پسرخاله تیزهوشانی و خواهرش (۲)

1403/02/06

...قسمت قبل

سلام خدمت دوستان
اول عرض کنم خدمتتون که من مطمئن نبودم که داستانم رو سایت بزاره قلم پرون کردم رفت حالا سعی می کنم بهتر بنویسم
دوم اینکه دلیلی نداره دروغ بگم ولی هر جور راحتین

بعد از اینکه دختر خالم مارو دید من به التماس ها راضیش کردم که ندید بگیره خیلی دمش گرم به کسی چیزی نگفت
چند وقت بعدش هم از شهر ما رفتن یه اصفهان و دختر خالم هم کنکور خراب کرد
از توقعش خیلی دور بود
توی شیراز دانشگاه قبول شد و رفت دانشگاه یه خونه اجاره کرد البته اینا رو من بعدش فهمیدم
چند سالی بود که پسرخالمو ندیده بودم و دیگه مهم نبود
چون با اون همکلاسیش بود یه جورایی خیلی رفیق شدیم از وقتی هم فهمید من با اون فامیل دورشون که همسایه مون بود رابطه داشتم بیشتر هم شد چون خودشم تو کفش بود بعضی وقتا عکسا ی دختر رو می‌فرستادم براش که جق بزنه
تا اینکه یه روز داشتم با پسر همسایمون بحث می کردم سر اینکه دیگه نمی خوام فقط لاپایی و ساک باشه باید سوراخ صورتیتو بکنم
اینقدر سفید و بی مو بود پوستش دست میزدی قرمز میشد
این دوستم کلشو کرد تو گوشی و پیله کرد کیه و چی میگه و چی می خواد گوشی و ازم گرفت و پیاما رو خوند یه نگاهی بهم کرد
هیچی نگفتم فقط نگاش کردم که زد رو پروفایلش و عکسشو دید
اینقد خندید قرمز شده بود
عکسایی که پسر همسایمون برام فرستاده بود و نگاه کرد
عکسای لختی خودش بودن از کون و بدن سفیدش
بعدش بهم پیشنهاد داد که ببریمش یه خونه خالی که حال کنیم با هم تا ببینم چی میشه
دو هفته بعد زنگ زد بهم که بیا خونمون برات سوپرایز دارم
رفتم خونشون قبلا هم رفته بودم
خانواده هامون در جریان دوستی ما بودن
رفتم خونشون در زدم درو وا کرد رفتیم داخل هیچکس خونشون نبود
پرسیدم گفت با یکی از فامیلای دورشون رفتن روستا برای کارای زمین های اونجا
این دوستم تک پسره
من اول نفهمیدم داستان چیه گفتم خب سوپرایزت چی بود حالا
دوباره تکرار کرد با فامیلای دورمون
گفتم آها همسایه ما
گفت آره دیگه
خندید و اومد سمت من
منم گفتم تو هم شیش میزنیا خب چرا نرفتی همراهشون
گفت اولا منو جنابعالی امتحان قلم چی داریم دومن اونا گفتن چون شب نمی‌آیم بچه ها بمونن
گفتم سوژمون نکن بابا حالا یه چیزی برات تعریف کردما
باور نمی کنی همرام بیا
رفتیم اتاقش طبقه دوم بود
خونشون دوبلکس بود
در اتاق و باز کرد رفتیم تو
پسر همسایمون بود داشت با کامپیوتر بازی می کرد و خواهرش پایین تخت یه کتاب جلوش بود و می خوند بعد از سلام و احوال پرسی که مثلا تعجب هم کردم که شما کجا اینجا کجا اینا
یه چند دقیقه ایی به شوخی خنده گذشت
دوستم آروم به من گفت حاجی فکر کردم الان فرصت گیرت بیاد معطل نمی کنی گفتم نمیشه که همین جوری بعدش مثلا تو نمی دونیا
یه چند دقیقه ایی گذشت
گفتم من بستنی میخوام شما چطور که همه موافق بودن حالا کی بره پلم پولوم پیلیش دوستم و پسر همسایه مون رفتن بخرن بیان
اولش پسر همسایمون نمی خواست بره
مثلا خواهرش و با من تنها بزاره اینا
بالاخره رفتنو تا بیان یه ربع ساعتی وقت بود
رابطه ام با دختر همسایمون فقط همین بوس و بغل و مالیدن بود
اونا که رفتن یکم بهش نزدیک شدم گرفتمش تو بغلم و سینه های کوچیکش می‌مالید می بوسیدمش
اولش یکم غر زد که میان و می بینمون و به همه میگن من می ترسم اینا ولی بعد مثل همیشه شد
سینه هاشو درآوردم و بهشون توجه می کردم و می‌مالیدم یه بار این یکی یه بار اون یکی
رو تخت بودیم دوتایی من روش بودم و اون زیرم بود
ترم اول دانشگاه بود خیلی خوب چیزی بود چون فیلم خود ارضایی کردنشو داشتم باهام راه میومد
شلوارشو آروم آوردم پایین تا زانو به همه ی بدنش دست زدم شرتشو درآوردم و برای اولین بار از نزدیک کس و کونش و دقیق دیدم
دستم و مالیدم به سوراخاش شلوارمو تا زانو آوردم پایین و با دستم و درو کیرم بالا و پایین میکردم و با یکی دستم سوراخاشو میمالیدم خودشم سینه هاش و می‌مالید الان انگار حالیش نبود خیس آب بود انقدر عرق کرده بود شلوارشو در آوردم و لباس های خودمم درآوردم و افتادم روش لاپایی میزدم همو می بوسیدیم
می‌مالیدم هر کاری می گفتم می کرد اصلا تو حال خودش نبود
گفتم بچرخ سریع به شکم خوابید و من پشتش بودم آروم با یکم تف مقعدشو ماساژ دادم و انگشت میکردم بعدش هم آروم سریع کیرمو گرفتمو هل دادم توش یکم دردش اومد من ترسیدم اومدم بکشم بیرون دیدم هیچی نمیگه یکم صبر کردم بعد کم کم داشتم آروم عقب و جلو می کردم تو حاله خودم بودم افتادم روشو همون جوری می کردم دختر همسایه مون داشت التماسم میکرد که آروم تر بکن دردم میاد با حالت ناله می گفت من به دوست پسرم از کون ندادم تا حالا دارم اذیت میشم که گفتم پس دوس پسرم داری حالام داری به من میدی خوابیدم روش دستم از زیر سینه هاشو گرفتم در گوشش گفتم به همین جا ختم نمیشه قشنگم
ضبط صدا گوشی روشن کردم یکم باهاش درباره ی همین چیزا حرف زدم به پهلو خوابید منم پشت سرش دراز کشیدم بغلش کردم تو همون حالت چند عکس ازش گرفتم و همش دستشو می اورد جلو صورتش یه چندتایی گرفتم و گفتم داگی شو گفت بسه توروخدا ولم کن از من اصرار اون انکار تا بالاخره راضی شد یکم کیرمو مالیدم در سوراخ کسش و یکم با اون یکی دستم سوراخ کونشو ماساژ میدادم یه لحظه لرزید و همون جوری به شکم افتاد رو تخت با دستاش داشت کونشو ماساژ میداد کیر به دست بالا سرش واستادم گفتم آب هنوز نیومده بی‌حال بود هیچی نگفت کیرمو نزدیک دهنش کردم تا کردم داخل به حالت تلمبه زدن جلو عقب کردم و آبم پاشید رو ی رو فرشی و نشدم لب تخت
کنارش دراز کشیدم و با اینکه دونفره نبود ولی به سختی بغلش کردمو عکسا رو نشون میدادم
بعدشم بلند شد رفت خودشو شست اومد
چند دقیقه بعد شم دوستم و پسر همسایمون اومدن و بستنی خوردیم
پسر همسایه مون گیر داده بود به خواهرش که چرا همش یه وری نشستی و اینا که دعواشون شد به حالت قهر از اتاق رفت بیرون
بعد نشستیم با دوستم عکس ها و ضبط شد رو پلی کردیم حال کردیم
بعدش فهمیدم که زن همسایمون نوه دختر خاله ی مامان دوستم میشه
مامان باباش رفته بودنو میشد به همین بهانه بمون زنگ زد به مامان من که خاله بزار بمون طوری نمیشه خوش میگذره اینا

شب موندم خونشون تا وقت خواب هیچ اتفاق خاصی نیفتاد
ما سه تا پسرا رفتیم تو اتاق دختر همسایه ما تو حال خوابید
ما تو اتاق داشتم فک میکردم که چجوری سر صحبتو باز کنم
دوستم به پسر همسایمون گفت بیایین رو زمین بخوابیم منم کنار شما بخوابم
بعد از پهن شدن تشکا کنار هم خوابیدیم یه جوری خوابیدیم که وسط باشه پسر همسایه ما
خوابیدیم یکم که گذشت دستم و از زیر پتو بردم گذاشتم رو کونش ک بعد آروم آروم چسبیدم بهش پسر همسایمون یکم چرخید گفت نکن الان نه بیدار میشه زشته و اینا قبول نکردم یکم که مالیدم شلوارشو دادم پایین و مقعدشو ماساژ دادم داشت کم کم حالش عوض میشد که کیرمو در آوردم گذاشتم رو مقعدش که خودشو جمع کرد گفت دردم میاد بعدش قرارمون این نبود که بکنی توم
بعدش یادآوری کردم که سوراخ صورتیتو باید بکنم امشب اگه ندی میرم به خواهرت میگم با اکراه قبول کرد
قول بده یواش می کنی گفتم باشه بعد چرخید پیراهنش درآورد
به پلو خوابید سر کیرم یکم تف زدم یکم تف زدم به دستم مالیدم به کونش بعد آروم آروم انگشت کردم تو داشت کم کم خوش میومد گفتم خوشت میاد گفت آره
گفتم الان بیشتر خوشت میاد
گفت وگه اذیت بشم به خواهرم میگم
دوستم که تا الان مثلا خواب بود خندش گرفت بلند خندید این که لخت بود یکم اومد عقب که چسبید به من من از فرصت استفاده کردمو کیرمو آروم کردم تو کونش آروم آروم عقب جلو میکردم یکم چرخید به من بگه نکنم که اون دوستم سینه هاشو می‌خورد یکم دراومده بود
بعدش دوستم گفت کی نوبت من میشه گفتم صبر کن
این پسر هم هیچی نمی گفت فقط ناله می کرد به شکم خوابیدم رو زمین یکم کردمش که دردش اومد
اومد بلندشه گفتم باشه باشه آروم می کنم
داگی شد و آروم آروم از کون میکردمش که دیدم دوستم زل زده به من
بهش گفتم برو جلوش برات می خوره
پسر همسایمون گفت نمیخورم یکی محکم زدم در کونش
که دوستم
گفت یواشتر الان خواهر جندش بیدار میشه پسر خوبیه میخوره اگه نخوره فیلمای خواهرشو پخش می کنم
بعدش شروع کرد با خوردن
دوستم گفت گوشیتو بده دادم بهش
گفت رمز ش چیه رمزشو زدم دوباره دادم بهش
بعد از چند ثانیه گوشی رو گرفت سمت پسر همسایه مون داشت عکساس خواهرشو بهش نشون میداد ولی ازپشت بودن قیافش معلوم نبود من پشت سرش بودم میدیدم
دیگه براش ساک نمیزد فقط به عکسا نگاه می کرد
یهو گفت شما فوتوشاپ کردین ازین عکسا زیاده خودمم دیدم
یه دفعه رفت رو فیلم و پلی کرد
تا قیافه خواهرشو دید یهو شل شد آبش اومده بود
به من گفت امروزم آره دیگه نگفتم اینا ماله همین امروز فقط گفتم آره
بعد با دوستم جاهامون عوض کردیم و انقدر ادامه دادیم تا آبمون اومد خودمون پاک کردیم و کنار هم خوابیدیم صبح شد

ادامه دارد

ببخشید طولانی شد من مشتاقم به نوشتن
روحیه بدین بهترم می نویسم

نوشته: پسری که زود مرد شد


👍 19
👎 15
30501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

981090
2024-04-26 00:47:03 +0330 +0330

فقط میشه گفت: کُس گفتی های کُس گفتی مثل یه کُسخول گفتی.

0 ❤️

981092
2024-04-26 00:48:06 +0330 +0330

ول کن ماجرا نیستی نه باید چرندیات ذهن مجلوقتو برامون بنویسی 😳😂

0 ❤️

981104
2024-04-26 01:32:28 +0330 +0330

این چرندیات رو ولش کن فقط بگو الان سوراخ کونت اندازه تونل کندوان شده یا نه کونی جقی

0 ❤️

981122
2024-04-26 04:30:44 +0330 +0330

دقیقا همین ادمایی که ادام زرنگا رو درمیان اسکل ترین ادمان که قشنگ مشخصه خودشو و خواهرشو کل محل کردن الان عقده ای شدن دارن کسشعر میبافن

0 ❤️

981144
2024-04-26 11:32:46 +0330 +0330

بازم ادامه بده خوب بود

0 ❤️

981154
2024-04-26 15:13:34 +0330 +0330

کیرم تو خودت و داستانی که نوشتی مردک حقی … ی مشت کسشر بیش نبود

0 ❤️

981159
2024-04-26 15:59:53 +0330 +0330

از اونجایی که گفتی ظبط صدارو روشن کردم نخوندم
واقعا بی شرفی

0 ❤️

981226
2024-04-27 02:40:10 +0330 +0330

چه پسری یکم گنگ میگی خو اسم بزار برا آدم ها
ولی خوبه ادامه بده

0 ❤️

981271
2024-04-27 10:44:50 +0330 +0330

اگه راست باشه که نیست کیرم دهنت کصکش خان بینانوسی دیگه
درکل خیلی کصکشی

0 ❤️

981273
2024-04-27 11:16:11 +0330 +0330

همه چیو ولش، فقط «ازتوقغش خیلی دوربود»یعنی چه؟به چه زبان و گویشی نوشتی؟؟؟!!!

0 ❤️

981312
2024-04-27 18:32:38 +0330 +0330

خدا شاهده که از پالام پولوم پیلیش دیگه نخوندم 😂😂😂😂 چون مطمئن شدم که خیلی داشته باشی ۱۰ سالته. نکنه برنامه عمو قناد رو نگاه میکردین و از این برنامه کودک ها که میپرن بالا پایین شمام دودولتون رو به هم میمالیدین و حس کردی باید ادای بزرگترارو در بیاری داستان بنویسی؟ 😂😂😂😂😂😂

0 ❤️

981313
2024-04-27 18:33:58 +0330 +0330

پالام پولوم پیلیش عه! بچه ها یه کس اومد تو خونمون 😂😂😂😂😂 فک کنم جایزمه دیشب مسواک زدم فرشته مهربون برام آورده 😂😂😂😂😂

0 ❤️