خواهرزن سفیدم

1402/02/07

سلام من آرمان هستم ۴۰ سالمه ۱۷۵ قدمه و متاهلم همسرم ۳۵ سالشه و قد ۱۷۰ و اسمش مهسا هستش و خواهر خانم ۳۸ سالش هستش به اسم میترا با قد ۱۷۳ سفید با چشمای مشکی و موهای مشکی هیکل ورزشی با سینه های سایز ۸۰ و باسن نسبتا برجسته. به تازگی طلاق گرفت علتش هم این بود که بچه دار نمیشد و مادر همسرش بهش گیر داد اینقدر تا جدا شدن.

همسرم بهم گفت نظرت چیه امسال عید یه مسافرت ۳ تای بریم تا میترا یکم حالش جا بیاد. منم گفتم فکر بدی نیست ولی کجا بریم. همسرم گفت شمال خوبه بریم هتل بام رامسر فضای خوبی داره. منم گفتم میدونی که جاده ها شلوغ میشه خوشم نمیاد تازه اونجا هوا سرده. مهسا گفت ناز نکن دیگه بریم لطفا. گفتم باشه به شرط اینه صبح خیلی زود بریم که به ترافیک نخوریم. مهسا گفت مثلا کی گفتم ساعت ۲ نصف شب.
خلاصه با میترا صحبت کرد و قرار شد بریم مادر پدر خانمم گفتن ما هم میایم قرار شد کل خانواده بریم. اینکه یه کلبه د تخته و یه کلبه ۳ تخته گرفتیم. هفته آخر قرار بود بریم یهویی پدر خانومم اومد و گفت که من یکی از دوستام قرار شده از امریکا بیاد شما ها برید. مادر خانومم هم گیر داد که من نمیام . میترا هم دو دل شده بود ولی قبول کرد بیاد. من زنگ زدم آژانس و خواهش کردم یکی از اتاقا که ۳ تخته بود رو بکنن تک نفر گفت هتل همچین اتاقی نداره ولی سعی میکنه ۲ تخته بکنتش.خلاصه صبح روز ۲۸ اسفند ساعت ۲ نصف شب ۳ نفری حرکت کردیم.همسرم کنارم نشسته بود و میترا پشت سر من . من عادت دارم بطری آب خودم رو میزم کنار در ماشین نه وسط در حال رانندگی کرج رو رد کرده بودیم که هر دوشون گرفتن خوابیدن من داشتم آب می خوردم که اومدم بطری آب رو بزارم کنار در سر خورد رفت افتاد پشت صندلیم. با خودم گفتم دستم رو میبرم عقب و برش میدارم دستم برو بردم عقب و دستم خورد به پای میترا. دلم لرزید. سریع دستم رو برگردوندم. ولی گویا هردوی اونا خواب بودن و کسی نفهمید کمی بعد دلم گفت بازم دست بزن به پاهای نرمش. من دوباره دستم رو بردم عقب پاش رو شروع کردم به نوازش هیچ حرکتی نکرد. آرو دستم رو از زیر شلوار نخی که پوشیده بود که راحت باشه بردم زیر و دستم خورد به پوست نرمش پا شرو داشتم ناز میکردم که یهویی پاش رو از تو دستم کشید منم هول کردم و سریع دستم رو آوردم جلو. چند دقیقه صبر کردم ولی حرفی نزد و من فکر کردم خواب بوده و حرکت طبیعی تو خوابش بوده. ولی دلم خیلی براش لرزیده بود و می خواستم حس کنم تو کسش چه حسی داره. داشتم بهش فکر میکردم دائم و خیلی سفت شده بود کیرم. ساعت حدود ۴ صبح بود با خودم گفتم بزنم کنار یه گوشه ای که کسی نیست خودم رو آروم کنم شاید حالم بهتر شد.
یه جا زدم کنار هردوشون هنوز خواب بودن و تو جاده به ندرت کسی رد میشد.
رفتم کنار جاده کیرم رو درآوردم و شروع کردم به آروم کردن خودم. کارم تموم شد برگشتم تو ماشین دیدم مهسا توابه ولی میترا بیدار شده بود و داشت به من نگاه میکرد. گفتم چی شده گفت چرا وایسادی گفتم می هواستم دستشویی کنم. گفت تو دستشویی کنار جاد امکان نداره داری راست میگی. گفتم بله راست میگم. راه افتادیم سکوت همه جا رو گرفت تقریبا ساعت حدود ساعت ۷ صبح بود که رسیدم هتل مهسا هم بیدار شده بود.
رفتیم که اتاق رو هماهنگ کنیم تا ساعت ۲ تحویلمون بدن و صبحانه بخوریم بریم یکم بگردیم برگردیم هتل. رسپن هتل گفت شما چون اتاق عوض کردین متاسفانه نتونستیم کلبه ها رو کنار هم بدیم من کلی عصبانی شدم گفتم باید این مشکل حل بشه و آخر گفتن پس یه کروز فقط بعد کبله ها فردا کنار هم میشن آخر قبول کردیم . رفتیم صبحانه و بعد وسایل گذاشیم رفتیم بیرون کاخ شاه تو رامسر رو دیدیم یک کم هم کنار دریا رفتیم وقتی برگشیم هتل اتاق ها رو گرفتیم قرار شد بریم استراحت
تلفن مهسا زنگ خورد میترا بود گفت خواهر جون برای اینکه ازتون تشکر کنم براتو ۲ تا یک ساعت وقت ماساژ گرفتم اولم نوبت توه مهسا کل خوشحال شد گفت پس من میرم گفتم باشه.
چند دقیقه ای از رفتن مهسا نرفته بود که میترا زنگ زد بهم گفت چند دقیقه میایی یه مشکلی دارم.
من حرکت کردم سمت اتاقش که آخر جنگل بود.رسیدم در زدم در رو باز کرد. لباس خواب نخی پوشیده بود شلوار و پیرهن. گفتم مشکل چیه گفت بیا داخل بهت میگم.
رفتم تو نشستم. گفت ببین وقت ماساژ تو رو کنسل کردم.
گفت او برای این گفتی تا اینجا بیام.
گفت آره گفتم بیایی اگر خواستی خودم یکم شونه هات رو بمالم که خستگی تو هم دره بعد اومد پشتم و شروع کرد به مالیدن شونه هام. خیلی خوب بود. دلا شد و در گوشم گفت آخ اینجور سخته تی شرتت رو در میاری. گفتم حتما.
تی شرتم رو در آوردم. گفت پس بخواب رو تخت من دراز کشیدم. نشست رو کمرم و شروع کرد به ماساژ دادن حس دستاس خنکش رو تن گرمم رو دوست داشتم. بعد با صدای آروم گفت از ماشین پیاده شدی جلغ زدی؟
گفتم نه چی میگی. گفت آخه بعد از اون همه بازی که با پای من کردی تو ماشین فکر کردم رفتی جلق بزنی.
صدام در نیومد. کل مدت رو بیدار بوده انگار.
آرو دراز کشید رو پشتم و در گوشم گفت من ۳ ماه کسی رو لمس نکردم و تو میایی پای منو میگیری نمیگی کسم خیس میشه دلم می خواد مرد باش پاشو کارت رو تموم کن ۴۰ دقیقه از ماساژ مهسا بیشتر نمونده ها.و گوشم رو یه میک زد. من چرخیدم از پیشتم افتاد. خیلی حشری شده بودم مثل وحشی ها تند شلوار و شرتم رو در آوردم . تا در آوردم گفت وای چه بزرگه . و اومد نزدیک کیرم رو گفت تو دستاش و کرد تو دهنش. وای دهنش حسابی منو خورد . من لباسها شو در آوردم کسش خیلی خیس کرده بود و سینه هاش نکش صفت شده بود.
خوابوندمش به رو کمرش فتم لای پاهاش که برا من گرفته بود تو هوا و کیرم رو شروع کردم به کردن تو کس تنگش. ناله میکرد اوایلش که یواش تا کیرم کامل جا شد. در گوشم ناله کرد کیرت کلفته. من آروم آروم کردمش چون می خواستم ارضا شه. می خواستم نتونه دیگه به کیرم فکر نکنه. ارضا شد به ۱۰ دقیقه شروع کرد به لرزیدن. من رو پس زد از تو کسش و پیچید به خودش. من نامردی نکردم شروع کردم به خوردن کس حساسش. جیغاش آسمون رو پر کرده بود.
پاشد در بره محکم گرفتمش و اینقدر خوردن که حدود ۵ دقیقه بعد دوباره ارضا شد.
به خودش می پیچید و میگفت بسه بسه.
سریع چرخوندمش رو شکمشو کشیدمش لب تخت پاهاش رو از تخت انداختم پایین و با شکم رو نخت بود سعی میکرد اجازه نده ولی کیره رو از پشت کردم تو کسش دوباره . جیغ میکشید. پاهام رو گذاشتم لبه تخت و خودم رو کشیدم بالا خودم کلفتتر شدن کیرم رو حس کردم چه برسه به اون بیچاره جیغ میزد کلفتر شده . وای مهسا جر خوردم کمک .
گفتم حالا تا ببینیم شاید مهسا قبول کرد شبا تو بیایی کمکش آخه اونم داد میزنه کمک. شروع کردم ضربه های محکم زدن به کسش داشت از حال می رفت همه جا رو چنگ میزد.
محکم خودم کوبیدم به کسش و خودم تا جای که می تونستم فشار دادم به تو کسش و آبم رو با صدای ناله ای بلندن و همزمان با ناله های اون ریختم تو عمق کس خوبش.

نوشته: مهاجر


👍 35
👎 23
137301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

925260
2023-04-27 01:43:02 +0330 +0330

سکس با خواهر زن یه نعمته
امیدوارم نصیب همه بشه


925261
2023-04-27 01:46:19 +0330 +0330

خودت یه دور بخون اگه فهمیدی چی گفتی منم میام سردر شهوانی می‌ایستم هر کی رد شد میگم این داستانش واقعیه


925276
2023-04-27 02:32:13 +0330 +0330

ختم به خیر شد اجماعا صلوات

4 ❤️

925284
2023-04-27 03:10:49 +0330 +0330

مزخرفی بیش نبود تماما زاییده یه ذهن معیوب

2 ❤️

925291
2023-04-27 04:40:39 +0330 +0330

جدا از تمام غلط‌های زیادی و اضافی‌ت، اصل داستان اینه که باجناقت، بعد از طلاق خواهرزنت، نمی‌تونه کسی رو پیدا کنه و به خودت رجوع می‌کنه. می‌کشوندت توی یه ساختمون خرابه و جوری گشادت می‌کنه که برای نجات و کمک، اون یکی باجناقت رو صدا می‌کنی که ایشون هم میاد به کمک باجناقت و جرت میدن.
تمام درختای همون جنگل تخیّلی‌ت حواله‌ت بادا ابله بی‌سواد خالی‌بند متوهّم دروغگوی الدنگ!

7 ❤️

925295
2023-04-27 06:05:05 +0330 +0330

نمیدونم چرا تموم داستانا وقتی کیرو درمیارن میکن واهاهاهاهای چقد کلفتههههه!!!

3 ❤️

925303
2023-04-27 06:49:50 +0330 +0330

کوسکش ملجوق بی سواد

1 ❤️

925316
2023-04-27 08:49:03 +0330 +0330

قدش ۱۷۳ بود؟؟؟؟؟ 😂😂😂🤣🤣🤣

0 ❤️

925319
2023-04-27 09:47:32 +0330 +0330

این سوژه را تنهایی فکر کردی و نوشتی یا باجناقت که پشتت خوابیده بود تو گوشت زمزمه کرد؟

0 ❤️

925330
2023-04-27 11:40:59 +0330 +0330

خوندی خودت چی نوشتی؟🤣

0 ❤️

925343
2023-04-27 14:29:52 +0330 +0330

کیرم دهنت با این نوشتنت کسکشه جغی یه بار خودت بخون ببین این کسشرارو کسی میفهمه که بخاد باور کنه

0 ❤️

925348
2023-04-27 15:25:18 +0330 +0330

نکنه شما از اوتایی هستین که بی دست نمیگوزین، کنار جاده شاشیدن بعیده ازشما؟؟، پاش بیفته باسنگ کونتو پاک میکنی. ریدی…!!!

0 ❤️

925359
2023-04-27 18:14:27 +0330 +0330

ده دقیقه لرزید ؟؟؟لابد پدر زنت گذاشته بودش رو سایلنت😂😂

2 ❤️

925367
2023-04-27 19:19:46 +0330 +0330

خب میگفتی ما هم بیایم…ما هر روز تو مجتمع هستیم…از کلبه ۱۰۱ تا ۱۳۱ ته جنگل تو اون سرازیری تند

0 ❤️

925380
2023-04-27 23:20:16 +0330 +0330

ینی تا الان هییییچ فحشی ندادم برا بد نوشتن و چرت نوشتن
ولی تو یکی کییییییییرم تو کوس زنت ،کیر بچه های شهوانی تو کون خواهرت برا این کوسشرات

0 ❤️

925381
2023-04-27 23:44:14 +0330 +0330

تنها نقطه ی قوت داستانت این بود که به رِسِپشن هتل مثل اکثر ایرانیها
نگفتی رِزِوشن
البته غلط تایپی داشتی
نوشته بودی
رسپن

0 ❤️

925384
2023-04-28 00:23:56 +0330 +0330

حیف وقت که برای خوندن کسشعرای تو گذاشتم .مرتیکه جقی کیر تو کس زن نداشتت .

0 ❤️

925425
2023-04-28 03:47:56 +0330 +0330

معلومه ادم‌جلقی هستی

0 ❤️

925440
2023-04-28 05:36:14 +0330 +0330

کیر مهمون آمریکایی پدر زنت دهن آدم دروغگو

0 ❤️

925550
2023-04-29 01:56:57 +0330 +0330

خاک تو سرت کنند جقی بدبخت کیر اسپارتاکوس از پهنا تو کونت اصلا بی خیال خودم میکنمت شرا میکنم

0 ❤️

925571
2023-04-29 03:44:48 +0330 +0330

ريدي با اين نوشتنت
حداقل دستتو از تو شرتت در مياوردي بفهميم چي نوشتي

0 ❤️

925696
2023-04-30 01:28:46 +0330 +0330

مهاجر کوچولو کل این داستان رو وقتی کنار جاده داشتی جق میزدی تصور کردی دیگه نه جوجو

0 ❤️

925825
2023-04-30 20:49:50 +0330 +0330

کیر تو مغزت قرمساق
قبل انتشار یبار بخونش

0 ❤️

926770
2023-05-07 06:48:23 +0330 +0330

خدا قسمت کنه

0 ❤️

934836
2023-06-26 01:30:16 +0330 +0330

من کیشم دوست داشتنی بیا دایرکت

0 ❤️