سلام دوستان
من الان 44 سالمه و خاطرات سکسی من به 40سال پیش بر می گرده . این داستان بیشتر به عنوان خاطره بر میگرده و در واقع داستان زندگی سکسی من هست.
محلی که من در آن زندگی می کردم دو تا خونه بودیم در هر خونه دو تا برادر با زن و بچه هاشون زندگی میکردیم یعنی چهر برادر در دو مجموعه ویلایی زندگی میکردند. دختر عمو و پسر عمو ها هم فراوان. یک صحنه یادم هست که پسر عمو یکی از دختر عمو ها را گرفته بود و شلوارشو پایین کشیده بود و از پشت میکردش . البته سنشون در حد 7 سال بود ولی عملا" دختر عمو از پشت گاییده شد همه بچه ها هم شاهد ماجرا بودیم.دومین خاطره سکسی در 7 سالگی با دایی هم سنم بد که با چوب کبریت توی کون هم دیگه می کردیم. یک با دایی بزرگتر که اسمش هوشنگ بود این کار ما رو دید و خلاصه داستان سکس من با کیر دایی هوشنگ شروع شد.و این موضوع به دایی منوچهر هم رسید. دایی هوشنگ بی پروا بود و هر جا یک جای خالی از آدم پیدا میشد شلوارم را در می آورد و از پشت بهم می مالید. یک بار بالای پشت بام گیرم آورد و برای اولین بار دخول بر کون مبارکم صورت گرفت. از این دخول یک کمی لذت بردم.یک کم که بزرگ شدیم ارتباط ما یک کمی تغییر کرد ما رفتیم یه شهر دیگر و معمولا" پنج شنیه و جمعه به خونه مادر بزرگ مادر می رفتیم و از قرار موقع خواب نوبت سکس ما میرسید. خونه ها انموقع بزرگ نبودند و معمولا" هر دو نفر روی یک تشک می خوابیدیم. من هم بطور متناوب میان دایی هوشنگ و دایی منوچهر برای خوابیدن در پیششون دعوت میشدم و عملیات سکس دایی ها با من تا صبح یکی دو بار صورت میگرفت. البته این رو هم بگم کیر دایی منوچهر گوشتالو بود و بهم خیلی مزه میداد.این شب دادن های من تا زمان دیپلم بله دایی هوشنگ ادامه داشت تا اینکه وارد دانشگاه شدم. البته یکی دو بار من با دایی هم سنم که اسمش رسول بود در شب موقع خواب سکس داشتم و من اونو میکردم.یکی دو بار هم دایی کوچیکم کیوان رو هم کردم.خوب از دانشگاه براتون بگم . شهری که در اون دانشگاه قبول شدم خاله ام در اونجا زندگی میکرد. دو تا پسر مقطع ابتدایی هم در اون موقع داشت. خلاصه با پسر خاله بزرگ (کیان) برنامه سکسی برقرار کردم و فقط لا پایی اجازه می داد بکنم. پسر خاله کوچیک رو هم پس از اینکه به مقطع راهنمایی رسید تونستم بکنمش ولی اون معامله میکرد هم میکرد و هم میداد.خلاصه سکس من همش با پس ها و خانوادگی بود تا اینکه درس تمام شد و جذب بازار کار شدم. پس از گذشت چندین سال و زمانی که دومین بچه ام داشت بدنیا می آمد یک رابطه سکسی با حسابدار کارخانه ای که در اونجا مدیر کارخانه بودم ایجاد کردم. اول با ساک زدن شروع شد انقدر زیبا و حرفه ای ساک میزد که تا حالا هیچ کس نتونسته اینجوری برام ساک بزنه. یه روزی یه فیلم سکسی که از مرده یه دختر رو از پشت میکرد بهش دادم. بعد از اون راضی شد از پشت بهم بده و جای شما خالی که در کون دادن حرفه ای حرفه ای بود.خوب از اون موقع تا حالا نتونستم یه دوست برای سکس پیدا بکنم. سکس با همسرم هم اون مزه سکس با یه دوست سکسی رو نمیده. البته یادم رفت بهتون بگم که کون دادن من هنوز ادامه داره ولی کونم رو با خیار و بادوجان و … خودم میگامش.
نوشته: b_zb
چقدر تو دایی داشتی همه هم از دم کونی!!! کلا خانوادگی کونی تشریف داشتید … فط مونده بود که بابا بزرگت کونت بزاره و تو کون بابات… البته نگران نباش وقتی زیر 4 سال بودی اون کونتو افتتاح کرده تو یادت نمیاد احمق جون :)))))))))))
یعنی خاک تو سر تو اون داییات کون گلابی از سنت خجالت بکش
ریدن تو اون خونواده ی کونیت پیرمرد
اصلا تو با این سنت تو این سایت چه گهی میخوری
در ضمن ما همه مدلشو شنیده بودیم تو کونشون کنن جز چوب کبریت
اگه از بندرعباسی و خواستی تو با من رابطه داشته باشی و من هم با زنت پیام خصوصی بده
وجدانن چطور روت میشه این چرت و پرتارو بنویسی مارو چی فرض کردی برو کونتو بده
سلام ودرودبه تمام بروبچه های باحال
وامابعدخدمت نویسنده این متن که خودش بهش میگه داستان عرض کنم که: حاج آقاشماالان وقتش نیست حتی بخواهی ازنزدیکیهای اینجورسایتهاهم ردبشی،شمابایدبری مسجد،یواش یواش بری بپرسی قیمت یه قبرخوب دونبش چنده؟یااینکه بری تو پارک باهم سن وسالهای خودت،که اگرکونت هم یه وقت به خارش افتادهمسنهای خودت برات بخاروننش،یا اصلابروخیرات کن برای دائی هات یافاتحه بخون براشون…خلاصه هرکاری میکنی بکن امادیگه ننویس!!!
دورود به خانواده ای کونی بازتون واقعا با چه رویی اینو نوشتی…!!!
از کبریت تا سیلندر گاز اسم مناسبتری بود. خیر از کونت ببینی.
کیرم تو کون خودتو اون داییات که با یه بچه کوچیک حال میکردن از طرف من برای اون مامان بزرگ جندت فاتحه بخون که همچین کونی هایی رو تربیت کرده…
تو الان 44 سالته و خاطرات سکسی تو به 40سال پیش بر می گرده.
اخه سگ تورو بگاد کیر تو اون عقایدد جلاق کس منگول کی خاطرات 4 سالگیش یادشه که تو یادت باشه ؟؟؟؟ اینقد هیشکی پیدا نشده بکندد مغزد فسیل شدن. جلاقونزاردیبان (این کلمه اخر از ته اعماق وجودم بود خودمم معنیش و نمیدونم)
تو از چهارسالگی می دادی؟ خیلی کثیفی حالم رو به هم زدی، سعی کن دیگه ننویسی، بزار این اراجیف توی اون مغز نداشته ات باقی بمونه
برای از دست رفتن فسیل 44ساله فاتح ال مه اخلاص… :D :))
بنام خدا … ما یه مشت کونی بودیم و که بچگی کون میدادیم تا بزرگ شدیم…خخخخه کیر بیل گیتس توی کونت.
الانم یه دیلدو بخر به همسرت خودش بلده چجوری نقش داییاتو بازی کنه.راستی یه سئوال:بچه هات شبیه کی هسن؟
اینم مدل دایی شن گاییشن هست که ایشون ید طولایی داشتن ودارن در این زمینه
کون کونکی بود ننویس . . . . . . . . .
سگ بشاشه تو روح خودت و داییهای کونی و کل فک و فامیل فاسد و کونیت. بچه کونی از جلو چشام خفه شو، دیگه ننویس.
number1B-)