خواهرم مخ سعیده را برام زد

1402/12/07

من سیامک هستم 25 سالمه دانشگاه تموم کردم و بی کار هستم بدن سازی هم کار کردم هیکل ورزشی خوبی دارم یک خواهر دارم سمیرا 22 سالشه دانشگاه میره الان ازدواج کرده قبل از ازدواجش وقتی دبیرستان بود هم کلاسی هاشو مخ می زد برام جور می کرد بکنمشون و خیلی خوب بود من و خواهرم با هم خیلی راحت بودیم و همه چیو به هم می گفتیم خواهرم دوست پسر نداشت و سکس هم نکرده بود فکرش تو درس هاش بود بیشتر ولی گاهی هم کلاسی هاشو برام جور می کرد دوست می شدیم و می کردمشون تا اینکه یک روز تو پارک با یک پسر دیدمش اون زمان کلاس یازدهم بود با هم اوکی بودیم می خواست بگه دوست پسر داره مشکلی نبود اما نمی دونم چرا ناراحت شدم و با خودم فکر کردم که ازش بپرسم یا مچشو بگیرم چی کار کنم که به این فکر افتادم که نکنه پرده خواهرمو زده خلاصه رفتم تو خطش معمولا هفته ای چند روز می رفتم ورزشگاه و پدر مادرم هم که سر کار بودن و خواهرم تنها میشد و می دونست تا چهار پنج ساعت هیچ کس نمیاد خونه ما خلاصه من داشتم می رفتم ورزشگاه از خونه زدم بیرون و رفتم سر خیابون منتظر ماشین بودم یکهو سر کوچه دیدم اون پسره که تو پارک با خواهرم بود آمد و پیچید تو محله ما گفتم برم ببینم کجا میره که دیدم در خونه ما رو زد و رفت تو بیشتر از این ناراحت بودم که خواهرم چرا به من نگفته چی به چیه هر چند از اینکه حدس زدم سکس هم کرده هم مقداری ناراحت بودم کلی با خودم کلنجار رفتم که به خواهرم بگم یا نه چون خواهرم برام دختر جور می کرد دو دل بودم که به روش بیارم اما تصمیم گرفتم باهاش صحبت کنم فردای اون روز دیگه نرفتم ورزشگاه صبح وقتی خواهرم از خواب بیدار شد صبحونه خوردیم و بعد بهش گفتم دوست پسر گرفتی به من نگفتی ؟ اول وانمود کرد چیزی نمی دونه که بهش گفتم پسره را تو پارک دیدم دوست داشتم خودش تعریف کنه اما گفت دختر خاله اون پسره هم کلاس خواهرم هست و گفت فقط با هم آشنا شدیم اگر می گفت دوست پسرم هست شاید ناراحت نمی شدم یا کمتر اما این که ما از هم هیچی را مخفی نمی کردیم اما این بار بهم دروغ گفت ناراحت شدم بهش گفتم چی میگی دیوونه دیروز دیدم اومده خونه ما که خواهرم جا خورد اول گفت نه بعد دید مشخصات دقیق میدم و عصبانی هستم دیگه وا داد گفت فقط چند ماه هست با هم دوست شدیم گفتم خوب چرا به من نگفتی ؟ گفتم سکس هم کردی باهاش درسته ؟ چیزی نگفت گفتم احمق به من می گفتی که بفهمم با کی هستی بلایی سرت نیارن مشکلی پیش نیاد تو که پسره را میاری خونه یکهو مامان بابا یا کسی بیاد خونه اتفاقی بفهمن چه غلطی می کنی ؟ گفت فقط یکی دو بار اومده بعد یک کم اشک ریخت منو خر کنه بعد هم گفت به بابا مامان نگم گفتم خر نشدی پردتو بزنه بعد هم ولت کنه بره که ؟ گفت نه گفتم به هر حال باید با پسره حرف بزنم قصدش این نباشه دست مالیت کنه ولت کنه اولش خواهرم التماس می کرد بی خیال بشم اما در نهایت گفت با پسره قرار میزاره صحبت کنیم ولی قول بدم دعوا نکنم باهاش و قول دادم به پدر مادرم نگم فعلا بهش گفتم اسم پسره چیه گفت نیما هست به هر حال با نیما ملاقات کردیم باهاش حرف زدم نیما ترم اول دانشگاه بود و به واسطه دختر خالش که هم کلاسی خواهرم بود با خواهرم آشنا شده بود تو جشن تولد دختر خالش که خواهرم رفته بود نیما ترسیده بود و گفت قصدش ازدواج هست گفتم خوب چرا نیامدی خاستگاری چرا قایمکی نیما گفت آخه الان خواهرت دبیرستان هست زود هست بزار بره دانشگاه بعد گفتم یا کات میکنی یا حد اقل پدر مادرت میاری نامزدی قرار می زارید که مشکل حل بشه و گر نه دهنت گاییده هست نیما گفت پدر مادرم که می دونن گفتم پس پدر مادر ما بوق بودن ؟ به هر حال نیما بد ترسیده بود ولی متوجه شدم نیما و سمیرا همدیگه را خیلی دوست دارن به هر حال قرار شد پسره خانوادشو بیاره روی سمیرا اسم بزارن که رفت دانشگاه عقد کنن سمیرا خیالش راحت شده بود که مشکل حل شده اما من عصبانی بودم که پسره به این راحتی مخ خواهرمو زده و خواهرمو کرده البته پردشو نزده بود ولی به هر حال چند وقت که گذشت و نیما خانوادشو آورد و برای سمیرا انگشتر آوردن و قضیه تا حدی حل شد سمیرا برای اینکه باهام آشتی کنه یک حالی بهم بده گفت میخواهی باز برات هم کلاسی هامو جور کنم ؟ مدتی بود دوست دختر نداشتم و اعصابم هم خراب شده بود گفتم خودت می دونی که چند تا از هم کلاسی هاتو که کردم و کات کردیم گفت اونا که نه یکی دیگه به هر حال فرداش بهش گفتم از دختره عکس داره یا نه ؟ گفت تو جشن تولدم رقصیده فیلمشو می خواهی ببینی ؟ اینم بگم جشن تولد سمیرا پسرا را راه نمی دادن دخترونه بود فقط دختر های فامیل و هم کلاسی ها و دوستاش بودن و بنده و پدرم می رفتیم بیرون تا کارشون تمام بشه برگردیم خونه فیلم های جشن تولدش هم تو لب تابش بود و هیچ وقت به من نشون نمی داد چون می دونست برای دوستاش سیخ می کنم به هر حال قرار گذاشتیم وقتی پدر مادرم نیستن لب تابش بیاره و فیلم آخرین جشن تولدشو ببینم که ببینم اون هم کلاسیش که میگه چه جور کوسی هست خلاصه موقعیت جور شد سمیرا لب تابشو آورد و فیلم جشن تولد گذاشت هم کلاسیش با یک دامن تا زانو و تیشرت داشت می رقصید پوستش تیره بود خوشم نیومد سمیرا فیلم را قطع کرد که جمع کنه که بهش گفتم خوب بزار بقیشو ببینیم گفت بقیه چیو ببینی دیوونه دخترا بیشترشون با لباس لختی هستن هم فامیل ها هم بقیه از دست تو در امان نیستن و خندید من هم یکی زدم تو مخش گفتم بزار ببینیم چه خبره بیشعور به هر حال باز فیلم را گذاشت همین که فیلم تولد می دیدیم یک دختر دیدم سفید برفی تقریبا خوشگل یک شلوار تنگ پاش بود و تاب لختی چاق بود و قمبل گوشتی و سینه های عالی داشت البته نمی رقصید تو اونجا راه می رفت به سمیرا گفتم این کیه ؟ گفت ای بابا ول کن سیامک میخواهی آبرومونو ببری گفتم نه جدی اسمش چیه ؟ گفت دیوونه این بچه هست فقط پانزده سالشه گفتم با این هیکل به هفده می خوره که گفت نه بابا چاق هست بزرگ نشون میده گفتم حالا اسمش چیه ؟ گفت سعیده هست گفتم عجب چیزی هست گفت نیما این یکی نمیشه گفتم چرا ؟ گفت دختر خاله نیما هست بفهمن آبرومون میره گفتم دیگه بهتر نیما خواهرمو کرده من هم دختر خالشو می کنم چه مشکلی داره ؟ خلاصه با کلی کلنجار خواهرمو راضی کردم با دختره حرف بزنه مخشو بزنه ظاهرا خواهر این سعیده جون هم کلاسی خواهرم بود و رفت و آمد اینا با هم عادی بود قرار شد خواهرم دختره را بیاره خونه من بزنم بیرون تنها باشن با هم حرف بزنن ببینه دختره راه میده یا نه روز قرار که شد دختره در خونه را زد از ایفون تصویری دیدم دختره با یک شال و مانتو بلند خیلی پوشیده دم در هست بر عکس تولد البته تو تولد هم فقط شونه هاش لخت بود و شلوارش تنگ بود زیاد لختی نبود به هر حال من از خونه زدم بیرون و در باز گذاشتم که سعیده بره تو خونه پرسید سمیرا هست ؟ گفتم بله بفرما و رفت تو و در را بست رفتم برای خودم چرخ زدم شب بر گشتم سمیرا گفت سعیده اصلا تو این فازا نیست زیاد نمی دونه چی به چیه حتی شالشو در نمیاره تو خونه ما و خلاصه اب یخ را ریخت روی ما ولی دوست داشتم هر طوری شده سعیده را بکنم به سمیرا گفتم هر طوری شده جورش کن ازش خیلی خوشم اومده قرار شد باز باهاش حرف بزنه خلاصه سمیرا که استاد مخ زدن شده بود با دخترایی که برای من جور کرده بود به بهانه کمک تو درس ها سعیده را می کشید خونه ما و مخشو می ریخت تو فرغون ما هم تنهاشون می زاشتیم که سعیده راحت باشه بعد از سه هفته سمیرا بهم گفت سعیده داره راه میده این مدت از دوست پسر براش گفته بود و حسابی کسشو آب انداخته بود اما هنوز سعیده دو دل بود سمیرا گفت این دفعه که میاد خونه باش بعد برو بیرون گفتم باشه سعیده آمد و با سمیرا نشیتن پذیرایی به حرف زدن سمیرا بهش گفت مانتوتو در بیار راحت بشین دیگه هر کاری کرد سعیده قبول نکرد ظاهرا زیر مانتو لباسش نصف آستین بود من تو اتاقم بودم و گاهی جوری که نفهمن یک دیدی می زدم سمیرا شوخی شوخی شال سعیده را از سرش کشید گفت اقلا اینو بردار خونه ما که کسی نیست نمی خورنت که سعیده اول مقاومت می کرد اما به هر حال تسلیم شد من طبق قرار لباس هامو پوشیده بودم آماده بودم بعد از این شال کشیدن برم از اتاقم بیرون و برم از خونه بیرون لباس پوشیده رفتم تو پذیرایی سعیده که شالش سرش نبود و نزدیکش هم نبود با موهای لخت و بلند سرشو انداخت پایین سرخ شده بود معلوم بود خیلی خجالت می کشه سمیرا هم سفارش داد چی بخر من هم بعد از چند دقیقه رفتم از خونه بیرون اولین بار بود سعیده جلو من بدون شال بود البته سمیرا هم خیلی روش کار کرده بود دیگه سعیده قبلی نبود هم شیر فهم شده بود دوست پسر چیه هم سمیرا شهوتشو هم بیدار کرده بود چند تا فیلم عشقی نیمه لخت هم با سمیرا دیده بودن اما هنوز با هم فیلم سکس کامل ندیده بودن از دفعه بعد سمیرا گفت دیگه از خونه نرم بیرون و با همون لباس خونه رکابی و شلوارک راحت بیام جلو سعیده و برم اتاقم و بی خیال باشم که سعیده هم تن و بدن منو ببینه چون بدن سازی کار می کردم بازو و هیکل و بدن خوبی داشتم سمیرا هم فهمیده بود سعیده از هیکل و بدن ورزشی خوشش میاد اولین بار سعیده از خجالت سرشو می انداخت پایین ولی دفعات بعد دیگه عادی شده بود سعیده هم شالشو بر می داشت هم راحت منو نگاه می کرد خجالت می کشید اما نه مثل قبل سمیرا خیلی روش کار کرده بود به سمیرا گفتم زودتر دختره را لخت کن بدنشو ببینیم سمیرا گفت سعیده نمیزاره الان نمیشه که ولی با اسرار من سمیرا گفت خرج داره گفتم چی ؟ گفت یک تاب و دامن کوتاه و سوتین باید بخری که بشه لختش کرد همین کار کردم این بار سعیده که اومد خونه ما من تو اتاقم موندم و در قفل کردم سمیرا به سعیده گفت برات یک هدیه خوشگل خریدم و تاب و دامن را بهش نشون داد سعیده اول ناز کرد و مرسی و نمی خوام و اینا بعدش تشکر کرد و قبول کرد رفت بزاره تو کیفش که سمیرا بهش گفت چی کار می کنی دیوونه بپوش ببینم اندازت هست یا نه کوچیک بزرگ در نیاد سعیده گفت میرم خونه تست می کنم دیگه سمیرا گفت نه بابا برو اتاق من در ببند بپوشش ببین چه طوره سعیده رفت طرف اتاق خواهرم و من هم از نورگیر بالا اتاق که به اتاق من راه داشت در حال دید زدن بودم که سعیده لخت بشه و خلاصه سعیده در قفل کرد به خیال اینکه هیچ کس نمی بینه و شروع کرد مانتو و شلوارشو در آورد آخ که چه بدن سفید برفی و نرم و گوشتی داشت کیرم راست شده بود براش تیشرتش را هم در آورد لخت با یک شورت و سوتین جلوم بود سوتینش را هم در آورد جوننن چه سینه هایی داشت و دامن سوتین و تاب پوشید سمیرا در اتاق زد گفت باز کن ببینم چه طوری شدی که سعیده گفت نه خوبه بزار لباس هامو بپوشم میام و باز لخت شد و لباس های خودشو پوشید دیگه خر کیف شده بودن دختره را فقط با یک شورت دیدم و بعد هم یک روز که سعیده آمده بود سمیرا بهم گفت از خونه برم بیرون و خلوت کنم و تو کوچه مراقب باشم هیچ کس خونه ما نیاد گفتم چرا گفت میخواد برای سعیده فیلم سکس بزاره و سعیده اولین بارش هست فیلم سکس می بینه واقعا هم دختره آفتاب مهتاب ندیده بود سعیده اومد من رفتم بیرون و یکی دو ساعتی تو کوچه ول بودیم که سعیده از خونه آمد بیرون و رفت و رفتم خونه سمیرا گفت چند فیلم سکس داغ بهش نشون دادم شهوتش روی هزار هست ولی خیلی می ترسه کسی بفهمه و هنوز هم خجالت می کشه اما خیلی پیش رفته سمیرا گفت بعد از دیدن فیلم سکس بهش پیشنهاد داده با من دوست بشه و سعیده حرفی نزده و خجالت کشیده سمیرا گفت سعیده آماده هست بدش نمیاد باهات دوست بشه از تن و بدنت خوشش میاد فقط خیلی می ترسه از این به بعد باید اعتمادشو جلب کنی و مخشو بزنی دیگه کار خودته چند جلسه دیگه هم سمیرا روش کار کرد و براش فیلم سکس گذاشت تا اینکه سعیده را راضی کرد مانتوشو هم در بیاره خونه ما دیگه همه چی آماده بود راحت می رفتم پیش سمیرا و سعیده باهاشون حرف می زدم برای سعیده هم خیلی عادی شده بود دیگه به بهانه تابستون و گرما زیر مانتو با حلقه آستین می آمد خونه ما و مانتو را که در می اورد با حلقه آستین بود اولین روزش من که رفتم پیششون خجالت می کشید و دستاشو گذاشته بود روی شونه های لختش خودشو جمع کرده بود سمیرا بهش گفت ای بابا دختر یعنی چی کم کم سعیده یخش آب شد و راحت تر شده بود و دفعه بعد هم رفتم برای اولین بار کنار سعیده نشستم با هم حرف زدیم تیکه سکسی بهش انداختم و با سمیرا هر دو می خندیدن با سمیرا قرار گذاشته بودیم تنهامون بزاره و وقتی کنار سعیده نشستم و کمی با هم شوخی کردیم سمیرا گفت من برم سر کوچه یک ماست بگیرم یکهو سعیده سه فاز پروند و گفت من هم میرم سمیرا بهش گفت نه بابا زود میام بشین سمیرا رفت و سعیده از قیافش معلوم بود حسابی ترسیده یک دست آب میوه آوردم با هم خوردیم پهلوش نشستم بهش گفتم سعیده از چی می ترسی من کاریت ندارم که خواهرم الان میاد ؟ سعیده سرشو انداخته بود پایین عین یک بره رام نشسته بود البته ترسیده بود نشستم کنارش آب میوه ها را خوردیم دستمو گذاشتم روی شونش برای اولین بار بود بدنشو لمس می کردم کلی با هم حرف زدیم بهش گفتم قبلا دوست پسر داشتی یا کسی رو دوست داشتی ؟ سرشو انداخت پایین گفتم خجالت می کشی ؟ گفتم می خواهی داشته باشی ؟ بعد از کلی سکوت گفت نمی دونم بهش گفتم از من خوشت میاد ؟ چیزی نگفت به هر حال برای اولین بار دست انداخته بودم دور گردنش و دستم روی شونش بود و شونه لختشو تو دستم گرفته بودم معلوم بود بدش نمیاد ولی می ترسید بهش گفتم ببین سعیده من دوست دارم دوست دختر من بشی هیچ کاریت ندارم نترس هیچ کس نمی فهمه به هیچ کس نمیگم اگر اوکی هستی صورتتو بیار جلو بزار فقط یک بوس کنم لپتو و دیگه ولت می کنم اگر نمی خواهی صورتتو بکش و تمومه البته چند باری صورتشو برد عقب و پا نداد اما ولکنش نبودم که تا اینکه بالاخره صورتشو که عقب برده بود من صورتمو بردم جلو تر یک کم صورتمو تو صورتش مالیدم بعد هم یک بوس ازش کردم بهش گفتم جون از این به بعد دوست دختر خودمی من هیچ کاریت ندارم فقط نترس خجالت نکش بعد ولش کردم و با هم یک کم بگو بخند کردیم و دیگه ترسش هم ریخته بود که سمیرا زنگ را زد و اومد ماست را برد یخچال و رفتم بهم اشاره کرد اوکی شد ؟ در گوشش گفتم بوس داد سمیرا هم گفت پس برو اتاقت خودتو مشغول کن می خواهیم با سعیده فیلم سکس ببینیم ما هم اطاعت کردیم رفتیم اتاقمون و سمیرا و سعیده نشستن به دیدن فیلم سکس اولین بار بود وقتی من خونه بودم فیلم سکس می دید سعیده و دیگه اعتمادش هم جلب شده بود ترسش ریخته بود روش یک کم باز شده بود با دیدن فیلم سکس شهوتش هم میرفت رو هزار چون سمیرا می گفت سعیده هات هست خلاصه تموم شد و سعیده مانتو را پوشید که بره رفتم جلو و بهش دست دادم موقع خداحافظی و باز بوسش کردم این بار دیگه راحت تر راه داد دفعات دیگه خیلی راحت تر شده بود دیگه موتور می بردم با سعیده می رفتیم بیرون گردش موتور سواری حسابی با هم صمیمی شده بودیم دیگه به بهانه خواهرم می آمد خونه ما در واقع می خواست با من باشه یک روز به خواهرم گفتم این بار برو بیرون خرید هاتو بکن تا من هم با سعیده کارهامو بکنم وقتی سعیده آمد یک کم نشست من هم نشسته بودم بقلش و دستم روی شونه لخت سعیده بود چون حلقه آستین تنش بود با خواهرم سه تایی حرف می زدیم سمیرا گفت فیلم سکس می خواد بزاره سعیده یک نگاهی به من کرد خواهرم گفت عیبی نداره اوکیه و فیلم را گذاشت سعیده محو تماشای فیلم سکس بود و من دستم که روی شونش بود داشتم شونه لختشو می مالیدم معلوم بود شهوتش حسابی زده بالا و بعد وسط فیلم سمیرا گفت من برم سر کوچه خرید میام و رفت سعیده دیگه از من نمی ترسید داشت فیلم می دید شهوتش حسابی بالا زده بود یک دستم روی شونه لختش بود و اون یکی دستم بی کار که اون دستمو هم بردم از جلو با اون یکی دستم رسوندم و یک کم سعیده را کشیدم تو بقل خودم صورتمو به صورتش چسبوندم سعیده داشت تو فیلم بکن بکن می دید بهش گفتم سعیده لب میدی ؟ چیزی نگفت من لبمو بردم طرف لبش اول یک کم کشید عقب ولی بعد لب داد شروع کردم به خوردن لب هاش بعد بهش گفتم سعیده بزار همین طوری با لباس یک کم بقلت کنم این مدت دوستبودیم اصلا نزاشتی بقلت کنم اون تو حال خودش نبود و فیلم بکن بکن دیوونش کرده بود تلویزیون خاموش کردم بقلش کردم همین طوری و از روی لباس سینه هاشو مالیدم بهش گفتم سعیده بیا بریم اتاق من تو تخت راحت با لباس بقلت کنم اول گفت نه ولی دیگه تو بقل من بود بقلش کردم و بردمش تو اتاق خوابوندمش تو تختم و خوابیدم کنارش بقلش کردم و شروع کردم با سینه هاش بازی کردن دیگه سعیده داشت از شهوت می مرد دستمو گزاشتم روی باسنش و باهاش یک کم بازی کردم کم کم دستمو بردم لای کسش از روی لباس که پاهاشو جمع کرد با قربون صدقه راضیش کردم پاهاشو شل کنه و بزاره کسشو از رو شلوار بمالم و دیگه اولین سکس با لباس با سعیده بود حسابی باهاش بازی کردم تو تخت خواهرم سمیرا که اومد سعیده بلند شد و از اتاقم پرید بیرون که مثلا خواهرم نفهمه ولی سمیرا که می دونست داستان چیه ولی به رو خودش نیاورد دفعات بعد دیگه از همون اول خواهرم می رفت بیرون خرید و لخت می شدم با شورت تو تخت بقلش می کردم و سوتین و تاب اونم در می آودم و سینه هاشو می خوردم دیگه شورتمو هم در می آوردم و کیرمو می مالیدم تو صورتش میزاشتم لای سینه هاش کم کم راضیش کردم بزاره شلوارشو بکشم پایین اول نمی زاشت دستشو گذاشته بود روی کمر شلوارش محکم گرفته بود سینه هاشو خوردم قربون صدقش رفته گفتم نمی خوام بکنم توش که فقط میخوام کستو بخورم کم کم خر شد و شهوت شلش کرد و دستش روی کمر شلوارش شل شده بود و شلوار و شورتشو با هم کشیدم پایین و دیگه لخته لختش کردم خودم هم کامل لخت بودم یک کم همین طوری لخت بقلش کردم بعد بهش گفتم پاهاشو باز کنه کسشو بخورم براش اولش پاهاشو به هم چسبونده بود نمی زاشت اما کم کم دیگه راه داد لا پاشو باز کردم و شروع کردم به خوردن کسش آخ چه کیفی داشت یک کس سفید بی مو تمیز تپل نرم چه حالی می داد سعیده هم از شهوت داشت از حال می رفت براش خوردم تا ارضا شد و خودشو خالی کرد دیگه تموم بود یک دختر سفید برفی مامانی تمیز نرم و گوشتی را لخت کرده بودم و مال من بود دفعات بعد کم کم انگشتش کردم اما کون خیلی تنگی داشت و نمی شد کیر کرد توش با انگشت شست هم درد داشت به هر حال هر طوری شده راضیش کردم و با لیدوکائین سعی کردم درد کونشو کم کنم و با لوبرکانت لیزش کنم که کیر بره توش خلاصه نوک کیر کردم توش جیغی کشید و دفعات بعد کم کم راحت تر شد و کیر تا ته کردم تو کونش الان خواهرم رفته دانشگاه با نیما عقد کردن و به زودی عروسی هم می گیرن من برای خواهرم رله می کنم با نیما سکس کنه کسی خونه نباشه خواهرم سمیرا برای من رله می کنه زنگ می زنه که خیال مادر سعیده راحت باشه که میاد خونه ما با خواهرم هست و مشکلی نداره بعد که سعیده میاد خونه ما سمیرا میره بیرون و من سعیده را حسابی می کنم فعلا که کسی شک نکرده به هر حال اینم از نعمات خواهر داشتن هست بچه هایی که خواهر دارن هم راحت می تونن دوست های خواهرشونو مخ بزنن هم خواهرشون رله باشه می تونه کلی کوس مخ بزنه براشون باید قدر این نعمت دونست سعیده از سکس با من خیلی خر کیف میشه و خیلی خوشش میاد کیرم هم خیلی خرکی نیست که جر بخوره البته کوچیک هم نیست اما می تونه تحمل کنه چون سعیده سنش کم هست و پدر مادرش بعید هست با ازدواج ما موافقت کنن با هم قرار داریم که فعلا تا وقتی ازدواج نکرده دوست دختر من باشه و بکنمش و بهش حال بدم و وقتی ازدواج کرد کات کنیم تا ازدواجش خیلی مونده و می تونیم این مدت کلی با هم کیف کنیم عشق و حال کنیم اینم داستان واقعی من خواستین باور کنید نخواستین نکنید

نوشته: سیامک


👍 9
👎 32
51001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

972756
2024-02-27 00:50:07 +0330 +0330

دیس دادم به دو دلیل اول اینکه از اعتماد یک دختر سو استفاده کردید دوم اینکه خانوادگی کسکشی تو ذاتتونه ،
نکته اینجاست که روت تو روی خواهرت خیلی بازه که این برای خانواده های عادی قفله ولی برای کسکشی مثل تو و خواهرت نه طبیعیه
تذکر داستانم اینه که مثل سگ داری دروغ میگی به دو دلیل اول اینکه بدن سازی میری دوم اینکه شربت آوردی
در کل کیر اساتید شهوانی پس کلت و توی حلق خودت و آبجی کسکشت


972764
2024-02-27 01:21:58 +0330 +0330

به هر حال سیامک

به هر حال نیما

عزیزم اسمت چیه به هر حال 💩💩💩

3 ❤️

972766
2024-02-27 01:34:42 +0330 +0330

داستان از جنبه ریدن در اعتماد خوب بود. دیگه هیچکس به دختری که برادر داره اعتماد نکنه . مگر اینکه خودش کونش بخواره

2 ❤️

972779
2024-02-27 02:04:55 +0330 +0330

به امثال خواهرت میگن کسکش جنده به امثال خودتم میگن بی غیرت خوار جنده دیوثه کسکش حروم زاده

6 ❤️

972789
2024-02-27 04:26:29 +0330 +0330

اگه واقعی باشه کیرم تو کون خودتو خواهرت آخه کوسکش از راه به در کردن کسی افتخار نداره که تو اومدی داری با افتخار تعریف میکنی

4 ❤️

972802
2024-02-27 09:10:11 +0330 +0330

تو دوستاشو کردی مشکلی نداشت
اون کرده خاهرتو باس بگیرتش
منطق ما ایرانی ها
کسشر محض بود

2 ❤️

972810
2024-02-27 10:17:13 +0330 +0330

قرمساق الان افتخارت اینه ک توی تخیلات تخمیت خواهرتو کصکش کردی و دختر بچه آفتاب مهتاب ندیده مردمو جنده؟ کیرم ب فرق پدر جاکشت

2 ❤️

972813
2024-02-27 10:31:20 +0330 +0330

چه جالب دیگه آدم با بکن خواهرش قرار میزاره میگه بیا بکنش خو کونی تو که داشتی کون میدادی اسمت هم ک معلوم نبود آخه کدوم احمقی برای داداشش کص میاره که خواهر کسکش تو بیاره کونی داشتی کون میدادی گفتی ی چیزی هم این وسط بنویسم. عقده کونی بودنم خالی بشه

0 ❤️

972825
2024-02-27 12:57:17 +0330 +0330

اگه داستان واقعیه تو ی آشغال بیشرفی ک هم خواهرتو از راه بدر کردی هم ی دختر معصومو. اگه تخیلیه ی بیمار روانی خطرناکی ک خیلی جدی ب درمان نیاز داری

2 ❤️

972842
2024-02-27 17:05:09 +0330 +0330

روابط خواهر برادری همیشه تو ایران اینطوری بوده؟

0 ❤️

972846
2024-02-27 18:08:52 +0330 +0330

کسشر پشت کسشر همون عقاید زنگ زده ایرانی پسره زن های دیگه رو بکنه امتیازه دختره با مرده دیگه‌ای باشه هرزس .
تو یه احمقی

0 ❤️

972850
2024-02-27 20:15:27 +0330 +0330

دوباره این شربت سکسی. قدیما مردم شربت می‌خوردم و شهید میشدن ، حالا شربت میخورن کونی میشن. ملجوووووق

0 ❤️

973011
2024-02-29 01:04:34 +0330 +0330

خواهرت دوس پسر نداشت و برات دختر جورمیکرد عجب دختر با حجب و حیایی بوده 😂😂😂بگو تا تونسته به این اون داده اخر سر خودشو انداخته به طرف

0 ❤️

973017
2024-02-29 01:50:23 +0330 +0330

سیا حالا نگفتی خواهرت اونهمه فیلم سکسی رو از کجا میاره راستی مطمئنی میره خرید حاجی

0 ❤️

974536
2024-03-10 15:49:42 +0330 +0330

کاش من یک خواهر اینجوری داشتم نوش جونت سعیده کردی باید خواهرت هم بکنی لذت دوتاش ببر

0 ❤️

980985
2024-04-24 22:19:09 +0330 +0330

با سلام

ببخشید آبجیت برای تو کسکشی میکرد اونوقت خودش نه دوست پسر داشت و نه اصلا تو این فازها بود و فقط پی درس هاش بود ؟ مادر آدم دروغگو

0 ❤️