اولین سکس فاطمه

1392/09/22

سلام من یه هفته ست که با این جا آشنا شدم.فک کردم جای خوبی واسه گفتن چیزایی که تا حالا به کسی نگفتم باشه. من اسمم فاطمه ست و توی یه خانواده خیلی مذهبی زندگی میکنم.و چیزی که میخوام بگم از اینجا شروع میشه که یه روز که تو خونمون هیئت بود و خونمون خيلي شلوغ شده بود و منم فردا امتحان داشتم رفتم خونه عمه م اينا آخه خونشون تقريبا جفت خونه ي ما بود .كتابامو گذاشتم تو حال و همون جا شروع کردم به درس خوندن اون موقع پیش دانشگاهی بودم یه ساعتی درس خوندم که یهو دیدم یکی کلید و چرخوند اومد تو منم روسری مو محکم بستم و دامن بلندی که از هیئت تنم مونده بودو مرتب كردم تا پاهام معلوم نباشه… در که وا شد دیدم پسر عمه م با قد بلند و هیکل ورزیده و چشمای عسلیش و یه لباس تقریبا خاکی اومد تو فهمیدم تازه از سر کار اومده.همینطوری نگاش میکردم که با لحن جدی و مغرورانه ش گفت بلد نیستی به بزرگترت سلام کنی منم سلام کردم و دوباره مشغول درس خوندن شدم اونم رو مبل ولو شده بود و چشماشو بسته بود یکمی نگاش کردم که یهو چشاشو وا کرد ؛پاشو یه چایی واسم بیار .منم بلندشدم چایی و بهش دادم و دوباره نشتم پای درس .تلوزییون و روشن کرد وگفت برو طبقه بالا درس بخون دارم تلویزیون میبیینم حواست پرت میشه. طبقه بالای خونشونم اتاق خودش بود منم ناچار وسایلمو جمع کردم رفتم بالا.

موقع درس همش بهش فکر میکردم نیم ساعتی گذشت در اتاق واشد .برگشتم چیزی که تا حالا ندیده بودم و دیدم پسرعمه م بدون لباس باسر شونه و بازوهای خوش تراشش که یه حوله هم دور کمرش بود تا دیدمش گفتم وای تو چرا اینجوری . اومد تو رفت طرف کمد لباساش گفت ببخشید که لباسام اینجاس!!! منم سرم و انداخته بودم پایین .پشت به من کرد و حوله حموم و از دورش برداشت منم زیر زیرکی نگاش میکردم .شورتش و پوشید حالا دیگه نیم رخ ایستاده بود.یه شرت سفید تنگ که برجستگی کیرش از پشتش کاملا معلوم بود منم که تا اون موقع حتی یه بارم این وضعیت و ندیده بودم کنجکاوانه به کیرش نگاه مبکردم که یه هو روشو بهم کرد منم که تو عالم خودم بود همچنان خیره مونده بودم که گفت به چی نگا میکنی ؟ و یه لبخندی زد از خجالت داغ کرده بودم و سرم و انداختم پایین سرم و با دستش گرفت بالا و لباشو به لبام نزدیک کرد نفساش بهم میخورد دیوونه میشدم تو چشمام خیره شد و بعد چشماشو بست و کل لبامو گذاشت تو دهنش منم اولش مقاومت کردم و گفتم نه برو خواهش میکنم ولی از خدام بود. کنارم دراز کشی روسری مو دراورد دستشو گذاشت لای موهام ولبامو میخورد بعد گردنم و گوشمو خورد نفساش بلند شد.منم که اولین باری بود که یه پسر بهم انقد نزدیک شده آب کسم همینطور میومد و صدای نالم همه اتاق و گرفته بود .پسر عمه هم که دیگه اومده بود روم کیرش از پشت شورتش همچین سیخ و محکم شده بود که فکر کردم کسمو پاره میکنه! من زیرش بودم و از شدت حشر داشتم جیغ میزدم اونم جلو دهنم و گرفت و گف هنوز که کاری نکردم … دیگه داشتم دیوونه میشدم چون هم خیلی خوب کارش و انجام میداد همینکه خیلی هم دوستش داشتم .از روم بلند شد و بلوزم و دراورد من یه سوتین مشکی پوشیده بودم که با بدن سفیدم تضاد قشنگی داشت .سوتینم و باز کرد گفت وااای جووووون چه سینه های کوچولو نازی داری معلومه که دست نخورده ست و بعدم کل سینه مو گذاشت تو دهنش ک نوک صورتیش که سیخ شده بودو گاز میگرفت.بعدکه تا دلش خواست سینه هامو خورد و با دستاش لمسشون کرد .دامنم و از تنم دراورد باسنم انقد بزرگ بود که به زور از تنم درمیومد.وقتی کونم و دید داشت دیوونه میشد میگفت حیف این کون خوشگل و خوش فرم که زیرلباش بمونه کونم و مالید .منم که کسم خیس خیس بود و خیسیش از شورتم زده بود بیرون دیدو گفت حسابی خودتو خیس کردی منم که نای حرفیدن نداشتم یهو دست گذاشت شورتمو دراره یه جیغ بلند کشیدم که نه خواهش میکنم اینکارو نکن …که گفت من دوستت دارم و تورو واسه همیشه میخوام .پس تاآخرش مال خودم میمونی منم با این حرفاش آروم شدم. شورتمو دراورد و کیرش و میذاشت لای کسمو و بالا پایین میکرد منم ارضا شده بودم اما اون نه همینطور بالا پایین کرد که یهو سر کیرش رفت تو کسم که لیز لیزی بود چنان جیغی زدم که گفتم الان کل هیئت ميان بالا.اونم جلو دهنم و مي گرفت که بیشتر از این آبرو ریزی نکنم گفت اگه میخوای واسه همیشه مال من شی آروم باش و محکم سر کیرشو فرو کرد تو کس و من یه آن برق از چشمام پرید .پرده م پاره شده بود و خیلی م درد داشت اشک تو چشام نشست از شدت درد.!! با دستمال خونی که اومد وپاک کرد و شروع به تلمبه زدن کرد .انقد زد تا آبش که داشت میومد کیرش و دراورد و آبش ریخت روی کسم … بعدشم افتاد روم و همدیگرو بغل کردیم. بعدشم زود لباس پوشیدن چون دیگه آخرای هیئت بود. الانم 2سال گذشته نا هنوز ازدواج نکردیم چون من باید درسمو تموم کنم البته یه جورایی نامزد به حساب میایم و همه میدونن که قراره ازدواج کنیم و اسممون رو همه"!!! امیدوارم همتون یه سکس با عشق و تجربه کنید.

نوشته:‌فاطمه


👍 0
👎 0
64988 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

407372
2013-12-13 07:42:46 +0330 +0330
NA
0 ❤️

407373
2013-12-13 08:34:17 +0330 +0330

قبلآيه دوست دخترداشتم اسمش ندابود،دوست پسرقبليش حسابي كرده بودش وولش كرده بود،بهش گفتم چرااجازه دادي اين كاروباهات بكنه گفت چون بهم قول ازدواج داده
دخترااااااچراشمااينجورين؟؟چراتايكي قول ازدواج ميده خودتونودراختيارش ميزارين چرا؟؟؟؟؟؟

1 ❤️

407374
2013-12-13 11:41:49 +0330 +0330
NA

reza cat
از سادگیمونه…فکر میکنیم شما ها هم مثل ما یه دل بزرگ دارین و دروغ نمیگین
منم از این سادگی ها زیاد کردم
خودمو در اختیار کسی گذاشتم که 5 ماه یک بند حرف از ازدواج و باهم بودن میزد
فقط شانس اوردم از اون نامردا نبود که بکنه و ول کنه
نداشت به جاهای باریک برسه و ولم کرد
خب ینی چی؟از همون اول قصدتونو بگید.به خدا اینطوری خیلی راحت کنار میایم باهاش
فقط دنبال یک کم محبتیم
خیلی سخته یه دختر باشی میون این جماعت گرگ صفت خیلی…

0 ❤️

407375
2013-12-13 12:16:53 +0330 +0330
NA

مرتيكه داد مي زد كه جاي يه دختر نوشتي .

0 ❤️

407376
2013-12-13 13:53:54 +0330 +0330
NA

:|
جقووووو
جقییی
ملجوووق

0 ❤️

407377
2013-12-13 15:46:53 +0330 +0330
NA

بانظرحوای اسیردرزمین شدیداموافقم.یادمه تونوجوونی با ی دختری دوست شدم وقتی برای اولین باراومدخونمون رک وراست بهش گفتم هدف مت ازدوستی باتوسکسه وهیچ اجباری هم نیست.یادمه تااین حرفوشنیدزدزیرگریه وبادلخوری ازپیشم رفت اماچندروزبعد خودش دوباره باهام تماس گرفت وقبول کرد.هرچندموقع جدایی خیلی دوسم داشت وناراحت بوداماخدایی تابه امروزهیچ عذاب وجدانی نسبت بهش ندارم چون مردومردونه حرفاموهمون اول بهش زدم

0 ❤️

407378
2013-12-13 20:54:16 +0330 +0330
NA

با حواى اسير در زمين موافق نيستم
همه دخترا اول دوستى از پسر ميپرسن هدفت از با من بودن چيه؟
اگه بهش بگى دوستت دارم ميگه هنوز به جايى نخورده پس دروغ ميگى؛_
اگه بهش بگى دوستى و تنها نموندن ميگه اينهمه دختر چرا من؟ برو لنگه خودتو پيدا كن و ازدواج كن
اگه بهش بگى سكس ميخوام ميگه من از اون دخترا كه فكر ميكنى نيستم برو تو خيابون بگرد از اونا زياد هست من اينكاره نيستم شرمنده
اگه بهش بگى ازدواج بعد از كلي مخ زنى شايد قبول كنه و خودشو بذاره در اختيار پسر
بله شما دخترا خودتون احساس دارين احساساتتون برا خودتون خيلي مهمه هركار دوست دارين ميكنين ولي براى ما پسرا يه چنين موجودات سرسخت و غير قابل نفوذى هستين كه مجبور ميشيم با دروغ و كلك به زندگيتون نفوذ كنيم تا به خواستمون برسيم.
بخدا تو همين سايت كه همه ميدونن برا چى ميان با دختر آشنا شدم كه گفت من با دوستام ميام فقط اين داستانا را ميخونيم و ميخنديم. بعد از 2روز آشنايى گفت من اهل دوستى نيستم اگه منو ميخواى مامانتو راضى كن بياد خاستگاريم.
واقعا من بايد به اين دخترا چى بگم؟
حواى اسير در زمين خداييش خودتو بذار جاى من ببينم چيكار ميكنى؟

0 ❤️

407379
2013-12-14 00:58:17 +0330 +0330
NA

in fekr konam vaghei bod ali bod mer30

0 ❤️

407380
2013-12-14 01:10:26 +0330 +0330

بی مقدمه،لخت اومد تو اتاق!!! چرا!!! ؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

407381
2013-12-14 05:11:11 +0330 +0330
NA

این دعای هییت بوده که شما به هم برسین بعد هییت خونه شما بود چطور تو میخواستی جیغ بزنی هییت از پایین بریزن بالا پسرک جقی ای کیر هییت تو کون تو فامیلت

0 ❤️