زن کارگری زیبایی بود که هر ماه یکی دو بار میومد خونمونو کار میکرد. کون حسابی و قلمبه ای داشت اولاش خیلی نظرمو جلب نمیکرد اما بعد پنج شیش ماه دیدم کم کم داره لباسای جذب تر میپوشه یه روز که داشت میز عسلی حالو پاک می کرد رفت پایین که زیر میزم یه دستی بکشه با قنبلش عنان از کف دادم و شیلنگ رو چسبوندم پشتش اول گفت چیکار میکنین آقا اسی اما کار ازکار گذشته بود شیلنگم حسابی سفت شده بود وقتی لاش حسش کرد و درست و حسابی ماجرا دستگیرش شد نرم شد و گفت عجب چیزی داری. همین بیانات همین و شیلنگ و سوراخ کون خانم همان ، کشیدم بیرون تف زدم یه را زدم تو کصش یه نیم جیغی زد و منم که عاشق کون ، گذاشتم لا کسش تلمبه زدم خیس بود حسابی داشت شل میشد که شصتمو کردم با یه نمه تف تو سوراخ نیمباز کونش گفت وای گفتم بیکاز ای ، گفت اون سوراخ نه اسی گفتم نیا چسی خلاصه سرتونو درد نیارم طفلی هر چی انکار کرد من اسرار و تف و شصت تا ته تو کون مبارکش میچرخید یه نیم ساعتی کص خوش عطرشو چکوندم و بالاخره سر شینگو که با آب کس نازنین لزجش لیز شده بود با سوراخ کونش آشنا کردم نامردی نکردم کلشو جا زدم تا نصف به علاوه یکش چپوندم تو یه تف نهایی و تا تخمام کردم تو کون نازنینش . جاتون خالی تلمبه زدما ، طفلی بعد از اون هر بار میومد یه نیم روزی با هم حال میکردیم ، نوک ممه هاش دیگه تاب و توان خوردنمو نداشت اما روزگار مهلت نداد راهمون جدا شد یه عزیزی اومد نقش شوهر براش بازی کنه اونم رفت و داستان ما تموم شد البته یه دفعه زنگ زد بم اما وقتی از اینکه قبلا بهتر بود با منو الان رابطه تو زندگیش نداره گفت اولا کلی ملامتش کردم ثانیا گفتم شوهرت که کارشم اینجا نمیگم که یه وقت آشنا و غریبه نبینه سخت کار میکنه آخر شب یه حالی بهت میده دیگم کار نمیکنی سکس ما تموم به سلامت. خلاصه کنم حال میداد ولی به عذاب وجدانش نمی ارزید ، زودم چند تا دیگه فرشته پیدا کردم از فکرش درام . این بود یک خاطره از خاطرات
نوشته: خودم ، اسی
برا اولین باره ک کامنت میزارم ولی واقعا کصشعر محض بود
گوساله چرک این جنده ای ک تو میگی نمیاد تو لونه کفتار جلقی پلشتی مث تو جون بکنه واسه ی لقمه نون. میره کنار خیابون روزی ده تا مشتری راه میندازه. احتمالا کارگرتون ی کیرسیاه سبیل کلفت بوده قمبولتو ک دیده شلنگ چسبونده بهت. ننویس جاکش
حداقل یکم جزعیات بیشتر مینوشتی یکم داستان جذاب بشه اخه این چیه نوشتی اسی جان
کونکش تازه خواستی لاآب بدهی به داستان دزدیت نیم ساعت از جلو کردی بعد تازه رفتس روی کون اخه لاشخور جقی تو انگشت کون مرغ نکردی چه برسه به کس و کون
این ازوناست که میگه نکیر و منکرم کردم
ما که نفهمیدیم این خزعبلات طنز بود یا کستان یا خاطره
دیس ۳۵ م را نشاندیم بر سواریخ نویسنده
سواریخ به عربی میشه موشک ها
ولی منظور من جمیع سوراخ های نویسنده بود.
کونی از پورن هاب ترجمه کرده