از عشق تا سکس

1390/09/30

با سلام(از اسامی مستعار استفاده کردم)
بیشتر درد دل کردم تا اینکه داستان سکسی بنویسم ولی میدونم این مشکلات غیر سکسی که تو نوشته هام آوردم خیلی از جوونا دارن من آرمان ۲۶ سالمه و تحصیلاتم هم کاردانی و بچه شهرستان
بیشتر داستانایی که اینجا خوندم اینطوری بوده که همون ساعت یا روز اول رابطه سکسی شرو میشه در صورتی که اصلا اینطوری نیست مگر که خانم کلا جنده باشه و کارش دادن باشه.
در زمان دوم دبیرستان که سال ۸۰ بود من نسبتا درسام خوب بود و خیلیا میومدن پیشم و باهم کار میکردیم از جمله یکی از فامیلا که اسمش شیرین بود از من سه سال کوچکتر بود وقتی شیرین میومد خونمون که درس کار کنیم گاهی پیش میومد که دستش به دست من میخورد یا پاهاش در تماس با پاهای من بود و من برام جذاب بود ولی خوب هیچ موقع به موضوع تا حد روابط سکسی فک نمیکردم و باهیچ دختر دیگه ای هم هیچ رابطه ای نداشتم حتی تلفنی
تا اینکه گذشت من کنکور دادم و قبول نشدم(یکی از دلایل اصلی قبول نشدنم همین فکرای انحرافی و ارضا جنسی نامناسب یا همون جلق زدن)
بعد از اون من رفتم سربازی ولی بعد سربازی خوندم دانشگاه سراسری قبول شدم و دو سال دانشگاه بودم و ولی همون آدم قبلی موندم با همون افکار غلط که آدم باید اولین سکس رو با همسرش داشته باشه
تو دانشگاه با دخترای زیادی رابطه داشتم ولی فقط در حدی که گروهی بریم بیرون کافیشاپ و متراژ خیابونا!
بعد از دانشگاه برا گذروندن طرح کاری رفتم یه شهر بزرگ که باید یکسال اونجا میموندم اونجا هم با همه بزرگیش و متفاوت بودنش نتونست من و افکارمو تغییر بده تا اینکه آخرای طرحم یعنی حدودا یکسال پیش(آبان ۸۹)بود که یک پیام تقریبا عاشقانه برام اومد حتما حدس زدید که کی بوده بله شیرین خانم بود بعد از چند روز که پیام میداد و من میپرسیدم شما معرفی نمیکرد تا اینکه بعد از دو هفته پیام دادن تماسیدم و ج داد و معرفی کرد منم خیلی طبیعی بهش گفتم خوشحال شدم که شما هستی و شمارشو ذخیره کردم گفتم بیام شهرستان یه قرار میزاریم البته قبلش هم تو مجالس مختلف میدیدمش و سلام و علیکی داشتیم
از اون زمان که ۵ ماه از طرحم مونده بود هرماه که میرفتم شهرستان در حد ۲ ساعت باهم باماشین(پیکان گوجه ای جوانان!) میرفتیم بیرون و رابطه کاملا غیر سکسی که حتی بدنم بهش نمیخورد داشتیم تا زمانی که من با این سایت آشنا شدم و دیدگاهم نسبت به دختر و فامیل و خانواده و همه به لحاظ جنسی عوض شد که کاش آشنا نمیشدم!
بعد از طرحم رفتم شهرستان و اونجا شرو بکار کردم ولی قرارامون شده بود هفته یک بار تا اینکه تو مسیر برگشت بهش گفتم میشه دستتو بگیرم که دیدم رضایت داد وقتی با یه دستم دستش رو وبا اون یکی دستم فرمون رو گرفته بودم باور کنید از عرق و حرارت خیس شده بودم اون روز گذشت و هفته بعدش ازش یه لب گرفتم و خیلی برام لذت داشت بعد بهم گفت لب گرفتن که میگن همینه معلوم میشد که اونم با هیچ پسری رابطه نداشته همون روز تو مسیر برگشت بهم گفت که من از همون سال ۸۰ عاشقت شدم و همیشه بهت فکر میکردم و ولی هیچ موقع جرات نکردم بهت بگم فقط همیشه لحظه شماری میکردم که برا یه لحظه ببینمت حتی بهم گفت که اسم بچه هامونو هم انتخاب کرده و بعد کلی گریه کرد و گفت خیلی خوشحالم که بهت رسیدم و سرشو گذاشت روی رون راست من و همون جلو ماشین دراز کشید و منم اونقدر با سینه هاشو گردنش ور رفتم که صدای آه آهش دراومده بود و ارضا شد و میگفت خیلی احساس سبکی کردم و بعد بهش ارضا شدن رو توضیح دادم و اونم گفت میخام که تو هم ارضا بشی بعد من یه جاده خلوت رو انتخاب کردم اونم با ساک زدن و بالا پایین کردم کیرم منو ارضا کرد خلاصه تا چند ماهی کارمون همین شده بود و رومون بهم باز شده بود تا اینکه یه روز که خونه خالی شد منم با تجربه هایی که از دوستان شهوانی یاد گرفته بودم پیشنهاد دادم بیاد خونه که راحت باشیم
وقتی اومد خونه همون اول گفت من شلوارمو در نمیارم گفتم باشه اومد نشست رو مبل منم مونده بودم چی بهش بگم نوشیدنی اوردم خورد بعد کنارش نشستم دستمو انداختم دور کمرش و یه بوس از گونه هاش کردم روسریشو درآوردم و اونم سرشو چرخوند طرفم و همزمان که لبامون رفت تو هم کمرای همو گرفته بودیم و چشامون بسته بود پاهامون هم توی هم گره خورده بود و کیرم روناشو از روشلوار نوازش میکرد بهم گفت بریم رو زمین به پشت خوابید و شرو کردم به باز کردن دکمه های مانتوش اونم موهاشو باز کرد سفیدی زیر گردنش و صورتش تو موهای مشکی رنگش واقعا دیوونم کرده بود هم زمان از رو سوتین سینه هاشو میمالوندم و از بالا یعنی لاله گوش شرو کردم به لیسیدن اومدم زیرگرنش و لای سینه هاش سوتین رو که بازکردم رفتم سراغ ممه های خوشگلش و شرو به خوردم کردم خیلی عالی بود اونم آه آه میکرد و اسممو با جان جان گفتن صدا میزد اونقدر لیس زدم و سینه هاشو خوردم که ارضا شد رو هم افتادیم ولی اون کاملا بیحال بود منم چند دقیقه ای بهش فرصت دادم ولی همزمان کیر شق شدمو به کوسش و لای پاهاش میکشیدم که نخوابه چند دقیقه که گذشت دیدم خودش شرو به باز کردن دکمه های شلوارش کرد ولی تا رو زانو بیشتر پایین نکشید بعد من رفتم پشتش و کیرمو گذاشتم لای باسنش و بالا پایین میکردم گرمایی که بین دو بدن لخت ما داشت واقعا برام لذت بخش بود گاهی کیرمو از پشت به لای پاهاش میفرستادم که از اون طرف به کوسش میخورد و بهم میگفت خیلی لذت داره چند دقیقه گذشت بهش گفتم برام خیسش میکنی برگشتم نشستم رو مبل و برگشت چند دقیقه ای برام ساک زد بهش گفتم بخواب روش خوابیدم برگشتم کوسشو براش بخورم یه لیس که زدم دیدم حال نمیده ولی با لیس زدن من چنان آهی کشید که فهمیدم واقعا خوشش اومده ولی دیگه براش نخوردم بعد مشغول به لب گرفتن و خوردن سینه هاش کردم اونم بادستش کیرمو گرفته بود و سرشو میمالید به چوچول کوسش و آخ و اوخ میکرد حدود ۱ دقیقه به همین شکل بودیم دیدم داره آبم میاد سریع از روش بلند شدم بهش گفتم میخام برم پشتت اونم یه پهلو خوابید و منم همون پوزیشن قبلی رو تکرار کردم ولی از دوطرف هم دستامو برده بودم جلو سینه هاشو میمالیدم چنددقیقه هم این شکلی بودیم و گاهی یه ضربه به باسنش میزدم و از صدای ضربه مست تر میشدم یا موهاشو میکشیدم که گردنش بیاد بالا و زیر گردنش رو لیس میزدم بعد که سر کیرمو خواستم بفرستم تو کونش پرسید چکار میخای بکنی بهش گفتم کیرم از جلو که نمیشه بزار خیسش کنم از عقب بکنم گفت آخه میترسم درد داشته باشه گفتم میدونم ولی اینطوری بعد لذت بخش میشه همینکه سرش رفت تو گفت داره میسوزه درش بیار منم دیدم خیلی درد داره بیخیالش شدم رفتم روش پاهاشو تاجایی که تونستم ازهم باز کردم چون هنوز شلوارش تا زانوهاش پاش بود و چند تا لاپایی زدم و همه آبمو ریختم رو شکمش آبم دوبرابر وقتای دیگه بود اینجا بود که فرق ارضا شدن به طور صحیح رو فهمیدم بعد دستمال کاغذی بهش دادم خودم و خودش و پاک کرد ۱۰ دقیقه کنارم چشاشو بست و گفت که دوست دارم تا صبح کنارت باشم ولی خوب نمیشد دیگه آماده شد و بردمش سرکوچشون پیادش کردم از اون زمان ۴ دفه دیگه هم باهام اومده خونه باهم حال کردیم و مدلای مختلف از جمله لای سینه رو هم امتحان کردیم ولی هنوز طعم کوس و کون رو نچشیدم ولی تا همین حد هم از قبل خیلی برام لذت بخش تر بوده
دوستان بیشتر تاکیدم تو این داستان این بود که همون اول نمیشه رفت سر اصل مطلب که سکس هست مگه اینکه طرف جنده باشه
منتظر نظرات و راهنمایی هاتون هستم بهم بگین که این عذاب وجدانی که در هردوی ما ایجاد میشه طبیعیه و بگین که ما چطوری میتونیم این رابطه رو تموم کنیم چون هم من هم اون در شرف ازدواج هستیم
سپاس

نوشته: آرمان


👍 0
👎 0
32715 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

307365
2011-12-21 18:28:00 +0330 +0330
NA

rasman charand bood ah ah

0 ❤️

307366
2011-12-22 00:15:50 +0330 +0330
NA

ندید بدید!

0 ❤️

307367
2011-12-22 16:01:37 +0330 +0330
NA

از قدیم گفتند هیچ گربه ای برای رضای خدا موش نمیکیره .
توهم به فکرای دیگه بودی وگرنه دانشگاه قبول میشدی
برو باهاش ازدواج کن واز اون یه روسپی درست نکن . >:P >:P >:P

0 ❤️

307369
2011-12-22 17:31:43 +0330 +0330
NA

slm .bad nabod,ama ehsas mik0nam ye jaye dastan milange.yani ye joraei kos 6er bod.ye tori avale6 shoro kardi,goftam hala az sex motenaferi :/

0 ❤️

307370
2011-12-24 03:43:53 +0330 +0330
NA

اینجوری که تو گفتی اگه واقعیت داره برو باهاش ازدواج کن
در ضمن با این سست عنصری ات تعجب میکنم چه جوری این همه سال طاقت آوردی؟

0 ❤️

307371
2011-12-24 13:54:18 +0330 +0330
NA

اگه هر دوتاتون واقعا اینقدر پاستوریزه اید بدرد هم میخورید
برو باهاش ازدواج کن قضیه عزاب وجدانتونم حل میشه آقای پاستوریزه x-(

0 ❤️

307372
2011-12-24 13:57:47 +0330 +0330
NA

اگه هر دوتاتون واقعا اینقدر پاستوریزه اید بدرد هم میخورید
برو باهاش ازدواج کن قضیه عزاب وجدانتونم حل میشه آقای پاستوریزه L) :H

0 ❤️

307373
2011-12-25 02:48:27 +0330 +0330
NA

خوشین ملت ها! افتادین تو امکانات و سکس گیر میدین به هم دیگه.اگه مثه من جنوب و لب دریا کار میکردین میشستین مثه آدم داستانتونو میخوندین و میرفتین از بی زیدی میزین.
ولی نوش جونتون جمیعا.

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها