۱۶ سالگی السانا (۱)

1402/05/23

من السانا هستم و این خاطره برای یک و نیم سال پیشه وقتی که تازه ۱۶ سالم شده بود. صادقانه بگم یه دختر دبیرستانی خیلی ناز و خوشگل هستم که از 14 سالگی برا خواستگاریم زنگ میزدن که رزرو کنن منو برا پسرشون. من یه دختر دبیرستانی لاغر و ظریف بودم ولی خب استخونی لاغر مردنی نبودم و گوشت سفید بدنم نرم بود و اگه کسی لمسم می کرد نرمی گوشتمو حس میکردم نه استخونامو. بدنمم کاملا بی مو بود جوری که اصن اپیلاسیونم نمیخواست. بابا و مامانم جفتشون پزشک هستن و خانواده خیلی پولداری هستیم و خونمون نیاورانه. تک دختر هستم و خودم باید اعتراف کنم که از بچگی خیلی لوس بار آوردن منو. سمت ما دختر خوشگل زیاد بود ولی بیرون که میرفتیم هر پسری که منو میدید نمیتونست جلو خودشو بگیره و میومد جلو پیشنهاد میداد. اصن جور دیگه ای ناز بودم انصافا. چشای کشیده و دهن و بینی کوچیک. دستا و پاهام کشیده بودن با ناخونای خوشگل که وقتی صندل میپوشیدم دل همه پسرا میرفت.
اوایل ۱۶ سالگی شدیدا حشرم زده بود بالا و یه مدت بود پورن زیاد نگاه می کردم و خودارضایی هام شدیدا زیاد شده بود. با دوستامم تو دبیرستان شوخیهای جنسیمون زیاد شده بود. تو اوج دوران بلوغم فهمیده بودم که من خیلی حشری ام و با تمام وجودم دادن رو دوست دارم. سناریو های مختلف رو توی پورن نگا میکردم. به خصوص سکس های خشن و بی رحمانه رو دوست داشتم. فهمیده بودم که من موقعی لذت میبرم که طرفم لذت ببره و این که دوست داشتم تحقیر بشم. دوست داشتم سکسی که میکنم ممنوعه باشه و عجیب ترین و ممنوعه ترین سکس باشه. شاید به این خاطر بود که همش لوس بارم آورده بودن و من دوست داشتم برعکسشو توی سکس داشته باشم و تو ذهنم همیشه این بود که حتما دیگرون از کردن یه دختر لوس ننر بیشتر لذت میبرن.
بابا مامانم هر هفته دو روز میرفتن مطب قزوین و بقیه روزاشون تو مطب تهرانشون بودن. با اینکه پول زیادی داشتن ولی حریص بودنو فقط به پول جمع کردن فک میکردن. یه روز که رفته بودن قزوین خونه تنهایی یه ساعت پورن نگاه کردم و خیلی حشری شده بودم. توی اتاقم یه آینه قدی بود. لخت شدم و توی آینه کل بدنمو ورانداز کردم. یه بدن خیلی سفید با یه اندام ظریف و صورت خیلی ناز خودمو هم حشری میکرد. میگفتم آخ که چه لذتی ببره کسی که منو بکنه. بعد شروع کردم به مالیدن کسم. با خودم گفتم من ۱۶ سالمه و اگه به طور نرمال مثلا ۲۶ سالگی ازدواج کنم ۱۰ سال پردمو نگه دارم که یه الدنگی بیاد منو بگیره و بکنه؟ من نمیتونم صبر کنم تا اون موقع. بعدشم من تضاد و سکس ممنوعه رو خیلی دوست داشتم و دوست داشتم قبل از ۱۸ سالگی بکنن منو. مرور این افکار به شدت حشری کرده بود منو که یهو یه فکری افتاد تو ذهنم. با خودم گفتم اگه قراره پردت قبل ازدواج زده بشه چرا همین امروز سکس نکنی؟ یهو یه حس حشر عجیبی همراه با دلهره و استرس کل وجودمو گرفت. با خودم گفتم السانا بابا مامان هم که سفرن باورت میشه میتونی همین امروز سکس کنی؟ کافیه یکی بیاد کیرشو بکنه تو کست. این همه پسر. همزمان میمالیدم کسمو و بدنم از استرس و هیجان میلرزید. واااااای میخوام یه کیر بره تو بدنم. ولی آخه کی بیاد پردمو بزنه. وای میخوام یه چیزی بره تو کسم. رفتم نزدیکتر تو آینه تو صورت خودم نگاه کردم گفتم مطمئنی میخوای پردتو بزنی؟ آره دیگه والا باید ۱۰ سال صبر کنم اونم معلوم نیس شوهرم کی باشه اصن تا اون موقع شاید بکارت دیگه مهم نباشه. خب پس تصمیمم قطعیه. یهو بدنم شروع به لرزیدن کرد و یه شوق و حشر عجیبی همراه با استرس گرفتم. انگشتمو فشار دادم به سوراخ کسم. هرچی فشار میدادم نمی رفت تو. خیس بود کسم ولی بازم نمیرف و منم به طور غریزی جرات نداشتم زیاد محکم فشار بدم. یهو برای اولین بار گفتم یکم لیزش کنم با روغن مایع. زود رفتم آشپزخونه در روغن مایع رو باز کردم و کجش کردمو انگشت فاکو فرو کردم تو روغن جوری که روغن از انگشتم میچکید. اومدم اتاق نشستم رو تخت لای پامو باز کردم و انگشتمو با همون زوری که قبلا میدادم فشار دادم به سوراخ کسم. فک میکردم بازم نمیره تو. غافل از اینکه این دفعه روغنیه و اصن اینقد فشار نمیخواست. یهو انگشتم لیز خورد توی کسم و یه بندش رفت تو. خودم سورپرایز شدم که یهو انگشتم رفت تو. تا الان فقط حرفشو میزدم ولی باورم نمیشد الان اولین قدمو برداشته بودم. حس خیلی عجیبی بود که برای اولین بار چیزی تو کسم حس کردم و آتیش گرفتم. همزمان پر از استرس و ذوق بودم و شدیدا تک تک نقاط بدنم میلرزید. دستام خیلی میلرزید. انگشتمو یکم بازی دادم دم سوراخم و یهویی انگشتمو یه بند دیگه فرو کردم تو. چشام داشت سیاهی میرفت از هیجان. گفتم وای باورم نمیشه دارم کسمو جر میدم. داشتم دیوونه میشدم. یهو دندونامو به هم فشار دادم و وحشیانه تو آینه به خودم نگاه کردم و انگشتمو تا ته کوبیدم تو کسم. حتی خودمم سورپرایز شدم از حرکتم. با خودم گفتم وااااااااااای السانا باورت میشه انگشتت تو کسته؟ انگشتم تا ته تو کسمه وای میخوام بدم.انگشتمو میاوردم بیرون میذاشتم تو و داشتم دیوونه میشدم. کامل آوردم بیرون دیدم خونی نیست. ولی با خودم گفتم حالا که انگشتت رفته تو دیگه تا تهش برو. یه لبخند تو آینه زدم و با هیجان رفتم سراغ یخچال. جا میوه ای رو باز کردم دیدم پر از بادمجونای گندس. ناامید شدم چون خیلی کلفت بودن. هرچی گشتم نه خیاری بود نه هویجی. با خودم گفتم خب قسمت نبود شایدم نباید این کارو بکنم. هیجانم یکم خوابید تا اینکه بالای جامیوه ای یهو ته یخچال یه خیار نازک و کوچیک دیدم یهو بدنم شدیدا لرزید و فهمیدم نمیتونم مقاومت کنم در برابر اینکه اینو نذارم تو کسم. خیارو ورانداز کردم با دستای لرزون رفتم سراغ روغن مایع. خیارو کاملا روغنی کردم جوری که روغن میچکید ازش. آوردمش اتاق. هیجان و ذوق عجیبی داشتم. روبروی آینه نشستم رو تخت خیارو عمود به زمین نگه داشتمو با کسم نشستم رو خیار جوری که خیار دم سوراخ کسم بود. تو آینه به خودم گفتم مطمینی السانا؟ جواب دادم: نه!. من که دوست داشتم خودمو سورپرایز کنمو خلاف فکرم حرکت کنم یهو بی هوا محکم نشستم رو خیار جوری که دو سانتی متر از خیار رفت تو کسم. جیغ کشیدم. دردم اومد ولی شدیدا لذت بردم از حسی که داشت. شروع کردم به آی آی کردن. از شجاعتم حال کردم و یه جورایی حس گنگ بودن بهم دس داد. خواستم این حس رو دوباره تجربه کنم. یهو دندونامو به حالت حرصی به هم فشار دادم و داد زدم: میخوام کس بدم. یهو محکم نشستم جوری که نصف خیار لیز خورد تو کسم. میدونستم دیگه چیزی برای از دست دادن ندارم. بدنم میلرزید و چشام داشت سیاهی میرفت از هیجان. نفسم بند اومده بود. باز دندونامو فشار دادم و تا جایی که میتونستم نشستم رو خیار جوری که همش رفت تو کسم. شدیدا میلرزیدم. با حالت مسخره به خودم گفتم عهههههه السانا پس خیار کووووووو؟ عههههههه تو کستههههههه؟ چرا نمی بینم خیاروووووو؟ تو آینه عشوه میومدم برا خودم. گاییده شدی السانااااااااا؟ جوووووون. شر. کردم بدنمو بالا پایین کردم رو خیار. واااای حس سکس. عجب حسی داره بالا پایین شدن خیار تو کسم. با خودم گفتم حالا این یه خیار نازک و کوچیکه. کیر باشه چی میشه. خیارو کامل از کسم درآوردم دیدم خونیه.
خب دیگه تمومه پردم زده شده بود. یه لحظه استرس گرفتم بعد خودمو جمع کردم گفتم اصن خوب کردم زدم دمم گرم. دیگه حالا باید کیر واقعی بره تو کسم. حتما باید کیر واقعی بره تو کسم که حداقل از دست دادن پردم بیخودی نباشه. ذوق عجیبی داشتمو زده بودم به سیم آخر. گوشیو برداشتم رفتم اینستا تو فالوورام. فقط میخواستم یکی بیاد منو بکنه هیچ چیز دیگه ای برام مهم نبود. همزمان که فالوورامو نگاه می کردم کسمو میمالیدم. جوووون باورت میشه همین نیم ساعت دیگه یکی قراره بکنتت؟ وااااای باورم نمیشه. تن تن فالوورامو بالا پایین کردم ولی پسر مناسبی رو ندیدم. همه میشناختن منو و من روم نمیشد بهشون بدم. گفتم اینجور نمیشه برم بیرون یکیو پیدا کنم. زود لباسای تنگ و سکسیمو پوشیدمو صندل پام کردمو رفتم بیرون. دم خیابون یه ماشین نگه داشت دو تا پسر توش بودن. سکسی بودن ولی هنوز انقدر راحت نبود برام یهو یکی رو انتخاب کنم بکنه منو. هر پسری از کنارم رد میشد و تیکه مینداخت تردید داشتم. با خودم گفتم مگه نمیخوای بدی السانا؟ پس این همه وسواست تو انتخاب پسر چیه آخه؟ واقعیت این بود استرس داشتم. تو خیالاتم راحت بود فک کردن به دادن. ولی تو واقعیت سخت بود. یکم ناامید شدم از خودم و به سمت خونه برگشتم. تو راه برگشت یه پسر حدود 25 ساله افتاد دنبالم برگشتم دیدم قیافش که زشته رنگ پوستش تیرست و قد و وزنش متوسطه ولی سکسیه اندامش ولی به شدت لباساش دهاتیه و مشخصه بچه پایین شهره. از پشت با لهجه پایین شهر بهم گفت جووون عجب کونی داره. چه بدنی. گفتم این رف سر اصل مطلب و نمیخواد رابطمون عاطفی باشه بهتره به همین بدم. ناخودآگاه برگشتم گفتم مزاحم نشو عوضی. بعد به خودم لعنت فرستادم که این چه کاری بود. کاش نره. دیدم باز دنبالمه. عادت کرده بودم به اینکه مزاحمامو دک کنم و دست خودم نبود. این بار با لحن آروم تر گفتم مزاحم نشو آقا. فهمید لحنم تغییر کرده. پررو پررو گفت چقدر کردنی هستی. برگشتم گفتم خجالت نمیکشی این حرفو میزنی؟ دوباره راهمو کشیدم رفتم. از لحنم فهمید که داد زدنم مصنوعی بود و ته دلم یه چیز دیگس. گفت بدجور دوس دارم بکنمت. اینو که گفت حشری تر شدم. دیگه رسیده بودم نزدیک خونه. برگشتم گفتم ببین دارم میرسم خونمون مزاحمم نشو. با لحن مثلا عصبانی گفتم نکنه میخوای بیای خونمون؟ گفت اگه کسی نباشه چرا که نه. کسی هس؟ گفتم نه کسی نیست ولی به تو ربطی نداره. گفتم اصن اینجا چیکار می کنی تو؟ به اینورا نمیخوری. گفت من بچه خاک سفیدم (یه محله توی پایین شهر تهران). اومدم اینورا ببینم چجوریه بالاشهر تهران. پرسیدم اصن واسه چی میخوای بیای خونمون؟ فهمید خودم کرم دارم که بحث خونه رو پیش کشیدم. با یه خنده مسخره گفت بغل کنیم همو و بریم تو کار دیگه. گفتم برو تو آینه خودتو نگاه کن بعد پیشنهاد بده. من عمرا به تو بدم خودتو خسته نکن.
رومو برگردوندم گفت خب بالاخره بیام خونتون یا نه؟ جواب ندادم و رفتم دم خونمون کلید انداختم باز کردم درو و دیدم با فاصله چند متر داره پشتم میاد. درو خواستم ببندم ولی کرمم گرفت چن ثانیه مکث کردم دیدم پشت سرم گفت بیام تو؟ بدون اینکه پشت سرمو نگاه کنم درو باز گذاشتم و از پله ها رفتم بالا. چند ثانیه مکث کرد انگار باورش نمیشد درو براش باز گذاشتم. اومد تو و درو بست و اونم از پله ها اومد بالا با استرس رفتم طبقه دو درو باز کردم و باز درو باز گذاشتم پشتم. اومد تو و درو بست. گفت اوووووف عجب خونه اییییییی. پشماش ریخته بود از خونمون. داشتم از استرس می مردم. یه پسر تو خونمون بود و من میتونستم برای اولین بار سکس کنم. ولی آخه به یه پسر از پایین شهر؟ برگشتم مث احمقا بهش گفتم برا چی اومدی تو هااا؟ خندید دستشو گذاشت رو شونمو نازم کرد و گفت بریم رو تخت بهت بگم. گفتم دس نزن به من. من عمرا بهت نمیدم. رفتم دستشویی. تو آینه دستشویی به خودم نگاه کردم و گفتم وای السانا مگه دوست نداری بدی خب بده دیگه. از یه جا باید شروع کنی. اصن دهاتی باشه. چه بهتر. به یه سوسول میخوای بدی؟ به همین بده بره دیگه. خیلی هم سکسیه که یه دهاتی زشت بیاد توئه سوسول ناز و بکنه. من یه همچین تضادهایی رو توی سکس دوس داشتم. مثلا سفید به یه سیاه بده. پولدار سوسول به یه دهاتی بده. خوشگل به یه زشت بده. این پسره هم زشت بود هم دهاتی هم بدنش تیره بود. اومدم بیرون رفتم تو اتاقم نشستم رو تخت. اومد تو اتاقم نشست کنارم. بغلم کرد و چیزی نگفتم. شروع کرد به بوسیدنم. همه جای صورتمو تن تن بوسید. بعد لبامو بوسید و شروع کردیم به خوردن لبای هم. خوشم اومد از لباش. حشری شدم. پیراهنمو درآورد. میلرزیدم. شونه هامو بوسید و از پشت بند سوتینمو باز کرد. اولین بار بود سینه هامو یه پسر قرار بود ببینه. سینه های سفیدمو که دید شروع کرد به خوردن. داشتم دیوونه میشدم. اونم از دیدن بدن من برگاش ریخته بود و حسابی حشری شده بود. شلوارمو از پام کشید و درآورد. شورت صورتیمو هم بعدش درآورد. چن تا لیس به کسم زد و انگشتشو گذاشت دم کسم دید چیزی نمیگم. آروم فرو کرد ببینه پرده دارم یا نه. دید انگشتش رفت تو و منم چیزی نگفتم. فهمید پرده ندارم و لبخند زد. شلوارشو درآورد. هیجان داشتم که چه کیری قراره منو برای اولین بار بکنه. دیدم یه کیر تیره و تقریبا سیاه حدودا 16 سانتی که کلفتی خوبی هم داره. راضی بودم از کیرش. گفت میخوای دست بزنی بهش؟ بدون اینکه چیزی بگم با دستام گرفتمش. رگای کیرش زده بود بیرون. گفت بذار تو دهنت. سر گنده کیرش به زور جا شد تو دهن کوچولوم. تو دلم گفتم اولین کیریه که ساک میزنم. شروع کردم به مکیدن سرش. حسابی حشری شده بود. کیرشو آورد بیرون. منو خوابوند رو تخت لای پاهامو باز کرد. بلند شدم گفتم خودم میخوام کیرتو بذارم تو کسم. میشه دراز بکشی؟ گفت باشه. گفتم تو اصلا هل ندیا. گفت باشه. نشستم رو کیرش. تو چشاش نگاه کردم و کیرشو گذاشتم دم کسم. فشار دادم دیدم نمیره تو کسم. قشنگ فهمیدم که کلفتیش حداقل دو برابر خیاریه که تو کسم فرو کرده بودم. سرشو فشار دادم یه خورده از سرش رفت ولی از درد و استرس بلند کردم بدنمو. گفت بشین روش دیگه. چرا نمیتونی بذاریش تو. بذار خودم بذارم دیگه. گفتم نخیر. لازم نکرده. با لبخند شیطنت آمیزی گفت اینجوری با من حرف میزنی میدونی چند لحظه دیگه قراره تلمبه بزنم تو بدنت دیگه؟ آخ آخ نمیتونم صبر کنم برا گاییدن بدن سفید و نازت. اینو گفت استرس گرفتم. قیافشم که معلوم بود تشنه کردن منه. بچه های بالاشهر همه تو کفم بودن حالا چه برسه به این زشت که صد سال فک نمیکرد من به این نازی الان تو بغلش باشم. با خودم گفتم چه خوش شانسیه. بهش گفتم وحشیانه نکنی ها. اولش آروم بکن. باشه؟ گفت جوووون چشم. آروم کیرشو فشار دادم بازم نشد. دوباره نشستم رو کیرش فشار دادم اینبار بازم میخواستم بدنمو ببرم بالا که با دستاش از پهلوم گرفت و نذاشت. بدنمو به سمت پایین فشار داد و سر کیرش رفت تو کسم. جیغ زدم گفتم آااآآآآآآآآی یوااااااش. میخواستم بدنمو بلند کنم کیرشو آورد بالا نصف کیرشو کرد تو کسم. جیغ بلند کشیدم و تن تن آی آی میکردم. از این کارش خوشحال شدم چون بالاخره کیرش رفت تو کسم. نفس نفس میزدم و هیجان کیر و سکس داشتم. درد داشت ولی بیشتر از اون لذت داشت. آروم شروع کرد به بالا پایین کردنم. صدای آه و اوه من پیچید تو اتاقم. خم شدم کف دستای ظریف لاک زدمو گذاشتم رو سینش و مظلوم تو چشاش نگاه میکردم. اونم با ذوق ولی با یه قیافه حشری و وحشی نگام می کرد. هردفه که بالا پایین میکرد یه سانت هم اضافه کیرشو میبرد تو تا اینکه کیرشو تا ته کوبید به کسم. نمیدونست اولین سکسمه و فک می کرد قبلا سکس داشتم. واسه همین بی هوا یهو سرعت تلمبشو زیاد کرد و تن تن و محکم شروع کرد به کردن کسم. داد زد جوووووون چقد تنگه کست. چه حالی میده کردنت خوشگل. مثل فرشته میمونی. جووووون. صدای جیغ و آه و اوهم خیلی خیلی بلند شده بود و اونم داشت شدیدا از صداهام و اداهام لذت میبرد. تازه پردمو زده بودم و اینجور وحشیانه داشتم گاییده میشدم و همین دردش برام لذت عجیبی داشت. با خودم گفتم وااااااای واقعا دارم سکس میکنم باورم نمیشه. وای مث فیلمای پورن تو کسم تن تن داره تلمبه زده میشه. راستی راستی تو سن ۱۶ سالگی دارم کس میدم. بلند شد نشست منم تو بغلش پاهامو گره زدم دور بدنش دستامم دورش. لبامونو گذاشتیم رو لبای هم و کیرش تکون میخورد تو کسم. گفت جوووووووون چقدر تنگی توووووو. چقد صافه بدنت. تن تن شونه هامو و بازوهامو و سینه هامو لیس میزد. چنگ میزدم به پشتش. با خودم گفتم قرار بود من ازدواج کنم و شب زفاف با یه بچه پولدار باشخصیت سکس کنم ولی حالا یه زشت دهاتی داره منو مفتی میکنه. این فکر که کار ممنوعه و خلاف عرفی دارم می کنم حشریم میکرد. منو پهن کرد رو تخت لای پاهامو باز کرد. گفت دیدی میگفتی عمرا بهم نمیدی؟ چی شد پس ؟ هاااا؟ اینو که گفت مچ پاهامو گرفت و با تمام وجود شروع کرد به تلمبه زدن تو کسم. کسم داشت جر می خورد. حس فوق العاده ای داشتم. بازم تکرار کرد دیدی بهم نمیدادی؟ چی شد پس؟ یهو داد زدم غلط کردم کسمو هرچقد دوس داری بگا. بدنم مال توعه. حشری تر شد خم شد و و محکم تر کیرشو کوبید تو کسم. کیرشو کامل آورد بیرون دوباره گذاشت تو.دوباره کامل آورد بیرون کوبید تو. برا منی که اولین سکسم بود و کسم خیلی تنگ بود اینکه میاورد بیرون و از اول میذاشت تو خیلی دردناک ولی دو برابر اون لذت بخش بود. دستامونو تو دستای هم گره زده بودیم و جفتمون حسابی لذت می بردیم از سکسمون. گفت وای باورم نمیشه یه همچین دختر دبیرستانی نازیو با یه همچین بدن سفیدی دارم می کنم. زبونمو در آوردم بیرون چشامو نوچ کردم براش خودمو لوس کردم تا بیشتر لذت ببره. گفتم نوش جونت بگا بدن سفید نازمو. همین موقع بود که به بابا مامانم فک کردم که عمرا فک نمیکردن که الان یه پسر غریبه زشت اونم از پایین شهر که صد سال نمیذاشتن حتی بیاد خواستگاریم پاهای دخترشونو گذاشته رو شونشو تو کس دختر ۱۶ سالشون تلمبه میزنه. هرجای دخترشون رو که دلش بخواد میبوسه و دست میکشه انگار صاحب بدنشه. از این فکر خوشم اومد. دوست داشتم برخلاف حرفاشون رفتار کنم. خیلی گیر میدادن بهم. با خودم گفتم آره اصن دوس دارم کار ممنوعه بکنم. اصن دوس دارم حالشونو بگیرم به هرکی میخوام بدم. بدن خودمه دوس دارم بدم. زبونشو درآورد بیرون و حسابی قیافش زشت تر شده بود. منم که هرچی کاری احمقانه تر بود بیشتر حشریم میکرد و یهو زبونشو گذاشتم تو دهنمو شروع کردم به مکیدنش. حسابی حشری شد و محکم تر و تندتر کرد منو.
یهو بهم گفت برگرد میخوام داگی بکنمت. گفتم چشمممم. برگشتم تو آینه خودمو دیدم که اون پشت سرم کونمو گرفت داره کیرشو سر کسم تنظیم می کنه. تو آینه بهش زبون درازی کردم. اونم خوشش اومد و کیرشو یهو تا ته کوبید تو کسم. خیلی توی سکس جیغ جیغو بودم و اونم اینو دوس داشت و حشریش می کرد. همینطور که داشت میکرد دستامو از پشت گرفت و سرمو خوابوند رو تخت. تن تن داگی میکرد منو و صدای تلمبه هاش پیچیده بود تو اتاق. داد زد: چه حالی میده گاییدنت کوچولوی جیغ جیغو. عجب کونی داره اوففف هم نرمه هم سفید. از این که بدنمو دوس داشت حشری می شدم. دستمامو از پشت گرفته بود و منم سرمو رو تخت کج کرده بودم . یهو یه حرکت عجیب کرد. پای راستشو برداشت گذاشت رو سرم و فشار داد به تخت. پاهای کشیده و رگ دارش سکسی بود ولی اصن انتظار نداشتم بدون اینکه نظر منو بخواد اینجوری تحقیر آمیز پاشو بذاره رو سرم. کف پاش نصف صورتمو پوشونده بود. از شجاعتش خوشم اومد و از اینکه داشتم تحقیر میشدم لذت میبردم. من بچه لوس یه خانواده پولدار بودمو همیشه ازم تعریف میشد واسه همین تحقیر شدن برام متضاد تمام حسای تا الانم بود و خاص و سکسی بود. گفت دیدی تو خیابون پا نمیدادی ؟ حالا سرت زیر پاهامه کیرم تو کست داری ضجه میزنی زیرم. تو خونه خودت اتاق خودت دارم میگامت. اعتماد به نفسش بالا رفته بود و حسابی از دیدن بدنای لختمون و صحنه کردن من تو اینه لذت میبرد. دید من چیزی نمی گم به اینکه پاهاشو گذاشته رو سرم. پاشو بردات کوبید رو صورتم. فهمیدم انقدر دخترا بهش پا ندادن که داره دق و دلیشو سر من درمیاره. صورتم درد گرفت ولی خوشم اومد از وحشی بودنش. بازدید چیزی نگفتم اینبار پاشو برداشت محکم تر کوبید. تن تن همزمان با تلمبه هاش پاشو میکوبید تو صورتم. من دیدم اگه همینطور بکوبه صورتم هم کبود میشه هم ممکنه اصن بشکنه استخونام یهو با دهنم کف پاشو گرفتم به دهنم. خوشش اومدم پنجه پاشو گذاشت رو دهنم و منم یکم پنجه پاشو و شصت پاشو لیسیدم. این کار غیر منتظرم هم خودمو هم اونو حشری تر کرد. پاشو برداشت. اومد پشتم به بغل دراز کشید یه پامو بلند کرد و کیرشو گذاشت تو کسم. همینطور که منو میکرد با یه دستش سینمو میمالید و تو صورتم نگاه میکرد که حالت چهرمو موقع گاییده شدنم ببینه و لذت ببره. کیرشو وسطا محکم تر میکوبید تا آه و اوهم بیشتر شه و حال کنه. وسطا آروم میکرد بعد ناغافل یهو میکوبید تو تا آخ بلند منو بشنوه و حالت دهن و چشامو ببینه و لذت ببره. تو آینه نگاه میکردم که پشتم دراز کشیده و با لذت کیرشو حرکت میده تو کسم. از تنگی کسم و کلفتی کیرش با هر تلمبش لبای کسم میرفت و میومد بیرون و تنگی کسمو حس می کردم. برگشتم به صورتش نگاه کردم و با خودم گفتم ما حتی اسم های همو نمیدونیمو اینجور دارم میدم. بالاخره وقت ارضاش رسید و کیرشو لحظات آخر محکم تر کوبید و آورد بیرون و آبشو ریخت رو شکمم و یکمشم ریخت رو تختم. دست زدم رو شکمم دستم خیس شد از آب کمرش. با نیشخند گفت لیس بزن ببین چطوره. انگشتامو دونه دونه مکیدم تا آب کیرش از انگشتام تمیز شه. دراز کشید گفت عجب سکسی بود خیلی حال داد. جفتمون کنار هم دراز کشیدیم و نفس نفس میزدیم. بلند شد گفت خب دیگه دارم میرم دیرمه. دیگه شمارتو بده باز بیام بکنمت. تو دلم گفتم چقد گاوه چقد دهاتیه. عوضی منو کرد حتی دستمال نمیده آبشو پاک کنم. کرده زود میخواد بره. شمارمو با شک و تردید دادم بهش. اسممونو به هم گفتیم و گفتم اکی برو. اسمش عباس بود. گفتم با این اسم تحفش. با مسخره تو دلم گفتم به عابباس کس دادیا السانا.
وقتی رفت با دستمال خودمو تمیز کردم. یکم حس ناراحتی و پشیمونی داشتم ولی ده دقیقه که گذشت شوک ارضا شدنم از بین رفت و اون حس بد پرید. لای پامو وا کردم تو آینه دیدم سوراخش چقدر گشاد شده. با مسخره به خودم گفتم هنوزم امید داری پردت سالم باشه؟ واقعا سکس لذت بخشی بود و خیلی راضی بودم از اینکه داده بودم. به خودم گفتم شیطون بلا بالاخره دادیا. از این به بعدم آزادم به هرکی میخوام بدم.
بلند شدم رفتم حموم. بعدشم خونه رو مرتب کردم و خیارو انداختم آشغال و هر اثری مونده بود از دادنم پاکسازی کردم. تو خونه که را میرفتم دیگه حس متفاوتی داشتم. کسم میسوخت و درد میکرد و باز شدن کسمو حس می کردم. همش با خودم فک می کردم. رفتم جلو آینه گفتم شیطون اول 16 سالگیت زن شدیا ولی به جز عباس هیشکی نمیدونه. اصن به بدن ظریف و صورت بیبی فیست نمیاد که زن شده باشی. یه چشمک زدم و گفتم ولی خودمونیم عجب حالی داد السانا.

نوشته: السانا ایکس


👍 26
👎 21
58001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

942369
2023-08-15 01:46:31 +0330 +0330

تا اونجایی تونستم تحمل کنم ک گفتی دهاتی خیلی بی شخصیتی اینهمه تعریف و این همه پوز دادن چیه دادی پوزم میدی


942378
2023-08-15 02:37:33 +0330 +0330

ندیده و نشناخته اومدخونتون و انگولک بازی کردید . ازاول تاآخر لاف زدی و خالی بستی ،اما ازاینکه دلت میخاد بدی شکی ندارم به این مطلب.

4 ❤️

942389
2023-08-15 03:27:23 +0330 +0330

داداشای عزیز این داستانارو خوندین از فردا پا نشین برین خیابون هر دختری رد شد بهش تیکه بندازینا؟ اونام خواهرمونن معلوم نیست این جغی چی نوشته. شما با تیکه انداختن به خانما به بدنش نمیرسین فقط باعث ترس و وحشتش میشین و ازتون بدش میاد


942394
2023-08-15 03:59:08 +0330 +0330

چه حس خوبی 😍

1 ❤️

942398
2023-08-15 04:42:31 +0330 +0330

اینهمه دهاتی دهاتی کردی شرط میبندم خودت یه پسر جقی پشت کوهی‌ای


942400
2023-08-15 05:24:26 +0330 +0330

کص ننت کص ننت ینی هرچی بچه پایین شهریه داهاتی ان؟!!!
پس کص ننت و کیرم تو کص ننه ی پدرت با این تخم انداختنش
جنده خانوم


942401
2023-08-15 05:26:02 +0330 +0330

بازم تکرار میکنم کص ننت 😀

7 ❤️

942432
2023-08-15 10:21:34 +0330 +0330

السانا ايدي بده🥲

0 ❤️

942433
2023-08-15 10:32:43 +0330 +0330

من عاشق کردن دختر کم سنم

1 ❤️

942448
2023-08-15 14:01:59 +0330 +0330

این همون قضیه است که میگن از محله های دهاتی و از نواحی محروم و دور افتاده بعضی آدمای متشخص و با فرهنگی میان بیرون که صد سال فکر کنی نمی تونی حدس بزنی از اونجور جاهایی اومده بیرون ولی برعکس این قضیه هم هست از محله های بالای تهران هم جنده هایی مثل تو بیرون میان که صد سال فکر کنی نمی تونی بفهمی اینقدر جندست

4 ❤️

942460
2023-08-15 16:08:18 +0330 +0330

قشنگ معلومه از هیچی به ی چیزی رسیدی گاییدی از بس گفتی من فلانم من بهمانم بقران مام تو جوب از زیر‌بته کاهو به عمل نیومدیم. بچه نیاورانم هیچ وقت اینجوری توهین بیجا به کسی ک نمیشناستش نمیکنه

2 ❤️

942478
2023-08-15 19:17:02 +0330 +0330

خیلی چرت و پرت گفتی

2 ❤️

942482
2023-08-15 20:19:15 +0330 +0330

لطفاً ادامه بده

0 ❤️

942569
2023-08-16 07:11:47 +0330 +0330

عزیزم خودت قبول کن کسشر گفتی
هم پسری هم جقی هم بی ادب

1 ❤️

942597
2023-08-16 09:51:35 +0330 +0330

آقا علت گرونی روغن مایع مشخص شد بابا نکنین این کاررو مردم روغن گیرشون نمیاد که باهاش غذاشون رودرست کنن اونوقت شما باهاش خودارضایی میکنین؟ مگه میشه؟ مگه داریم؟ آخه یه پسر ازخلاف ترین محله تهران روبردی خونه؟ لایک دادم چون غلط املایی نداشتی خواستی بدی درخدمتیم السانا لنگات روبده بالا بده به شهوانی ها همین حالا 😁😁😁😁😁

0 ❤️

943276
2023-08-20 06:13:36 +0330 +0330
MQ4

کیرم تو ننت جنده حالم بهم خورد از این کسشعرات

1 ❤️

946639
2023-09-10 19:08:08 +0330 +0330

بیا خصوصی بزرگ و کلفت دارم حسابی حال میکنی
اومدی بگو برات عکس بفرستم

0 ❤️

947431
2023-09-14 21:02:10 +0330 +0330

من از تو جلوتر بودم من تو 13سالگی پردمو دادم فرقمون با شما این بود من بکنم پولدار بود

0 ❤️

947434
2023-09-14 21:13:24 +0330 +0330

نگارش خوبی داشت ولی به قول معروف داستان تخیلی بود نه خاطره !
هزار و یک دلیل هم داره مثلا یک دلیلش اینه که عاباس آقا 😂 مثل آقایون پورن استار انگار قبل از رو کار رفتن کلی اسپری زده و … که ۲ ساعت تو پوزیشنهای مختلف داشته تلمبه میزده !
ولی همونطور که گفتم نگارش داستان خوب بود.
ممنون از نویسندش

0 ❤️