خورده شدن نون زير كباب من (۱)

1390/02/01

سلام
اسم من اميره و 30 ساله .6 ساله پيش تغريبا به اصرار پدر و مادرم ازدواج كردم. از نظر مالي خانواده من خيلي وضع خوبي دارند .يعني هم ارثيه زياد هم پدر خودش خيلي زياد كار مي كنه و ميگه نبايد دل به ارثيه بست و خود ش همه چيزي رو كه مي خواسته بدست اورده.من هم با وجود اينكه نيازي نداشتم از كلاس دوم راهنمايي شروع بكار كردم.البته تابستونا و درسم هم خيلي خوب بود . هيچ وقت يادم نميره اولين حقوقم رو كه خودم كار كردم رفتم براي خودم الباس خريدم و هنوز اونا رو دارم و نگه داشتم براي يادگاري.
دوستاي خودم كه شما باشيد . 6 سال پيش ازدواج كردم . تمام هزينه هاي عروسي رو خودم دادم .حتي خودم براي مادر بزرگم سكه خريدم و دادم بهش كه بده به من تا اون نخواد هزينه كنه .
از خودم گفتم از خانواده زنم هم بگم:زن من خيلي با وقار و زيبا و خيلي در كل همه چيز تمومه. يه خواهر داره اون هم خيلي خوشگله ولي خيلي يكدنده و لجباز و در كل زن زندگي نيست پدرش جراحه و مادرش دكتر متخصص وضع مالي خوب و در يكي از شهرستانها خيلي معروفند.
خلاصه همه چيز روبراه بود بجز رابطه من با خواهر زنم يعني مينا (اسم مستعار). اون با من خيلي مخالف بود و من هم بهش اهميت نميدادم يعني به تخم چپ پسر م هم نمي گرفتمش (البته من بچه ندارم) تو ازدواج ما خيلي سنگ انداخت حتي بعد از ازدواج سعي كرد ما رو از هم جدا كنه .
بعد از ازدواج من بخاطره يه معامله خيلي ضرر كردم و وضع ماليم خيلي بهم ريخت دقيقا 10 ماه بعد از ازدواجم و من كه اصلا حاضر نبودم با پدرم كار كنم مجبور شدم كه برم پيش پدرم. من شدم مدير ارشد شركت پدرم تو تهران. البته خود پدرم تو اراك كارخانه داره و كارهاي دفتر مركزي شو من انجام مي دادم.
البته به پدر ومادرم نگفتم ضرر كردم و هيچ پولي ندارم.
القصه امدم تهرون و به اجبار رفتم خونه پدر خانمم كه فقط مينا بصورت مجردي از اون استفاده ميكرد.البته فقط تا وقتي كه بتونم خونه اجاره كنم .روز گار سختي بود خيلي. مني كه هيچ وقت نياز مالي نداشتم و دستم جلو كسي دراز نشده بود به اين وضع افتاده بودم .بزرگي تو شكر خدا كه مي خواستي زهره چشم بگيري از من.
از روز اول مينا با امدن ما انجا مخالف بود حتي من بهش گفتم 1 ماه به من وقت بده تا خونه پيدا كنم چون پول پيشم كم بود پيدا كردن خونه برام يكم سخت بود البته من هميشه از تهران امدن ترس داشتم چون خيلي جاهاشو بلد نبودم. و خودش رو داشت ميكشت . با وجود اينكه يه خونه بزرگ با 4 اتاق خواب بود حتي من بعضي از روزها اصلا اون تو خونه نميديدم چون سرم بكار خودم بود ولي اون شروع كرد به تهمت زدن به من .و همه خانوادشم رو تو عرض 2 هفته با من مخالف كرد. حتي زنم بهم شك كرده بود.
من كه خيلي مشكوك شده بودم كه چرا با من اين كارو مي كنه ولي ته دلم ميدونستم پاي يه پسره ديگه وسطه. يه بار كه زنم رفت شهرستان كه پدر و مادرشو ببينه گفتم تو شركت كار دارم و نرفتم و عصر امدم خونه و ديدم كسي خونه نيست رفتم تو اتاق مينا و رفتم يه گشت زدم تا يجاي براي پنهان شدن پيدا كنم
طبقه بالاي كمد ديواري خالي بود.رفتم همه چيزو براي يك شب اماده كردم پتو و مقداري خرما و اب و چند تا كيسه .مينا روزا از ساعت 9 صبح تا 6 عصر سر كار بود .
ساعت 6 رفتم تو كمد ديواري و در و بستم و خيلي اروم انجا خوابيدم . مينا كه فكر مي كرد چون زنم نيست من خونه نمي يام (خودم بهش گفتم)ساعت 6 امد خونه تا ديد خونه خالي چند بار منو صدا كرد ديد نيستم رفت بيرون .بعد از چند دقيقه ديدم اس ام اس داده كه نميياي خونه منم گفتم نه .در ضمن يادم رفته بود صداي موبايلم رو هم ببندم كه وقتي اس امس اس داد شناس اوردم بيرون بود وگرنه همه چيز لو مي رفت.
بعد از نيم ساعت صداي در امد و من فهميدم بله حدسم درست بود و مينا خانم با يه اقاي ديگه هست.
و امدن داخل صدا خيلي ضعيف به من مي رسيد ولي اون اقا معلوم بود خيلي وقته به اين خونه رفت و امد داره. چون امد تو كمد ديواري زير پاي من و لباس راحتي شو برداشت و عوض كرد و من از يه سوراخ تو در كمد ديد مي زدم ولي نديدم كي هست.
من تغريبا يه 4 ساعتي ازشون خبر نداشتم چون بيرون از اتاق بودن و صدا هم خيلي ضعيف مي يومد ولي تو خونه بودند.تا اينكه ساعت تقريبا 11 بود كه امدن تو اتاق و داشتن با هم ور مي رفتند .ومن كه منتظر همين لحظه بودم شروع به ضبط صدا كردم. و از كنار در ديد ميزدم.بله مينا لخت لخت و اون پسره هم فقط شرت پاش بود و مينا اصلا تو حال خودش نبود.و داشت برديه بريده قربون صدقه اون پسره مي رفت كه اسمش سهيل بود. وقتي اسم سهيل شنيدم يه كم شك كردم دقيق كه نگاه كردم بله دوست خودم بود تو دانشگاه يه پسر ساوه اي خيلي كير تيز كه از پشه ماده تو هوا هم نمي گذشت و مي كردش.
من كه وقعا تعجب كرده بودم دقيقتر نگاه مي كردم ديدم بله مينا خوابيده و سهيل بين پاهاش داره كسشو مي خوره . تازه من به مينا نگاه كردم واي چه خوشگل شده جنده خانم.سينه هاي بزرگش و بدن سفيدش
خيلي زيبا تر شده بود.من تا حالا به چشم خريدار بهش نگاه نكرده بودم واقعا خيلي ضرر كردم تو اين مدت كه اين مينا جنده رو كشف نكرده بودم.
مينا داشت بخودش مي پيچيد و اه اه اوه ميكردو سهيل كون لق و كس ليس حروم زاده داشت براش مي خورد. تا اينكه بلند شد و دست به كير ايستاد جلو مينا و مينا هم حال حسابي به كير سهيل دادو براس ساك زد.و دوباره خوابيد و سهيل هم روش خوابيد و شروع كرد به گائيدن مينا. درست مي ديدم مينا پرده نداشت چون تو اين وضعيت سهيل داشت از كس مي كردش. واي مينا يه جنده واقعي بود. تو اين فكرا بودم كه حرفاي سهيل توجه ام رو جلب كرد. سهيل همين جور كه مينا رو مي گائيد داشت حرفاي خيلي زشتي به مينا مي زد كه من واقعا مونده بودم كه اين مينا با اين همه غرور و تكبر اين جوري زير پا داره كس ميده و اين حرفا رو ميشنوه.سهيل مي گفت "هنوز كست مثل روز اول تنگ جنده خانم هر چي مي كنمت تنگ تر ميشه "مينا هم مي گفت مال خودت
سهيل:مامانت چي زاييده واي راستي مامانت هم كسش مثل تو مي خوام مامانت هم بكنم
مينا:(با اشوه خركي)سهههههيلللل نگووو … بكونننن
سهيل :ننت رو گائيدم…اوه جنده كونتو هم مي كنم . كونو كست رو به هم وصل ميكنم پتياره

و محكم براي مينا تلمبه مي زد و هم ضربه به سينه و گوش مينا ميزد.كه من از تو گوشي هاي كه مينا مي خورد تعجب كرده بودم و داشتم شاخ در مي اوردم. و مينا مي گفت نزن درد مي گيره و سهيل بيشتر مي زد
خلاصه يواش يواش من داشت حالم بهم مي خورد چون تا حالا اين جورشو نديده بودم خيلي بد با مينا بر خورد ميكرد. و همين جو كتكش ميزد و مي كردش.
تا اينكه گفت برگرد و مينا هم برگشت و بافاصله داد مينا بالا رفت بله يه دفعه كرده بود تو كون مينا بدون اماده كردن و مينا هم داشت فحش مي داد كه اين هم براي من جالب بود . دختر اقاي دكتر معروف داشت فحش ميداد
مينا:حرومزاده پاره شده …اخ كونم . كير تو كون ننت يواش…بچه كوني مردم
سهيل: جوننننننننننن بچه كوني خودتي با اون بابات
(((واي مينا رو باباش حساس بودددددد!!! ولي هيچ كار ي نكرد من فكر مي كردم اگه كسي به باباش بي احترامي كنه مي كشه اونو!!!))))))))))))
سهيل : بگو جر خوردي يا نه …جوري ميكنمت كه ديگه نتوني كس يا كون به كسي بدي
مينا:خواهر جنده … مثل خواهرت سهيل كه ازدواج نميكنه(((((واي اينا دارن با هم چكار ميكنن من متعجببببب))))))))))
سهيل هم همين جور وحشي تر ميشد.و محكم تر تلمبه مي زد. البته صداي كتك زدن مينا هم مي يومد.
من ديگه حالم بهم خورده بود ديگه نگاه نكرم.ولي ميشنيدم خيلي طول نكشيد كه مينا صداش داشت بلند تر ميشد كه سهيل گفت : ديگه بسه ديگه بايد التماس بكوني كوني
نگاه كردم ديدم سهيل كنا مينا ايستاده و ديگه نمي كنن.((((بازم تعجب))))
مينا هم به التماس افتاده بود كه بكون بهت نياز دارم داره مياد و با كسش ور مي رفت بعداز چند تا التماس با اشوه خركي دوباره سهيل شروع كرد البته قبلش داد تا مينا ساك بزنه و اين حرفا ادامه داشت تا مينا گفت بسه ولم كن و بعداز چند دقيقه هم سهيل ابش امد و تموم شد.چند دقيقه خوابيدن و بعدش سهيل رفت بيرون . وقتي برگشت گفت: مرسي عزيزم((((نه به اون حرفا نه عزيزم گفتنش)))
و مينا رو بوس كرد و خوابيد كنارش
مينا مثل مرده جنب هم نخورد .
من تازه فهميده بودم كه چرا مينا نمي خواد حتي يك روز هم ما انجا باشيم
اين داستان ادامه داره و من بر خلاف ميلم مينا رو كردم و خيلي چيزاي ديگه …

ادامه…

نوشته:‌ امیر


👍 0
👎 0
54251 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

277518
2011-04-21 10:21:09 +0430 +0430
NA

بد نبود ولی کاش ادامه اش رو هم توی همین مینوشتی در ضمن تو داستان هی نگو حالم داشت بهم میخورد نگاه نکردم
تو که فقط صدا میشنیدی و از یه سوراخ نیگا میکردی! خب دیگه حال بهم خوردن نداره!

0 ❤️

277519
2011-04-21 10:33:42 +0430 +0430
NA

دمت گرم خوب بكونش اگر هم كم اوردي من ميام كمكت

0 ❤️

277520
2011-04-21 12:32:17 +0430 +0430
NA

لطفا يكى به من بگه از كجاى سايت بايد داستان بذاريم لطفا سريع و كامل

0 ❤️

277521
2011-04-21 12:46:05 +0430 +0430
NA

خدا نسیب ما هم بکنه. اتفاقا من هم به شدت علاقه مندم که این نون زیر کباب رو بخورم. تازه پریروز باهاش یه شوخی کوچولو کردم و بهش گفتم میشه با هم بریم حمام. یه خورده با شوخی جواب داد اما راستش زیاد می ترسم که به گامون بده

0 ❤️

277522
2011-04-21 13:00:46 +0430 +0430
NA

ارمین 3 برو تو قسمت خاطرات سکسی شما اونجا یه فرم هست میتونی پر کنی و داستانتو بفرستی

0 ❤️

277523
2011-04-21 13:05:08 +0430 +0430
NA

دوسته عزیز تولدی دوباره میشه بس کنی بابا خوندیم مطلبتو چرا همه جا میزاری در ضمن اگه ادمین میخواست حتما داستانتو البته داستان که نه مقالتو میزاشت رو سایت خستمون کردی بابا لابد ایراد داشته دیگه

0 ❤️

277524
2011-04-21 13:17:07 +0430 +0430
NA

ممنون معلوم بود راست میگی و حقیقت داره بالاخره یه داستان واقعی ما خوندیم
ادامه بده

0 ❤️

277525
2011-04-21 14:05:56 +0430 +0430
NA

تا صبح مونده تو کمد یعنی؟

0 ❤️

277526
2011-04-21 14:20:26 +0430 +0430
NA

باحال بود!!!
کمرت درد نگرفت تو کمد؟

0 ❤️

277527
2011-04-21 16:01:48 +0430 +0430
NA

Zoood tond sari edaaaaameeeeeeeeeeee

0 ❤️

277528
2011-04-21 16:16:58 +0430 +0430
NA

famildur و باران نفس
سلام
اول وظيفم دونستم ازتون تشكر كنم
و دوم اينكه اگه بچه ها يه كم دقت به خرج بدن ميبينن حتي نوشته ها و غلط هاي املايي همه داستانها يكيه
من و تك تك شما دوستام هممون انسانيم
يه سري نياز ها داريم كه بايد برطرف شه
اما به چه قيمتي
به قيمت خودفروشي و بي ناموسي
به قيمت كشتن انسانيت تو وجودمون و آفرينش يك روحيه كاملا حيواني در درون خودمون
كسايي كه از تو سايت باهاشون آشنا شدم و جز ليست ياهو من هستن به جز 2 نفر بقيه زير 19 سال دارن
ناموسن همونايي كه دارن ميان اينجا چند تاشون سكس داشتن
با كي داشتن
چطوري داشتن

من عددي نيستم چون از خيلي هاتون هم پايين ترم
فقط ميخوام بدونيد بعضيلتون داريد اشتباه ميكنيد
در ضمن سامان 39 تا كي ميخواي توي سايت مثل اين بد بخت هاي اتيوپيايي دنبال يه … باشي

0 ❤️

277529
2011-04-21 16:27:46 +0430 +0430
NA

are zod edamasho bezan mesle serial adamo lang nakon

0 ❤️

277530
2011-04-21 16:28:00 +0430 +0430
NA

اما داستان
اين يعني چي >>>> خيلي در كل همه چيز تمومه

مينا مثل مرده جنب هم نخورد

هر كي تو سايت اومده شده ستاره فيلمهاي پورن
ساك زدن و كردن تو كون و ريختن تو دهن طرف
اينها به كنار
بدن هاي فوق العاده ورزشكاري و آماده براي انجام جديدترين روشهاي سكسي

0 ❤️

277531
2011-04-21 16:32:46 +0430 +0430
NA

ama faimildur
دوست من
2 تا حيوون با محارمشون سكس نميكنن

  1. اسب كه به نجابت مشهوره
    2.شتر
    بقيه حيوانات با محارم سكس ميكنن
0 ❤️

277532
2011-04-21 16:43:15 +0430 +0430
NA

اي آقا اين يارو كه پيدا كردي يا وارد زندگيت شده يابهت رفته و تو رو از جغ زدن محرومت كرده ، كسي نمي تونه باشه جز (يار و همراه ارجمند مقام عظمي و رىيس جمهور منتصب حضرت ايشان) جناب دكتر انتري نژاد. چون كافيست قيافه انكرش را تصور كنيد، تا هفتاد سال نميتوانيد جغ بزنيد.

0 ❤️

277533
2011-04-21 17:07:41 +0430 +0430
NA

عنوان داستانتو خیلی بد انتخاب کردی.

0 ❤️

277535
2011-04-22 00:53:36 +0430 +0430
NA

mr mehdibikas نظرات تو از داستانها طولانی تره. بهتره به جای نظر داستان بنویسی تا یک کم بخندیم.

0 ❤️

277536
2011-04-22 01:32:46 +0430 +0430
NA

saeeed0669 دادا 2 بار بهم فحش خواهر و مادر دادي
اما بيخيال
حتي ازت ناراحت هم نشدم.

0 ❤️

277537
2011-04-22 03:18:56 +0430 +0430
NA

خوب بود.
ادمین من دو تا داستان به نام من و خواهر زنم فرستادم. چرا نمیذاریشون؟

0 ❤️

277538
2011-04-22 05:16:36 +0430 +0430
NA

mr mehdibikas
من هم ازت تشکر میکنم، بعضی وقتها که این داستانها رو میخونم به قدری عصبی میشم که حد نداره
دیگه کنترل خودمو از دست میدم ولی سعی میکنم این کوچولو فحشم ندم،سععععععی میکنم
پس دم اسب وشتر گرم هرچند فکر میکنم خیلی هاشون این کارو نکنن، من از حیوانات توقع ندارم چه برسه به انسان
دوست خوبم من add کردمت امید وارم دوستان دیگه هم این کارو انجام بدن

0 ❤️

277540
2011-04-22 14:24:11 +0430 +0430
NA

نسبت به داستانای کس شعر اخیر خوب نوشته بودی دمت گرم بقیش رو هم زودتر بنویس ببینم چه جوری نون چرب و چیلیه زیر کبابو چه جوری سیخ میزنی

0 ❤️

277542
2011-04-23 05:01:08 +0430 +0430
NA

mr mehdibikas دوسته خوبم من هم تشکر میکنم .من هم ادت کردم .

0 ❤️

277543
2011-04-23 05:22:47 +0430 +0430
NA

واما famildur دوسته عزیز خوشحال میشم اگه برات زحمتی نداره داستانه منم بخونی و نظر بدی اسمه داستانم هست ( کجایه راه رو اشتباه رفتم ؟! ) البته بازم میگم اگه دوستداری

0 ❤️

277544
2011-04-24 01:03:27 +0430 +0430
NA

سلام قشنگ بود کاش می شد به ایمیلم ارسال میشد.

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها