0 ❤️

962514
2023-12-16 15:42:21 +0330 +0330

سلام جنده

0 ❤️

963829
2023-12-26 01:10:42 +0330 +0330

خدا وکیلی کیف کردم از جندگیت ادامه بده جنده هستی در حد لالیگا ازت تعریف کردم ناراحت نشی یه وقت

0 ❤️

967736
2024-01-21 21:47:01 +0330 +0330

باحال بود سبک نوشتنت هم جالبه ادامه بده.

0 ❤️

975980
2024-03-21 01:35:22 +0330 +0330

خوب بود عزیزم بازم میگم یه مشت بچه اومدن اینجا سایت را خراب کردن برید بیرون جغولا

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها