تقصیر من نبود (۱)

1402/02/17

با عجله از مکان مخصوص خودمون دور شدیم اصلا یادم رفته بود الان کلاس دارم با سریع ترین توان خودم خودمو به کلاس رسوندم ک پام گیر کرد و باعث شد دماغم از طرف در مورد عنایت قرار بگیره ولی بدتر از صدای در ،صدای بچه های کلاس بود ک داشتن به شدت ازم میخندیدن ولی خانم شفیعی با اخمی ترسناک داشت بهم نگا میکردم خودم متوجه شدم که نباید وارد کلاس شم ولی در کمال تعجب خانم شفیعی به سمتم اومد و بالای سرم وایساد و با لحن دستوری بهم گفت بشین سر جات و ناگهان صدای خنده ی بچه ها قطع شد همه رفتن تو شک آخه سابقه نداشت خانم شفیعی از کوچک ترین اشتباه بگذره؛وقتی از پایین به خانم شفیعی نگاه کردم از اون زاویه ترسناک تر بود،سریع وسایلمو جمع کردم و نشستم سر جام ک احمد سیخونکی به پهلوم زد ک اگه لبمو گاز نمیگرفتم اینبار فریادم باعث اخراجم از کلاس میشد اومدم برگردم یه فوش نثار روح پاک احمد کنم ک خانم شفیعی گفت آقای رحمانی آخرین بار بود ک بخشیده میشین منم هول شدم و من من کنان گفتم خاا خانم تقصیر من نب…
نمیخام چیزی بشنوم بار آخرت باشه
چ…چچشم
خانم شفیعی یکی از اون استاد های ترسناک بود ک همه وقتی برا بار اول میدیدنش مث سگ روش کلاس میزدن ولی بعد از یه کلاس هزار بار دعا میکردن کاش این واحد رو برنمیداشتم واقعا خیلی سخت گیر بود و روند نمره دهی تخمی داشت
خانم شفیعی استاد یکی از مهم ترین و سخت ترین درسامون بود و هیچکس اطلاعات چندانی ازش نداشت
فک میکنم حدودا ۳۴-۳۷ سال سن داشت ممه های ۸۰ و کونی خوش فرم و رنگ پوستی سبزه و ۱۷۰ قد و هیکل خوبی داشت و به شدت بد اخلاق و سرد مزاج
بعد از یه ساعت جهنمی با اون دماغ درد از کلاس خارج شدم ک دنبال ستاره بگردم ک سوزشی پشت گردنم حس کردم بازم اون احمد بی پدر بود با بی اهمیتی ازش گذشتم و بهش گفتم اقدر باباتو اذیت نکن نمیری بهشت از پشت می‌شنیدم در حال نثار کردن چند تا فوشه
ستاره رو پیدا کردم خواستم برم سمتش ک خانم شفیعی جلوم سبز شد
اقای رحمانی جلسه ی بعد بمون باهاتون کار دارم
چر…
حتی اجازه نداد حرفی بزنم و رفت
علیییی
هان ستاره چیشدع
این افریطه باهات چیکار داشت
خودمم نمیدونم
همه چیو برا ستاره تعریف کردم کل مسیر خوابگاه تا خونه رو داشت ازم میخندید
بالاخره پیادش کردم میخاسم ک برگردم ک گفت علی تشریف نمیاری داخل یا باید تو ماشین ازت پذیرایی کنم
نمیشد ک دست رد به سینه ی همچین دختری زد پس وارد خونشون شدم از در ک وارد نشدیم ستاره رو بغل کردم و لب تو لب شدیم وحشیانه داشتیم لباسای همو میکندیم ک یه دفعه یه صدا اومد ک ترسیدم و با کون خوردم زمین
ستاره نمیدونست از من بخنده یا شوکه بشه ک مامانش مارو دیده
مامااان مگه قرار نشد امروز خونه نباشی
ببخشید مزاحم اوقات خوش تو و دوست پسرت شدم اشتباه کردم اومدم تو خونم
مامان زودتر از خونه برو بیرون
باشه باشه رفتم
با خنده گفتم سلام
سلام و زهر مار از خونم بیرونم کردی سلام هم می‌کنی
ستاره اومد جواب بده ک صدای در اومد
میخاسم حرفی بزنم ک گرمی لبای‌ ستاره رو حس کردم
منم همراهیش کردم وحشیانه لب می‌گرفت همینطور داشتیم لب می‌گرفتیم
بلندش کردم ک بریم تو اتاقش ک گفت نه برو تو اتاق مامانم
برام مهم نبود پس نپرسیدم چرا وقتی رسیدیم جلو پام زانو زد زیپ شلوارمو با دندون کشید پایین شلوارمو در اورد بعد شرتمو هم با دندون از در اورد،خیلی تو کارای سکسیش ماهر بود کیر نیمه شقه منو دید و افتاد به جونش یادمه اولاش نمی‌تونست تا ته حلقش ببرتش ولی الان راحت میبردش بعد چند دقع ک خوب کیرمو خورد موهاش رو جمع کرد فهمیدم ک میخاد وحشیانه تو دهنش تلمبه بزنم اینو خیلی دوست داشت خب منم مثل همیشه نمیتونستم ک نه بگم شروع کردم به وحشیانه تلمبه زدن ک دیگه خستم شد بلندش کردم پرتش کردم رو تخت شورتش رو در آوردم و سوتینشو هم در آوردم شروع کردم کسشو خوردن و با انگشت باهاش بازی کردم زبونمو رو چوچولش می‌کشیدم از لذت خودشو از تخت بلند میکرد و میکوبید رو تخت اقدر کسشو خوردم و با چوچولش بازی کردم ک برای بار اول بدنش لرزید و ارضا شد هنوز به پایان ارگاسمش نرسیده بود ک کیرمو یه ضرب تو کس تنگش جا دادم اومد جیغ بزنه ک با لبام صداشو تو گلوش خفه کردم و شروع کردم وحشیانه تلمبه زدن ک دیگه بجز جیغ صدایی نمیومد
وااای جر خوردمممممم مامانیی علی یواش تر پارم کردیی وااای
میخاسم کل اتفاقای امروز رو سر کس ستاره خالی کنم
ممه هاشو به نوبت می‌خوردم یکم سرعتمو کم کردم شروع کردم به خوردن ممه هاش تا اینکه سمت چپی کبود کرد
جیغاش تبدیل به ناله شده بود
کیرمو کشیدم بیرون
داگی شو جنده خانم
داگی شد خواستم کیرمو بکنم داخل ک به فکرم رسید یکم اذیتش بدم کیرمو رو سوراخش می‌کشیدم ک نالش در اومده
علی بکنش داخل جرم بده علیییی زود باش
خواهش کن بکنمت جنده خانم
علی خواهش میکنم اون دسته بیل رو داخلم جا بده اههههه
کیرمو هنوز داشتم می‌کشیدم رو کسش ک کلافه شد برگشت با دستش کیرمو بکنه داخل که منم از فرصت استفاده کردم با تمام توانم داخلش جا کردم و شروع کردم تند تلمبه زدن ک جیغ خفه کشید خیلی طول نکشید ک دیدم داره کسش منقبض میشه ک محکم اسپنکش کردم جیغ بلندی کشید ک فک کردم گوشام کر شد و شروع به لرزیدن کرد منم آروم گرفتم ک راحت ارضا بشه ولی خیلی صبر نکردم شروع کردم تند تند تلمبه زدن دو تامون عرق کرده بودیم صدای برخورد بدنامون به هم لذت‌بخش بود یه لحظه حس کردم ک دارم میام یه فکری به سرم زد کیرمو کشیدم بیرون و سرشو کردم تو کونش و با جیغ ستاره شروع کردم به ارضا شدن بعد یه هفته سکس نداشتن خیلی آب ازم رفت فک کنم ستاره هم برای بار سوم ارضا شد

بعد اینکه با هولع خودمو خشک کردم لباسامو پوشیدم ک از خونه بزنم بیرون ک نگاهم به ستاره افتاد دختری به سفیدی برف ممه های ۶۵ کون متوسط ۱۶۰ قد و ۵۸ کیلو وزن صورتی به شدت جذاب ک و سوپر حشری هر مردی ارزوشو داشت
وقتی میخواستم از خونه بیرون برم سوگند رو دیدم
سلام مادر جان ببخشید مزاحمتون شدم
مگه قرار نشد منو سوگند صدا بزنی بعدم چ مزاحمتی یکم فقط جیغ دخترمو در آوردی
خجالت کشیدم و سرمو انداختم پایین
حالا نمیخاد از من خجالت بکشی علی جان میخاسم باهات حرف بزنم
جانم ماد… ینی سوگند جون
میخواستم درباره ی تو و ستاره حرف بزنم…

اعصابمو خورد شده بود رو گوشیم دیدم سه تا میس کال از رضا دیدم حتی حوصلشو نداشتم جواب بدم داشتم همینطور ک داشتم رانندگی میکردم یکی از این جنده پلاستیکی ها دیدم فکر کردم عصبانیتم سر این خالی کنم

دستمال بهش دادم صورتشو پاک کنه
هی جنده پاشو کونتم تو دستشویی تمیز کن نمیخام خونم کثیف بشه
بلند ک شد اسپنک محکمی روانه ی کونش کردم ک جاش موند
چته وحشی
پولشو از رو کابینت بردار بعدش برو
صدای بسته شدن در رو ک شنیدم زنگ رضا زدم
چی میگی رضو
هیچی داداش یه مسئله ای بود حل شد
حتی باهاش خدافظی نکردم و قطع کردم اعصابم خیلی خورد بود

بعد دو روز یکم بهتر شده بودم ک امروز با خانم شفیعی داشتیم آخر کلاس همون‌طور ک گفته بود موندم وقتی همه رفتن بی مقدمه گفت آقای رحمانی من سوابق تحصیلی شمارو نگاه کردم یکی از بهترین دانشجوهای ما هستی ولی خب یکم پر دردسری به عنوان تنبیهی ک برات در نظر گرفتم من یه برادر زاده دارم ک داره برای کنکور میخونه و شما باید به عنوان معلم خصوصی بهش درس بدی

  • اما خانم
    اولین جلسه جمعه ساعت ۵ برگزار میشه ادرسو براتون می‌فرستم فعلا آقای رحمانی
    حتی وقت نشد اعتراض کنم میدونستم فایده ای نداره اگه قبول نمی‌کردم مینداختم حتی اون برادر زادش هم قبول نمیشد فک کنم بدبختم میکرد
    از کلاس زدم بیرون تو این دو روز سعی میکردم از ستاره دوری کنم ولی یه دفعه جلوم سبز شد
    علی چیشدع
    سلام عزیزم چیزی نیست
    خبری ازت نبود
    یکم سرم شلوغ بود
    اوکی جمعه یه پارتی خفنه میایی بریم ک
    اومدم قبول کنم ک یادم اومد جمعه باید برم به برادر زاده ی کونی شفیعی درس بدم
    ببخشید ستاره جمعه نمیتونم یه مشکلی دارم فقط اگه میشه دربارش سوال نپرس
    ولی علییی

می‌دیدم ستاره داره با علی حرف میزنه حتما داشت درباره ی مهمونی جمعه شب بهش می‌گفت
آخه من چی از علی کم داشتم ک یه همچین کسی مث ستاره باید بره زیر علی همیشه به علی حسودیم میشد علی یه پسر قد بلند ۱۹۳ با ۹۱ کیلو وزن، ورزشکار، بدنی عضله ای صورتی جذاب فکی تراشیده شده موهای لخت و چشم ابرو مشکی از حق نگذریم خوش تیپ بود از دبیرستان کراش دخترا بود دوست دختراش بهم میگفتن تو سکس خیلی کارش خوبه ولی خب از خانواده ی پولداری نبود برعکس من ک تو ناز و نعمت بزرگ شده بودم
همین چند وقت پیش مامان باباشو تو تصادف از دست داد الان دیگه خانواده ای ندارع
از این فکرای کسشر اومدم بیرون رفتم سمت در ک یاشار رو دیدم ک تنها بود
خدایا علی باید یه کسی مثل ستاره رو بکنه اونوقت من کون این یاشار بزارم؟ انصافه؟ به سمتش حرکت کردم بهش گفتم پاشو بریم
اونم ساکت دنبالم اومد
وقتی رسیدم خونه طبق معمول مامان با دوستاش بیرون بود بابا هم ک سال به سال نمیومد خونه من و خواهرم بودیم ک مثل همیشه داشت با یه تاپ و شلوارک تو خونه راه می‌رفت
خطاب به یاشار گفتم برو تو اتاقم تا بیام لخت شده باش
نرسیده بود به اتاقم ک خواهرم دستشو گرفت محکم زد تو گوشش گفت مادر جنده هنوز یاد نگرفتی به رئیست سلام کنی؟
چند تا دیگه محکم زد ک یاشار دهن باز کرد ک حرفی بزنه ک یکی دیگه زد
حرفی نزن جنده خانم میری لباساتو گذاشتم رو تخت داداشم برمی‌داری میپوشی،اگر یکیشونو نپوشی بلای بدی سرت میارم
اونم سریع رفت
عجیب بود خواهرم خیلی کاری به کارش نداشت بعضی وقتا اذیتش میکرد اما ایندفعه فرق میکرد
چیکارش داشتی
به تو ربطی ندارع بشین تا بیادش برو فلش اهنگارو وصل کن تا اون مادر جنده بیاد
خواهرم همیشه باهام دستوری حرف میزد خب ازم اتو داشت منم جرعت مخالفت باهاش نداشتم ولی دنبال فرصت بودم تلافی کنم
فلشو زدم چند دقه بعد یاشار اومد وای چی می‌دیدم یه شلوار صورتی تور توری پوشیده بود ک قسمت کیرش سوراخ بود به کیرش چسیستی زده بود بالاتر فقط یه سوتین صورتی داشت و یه قلاده ی صورتی بسته بود به گردنش و رژ صورتی زده بود با کلاه گیس بلوند ک جلوش صورتی شده بود
صدای خواهرم منو از تو شک در اورد
-جون جنده خانم برای رئیسش تم صورتی زده ؟ داداشی می‌دونم کسی بهت کس نمی‌ده ولی برات این کسو درست کردم ک لذت ببری هرکاری دوست داری باهاش بکن ولی برای اینکه ازم تشکر کنی امروز عصر و امشب به من تحویلش میدی
باورم نمیشد انگار خواب بودم
ولی صدای خواهرم سندی برای خواب نبودنم بود
-باشه؟؟؟
+باشه قبوله
-قبوله نه،چشم…

ادامه...

نوشته: Dark


👍 11
👎 3
12101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

926750
2023-05-07 03:36:50 +0330 +0330

یکمی قاطی پاتی کردی وگرنه داستانت بد نیست فقط باید خوب یکمی با جزئیات بیشتر ادامه بدی حتما نگارش داستان و روند شخصیت ها بیشتر توضیح بده

1 ❤️

926758
2023-05-07 04:19:33 +0330 +0330

داستان قشنگی بود اینکه از دید چند نفر بود و لوکیشن عوض میکرد برام جالب بود و تازگی داشت تنوع گرایشات و دخالت دادن احساسات داخل داستان هم نکته ای بود که جز چندتا نویسنده قَدَر یایت یکیش شیوا مثلا من تو کمتر نویسنده ای دیدم

0 ❤️

926820
2023-05-07 14:45:33 +0330 +0330

خوب بود .لایک داشت

0 ❤️

926876
2023-05-08 00:29:47 +0330 +0330

ببین، دوس داری تمامی تم های داستانی مثل ارباب برده گی و … رو تو یه داستان بگونجونی ، در صورتی که اگر هر کدوم رو هم بخوای بیاریش باید بسط ش بدی . تو داستان ها باید تشبیه ها و توصیف ها ی ریز هم در نظر گرفته بشه. سعی کن کمیت رو بیاری پایین ولی کیفیت بالا ، داستان فقط اگه گی هم باشه ولی خوب باشه.

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها