با عرض سلام خدمت تمام دوستان شهوانی .
(قابل ذکر من نویسنده قهاری نیستم)
من رسول۱۷۵.۸۵.۵۰هستم این داستان واقعی هست برمیگرده به پارسال۱۴۰۱زمستون برف تهران باریده بود و زمین یخ زده بود .
من صاحب مغازه دکوری هستم توی یه خیابون شلوغ تمام مغازه ها دیوار به دیوار کنار هم هستند. من در نوجوانی وجوانی پسری سفید رو کم مو وخوشگلی بودم که خیلیا روی من کراش داشتن ولی خوب من بدم میومد ازهمجنس بازی تا اینکه درسن ۴۰سالگی طبع حسی من برگشت ومیل بسیار شدیدی بههمجنسگرایی پیدا کردم تا اینکه درسال۱۴۰۰ پسری ۱۷ساله سفیدرو خوشگل وتو پر با قد ۱۷۳به اسم علی فروشنده پوشاک فروشی در جوار مغازه من مشغول کار شد اوایل خیلی پسرکمرو وخجالتی بود یواش یواش با سلام دادن از اون خجالتی بودندر اومد تا یک سال بارفت وامد به مغازه همدیگر شوخیهای سکسی ودیدن فیلمهای سکسی کاملا دیگه با من راحت بود وطی این یک سال من عاشق این پسر شده بودم تا جایی که یک روز تو مغازه داشتیم فیلم سکسی تو مغازه من سر ظهری میدیدیم که دیدم دستشو برد تو شلوارش وبا کیرش بازی میکرد بهش گفتم علی چیکار میکنی گفت من بدجوری شهوتی شدم بهش گفتم خوب راحت باش کیرتو دربیار وجق بزن واونم انگار از خدا خواسته کیرشو از شلوار در اورد ی کیر سفید۱۹ سانتی بسیار خوشگل کلفت که اصلا به سنش نمیخورد شروع کرد به جق زدن که بعد از ۳مین ابشو ریخت زمین دیگه بعد ازاین ماجرا هر روز میومد مغازه وجق میزد یروزی از من خواست کیر من ببینه که من شلوارو تا زانو کشیدم پایین وبرام جق زد کیر منم ۱۹سانت ولی کلفتر از کیر علی بعداز ۱۰ مین آب منم اومد یروز که خونمون خالی شد بهش گفتم امشب وفردا خونمون خالی اگر خواستی بیا خونمون .شب ساعت۱۰شب بود که دیدم اس ام اس اومد که فردا ساعت۸صبح بیا دنبالم منم جواب دادم ادرسو بفرست بیام واونم ادرسو فرستاد از ذوق فردا خوابم نمیبرد که مجبور شدم ساعت موبایلو تنظیم کردم ساعت۷صبح که اگر خوابم برد منو بیدار کنه ساعت۷نیم راه افتادم رفتم بسمت ادرسی که فرستاده بود نزدیک محلشون که شدم دیدم زنگ زد گفت من خونه نیستم بیا دو تا کوچه پایینتر خلاصه سوار ماشین شد رفتیم به سمت خونه که توراه حلیم گرفتیم رفتیم خونه وارد خونه که شدیم حلیمو خوردیم یه یه فیلم سوپر گذاشتم و یه قلیون دوسیب چاق کردم وشروع به کشیدن قلیون بودیم که دیدم علی پرید بغلم وبا من لب تو لب شد ومنهم قلیون بی خیال شدم ودودستی بغلش کردم شروع به لیس زدن گردنش کردم اونقدر شهوت بالا زده بود که کیرم تو شلوار داش خودکشی میکرد سریع پیراهن وشلوارشو کشیدم ازتنش بیرون ونوک سینشو به دندون گرفتم وشروع به میک زدن کردم دیگه علی کاملا در اختیارم بود۶۹ شدیم واون کیر نازشو کردم تو دهنم واون هم چون من بالا بودم سوراخ کونمو شروع به لیسیدن کرد دیگه تویاین دنیا نبودیم بعد از یک ربع پاشودیم رفتیمروی سرویس خواب وشروع کردم لب گرفتن ولیسیدن زیر گلو تا به کیر خوشتراش رسیدم چقدر خوش مزه وعالی بود وعلی زیر من اه و ناله میکرد ومیگفت میشه کیرتو به سوراخ کونم بمالی بصورت داگ استایل کردم و وازلینی که تو کشو داشتمو برداشتم وشروع بهمالیدن سوراخ کون علی کردم وکیرمو یواش یواش فشار دادم که دیدم گفت درد داره گفتم کاری میکنم که دردت نیاد کرم لیدوکایین برداشتم وبه سوراخ کونش مالیدم وبا انگشت ور رفتن که دیدم بی حس شد که کیرمو فرستادم توی سوراخ کونش سرش که رفت متوجه نشد تا به وسط کیرم که رسید صداش در اومد که خواست فرار کنه محکم گرفتمش وچند دقیقه تکونش ندادم سوراخ کونش که عادت کرد یواش یواش تلمبه زدم بعداز ۲۵ مین ابمو ریختم توی کونش واون هم ابش همزمان با من اومد اون روز بهترین روز من بود و اولین باری بود که با یه پسر کم سن که خودش راضی بود حال میکردم وبعداز این دیگه مکان جور نشد که حال کنیم و۱۴۰۲ از اونجا رفتن امید وارم خوشتون اومده باشه اولین بار هست داستان مینویسم ببخشید اگر بد بود
نوشته: اسی پاکاب
اسی خان ، با اینکه داستان گی خوشم نمیاد ، به احترامت لایک کردم ✌
اسی ندی به کسی،،دیوس همچین نوشته عشقپیری،،چه جور عاشقی بودی طی یکی دوسال مکان جور نکردی که با عشقت باشی و خیلی راحتم نوشتی یارو دیگه رفت،،چلقوزچه چور عاشقی بودی راحت بیخیال عشقت شدی
اسی جون از خدا بترس تو الان باید بفکر توشه آخرتت باشی 😁 😁 😁 😁 😁
یک قسمت کار خوب نیست. شما دونفر آدم بزرگ، وقتی هردو به خواسته خودتون وارد این رابطه شدین، اگر واقعا می خواستید که ادامه پیدا کنه، چرا با یه تغییر محل از هم جدا شدید؟
منظور من اصلا کارآگاه بازی نیست. اگر داستان بود و فقط زاییده ذهن نویسنده، میشد گفت که خواستی سر و ته داستان رو هم بیاری و تموم کنی. اگرچه اینم خیلی پایان خوبی نبود. اما وقتی ماجرا واقعی باشه، اصلا پایان خوبی برای یک رابطه که مخصوصا یکطرفش هم یک فرد باتجربه و سن و سال دار باشه، اصلا خوب نیست.
کسکش من 74 سالمه هرکی بگه پیرمرد بهش میگم دولا شو برگرد خشک خشک کونش میزارم بعد تو به 50 میگی پیری
الهی تا اینو نخوری نمیری
آقا رسول این شماره کد ملی تون هست ؟ ۱۷۵.۸۵.۵۰
یه سوال دیگه :
خودمونیم آقا رسول خجالت نمیکشی با 50 سال سن میای داستان میخونی و خود ارضایی میکنی ؟ کون هم که میدی !!! به به چه شخصیت منحصر به فردی هستی
آقا احساس نمیکنید میانگین سن کاربرا حسابی بالا رفته و و داریم با معضل پیری کاربرا مواجه میشیم
74 سال ، 50 سال …
باید یکم بفکر جوانگرایی باشیم
اینا چیه مینویسید دلیل نیست که خودت خوشت میاد و ذوق مرگ میشی همه از تراوشات ذهنی تو خوششون بیاد
منم پیرمرد میخوام
سن پایین هستم
و گرایش به سن بالا دارم
سریع بیاد بهش حال بدم
“این داستان واقعی هست”، “من رسول هستم.”، “نام نویسنده: اسی”
هان؟ نفهمیدم واقعی بود یا نه؟