با پر کردن خالیم کرد!؟

1402/12/08

سلام دوستان امیدوارم هرجا که هستید حال دلتون خوب باشه،ممنونم بابت نظرات و پیشنهادات زیباتون توی داستان های قبلیم خیلی تاثیر گذار و سازنده بود برام.
سعی کردم همه تلاشمو جهت بهبود کیفیت داستان هام انجام بدم تا بتونم رضایت تونو جلب کنم.
درضمن من نویسنده داستان سکسی هستم خاطره نویس نیستم امیدوارم تفاوت این دوتا رو درک کنید و خدایی نکرده برداشت شخصی نکنید.

بعد از فوت مادرم چون کسیو نداشتم پدر خواندم منو بزرگ میکرد همیشه می‌گفت تو از مامانت خیلی خوشگل تری و ازم تعریف میکرد همش منو دستمالی میکرد و منم بدم نمیومد انگار خودمم دلم برای دستاش تنگ میشد و دوست داشتم منو بماله،
هفت هشت سالم بود میرفتم سر کمد مامانم و لباساشو می پوشید یه وقتایی شورت و سوتین یه وقتایی دامن و جوراب و کلی کیف میکردم یه بار سر کمد بودم که ددی مچمو گرفت و من خیلی ترسیدم اومد سمتم و بهم گفت چرا می‌ترسی مگه چیزی شده یکم دلداریم داد و گفت این اصلا بد نیست ولی باید لباس های اندازه خودتو بپوشی توی این لباس ها خیلی بدجور شدی اصلا بهت نمیاد، بهم گفت دوست داری امتحان کنی منم با خجالت سر تکون دادم و بهم گفت بیا یه کاری بکنیم من برات چند دست لباس دخترونه میخرم اون موقع میتونی لباسای خودتو بپوشی یه اسم دخترونه هم برات می‌زارم بعداً که بزرگ شدی کم‌کم دختر میشی منم قبول کردم و بعد برام کلی لباس دخترونه خرید و می‌گفت توی خونه بپوشم بهم تاکید کرد تو دیگه یه دختری و نباید توی خونه لباس پسرونه بپوشی اسم منو هم گذاشت سحر.

مالیدناش فرم جدیدی گرفته بود و بهم میگفت باید کونتو با روغن بمالمش تا وقتی بزرگ شدی کونت دخترونه بشه منم خوشم میومد و لذت می‌بردم
با هم فیلم سکسی نگاه میکردیم دستمالیم هم میکرد منم خوشم میومد همش موقع فیلم دیدن میگفت تو مثل اون خانمه ای و چقدر رنگ پوستتون شبیه همه و ازین حرفا بیشتر فیلم های اسلاو و فمبوی و لیتل برام پخش میکرد منم کم کم دست مالیش میکردم و کیرشو براش میمالیدم
ازش می‌پرسیدم ددی چرا کیرای این مردا تو فیلم انقدر بزرگه اونم بهم میگفت اینا مصنوعی هستن و یا با عمل اینطوری شدن حالت طبیعی کیر مرد بزرگ ترینش مال منه ،منم مثل فیلما براش می‌خوردم اونم کون سفید منو لیس میزد و میخورد انگشتم میکرد و باهام بازی میکرد
طولی نکشید که تجاوزهای پدر خواندم از مالیدن و لیسیدن به کردن من رسید هنوز ده سالم نشده بود که یه شب در میون مورد تجاوز اون مرد بودم و کم کم کار به جایی رسید که بهم دستور میداد و ازم میخواست توی خونه زنش باشم لباس دخترونه آرایش و دامن و جوراب و شورت ،کلا یه زن بودم براش.
هر مدلی که دلش میخواست بهم تجاوز میکرد خشن ترین مدلا دستو پامو می‌بست به تخت قلادم میکرد شلاق میزد کتک می‌زد و هر جوری که دلش میخواست خودشو روی من خالی میکرد.
خودمم علاقه پیدا کردم به دادن بهش و خوشم میومد شبا بهم تجاوز کنه .همیشه آب کیرشو میریخت توی کونم و ازم میخواست نشورم می‌گفت آب باید جذب کونت بشه هم باسنت دخترونه میشه هم شهوت به دادن زیادتر میشه و واقعا هم همینطوری بود انگار چند وقت که نمیشد منو بکنه مثل این معتادها میشدم که دارن خماری پس میدن کونم شروع میکرد به خاریدن و مجبور بودم یه چیزی بکنم توش تا پدرخونده بیاد،

توی مدرسه بیشتر از درس به این فکر میکردم که کی تعطیل میشم و میرسم خونه دلم برای دختر بودن تنگ میشد تو فکر لباس زنونه هام بودم همش توی فکر این بودم امشب برای ددی چی بپوشم چیکار کنم و اینا
تعطیلات تابستونی کلا یه خانوم کوچولو بودم حتی بیرونم که می‌رفتیم با لباس دخترونه منو میبره بیرون
حدودا پانزده ساله بودم که تصمیم گرفتم مدرسه نرم و خانوم خونه باشم کارای خونه رو راستو ریست میکردم آشپزی، شستن لباس ،نظافت منزل ،اخرسر هم لباسامو عوض میکردم موهامو می بستم آرایش میکردم قلاده و بات پلاگمو میزاشتم منتظر پدر خونده می‌نشستم تا بیاد و باهم شام بخوریم وسکس کنیم .
حدودا ۱۷سالم بود
ددی یه دوستی داشت که خیلی خونه ما میومد و واقعا نمیدونست من فمبوی هستم و فکر میکرد دخترم همش میگفت چه دختر خوشگلی داری اگه پسر داشتم حتما ازت خواستگاریش میکردم ،
همش از رنگ چشمام و رنگ پوستم تعریف میکرد و می‌گفت دختر باید پوستش مثل تو سفید باشه سحر جونم چند بارم به خودم گفته بود خوش به حال شوهرت و چه بچه های خوشگلی تو قراره به دنیا بیاری سحر جون اگه به خودت برن همه مو بور و سفید دیگه عالی میشه همش ازین تعریفات میکرد میدونستم چشمش منو گرفته و توی گلوش گیر کردم اما من دختری که اون میخواست بکنتش نبودم ولی چیزیم کم نداشتم فقط یه آلت کوچولو به جای کس داشتم.
یه شب عمو مهمون ما بود و داشتن باهم عرق می‌خوردن از منم خواستم باهاشون بخورم من زیاد الکل مصرف نمی کنم برای همین سریع کشیدم کنار ولی اونا انگار آخرین مشروب زندگیشونو دارن میخورن پدر خوندم و دوستش مشغول صحبت بودن که باز صحبت رفت روی من و تعریفاتی که دوستش ازم میکرد و ماشالا سحر جون دختر با کمالاتیه و اینا که یک دفعه پدر خوندم با مستی زیاد بلند گفت بابا توام نمودی مارو با این سحر سحر ،بسه دیگه میخوای بکنیش دیگه چرا تفره میری این اصلا دختر نیست و بعد انگار دوزاریش افتاده باشه چی گفته باشه قضیه رو جمع کرد عمو هم دیگه ادامه نداد، اون بنده خدام فکر میکرد که منظور پدرخوانده بکارت و اینا باشه
اون شب ددی به خاطر مستی زیاد از هوش رفته بود و من و دوستش بردیمش توی اتاق، از اتاق اون که داشتیم بیرون میومدیم عمو بهم گفت از حرفهای پدرخوندت ناراحت شو آدم توی مستی نمی‌فهمه چی میگه و ممکن چرت و پرت بگه منم گفتم مشکلی نیست عمو من ناراحت نشدم و راه افتادم حس کردم دست عمو داره میخوره به کونم و دارم مالیده میشم بله درست حدس زدم دستمالیش شروع شد کم کم رفت زیر دامنم هی دستشو از زیر دامنم میمالید به رون پام ازش خواهش کردم که تمومش کنه ولی انگار بدتر میشد هر چه بیشتر درخواست میکردم تمومش کنه وحشی تر میشد و داشت رسما انگشتم میکرد،
منو کشوند توی اتاق خودم و بهم گفت دختر جون چه مرگته بزار امشبو حال کنیم باباتم که گفت دختر نیستی و قبلاً کس دادی دفعه اولت که نیست میخوای بدی مشکلت با سکس چیه هم من حال میکنم هم خودت یه بار که هزار بار نمیشه
داشت دستاشو میبرد سمت التم که گفتم عمو صبر کن یه چیزی بهت بگم من دختر نیستم یعنی چطوری بگم من اصلا خانومم نیستم من نه دخترم نه خانومم نه زن!
یک لحظه زمان ایستاد و عمو توی چشمام نگاه کرد یکم نفس کشید و آروم دستشو از زیر دامنم برد سمت آلتم و یکم باهاش ور رفت انگار مستیش پریده باشه تو چشمام نگاه کرد و یه لبخند شهوت آلود شیطانی کرد و گفت جووون سحر کوچولو پس تو پسری جوجو و لبامو بوسید و بهم گفت کونی بودنت بیشتر عموم رو آتیش زد تا دختر بودنت کوچولو امشب عمو یه حال توپ به خودتو کونت میده و منم داشتم تحریک میشدم با حرفاش ولی دلم میخواس بیخیالم بشه دستاش رفت لای کونم و شروع کرد منو مالیدن و کندن لباسام پیراهنمو و درآورد یکم نوک سینمو لیس زد و شرتمو هم از زیر دامنم کشید پایین منم همش ناله میکردم و میگفتم عمو بس کن تورو خدا بس کن الان ددی بیدار میشه بد میشه ها گفتم عمو جون توروخدا ولم کن من یه راز دیگم دارم اون فقط ددی من نیست شوهرم هم هست منو می‌کنه من زنشم الان تو داری با یه زن شوهر دار ور میری داری زن دوستتو میکنی،
اون ولی اتیشش تند تر میشد بهم میگفت پس تو شدی زن رفیق من اره ؟
دوست داری زن منم باشی ؟چه ایرادی داره دوتا شوهر داشته باشی ؟یه شب ماله من یه شب ماله اون جمعه هام دوتایی میکنمت،
همش فکر میکردم نباید به کس دیگه ای بدم حس میکردم دارم خیانت میکنم ولی اون داشت با حرفاش آتیش شهوت منم روشن میکرد،سرشو برد لای پاهام شروع کرد خوردن آلت کوچولوم همشو با بیضه هام توی دهنش میکرد و لیس میزد با دستاشم با کونم ور میرفت منم ناله میکردم و موهاشو چنگ میزدم منو برگردوند و خمم کرد زبونش و میکشید روی سوراخ کونم و مک میزد وایییی داشتم دیونه میشدم زبونشو توی سوراخ کونم میچرخوند و لیسش میزد کمر باریکمو فشار میداد و کون سفید و تپلمو لیس میزد از همه جام داشت آب میچکید داشتم به اوج نزدیک میشدم که برای چند ثانیه ولم کرد و شروع کرد درآوردن لباساش منم دلو زدم به دریا و اومدم سمت شلوارش لبامو گاز می‌گرفتم و نفسام تند تر شده بود خیلی لوس تر شده بودم و داشتم شلوارشو در میاوردم رسیدم به شرتش اون لحظه حس کردم یه چیزی به جز کیر اون داخله شرتشو که درآوردم بزرگی و کلفتی کیرش مثل یه شلاق خور توی صورتم اصلا باورم نمیشد این سایز توی ایران باشه اصلا قفل شدم با دیدن کیرش یکم نگاهش کردم انگار یه عشق گمشده بود که دوباره پیداش کرده باشم ،پدر خونده دروغ گفته بود
صورتمو مالیدم بهش چه عطری داشت نفس عمیق کشیدم و چشمامو بستم بوسش میکردمو آروم آروم شروع کردم خوردن کیر مورد علاقم وای بهترین حس دنیا بود عمو سرمو ناز میکرد و گوشامو میمالید و با گوشواره هام بازی میکرد منم داشتم کیر خوش گل عمورو می‌خوردم نمیدونم چقدر این کار طول کشید همش از دهنم آب میچکید روی دامنم و آب شهوت خودم میچکید روی سرامیک عمو بلندم کرد و زبونشو کرد داخل دهنم و آب دهنمو خشک کرد منو برگردوند چهار دست و پا شدم روی تخت و عمو داشت کونمو خیس میکرد داشتم ناله میکردم و عمو بهم گفت یکم طاقت بیار کونی خوشگل من الان جایزتو میدم میدونم اوبت بدجوری زده بالا الان (با پرکردن خالیت میکنم) سر کیرشو داشتم حس میکردم داشتم دیونه میشدم دام میخواد تجریش کنم اون کیر خوشگل و جذاب و جیگرو هنوز تا نیمه های کیرش تو نرفته بود که احساس کردم یه چیزی از درون داره منو میخوره تمام وجودم داشت میخوارید هیچ وقت این حسو نداشتم با ددی وای هیچ وقت همچین لذتی نبرده بودم از کیر ددی هر رفت و برگشتی که کیرش تو کونم میکرد بیشتر از قبل توی کونم فرو میکرد آب شهوتمو بیشتر درمی‌آورد کیرش که کامل توی من جا گذاری شد چند لحظه ایستاد و بغلم کرد و در گوشم گفت الان چه احساسی داری؟
توی شکمت حسش میکنی کونی؟
منم لبامو غنچه کردم و با یه حالت لوس مانند جواب دادم اره عمو
بهم گفت کیف میکنی کیر عمو داخلته؟
جواب دادم اره عمو
حس کردم کونم داره از کیرش خالی میشه هنوز به سرش نرسیده بود که دوباره با تموم قدرت فرستاد داخل روده هام و نگه داشت ،هر بار پرم میکرد حس میکردم داره ازم آب خالی میشه ،دوباره در گوشم گفت کونی کیر من بیشتر بهت حال میده یا ددی ؟
منم جواب دادم عمو جون کیر شما
با کیرش تو کونم نبض میزد و من حسش میکردم ، منم داشتم با تنگ و گشاد کردن کونم نبض کیرشو کنترل میکردم دوباره احساس خالی شدن کردم این دفعه عجیب تر داشت بدنم میلرزید و تا پرم کرد انگار انگار به بدنم برق وصل کرده باشن شروع کردم به لرزیدن و خالی شدن روی تخت عمو در گوشم گفت جوووون سحر کوچولو میبینم که داری از دادن به کیر عمو لذت میبری و ارضا میشی تو خوشگل ترین کونی هستی که تا الان کردمش اوب تورو باید من مهار کنم نه ددیت، گلومو گرفت و لبامو خورد داشت با کیرش توی کونم بازی میکرد و منم داشتم ناله میکردم سرمو فشار داد روی تخت و عقب جلو کردناش شروع شد توی کون من هر ظربه ای که میزد احساس میکردم الانه که ابم بیاد عمو داشت وحشیانه منو میکرد و و من داشتم عشق میکردم از دادن به کیرش صدای ناله هام در اومده بود داشتم لبامو گاز می‌گرفتم و گردن و سینمو چنگ میزدم موهامو چنگ میزدم و ناله میکردم از شدت شهوت خنده های شیطانی میکردم و خندهام به گریه های شیطانی تبدیل شده بود اصلا خودم نبودم حس میکردم یه موجود دیگه شدم روحم تسخیر شده داشتم از دادن مرد بکنم نهایت لذت و می‌بردم میلرزیدم و شهوتی تر از قبل کون میدادم دو سه بار دیگه همون طوری ارضا شدم و ناله هام داشت به التماس و خواهش از روی شهوت تبدیل میشد حس کردم کیرش از داخلم کامل اومد بیرون دوسه تا اسپنک بهم زد و بغلم خوابید و گفت بشین روش کونی منم اومدم دست زدم به سوراخم دیدم هم خیلی داغ شده هم باز باز عمو گشادم کرده بود کیرشو تنظیم کردم و نشستم روش وایییی آنقدر کیرش بزرگ بود حتی اگه میخواستم بلندم بشم از کونم در نمیومد شروع کردم بالا و پایین شدن عمو هم داشت با لپ کونم ور میرفت و اسپنکم میکرد دوباره بدنم شروع کرد به لرزیدن عمو منو محکم بغل کرد خودش توی کونم ظربه میزد آنقدر سریع که حس میکردم کونم داره آتیش میگیره ناخواسته اشکم در اومد دیدم دارم میلزمو خالی شدن روی شکمش، شکم عمورو هم مثل تخت خیس خیس کردم ، عمو هم با دیدن این صحنه یه آه بلندی کشید و خودشو توم خالی کرد همون طوری چند دقیقه ای روی هم افتاده بودیم عمو داشت منو ماساژ میداد و کیرش هنوز توی کونم بود قلبامون روی هم بود داشتیم صدای قلب همدیگرو کنترل میکردیم فضا که آروم شد عمو سرمو بلند کرد و لبامو بوسید کیرشو از توی کونم کشید بیرون و اونشب تموم شد ولی من حالا عاشق کیر عمو شده بودم
با پرکردن خالیم کرد

نویسنده (آخرین عرب)(عمارت شیطان)(چشم‌هایش دیوانه ام کرد)

نوشته: شروین


👍 33
👎 11
34101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

972877
2024-02-28 00:09:56 +0330 +0330

به به خيلي خوب توصيف كردي
منم چشمامو بستمو كير كلفت رو داخل سوراخم احساس كردمو ارضا شدم

0 ❤️

972904
2024-02-28 02:29:49 +0330 +0330

انتخاب اسم داستان خیلی هوشمندانه بود

0 ❤️

972931
2024-02-28 09:05:24 +0330 +0330

ترویج پدوفیلی و سکس با خردسالان. همون اولش که گفت ۱۰ سالت بوده و میکردت دیگه ادامشو نخوندم. بخدا محبور نیسید هر اراجیفی رو به عنوان داستان توی سایت بنویسید. دیسلایک

4 ❤️

972934
2024-02-28 09:34:13 +0330 +0330

کثیف تر و پست تر از پدوفیل هم مگه داریم؟؟
نکنید نکنید نکنید!!! هست و نیست یه بچه معصوم رو ازش نگیرید و بجاش یه عمر تنهایی و انزوا بهش ندید

4 ❤️

972948
2024-02-28 12:40:07 +0330 +0330

اسم خودتو نذار داستان نویس ابنه ای. کسی ک تخیلش پدوفیلی باشه ی روانپریش منحرف حرومزادس

3 ❤️

972951
2024-02-28 14:40:28 +0330 +0330

عالی بود افرین

0 ❤️

973029
2024-02-29 03:10:18 +0330 +0330

بهتر بود برای جلوگیری از رواج پدوفیل، بخش سکس ددر سنین حداقل زیر 12یا 13سالو (حداقل) مطرح نمیکردی

1 ❤️

973038
2024-02-29 03:46:32 +0330 +0330

پدوفیل یکی از کثیف ترین کار های ممکنه
ولی جدا از خود داستان قلم داستانتو دوست داشتم

1 ❤️

973062
2024-02-29 09:38:29 +0330 +0330

ادامه شو بنویس حال کردم

0 ❤️