واي چقدر هوا اين روزها گرم شده ، دماي بدن انسان حدود 36 درجه است و اگر دماي هوا ، از دماي بدن انسان بالاتر بره ، آدم گرمش مي شه .
حالا از اين کس و شعرهاي علمي که بگذريم ، اون روز رفته بودم توي بازار که يکمي خيابونهاي شهر رو ، متر کنم و روحم رو با ديدن ، دختراي خوشکل و خوش اندام ايراني تازه کنم . و البته مي خواستم براي روز پدر که فرداش بود ، يعني پنج شنبه اي که گذشت ، براي پدرم جورابي يا زير پيرهني بخرم !
خلاصه به همين بهانه رفتم توي پاساژ و وارد يه بوتيک کوچيک شدم و ارزانترين جوراب آنجا را خريدم .
از اونجا هم رفتم باشگاه ، تا لااقل نذارم کارت ماهيانه ام الکي هدر بره .
بعد از ساعتها گشت زدن و خرج کردن وقت ، پول ، و انرژي ام توي بازار ، رفتم ايستگاه تاکسي راني تا ديگه اين هيکل خسته و کوفته را به خانه برسانم.
ساعت حدود 1 ظهر بود و دما حدود 40 درجه !
نوشته: سینا
شرمنده اصلا راه نداره که این عبارتو به کارنبرم به تخمی ترین وجهی که برای یک موجود زنده قابل تصوره ریدی و مالیدی امکان پاک شدنش هم نیست پسره خوب آخه این چه داستانسرایی بوداز ماکه گذشت فحشها رو میزارم به عهده بعدیا
آشغال طرف میگھ بیا پشمامو بتراش بعد تو موبر میمالی در کونش…نافم تو چشمات(کیر دھنت)
من سینا معروف به سینا جغ جغو ببخشید جغجغه داستان خودمو براتون تلاوت میکنم. یه روز هوا36 درجه بود (کیرم به نوهی دما سنج هم هست و خایه هام نقش مخزن جیوه رو ایفا میکنه) خدارو شکر اگه دو درجه دیگه بالاتر میرفت دیگه خیلی گرم میشد آخه دمای بدن 38 درجه است. رفتم خرید واسه روز پدر یه زیرپیرن گرفتم تو راه برگشت دیدم سمانه بچه محلمون کلی خرید کرده همه رو هم توی ماشین گذاشته تو او گرما منو سمانه و یه مسافر بغلیم جا شده بودیم ولی خب به سختی!!! پول نداشتم مخ سمانه رو زدم اون پولمو داد . راستی زیرپیرنو گم کردم نمیدونم کجا؟ داشتم میرفتم که حس کردم کونم آتیش گرفت سمانه گفت کونی پول کرایتو دادم نمیخوای کمکم کنی ؟ منم از خدا خواسته. سمانه گفت الان وقت امتحاناته گفتم نه یه ماه دیگه شروع میشه سمانه متفکرانه گفت که این طور؟؟؟ خدائی با مرامه می خواست بهم کس بده با خودش گفت به درسم هم لطمه نمیخوره تا امتحان خیلی راهه. کسی خونه نبود منم که سینا جغجغو ببخشید جغجغه دیگه اسپایدرمن نیستم از در خونه بالا برم خلاصه رفتیموتو خونه سمانه. سمانه هم نه گذاشت نه برداشت گفت پشمای کمرمو میزنی منم گفتم آآآآآآآآآآره بعدشم شروع کردم به کردنش بهم میگفت داداشی خسته نباشی. منم یا علی گفتمو عشق آغاز شد الان که دارم مینویسم هوا 41 درجه بالای صفره آخه دقیقن کیرم جلو چشممه آخ آخ وقت جقمه نه ببخشید باید برم پیش سمانه اس داده بیام.
منتظر ادامه باشید زودی میام.( از اینجا به بعد نویسنده حواسش نبوده میکروفون روشن مونده)
مامان این روغن نباتی تموم شده که؟ اه اون کرم نرم کننده رو کجا گذاشتی؟؟؟
پدر: مادرت رفته روغن بخره نیست. پسرم به روغن کیلویی خدا تومنی رحم نمیکنی به چشات رحم کن !!!
سینا: من تا کی با آب دهنم جق بزنم خسته شدم!!
پدر: ای تف به روت! تف
سینا تف پدر را روی هوا میزند.
سینا: دمت گرم بابا تا مامان روغنو بیاره با همین میسازم.
اااااا این میکروفون چرا…
داستانت اگه طنز هم بود مزخرف بود میمون
مرسی فری اصلاحیه ات پرفکت
Feri jun khodayi az tahe del khandundim.dastanet kheili tup bud.damet garm
کونی جقی ابنی
تو هواشناسی تو دما سنجی. این چه کس شعری بود که گفتی
برو کپن روغن نباتی را جم کن.
فری یعنی رسما نویسنده ای :))
این تیکه ی آخرش از خنده مردم
كسخل ديونههههههههههه :))
مجبوري زماني كه داري جق ميزني داستان بنويسي جوجه؟؟؟؟
زنيكه واسه روز مرد برا شوهرش كادو خريده بعد به كير چوب شده ي اين جقي نيگا ميندازه و ميگه بيا پشم كونمو بزن. ميره دمر ميافته تو حموم…بعدم ميگه داداش سينا داري چي كار ميكنييييييييي؟؟؟!!!
كيرم دهنت با اين تخيلات فضاييه كيريت. اه اه اه اه تف تو كس ننه ات.
ديروز آبجيتو ديدم داشت ميرفت خونه كاندوم دستش بود گفت كاندوما رو برام مصرف ميكني گفتمك مگه سينا خونه نيست گفت نه رفته كونشو بده مامانمم كه جندس كاري نداره
آخه کونی این چه داستانیه؟
بچه هم بخونه باور نمیکنه
دیگه از این کس شعر ها ننویس خواهشا
دانشجو رشته مکانیک دلبندم الان درسته نه العان. مامانت تو بغل بجه ها
اصلاخوش ندارم آخرشبم روخراب كنم مگه تومشنگ ميذاري الان رواينجوري مينويسن والاخرم بخاي بكني راه ورسم داره اومدديديش بردت كرديش گوسفندم اينجوري اصلاح نميكنن الاغ.ديگه ننويس مجبورميشم…!
باباآپولوهواميكردي آسونتربود
این کوس شعرا جاش تو کتاب کوس شعره نه اینجا
حالم بهم خورد کوس شعر تلاوت کردی
راستش منم داشتم ميومدم خونه كه مامانت گفت وسايلاش رو تا حموم خونتون ببرم ،البته خودش موهاشو قبلش زده بود فقط من تو حموم كردمش