تمام لذتهای یک زن (۱)

1403/01/14

19 سالم بود که با فرید ازدواج کردم مادرش سالها پیش فوت شده بود و با پدرش آقا حمید زندگی میکرد یه خونه دو طبقه داشتن که پدرش طبقه اول بود و ما طبقه دوم فرید مامور خرید یه شرکت بود و در هفته یکی دو روز سفر خارج از استان داشت و مجبور بود توی تهران بمونه و نمی تونست بیاد شهر خودمون اوایل ازدواج کارشو دوست نداشتم چون من یه زن هات بودم و شبها خیلی بهش نیاز داشتم دوست داشتم براش لباس لختی بپوشم و تحریکش کنم و انقدر حشریش کنم که همون وسط هال بخوابونتم و کیرشو با همه شهوتش توی کوسم تلمبه بزنه و منم از اینکه کیر کلفتش کوسمو پر کرده ناله های شهوتی بکشم و بهش بگم وحشی من بکن کوسمو بکن پرش کن این کوسو هیچ وقت خالی نذار همیشه با کیرت برام پرش کن و با حرفام حشرشو بیشتر کنم تا آبشو بیارم و طبق معمول بهش بگم بازم آبت زود اومد بده برات بخورم تا دوباره راست بشه و کوسمو پر کنی تا منم بیام و بعدش منم بیام و بهش بگم کونمو بکن و آبتو بریز توی کونم بعدش فرید بخوابه کنارم بگه معصوم عجب چیزی هستی ازت سیر نمیشم منم بهش بگم منم ازت سیر نمیشم دوست دارم کیرت تا همیشه توی کوسم باشه و اصلا درش نیاری و بخندیم و عشق بازی کنیم و آماده سکس بعدی بشیم اما این چند ماهه اخیر گاهی یه هفته ،دو هفته هم خونه نمیومد و این مطلب منو آزار میداد حمید پدر شوهرم هم آشپزی بلد نبود و من باید هر روز براش غذا درست میکردم و میبردم پایین یه روز فرید نبود و منم روز اول پریودیم بود و نتونستم از جام بلند بشم و براش غذا درست کنم که خودش اومد بالا و حالمو که دید فهمید گفت اشکال نداره فدای سرت الان برای خودمون دو تا غذا سفارش میدم گفتم من نمی خوام گفت یا با هم یا هیچی منم گفتم باشه اما من کم می خورم دو پرس کباب سفارش داد و هم خودش غذا میخورد هم به زور توی دهن من میذاشت بعدش بهم یه قرص داد و خوابیدم
عصر بود که تونستم از جام پاشم و خواستم براش غذا درست کنم گفت نه نه برو استراحت کن شام هم از بیرون می گیرم تو برو استراحت کن معصوم جان از من اصرار و از اون انکار آخرشم اومد بغلم کرد بردم توی رختخواب گذاشتم و گفت استراحت کن و فکر هیچ چیز نباش خیلی از این کارش خوشم اومد منم حسابی استراحت کردم و ناهار شام کباب و جوجه خوردم با چیپس و ماست موسیر و کلی تنقلات خوشمزه رفتار بابا حمید انقدر باهام خوب بود که دوست داشتم دیگه تمام روزهای اول پریودیم پیش بابا حمید باشم بعدش که بهتر شدم بهم گفت براش قورمه سبزی درست کنم و با هم خوردیم و اومد توی آشپزخونه موقع شستن ظرفا بهم گفت دستت درد نکنه معصوم جان خیلی خوشمزه بود و سرمو بوسید این اولین بار بود مردی بخاطر دستپختم ازم تعریف میکرد و تشکر میکرد کم کم رابطه ام با بابا حمید صمیمی تر میشد به بهانه های مختلف نوازشم میکرد و سرمو می بوسید منم واقعا شیفته اش شده بودم دروغ چرا ؟عاشقش شده بودم عاشق مرام و معرفتش و اینکه یه زن رو خیلی خوب بلد بود همه چیزش به موقع بود حتی زمانی که برای اولین بار از پشت بغلم کرد و گفت تو یه عروس بی نطیر و مهربونی منم انقدر غرق حرفها و محبت هاش بودم که حتی حس نکردم اون از پشت بغلم کرده و این بغل کردن رو چندین بار دیگه هم تکرار کرد و منم هیچی نمیگفتم اما از یه جایی به بعد کیر کلفتشو که میذاشت لای کونم حس کردم منم بدم نمیومد تازه از اون روز به بعد براش لباسهای لختی هم می پوشیدم و تحریکش میکردم من تشنه اون کیر کلفتی بودم که میذاشت لای کونم اونم تشنه کوس و کون من بود تقریبا هر دوی ما درد اون یکی رو خوب میدونست اما کسی جرات شروع کردن نداشت من همه جوره به بابا حمید نخ داده بودم اما نمیدونم یا میترسید یا هر چی اما شروع نمیکرد با اینکه میدونستم دوست داره با کیرش پارم کنه تا اینکه به خودم گفتم معصوم اینم کاره خودته یه شلوار تنگ زرد بدون شورت پوشیدم که کوسم کاملا مشخص بود و یه تاپ نارنجی اونم بدون سوتین بابا حمید یه شلوارک پاش بود با یه آستین حلقه ای و داشت اخبار گوش میداد منم با دو تا چای رفتم سراغشو بعد از اینکه چای رو برداشت و گذاشت روی عسلی جلوش گفتم من کجا بشینم؟ به شوخی گفت بیا بشین روی سرم گفتم اون که نه اما دوست دارم روی پات بشینم و نشستم روی پاشو و خندیدم گفت بشین عزیزم بشین و شروع کردم تکون خوردن و مالیدن کونم به کیرش که زودی شق کرد و کامل با کونم حسش میکردم بهش نگاه میکردم و لبخند میزدم و کونمو به کیرش میمالیدم بهم گفت معصوم جان ؟گفتم جانم ؟لبخند زد و از پشت با دستاش سینه هامو گرفت گفتم معصوم کار تمامه امشب یه سکس خفن با بابا حمید افتادیم و یکم که با سینه هام بازی کرد تاپمو درآورد و بلندم کرد و خوابوندم کف هال و شروع کرد خوردن سینه هام و با دستشم کوسمو میمالید منم آه و ناله میکردم و میگفتم اون کیر کلفتتو بکن توی کوسم تا پرش کنه گفت اول باید به کیرم ادای احترام کنی درش آورد گفت ببوسش وای کیرش از فرید هم کلفت تر و بزرگتر بود بوسیدمش و گفت بخورش منم بی معطلی شروع کردم خوردنش میگفت کیرمو ببوسش ببوسش ببوسش خیلی دوست داشت کیرشو ببوسم و منم می بوسیدمش که بلند شد پاهامو داد بالا و کیرشو کرد توی کوسم گفتم یا خدا پاره شدم یا خدا یا خدا یا خدا گفت جونم تازه اولشه و شروع کرد تلمبه زدن توی کوسم منم هم آه و ناله میکردم هم جیغ میزدم هم لذت داشت هم اینکه کوسم برای کیر کلفتش واقعا تنگ بود و با هر بار که کیرشو توی کوسم میکرد احساس میکردم کوسم باز میشه و وقتی میاره بیرون کوسم بسته میشه چندین بار ارگاسم شدم اما بابا حمید هنوز آبش نیومده بود گفتم بکن توی کونم تا آبت بیاد و داگیم کرد و کیرشو کرد توی کونم گفت فدات بشم معصوم جانم چه تنگه این کون خوشگلت اولش آروم تلمبه میزد اما یهویی وحشی شد و شروع کرد تند تند تلمبه زدن من جیغ میزدم اونم میگفت جونم چه تنگه چه تنگه چه تنگه احساس میکردم یه تنه درخت توی کونمه با اینکه فرید خیلی از کون میکردم اما بازم دردشو حس میکردم تا اینکه آبش اومد و خالی کرد توی کونم اما کیرشو در نیاورد و همچنان بهم چسبیده بود و میگفت من بازم میخوام ازت سیر نشدم خندیدم گفت چرا خندیدی ؟گفتم فرید هم همیشه همینو میگه گفت حق داره کونت خیلی تنگ و خوش فرمه هیچ مردی از چنین کونی سیر نمیشه از سکس با بابا حمید بیشتر از فرید خوشم میومد چون اون جوری سکس می کرد که اول من ارگاسم میشدم بعد خودش اما فرید اول اون ارضا میشد. از اون روز فهمیدم سکس با پدر و پسر خیلی لذت بخشه تازه بابا حمید دائم الشهوت بود بی انصاف هر وقت فرید نبود هر روز میکردم گاهی هم که فرید نمی تونست به ارگاسم برسونتم میرفتم پایین و بابا حمید به کوس و کونم حال میداد تا اینکه 6 ماه بعد بابا حمید فوت کرد و بهترین پارتنر سکسیم رو از دست دادم و برگشتم به شرایط قبلی
به این فکر کردم که باید یه کاری کنم …
ادامه دارد .

نوشته: معصوم


👍 28
👎 9
27301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

977968
2024-04-03 00:16:42 +0330 +0330

چه فکری کردی؟

0 ❤️

977976
2024-04-03 00:53:34 +0330 +0330

عزیزم اگه بخوای من میتونم جای بابایی حمید را برات پر کنم

0 ❤️

977987
2024-04-03 01:10:35 +0330 +0330

اینطور که معلومه همه حشرین جز من 🤣🤣🤣

2 ❤️

978001
2024-04-03 01:44:38 +0330 +0330

بابا حمید کصکش تویی جومونگ افسانست،من کیرم تو قبر خودت و مرده هات کصکش گرفتی عروس خودتو کردی کیرم تو کص خواهر و زن و عروست اون کص واسه پسرت بوده

0 ❤️

978014
2024-04-03 02:47:30 +0330 +0330

کم مونده بود آبم بیاد بدون هیچ حرکتی
جلوشو گرفتم
مرسی خوب بود

0 ❤️

978026
2024-04-03 04:00:25 +0330 +0330

سن پدر شوهرت یه چیزی بین ۶۰ و ۷۰ سال بوده ! یه پیر مرد این همه انرژی داشت ؟ 🙄

1 ❤️

978029
2024-04-03 04:21:55 +0330 +0330

یالانچی نین دده سینه لعنت

2 ❤️

978063
2024-04-03 09:22:58 +0330 +0330

قشنگ نوشتی

0 ❤️

978072
2024-04-03 11:15:15 +0330 +0330

عالی نوشتی

0 ❤️

978082
2024-04-03 11:57:45 +0330 +0330

ما هستیم جای دوتای بابا حمید پر میکنیم کسکش

0 ❤️

978099
2024-04-03 14:33:09 +0330 +0330

نوع نگارشت. توصیف فضا ، درک خواننده از حالات روحی ، و در نهایت فضای اروتیک داستانت قشنگ بود.
خلاصه . مفید. بدون اغراق .

ما به درست بودن یا نبودن عملی که انجام دادی کاری نداریم.
قضاوتت نمیکنیم.
هر کسی طبق شرایط روحی و جسمی و نیاز جنسی خودش تصمیم میگیره چکاری بکنه .

پارامترهای هر کسی برای خودش تعریف میشه .

موفق باشی . زندگی رو هر جور میدونی درسته، زندگی کن.

0 ❤️

978121
2024-04-03 19:54:51 +0330 +0330

کونتو بخورم

0 ❤️

978238
2024-04-04 14:26:34 +0330 +0330

چرندیات واقعی یک مجلوقی جلقی کیر ندیده

0 ❤️

979081
2024-04-09 19:10:39 +0330 +0330

دوستان اینجا داستان مینویسن وزحمت میکشن کار ندارم نفس کار خوبه یا بد ولی واقعا اگر از داستانی خوشتون امد بگید وگرنه با چرت وپرتا تون نویسندرو پشیمون نکنید

0 ❤️