سلام من سهیل هستم 17 سالمه امروز میخام یه خاطره که واسه دو سال پیشرو براتون بگم من اونموقه سال اول بودم یه همکلاسی داشتم اسمش فرهاد بود یه پسره مثبت سفید و بدون مو که هر کیریو راست میکرد از همون اول سال من عاشقش شده بودمو به عشقش روزی دوبار جق میزدم یه روز معلم فیزیک گفت باید واسه درس پاور پویینت درست کنید من الکی گفتم اقا من بلد نیستم معلم چون فرهاد بلد بود گوفت خوب بافرهاد یه جا قرار بزارید باهم همکاری کنید میخاستم همونجا برم یه ماچ از معلم بکنم بعد مدرسه به فرهاد گفتم ساعت 5 بیا خونه ما باهم کار کنیم قبول کرد دیگه نمیدونستم چه کار کنم رفتم خونه(یه دو سه روزی تنها بودم) خونرو ترو تمیز کردم و یجوری بال و پر میزدم انگار بروک لی میخاد بیاد خونمون که ساعت 5 شد زنگ خونه به صدا درومد درو باز کردم دیدم فرهاده گفتم بیا تو اومد و رفت نشست گفتم چیزی میخوری واست بیارم گفت نه بریم سراغ کامپیوتر گفتم چشم لب تاپو اوردم گذاشته بود رو پاشو باش کار میکرد من دستم و گذاشتم رو دودول کوچولوش که به زور به 12 میرسید گفت کرم نریز سهیل حال ندارم گفتم الان حال دارت میکنم انگار بدش نمیومد چون تقلا نمیکرد یهکم کیرشو مالیدم تا راست شد بعد زیپ شلوارشو باز کردم تا سره زانوش کشیدم پایین وقتی حسابی حشریش کردم گفت بیا 50 50 بزنیم منم گفتم باشه با کماله میل رفتیم تو اتاقه من رو تخت کامل لخت شدیم خابیدیم کناره هم اون پشتشو به من کرد منم با وازلین کیرمو چرب کردم ولی قبل از این که بکنم کونشو باز کردم وای یه سوراخه کاملان بدونه مو و تنگ به رنگه قهوه ای کیرمو گزاشتم درش بایه فشار حلش دادم تو یه دفه دادش در اومد گفت چته لاشی اروم تر اروم اروم شروع کردم به تلمبه زدن و وقتی دوشت ابم میومد تا ته کردم تو کونشو خابیدمروش یه پنج دقیقه اونجوری بودیم سره حال شدم گفتم تو ام میکنی گفت نه بیخیال این داستانه ما بود نظر یادتون نره
نوشته: سهیل
من به غلط املايي گير نميدم ولي اين يكي اخرشه:
گوفت!
IMPISH
من به غلط املايي گير نميدم ولي اين يكي اخرشه:
گوفت!
IMPISH
کسی که اینجا نمیشناسدت خوب راستشو بگو یه کون دادن که عیبی نداره
دروغ گفتن عزیزم عیب داره
هنوز 18 سالت نشده اینجا چه میکنی ادمین ای دی انو حذف کن بچه من 20 سالم هنوز خایه نمیکنم زیاد بیام تو این سایت
داستان کون دادن خودتو برعکس کردی کیری کیرم تو لب تابت کس کش جقی =-O
غلط کردی که گفت نه بیخیال اخه ادم کس مغزی مث تو دم دست باشه کسی کونش نذاره همین الانم سوراخ کونت داره دل دل میزنه برا کیر
نويسنده ي عزيز ؛ بسيار مختصر گفتي. سعي کن در داستانهاي بعدي از احساساتت بيشتر بگي. اين که آوردي خونه و کونش گذاشت بدون جزئياتش کير هيشکي رو راست نميکنه. ممنون…
تا حالا اصفهانیا و شهرضاییها. الانم شیرازیا:
“دوشت” آبم میمد؟
کاکو جون جدت 50 درصد بقیه داستان هم بگو. ما که از خودیم. واللو
خیلی کثیفی توحالابایدفکردرس خوندن باشی بعدم لآقل باچیزی که خداافریده به عنوان زن رفع نیازکن حیوان هم اینکارانمیکنه
من از مدیران سایت به خاطر گذاشتن کس شعرایی مثل این واقعا گله مندم.
داستانت جالب بود
به نوشتن ادامه بده
منتظر داستانهای بعدیت هستم
آخه دخترای خوشگل فامیل و ول کردی رفتی سراغ همکلاسیت؟
فیلمای AVA Movie زیاد نگا میکنی نه؟
پدر سگ مگه اسم ديگه اي نبود كه سهيل گذاشتي حالا كه اينطوريه كير همه سهيل هاي دنيا تو كونت
أه حالم از گي به هم مي خوره مخصوصا وقتي يه کس خل بخواد ماجرا رو تعريف کنه!!!