شرت آبی

1402/10/26

عادت کرده بودم به اینکه از مسیر دور شهر به سمت فلکه برم و تا خونه رو پیاده برم ، آخه بهانه ای شده بود برای حرف زدن با زینب و راه رفتن رو کرده بودم یه راه برای لاغری و دور رسیدن به خونه آخه حوصله غر زدن مامان رو نداشتم که بگه : این زنه رو ول کن ، این دختره هرزه و… آخرش بد بختت می‌کنه ، اگر بخوای اینجوری پیش بری به خدا سر به بیابون میزارم که بگن فلانی دنبال زن و دختر … .
گوشم از حرفاش پر بود آخه زینب تنها یار و یاورم بود اون روزا توی در به دری تنهایی با کمک حسین و شهلا با هزار مصیبت پیداش کرده بودم ، وسط روزای بی کسی و شق دردی که توی سن ۲۰ سالگی داشت منو افسرده میکرد منم همه وجودمو گره زده بودم بهش و دلخوشی من توی اون روزا زینب بود .
توی راه به حسین زنگ زدم :
+الووووووو، چیه پرررو ؟
_زهر مار ، میگم از اون قرصی که قرمز رنگ بود داری؟
+ساسان نکنه باز با زینب میخوای بری باغ و …؟
_جان حسین با کلی پول و شارژ به سهند و مامان دارم دکشون میکنم برن روستا ، می‌خوام تلاقی این دو هفته رو در بیارم فقط می‌خوام تا عصر کیرم نخوابه و جرش بدم .
+بنازممممممممم ، باش بیا در مغازه از شهاب دوتا گرفتم بیا ببرش پرررررو
_دمت گرم یه ربع دیگه اونجام.
یه نخ سیگار گرفتم از دکه و همونجا آتیشش کردم ، هر چند بهم نمیچسپید چون هر لحظه ممکنه بود هادی بیاد و بخواد منو برسونه برا حرف زدن و نصیحت کردناش .
_مامان ؟ سلام کجایی ؟ این ماشین باید ۳۰ تومن هم تاخیر بگیره؟
+دارم کفشمو می‌پوشم
*آره راست میگه الان نیم ساعته من آمادم ساسان داداش منو اینجا نگه داشته میگه الان میام دو دقیقه دیگه میام ریدههههههه تو اعصابم .
+بسه جان من فقط تا میتونی امشب بیدار نگهشون دار که تا ظهر بخوابه ،نیاد یه وقت وسط ماجرا زهر مار من بشه همه چی ؟ کلی عشوه و ناز خانوم رو خریدم تا بیاد .
*حله فقط شارژ یادت نره ها قرارمون سر جاشه
_ساسان جیگرم خون شد من چند بار بگم نمیخوام برم خونه مادر بزرگت؟ حرف بابات رو میکشه وسط منم عصبی میشم .
+مامان به خدا مشتی(محمد) و حسین رو دعوت کردم نمیشه ، از خجالت مامانم درمیام قول میدم خونه عین دسته گل بهت برگردونم .
*هوففففففففف. عامو ماشین رفتا؟ بسه دیگه
_باش باش باش خدافظ ساسان مراقب باش
+به سلامت مامان فقط سلام برسون بگو سر کار بودم نیومدم
درو بستم و رفتم سراغ مو بر و ژیلت ، انگاری حموم شب عروسی بود آخه بدجور توی این دو هفته کون زهره ( همکارم توی فروشگاه) منو عصبی کرده بود . زینب که از خر شیطون پایین نمیومد. گوشی رو برداشتم و تماس تصویری گرفتم طبق معمول زاویه رو تنظیم کردم که روش آب نریزه .
_سلام عشقممممممممم. وایییییییییی نمیگی تا فردا دلم میره؟
+سلام زندگیم . چطوری چشم بادم شیرین من ؟ گفتم جلوت دوش بگیرم عطشت بیشتر بشه
بکن اون شرت رو ببینم کیرم چطوره ؟ چی میشد الان اونجا بودم آخه ؟
+الان نه دیگههههه. بزار برا فردا آخه هنوز موهاشو کوتاه نکردم
_جان ساسان اگر شرتتو در نیاوردی گریه میکنم
+بااااااااااش فقط یکم، چون می‌خوام قطع کنم کلی تمیز کاری دارم
_جون جون جون جون ، ببینممممممممممم . آی جانم نگاش کن چه کیرم سرحاله . این فردا قراره بره تو کص و کون من؟
+اره نفس تا خایه تو سوراخ خودته
_آی جان . ساسان کی صبح میشه ؟ به احمد ( راننده و رفیقم توی آژانس) زنگ زدی بگی ۷ دم در باشه؟
+اره زندگیم فقط حواست باشه به مادرت بگو که تا ساعت ۲ اینجایی
_آخه نمیگه تا ۲ تو بازار چکار داری؟ هر چند من میدونم فهمیده میام پیش عمرم بهش کس میدم
+زینب ؟ جان من هیچی نگو تا فردا از شق درد میمیرم
_باش ، من برم که فردا زود بلند بشم برا عشقم کس مخملیشو آماده کنم
+اوفففففف فردا جرت میدم کص مخملی
_فعلا دورت بگردم . شبت بخیر
+فعلا عشقولی. شبت خوش
حسابی خودمو تمیز کردم ، نمی‌دونستم چیکار کنم که زود خوابم ببره دوست داشتم همه چیز آماده باشه که فردا کم و کسری نباشه .
آهنگ شاید یه شب بارون هوروش بند مورد علاقه منو و زینب بود . اسپیکر رو زدم تو شارژ که فردا اومد آهنگشو به محض ورودش به خونه بشنوه.
اوه اوه اوه ساعت ۵ دقیقه به ۷ بود چرا گوشی زنگ‌ نخورده بود منم آماده نبودم ، حولکی یکم میوه و کمپوت ریختم تو ظرف و زنگ زدم به احمد
+سلام داش کجایی؟
_سلاممممم خیلی مخلصم ، سر کوچم منتظرم زینب بیاد . خخخخخخخ
+واسه چی میخندی ؟
_آخه ساسان من اول صبح حال ندارم بیدار بشم شما چطوری سکس میکنین؟ نترس یه ربع دیگه دم درم .
_به همون اول صبحش میچسبه دیگه . میگن برای پوست و بدن عالیه .
، فقط ببین تا میتونی زود بیا دلم براش تنگه . فدات
سریع گوشیو گذاشتم و زدمش رو اسپیکر که همه چی آماده باشه، قلبم مثل همیشه میزد . موقعی میخواستم ببینمش همه چی برام تازگی داشت انگار بار اولمون بود ، دوست داشتم تا چشم بهم بزنم بیاد اون یه ربع یه سال به من می‌گذشت تا برسه دم در .
_دورت بگردم در و باز کن
+باش عمرم اومدم
*سلاااااااااام ساسان گل . رفیق اینم خانومت فقط ظهر یه تک بزن بیام دنبالش . خوش بگذره خخخخخ
_زهر مار ببینم میتونی خانوم زارع(همسایه فضول) رو بیدار کنی ؟
+دمت گرم داداش حله
آخ که بوی تن و موهای پریشون زینب موقعی جلوم راه می‌رفت تا برسه نزدیکم منو مست میکرد . تا رسید بهم دست انداختم دور کمرش و بردمش داخل ، در حیاط که بسته شد لبام چفت لباش شد، مزه زبون و اون لبای قلوه ای زینب موقعی که دستش دور گردنم بود منو آتیش میزد
+اومممممم . آخ جان چیه این کصت تشنشه؟
_آخ یواش بزن رو نانازم ، کافری؟ امیر بریممممممم تووووووو
+باش نفسم داریم میریم دیگه مگه راه دوره ناز میکنی قربون ناز کردنت.
تا در باز شد صدای ملایم آهنگ رو شنید ، در حال که بسته شد و صدای قفل که در اومد فقط دکمه های مانتو تو ذهنم بود که چطور بازشون کنم
ناخنهای بلند زینب موقعی لب گرفتن و در آوردن پیرهنم منو حشری تر میرد ، تا دکمه ها باز شد به سومین دکمه نرسیده بود که نفسمو گذاشتم لای سینهای سفیدش . هومممممممم مثل همیشه نفس عمیقی می کشیدم تا جایی که دیگه نفسم بند میومد، آخ لمبه کونش توی دستم بود و از پیدا نکردن برجستگی شرتش داشتم عصبی میشدم تا اینکه زیر گوشم نفساش تند تند شد الان بود که از گرمای تنش داشت منو میسوزوند، آروم آروم رسیدیم به لبه تخت توی اتاق میدونست عادتمو تا دکمه شلوارشو باز کردم خودش کمک میکرد درش بیارم ، لبه شورت گیپور آبی رو که وسط کصش منو دیوونه میکرد آروم زدم کنار و از لباش شروع کردم به بوسیدن و گاز ریز زدن تا بیام پایین ، دستم روی کصش می‌چرخید و میمالیدمش که دیوونش کنم . به بالای کس مخملی که رسیدم بوی عطرش میخورد به مشامم ، فکر میکرد کصش باید بوی عطر بده تا من خوشم بیاد و دست بر نمی داشت از ادکلن زدن به روناش ، اومممممم یه گاز آبدار از داخل رونش گرفتم و بوس کردن دور کصش کاری کرده بود که صداش در اومده بود
_وااااااااااای ، بخورش دیگه دورت بگردم .
+مووووچ . چیه طاقت نداری عمرم ؟ دلت تنگ شده براش ؟
_ارهههه نمیدونی چقدر سخته تحمل شبی که صبح تو بغلت باشم
زبونمو دور کصش چرخوندم و آروم بردم وسط چاکش، گردن زینب شل شد رو به عقب و آویزون شد همراه با یه جااااااااااااااان گفتن غلیظ و دست بردن لای موهام ، زبونمو درست وسط چوچولش پهن میکردم و تا بالای کصش به نوک میرسوندم . کم کم بی طاقت شد
_ساسان بده بخورمش که تا نره تو کصم آروم نمیشم . می‌خوام جوری تا خایه توم جاش کنی که نفسم بند بیاد
+ای جانم بیا جیگرم همش مال تو
من دراز کشیدم و اومد روم ، یه لب کشدار و مالیدن اون ممه های ۷۵ زینب منو حسابی حال می آورد . رفت پایین و سمت کیرم و سرشو بی هوا یه زبون به نوکش زد ، تقه مشتی که با دهنش می‌گفت انگار داشت بستنی میخورد ، اول از بین خایه هام و ماچ کردنش شروع میکرد تا برسه به تنه کیری که با دستای نرم و ظریفش اونو نگه داشته بود ، سایز ۱۶ کیر نسبتا خوشفرم خیلی کص پفکی زینب رو بد عادت کرده بود ، زیر کلاه کیرمو با زبونش بازی میداد و یواش یواش سرشو میکرد تو دهنشو میک میزد و پایین می‌رفت ، توی چشماش که نگاه میکردم موقعی داشت کیرمو میخورد لذت بخش ترین صحنه بود برام که نوک سینه هاش و گردیش که حسابی منو خیره می کرد عالی بود
_اوق اوق اوق اههههههه، امممممم حالا آمادست بره ؟
+تو کص مخملیت زینبم
_ای جان پس تنظیمش کن دم سوراخ کس خانومی
+خودش راهشو بلده تو بیا بالا ممه هات بزار تو دهنم تا یکم قوس کمرت بره پایین خودش می‌ره تو کس تنگت نفسممممممممم
پاهاشو گذاشت دو طرف پهلوم و اومد بالا ، نوک خوشمزه اون ممه که تو دهنم بود دیگه هیچی مزه نداشت برام ، سر کیرمو آروم رسوندم دم سوراخش تا حسش کرد و فهمید آمادس یهو نشست روش ، ااااااایی عاشق این بود یه دفعه بره تو کصت تا همه حس کنه اون درد براش لذت بخش ترین بود ، رقصش و چرخوندن میرم تو کصش چشای زینب رو کامل سفید میکرد ، دوست داشتم توی این حالت که وایساده فقط تماس کنم ولذت ببرم
_آی ساسان کصم جر خورد ، آخ کیرت تو کصم که درمون کصم کیرته و بس
+دورت بگردم من . نوش جونت دلبر همش تو کصت فقط حواست باشه به خایه هام
همینجور که داشت لذت میبرد چیزی زمان نبرد که خوابید زیرمو با دوتا دستش پاهاشو باز کرد
_می‌خوام جوری تو کصت تلمبه بزنی و خایه هات به کصت بخوره که صداش تا خونه همسایه بره
من فقط سر کیرمو رسوندم دم کصش و لبامو رو لبش گذاشتم بی امون تو کصش فشارش دادم ، صداش موقعی کیرم تو کصش تکون میخورد اینقدر جلق و پلق میکرد که دلم قنج می‌رفت ،
+جان جان جان چیه؟ کصت داره میسوزه ؟داره جر می‌ره زیر کیرم ؟
_آی ساسان فقط بکن منو آروم تر ممه هامو فشار بده کندی همشو قربونت برم ، نترس اینا همش مال توئه
+پس میخواستی مال کی باشه؟ مامانت می‌دونه دخترش زیرم داره کس میده و کیر میخوره؟
_آی آی آی. اره اونم از کبودی گردنم فهمید که نزاشت دو هفته بیام پیشت
موقعی که سرعتمو بردم بالا محکم‌تر زدم فقط چشاش سفید شده بود و دیگه پاهاش رو ول کرد ، منو تو آغوش کشید و گردنمو میک زد و کمرم زیر چنگش بود داشت زخم میکرد منو
_ساساااااااااااااان وایسا دیگه نزن تا خایه بچپون و نگه دار
موقعی که اینو گفت میدونستم داره ارضا میشه و وایسادم ، با کی م حسش می‌کردم چون موقع ارضا شدنش ماهیچه های کصش انگار از تو منقبض میشد ، زیباترین صحنه بود وقتی ازم راضی بود و تماشا می‌کردم
داگی استایل شد با وجود اینکه انگار تازه میخواد کیرمو تو کصش فرو کنه
_موهامو بکش و محکم کس خانومیتو جر بده ، فقط می‌خوام بکنی که لمبه هام صداش حسابی بلند بشه
+جون پس قوس بده تو کمرت تا خایه بچپونم تو کصت
_جان دلم تو فقط بچپون توش قربون کیررررررررررت برم من
حرف زدناش توی سکس روحمو ارضا میکرد و می دونستم چقدر برام لذت بخشه ، سر کیرمو گذاشتم در کصش حلش دادم توش . آخخخخخخ چه لذتی داشت موقعی موهاش تو دستم بود و درکونش اسپنک میزدم
همانطور توی حالت تلمبه زدن بودم که گفت
_آخ که چه کسی میدم که اگر مامانت ببینه می‌دونه چرا پسرش دل نمیکنه از من
همین حرفش نزدیک کرد منو به ارضا و کشیدم بیرون و همه رو با سرعت پاشیدم توی قوس کمرش
+ها هاه هااااااااااه جانممممممممم قربونت برم زینب
_آخ جان ، مرد من چه داغه سوختم
همونجا افتادم کنارش و سرشو گذاشت توی بغلم و مثل همیشه شروع کرد به بو کشیدن
_هوممممممم آخیش ، ساسان ؟
+جانم چشم بادومی؟
_مامانت چون من مطلقم منو نمی‌خواد ؟
چشاش پر اشک بود و درست توی چشام نگاه کرد که مجبور بشم لباشو توی یه بوسه با اشک چشمش مزه کنم …
ادامه دارد …

نوشته: sasan


👍 10
👎 3
20301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

967061
2024-01-17 08:14:06 +0330 +0330

ساسان خان یه علامت میدم برو حالشو ببر
زیر لبه سمت راست کوس مادرت یه خال کوچولو وجود داره که رنگش قهوه ای روشنه
دقیقا عین همون خال روی پستون سمت قلب خواهرت و جود داره و از همه مهمتر اگر توی آینه نگاه کنی یه دونه بزرگترش بغل سوراخ کون خودت هم وجود داره

0 ❤️

967075
2024-01-17 10:49:14 +0330 +0330

ساسان کیه امیر کیه نکنه مث فیلهای ایرانی شخصیتهاش در قسمت بعدعوض میشه

1 ❤️

967125
2024-01-17 23:52:48 +0330 +0330

کسخل زیاد پیدا میشه تو دنیا یکیش هم تو بچه جلقی کس ندیده

0 ❤️

967255
2024-01-18 20:24:07 +0330 +0330

خیلی نگارشت ضعیف و پر از غلط املایی بود
حتی یجای داستان اینقد قروقاتی شد که هیچی از اون قسمتش نمیشد فهمید

*****شما نویسندگان عزیز رو به هرچی که میپرستید قسم میدم قبل از ارسال لااقل یکبار انشا تون رو بخونید
خوندن یک داستان با نگارش خوب و بدون غلط به خواننده حس خوب میده حتی اگه انشایی که مینویسد تخمی و تخیلی باشه و احمد بیاد زیرش کامنت فحش بده ولی فهمیده چی خونده و خودش توی ذهنش اشتباهات نگارشی شما رو نمیچرخونه تا بفهمه چی نوشتی و منظورت چی بوده

0 ❤️