سارینا

1402/07/06

23 سالم بود عموم فوت کرد، عموم یه دختر 19ساله داشت که مادرزادی لال بود و نمیتونست حرف بزنه و شنوایی کمی داشت اسمش سارینا بود، چهلم تمام شد و من گاهی وقتا میرفتم خونشون و بهشون سر میزدم و اگر کاری داشتن انجام میدادم زن عموم کارمند بانک بود و سارینا همیشه صبح ها تا ظهر تنها بود
زن عموم هر ماه آخر ماه که میشد توی بانک حسابرسی داشتن و به جای ساعت 2ظهر 6 عصر میومد و توی این روز مامانم غذا میداد میگفت ببر برای سارینا، یه روز کلاس زبان داشتم مامانم گفت سر راهت این غذا هم بده به سارینا و برو، به سارینا پیام دادم پشت درم و در رو زد و رفتم داخل غذا رو گذاشتم روی اوپن و گفتم اینم یه زرشک پلو با مرغ مجلسی که دیدم یه فیلم هندی گذاشته و روی مبل روبروی تلویزیون نشسته و داره گریه میکنه رفتم کنارش نشستم و گفتم گریه نکن و اشکاشو پاک کردم گفتم دلت برای بابات تنگ شده؟ که یهو اومد توی بغلم و گریه اش بیشتر شد بغلش کردم و بردمش توی اتاقش و گفتم لباس هاتو بپوش تا با هم بریم بیرون، با سر بهم نشون داد که نمی خواد بیاد رفت روی تخت دراز کشید و منم رفتم کنارش نشستم و گفتم اشکالی نداره من کنارت هستم سارینا جان فدای چشمات گریه نکن و اون دوباره بغلم کرد و بیشتر گریه کرد منم کنارش دراز کشیدم و بغلش کردم و میگفتم عزیزم گریه نکن و اشکاشو پاک میکردم نمیدونم چی شد که لپش رو بوسیدم چیزی نگفت منم بیشتر لپش رو بوسیدم حس کردم سفت تر بغلم کرد در گوشش گفتم من خیلی دوست دارم گریه نکن ناراحت میشم با چشم هاش خیره توی چشام نگاه کرد و منم بلندتر جمله ام رو تکرار کردم که یهو لبهاشو به لبهام چسبوند و ازش یه لب سفت گرفتم دیگه توی حال خودم نبودم شهوت همه وجودمو گرفته بود پای چپمو بردم لای پاش و با زانوم کوسشو میمالیدم هر چی بیشتر کوسشو میمالیدم اون سفت تر میبوسیدم نمی دونم چی شد دست چپمو کردم توی شلوارش و کوسشو میمالیدم کوسش کامل خیس بود و از روی تاپش سینه هاشو می بوسیدم که سارینا تاپ و سوتین اش رو داد بالا و سینه راستش و گذاشت توی دهنم، سینه راستش توی دهنم بود و دست چپم لای پاش و کوسشو میمالیدم و سارینا مثله مار به خودش می پیچید بلند شدم و شلوار و شورتش رو کشیدم پایین و شروع کردم خوردن کوسش، کوسش یه بوی خاص و جذابی میداد که دوست نداشتم رهاش کنم خود سارینا هم سرمو به کوسش فشار میداد انقدر خوردم که ارضا شد صورتم کامل خیس شده بود صورتم رو پاک کردم و کیرمو دراوردم و بردم جلوی صورتش اما نخورد هر کاری کردم نخورد گفتم اشکال نداره و ولش کردم و از خونشون رفتم کلاس زبان رو از دست داده بودم برای همین رفتم خونه،رفتم حموم یه جق زدم چون منم حسابی حشری شده بودم و اون ارضام نکرده بود چند روز بعد بهم پیام داد: آرش جانم فردا می تونی صبح بیای خونمون؟ اما به کسی نگو گفتم برای چی؟ گفت برای تکرار همون کار، گفت عالی بود هر کاری کردم نتونستم لذت شیرین اش رو فراموش کنم گفتم فقط تو لذت بردی یادته چیکار کردی؟ نمیام، گفت من نمیتونم برات بخورم بدم میاد گفتم منم بدم میاد، بعد نیم ساعت پیام داد باشه بیا میخورم برات گفتم پس اول تو میخوری بعد من برای تو میخورم گفت باشه فقط فردا ساعت 9 خونه ما باش، شب رفتم حمام و حسابی تمیز کردم و فردا ساعت 9 بهش پیام دادم و در رو زد و رفتم داخل، دیدم یه تاپ و دامن کوتاه یه سره مشکی صورتی پوشیده و پرید بغلم منم بغلش کردم و دستم رو دور کمرش حلقه کردم و دستم رو کشیدم روی کونش که حس کردم شورت پاش نیست دست چپشو گذاشتم روی کیرم و شروع کردم ازش لب گرفتن و اونم از روی شلوار کیرمو میمالید بغلش کردم و بردمش توی اتاق و انداختمش روی تخت دیدم بله سارینا خانم شورت نپوشیده، شلوار و شورتم رو دراوردم و کیرم که هنوز حسابی شق نشده بود رو دراوردم و سارینا شروع کرد خوردن خیلی خوب نمی خورد اما بد هم نبود انقدر سر کیرمو مک زد و با لبهاش فشارش داد که آبم اومد و ریختم روی سینه هاش، با دستمال آبمو از روی سینه هاش پاک کرد و روی کمر خوابید و پاهاشو باز کرد و خندید فهمیدم که می خواد بخورم براش و منم شروع کردم خوردن سارینا چشم هاشو بسته بود و یا با سینه هاش ور میرفت یا سرمو به کوسش فشار میداد کوسش کاملا خیس بود با اون بوی خاص لذت بخشش، کیرمو توف زدم و کیرمو بالای کوسش میمالیدم دیدم اینو بیشتر دوست داره چون خودشم دستشو توف میزد و به کیرم میمالید حسابی حشری بودم کیرمو یهو کردم توی کوسش و خوابیدم روش و با دستام دو تا دستاشو گرفتم چشاش از حلقه زده بود بیرون اما نمی تونست جیغ بزنه اولش گریه میکرد و می خواستم ببوسمش توی صورتم توف میکرد آروم شروع کردم عقب جلو کردن واقعا تنگ بود خیلی بهم حال میداد و سارینا فقط گریه میکرد و دایم توی صورتم توف میکرد و هر چی می خواستم ببوسمش نمیذاشت و توی صورتم توف میکرد کیرمو تا ته کردم توی کوسش و شروع کردم معمولی تلمبه زدن خودش صورتش رو میاورد جلو تا ببوستم منم صورتم رو بردم جلو و همدیگه رو بوسیدیم و منم دستاشو ول کردم دستاشو دور گردنم حلقه کرد و می بوسیدم و منم توی کوسش تلمبه میزدم تا آبم اومد و ریختم توی کوسش بلند شدم و کیرمو دراوردم دیدم اصلا خونی نیست اما واقعا تنگ بود خودشم تعجب کرد که خونی نیومده…
از اون سکس با سارینا شروع شد، لنتی گشاد بشو نبود هر بار میکردمش مثله همون بار اول تنگ بود

نوشته: آرش


👍 8
👎 15
22801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

950149
2023-09-29 00:49:40 +0330 +0330

لابد حلقوی بوده

0 ❤️

950169
2023-09-29 02:02:52 +0330 +0330

پرده نداشت و حلقوی بود
نازا هم بود ک آبتو ریختی توش و حامله نشد !؟
برو جقتو بزن بابا

2 ❤️

950175
2023-09-29 02:55:38 +0330 +0330

معلومه بچگی خیلی ک و ن دادی

2 ❤️

950182
2023-09-29 03:21:52 +0330 +0330

نگاه به خودت نکن که هر کی کردتت ریخت تو ،حامله نشدی… چون آپشن بارداری نداری…

2 ❤️

950318
2023-09-29 23:25:44 +0330 +0330

رویا هستم
عاشق سکس و پایه دوستی
یه پسر هات با جنم میخام بیاد منو بکنه💦

0 ❤️

950347
2023-09-30 00:45:02 +0330 +0330

اگه واقعا کس کرده باشی ک فک نکنم،باید بدونی ک نباید ابتو تو کس دختر مجرد بریزی کس مشنگ

1 ❤️

950478
2023-09-30 23:08:43 +0330 +0330

داشت گریه می کرد یهوازت لب گرفت، کصش بوی جذابی نمی داد،سورچه زده بودی سرت روکرده بودی توکون طرف همچین حسی بهت دست داده بود، این چه تصویرسازی ای ازداستان هست می خواستم ازش لب بگیرم توی صورتم توف می کرد،می دونی چراازکصش خون نیومد اخترکص پاره روزده بودی زمین.

0 ❤️