با خواهرزنم و باجناقم همسن بودیم، هر ۳نفر ۳۴ ساله، ۴سالی بود ک دامادشون بودم و از سال دوم تو کف باسن و سینه های خواهر زن، بعداز ۸سال زندگی تازه صاحب یه دختر شده بودن که ۴ ماهش بود، باجناق که کارمند بود و طبق معمول دنبال کارهای اداره، رفته بود شهرستان و ما عروسی دعوت داشتیم، خانمم گفت آژانس بگیریم و با فرزانه ک تنهاس بریم عروسی، رفتیمو شب برگشتیم که خواهرزن رو برسونیم و دیر وقت بود، اصرار ک اینجا بخوابید و صبح که به اداره خانم هم نزدیکه راحتتره و…قبول کردیم و موندیم، صبح خانم قبل از ۷ رفت و منم خواب، بلند شدم دیدم صبحونه درست کرده و علارغم همیشه که یه چادر دورش بود، پیراهن مردونه ک سینه هاش بیشتر بچشم میومد، دامن کرپ مشکی ک کون خوشگلش چشمک میزد و از همه مهمتر که جوراب پاش نبود و پاهای سفیدش میدرخشد، کف کردم، مشغول صبحونه بودم و راه رفتنش رو توی اَشپزخونه نگاه میکردم، احساس میکردم عمدی داره چون توی این چند سال بدون جوراب ندیده بودمش، دیدم توی اتاق خوابش داره تخت رو مرتب میکنه، وای دولا شده بود ساق و کمی از پشت رونهای سفیدش توی دامن مشکی، محشر بود، دل زدم به دریا همین طور ک روی تخت بود خودم رو انداختم روش وکونش و میمالیدم و اون میگفت ولم کن و دستوپا میزد، زده بودم به سیم آخر، گفتم میدونی و میخوامت و…گفت من شوهر دارم و گناه و… گفتم بیخیال و میمالیدمش، خوشش اومده بود و از قبلشم فکراشو کرده بود، باهاش طی کردم ک خربازی در نیاره و شل کردم تا طاقباز بشه، غر میزد ولی من لب میگرفتم و سينه های سفتش ک شیر داشتو میمالیدم، رام شده بود، دستمو کردم تو شورتش و مالیدمش، تموم بود البته بازم میگفت نکن ولی …دگمه هاشو باز کردم و سینه های بزرگ و سفتش رو لیس میزدم، کم کم لخت شدم و رفتم لای پاش، خواهش کرد که آهسته و گفت که از بعد از زایمان هنوز سکس نداشته و بهتره من، کیرمو میمالیدم روی چوچولش، حال میکرد، آبش راه افتاده بود، یواش یواش کردم توش، درد داشتش ولی کردمش، خیلی عالی بود، همکاری خوبی داشت، تلمبه میزدم و لباشو میخوردم، ۱۰دقیقه ای همون حالت کردمش و آبم اومد، جفتمون بی جون افتادیم روی تخت، کمی بعد صدای بچه اومد و اون رفت، لباسامو پوشیدم و دم اتاق بدون نگاه خداحافظی کردم و رفتم سرکار،البته کمی نگران بودم، عصر خانم زنگ زد ک فرزانه اصرار میکنه ک شب بریم پیششون، با کمی نگرانی قبول کردم و استرس داشتم ک چیزی نگه،بالاخره شب از سر کار رفتم اونجا، برخوردش بد نبود و کمی سرد بود، یواش یواش یخش باز شدو شامو، خواب، احساس کردم زیرسیبلی رد کرده ولی جرات نکردم شوخی کنم یا دستی بهش بکشم، صبح خانم مثل روز قبل رفت، منم گفتم که مودبانه بعداز صبحونه میزنم بیرون، توی همین افکار بودم که دیدم اومد توی اتاق بدون روسری با لباس خوابش و صبح بخیر گفت فهمیدم ک خوشش اومده، دستش رو گرفتم و پیش خودم خوابوندمش، بدن سفید و پری داشت، سینه های بزرگ وسفت،کوه گوشت، چه رونهایی،کون رو نگم هرچی فشار میدادم ب استخون نمیرسید، بد مصب اسفنج بود،دیگه اون رئیس بود، لباشو خوردم سینه هاشو مالیدم و خوردمو اونم کیرم رو لی نصیب نگذاشت، خوب ساک میزد، خیلی خوشش اومده بود ظاهرا از مال شوهرش بزرگتر بوده، بدن خوبی داشت درازش کردم و شروع کردم به تلمبه زدن، آه و آوه میکرد، تقریبا هر پوزیشنی که بلد بودم رو روش اجرا کردم، بی شرف سیرمونی نداشت، کیرم سیاه شده بود اینقدر که تلمبه زده بودم، بالاخره ارضا شد، عرقم در اومده بود، چندتایی تلمبه و آبم اومد، دست خودم نبود کیر رو فشار میدادم توش، بقول خودش میگفت خایه هاتم رفت توش، خیلی حال کردیم مسخره میگفت توی عمرم اینقدر به شوهرمم نداده بودم ، جرم دادی با اون کیرت و میخندید و اون چند روز که باجناقم نبود جورش رو من میکشیدم و توی قسمت های بعد خواهم گفت که کون قشنگش رو هم گاییدم.
نوشته: بهمن
تو چقدر کودنی پسر که نگرفتی ماجرا چی بوده و حتی یک درصد هم به جندگی زنت و خواهرزنت مشکوک نشدی و نفهمیدی که این نقشه رو دوتا خوهرا باهمدیگه کشیدن که … 😉
راستی باجناقت شهرستان بود ؟
راستی زنت واقعا سرکار میرفت ؟
یه کم بو داره ها !!!
حواست به زنت باشه
نگو جان مادرت بيخيال اين ريدمان بشو ، نه نت خودتو حدر بده نه همينطور وقتمونو بشين جلقتو بزن الكو سايت رو الوده كسعشرات نكن
تخیلاتت خوبه ، خیلی راحت زنت صبح میرفت و تورو با خواهرش تنها
میذاشت بهمین راحتی ، بعدم تازه دفعه بعد خودش پا داد
جنده هم اینقدر راحت پا نمیده اگر میگفتی زنم به باجناقم میده
و من هم زنشو میکنم میگفتم شاید درست باشه ولی اینجوری اصلا 👙💄👠
بابا نود و نه درصد زنا به این عکس العمل یهو سمتشون رفتن واکنش نشون میدن به کی قسم که کسشر محضه این داستانا…جاکش اینجوری مینویسی چارنفر حشری ام فک میکنن جواب میده میرن مث سگ حمله میکنن به فک و فامیلشونو ابرو حیثیتشون میره و زندگیشون نابود میشه…فانتزی ام دارید واسه خود کسکشتوننگه دارید عجبا…مردم و گاو فرض میکنن حرومیا
جالبه همه خواهرزنها شوهراشون اداری و تومأموریتن و عروسی هم دعوت میشن .خاک عالم روسرت ملجوق کارتن خواب ،بخواب باز خوابهای جقی ببینی
اصل داستان:
باجناق که بابت زایمان زنش، سه/چهارماهی به وصال نرسیده بود، گفت جهنم و کون بهمنخان، با پشم هم خالی از لطف نیست، ولی وقتی با نقشهای کشوندش خونه و لختش کرد، دید عجب کون سفید پنبهای نرمی داره که هرچی فشار میده، به استخون نمیرسه.
تلافی اون چند ماه رو درآورد و دیگه زنش از چشمش افتاد و عاشق کون بهمن شد.
تمام لولههای پالایشگاه آبادان حوالهت بادا ابله متوهّم گشاد الدنگ!!
من میخوام یه چیزی بگم خدایی تو کسی جوراب نپوشه جلوت تحریک میشی چطوری ما میخوام تو جامعه به همه بفهمونیم که بابا حجاب اجباری نیست تا چندتا الاق مثل تو اینجوری تحریک میشی خدایی زشته خدا عاقبت این مملکت آخوندی رو به خیر کنه
امثال تو رو باید ازتخم دار زد.زنت کمک زندگیت میره کار و تو با حرومزادگیت روی خواهرش…هرچند دروغ بود ولی تصورشم سخته.نکن.مجردی ومتاهلی خیلی فرق داره.
منم مدتیه رو خواهر زنم دارم کار میکنم. خیلی خوشگلتر از زنمه
کمتر کص بگو مومن، من یکساله زن رفیقمو میکنم ولی همین الانم اگه بدون مقدمه برم سمتش بهم راه نمیده
نوش جونت ،منکه نتونستم حواهر زنم بکنم، ابرومو هم برد
یکی بگه جریان چیه؟ هرچی فرزانه نام و خواهرزن هر کی هستن جنده ن و شوهرخواهرا میکننشون منم خواهرزنم فرزانه س مچشو تو نت گرفتم و گاییدمش فقط تو کف کونشم حیف که دیگه نمیده
بهمن تو زدی ماهم میگیم زدی ولی مشتی مطمئنی باجناقت رفته بود شهرستان یا کس میگی یا باجناق بخاطر زایمان زنش تو رو انتخاب کرده بود و بادا بادا باد مبارک بادا مشخصه خوب دادی که ادامه داره
وقتی پنبه ی خواهر خانومو میزنی به زده شدن پنبه ی خواهر خانوم باجناقت هم بیندیش متاسفانه کارما هم درد داره هم واقعیت
جالب بود مرسی
من نمیدونم این سکس با خواهرزن چه مزه ای میده لامصب نیوشا ضیغمی رو هم بگایی
مزه گاییدن خواهرزنو نمیده
بیخودی نیست که میگن نون زیرکباب ه
حالا مطمئنی که باجناقت ماموریت بود و زنت هم سر کار بود !!!
به نظر یه جای کار میلنگه ها !!!
درست خیانت کردین ولی خواهر زن بایدکرد نوش جونت اینا رو نکنی زندگیتو خراب میکنن