دختر خاله خانمم در مشهد

1397/05/03

سلام میخوام یه داستان کاملا حقیقی روبراتون بگم ولی از اسم خودم و طرف مقابل رو نمیگم
حدودا سه سال پیش بود که به همراه خانمم وخواهر خانمم وشوهرش ودختر خاله خانمم وشوهرش رفتیم مشهد
روز اول گذشت وروز دوم صبح برای خرید به بازار های مشهد رفتیم تا غروب تو بازار چرخیدیم
خلاصه زمانی که داشتیم بر میگشتیم هتل توی جمع با صدای بلند گفتم که من امشب خسته هستم و نمیام حرم , اخه ما قرار گذاشته بودیم شبها بریم حرم که خلوت تره بعد که رسیدیم هتل پس ازصرف شام بقیه حاضر شدن که برن حرم منم رفتم حموم که یه دوش بگیرم تو حموم که بودم خانمم اومد گفت ببین از حموم اومدی بیرون دیگه وارد حال نشو همین تو اطاق خواب بخواب اخه دختر خالم سرش درد میکنه اونم نمیاد حرم خوابیده .
خلاصه منم ازحموم اومدم بیرون و دیدم در اطاق خواب نیمه بازه و منم دیگه نرفتم تو اون اطاق و خوابیدم رو تخت یواش یواش داشت خوابم میبرد که دیدم صدای در اطاق خواب اومد که در حاله بازشدن بود منم سریع چشامو بستم ولی میشنیدم که یه نفر وارد اطاق شد یهو دیدم یه دستی اومد رو سرم فهمیدم که دخترخاله خانمم هست بعد یهو صدام کرد گفت من به خاطر تو نرفتم بعد تو گرفتی خوابیدی تازه فهمیدم که خانم چه خوابی برامون دیده البته اینم بگم که منم چند وقتی بود تو نخش بودم اخه بی شرف خیلی خوشگل وخوش استیل بود
چشامو که باز کردم لب رو چسبوند گفتم چه خبره یواشتر گفت مگه تو اینو نمیخواستی فهمیدم که خبر داره تو نخشم اینو که گفت سالار تمام قد وخبر دار شد دستشو گذاشت رو سالار گفت که من چند سالی هست که طعم همچین کیریو نچشیدم اخه شوهرش مشکل مردونگی داشت و چند باری هم عمل کرده بود و ولی اثری نداشته بعد چند ثانیه نشد که یهو دیدم منو کاملا لخت کرده وسالار تا دسته تو حلقشه منم که دیگه خون جلوی کیرمو گرفته بود ودستشو گرفتم بلندش کردم وپرتش کردم روتخت خودمم پریم روش پاهاشو بردم بالا وبا زبونم چشان کسشو خوردم که وقتی خوردنم تموم شدوسرمو اوردمبالا دیدم بیهوشه بیهوشه رفتم
سمت صورتش یه لب مشتی ازش گرفتم یهو دستاشو انداخت دور گردنم وچنان لبامو میخورد که گفتم الانه که لبامو بکنه بعدچند دقیقه گفت پاشو بزن درو دیوارشو خراب کن منم که خودمم دیگه دیوانه شده بودم سر سالارو بردم جلوی نازش و آروم سرشو بردم تو انقدر کسش تنگ بود که منو یاد اولین کسی که کردم انداخت بعد از کمی ریتم اروم شروع کردم به تلمبه مشتیو سرعتی دو دقیقه نشد که چنان جیغی کشید من گفتم الان مامور هتل میاد پشت در

بعدبلندشد منو انداخت رو تختو خودش مثل یه سوار کار حرفه ای نشست روش با ریتم بالا پایین کردن اون منم خودمو هماهنگکردمو پس از چند دقیقه دوباره ارضاء شد منم یواش یواش دیدم وقت بیرون پاشیدن عرقه سالاره یواش در گوشش گفتم چیکارش کنم گفتم بریزش توش میخوام بچسبه به وجودم منم از خدا خواسته سریع برش گردوندم مدل داگی کسشم مثل یه هلو از پشت زد بیرون سالار گذاشتم توشو شروع کردم , انقدر ابش زیاد اومده بود که اون کسه تنگ و باریکه اول انگار سالار براش کوچیک شده بود خلاصه بعداز چند دقیقه تلمبه سالار با تمام وجود عرقش خالی کرد تو جفتش , وقتی ابمو تمام خالی کردم توکسش گفت اخیش و دیدم ولو شد رو تخت منم خوابیدم روش ولی سالار هنوز توش بود چند دقیقه بعد سالار خوابیدو اومد بیرون اونم پاشد رفت تو اون اطاق منم سریع خودمو شستمو خوابیدم الان سه ساله از این ماجرا میگذره بعد از اون یه بار دیگه با هم سکس کردیمو دیگه تموم شد الان دختر خاله خانمم با شوهرش صاحب یه پسر کاکل سری هستن که همه فامیل میگن چقدر شبیه منه.

پایان
نوشته: ؟


👍 7
👎 31
86232 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

705252
2018-07-25 21:00:09 +0430 +0430

ولی یه حسی بهم میگه زنت و شوهر دختر خالتم نرفتن حرم،یه تست دی ان ای از بچه خودتم بگیر زرنگ خان ;)

4 ❤️

705254
2018-07-25 21:00:59 +0430 +0430

جقی بسه دیگه چقدر تراوشات ذهن جقی بشنویم اه

0 ❤️

705261
2018-07-25 21:08:30 +0430 +0430

کاکل زری احمق جون
احتمالا برده بودنت مشهد برای گرفتن شفای عاجل و درمون کرم خوردگی مغزت

1 ❤️

705295
2018-07-25 21:46:26 +0430 +0430

واقعا اینقدر تنگ بود احساس میکنم یاده اولین کون دادنت افتادی
اخه جقی یکم داستانتو بیار سمته واقعیت امدی مشهد خواهر زنتو کردی ؟؟ بابا بیخیاللللل .

0 ❤️

705305
2018-07-25 22:10:09 +0430 +0430

فانتزی کیری…
کوسخل راحت بگو تو نخ زنای فامیلم بهتره تا الکی بگی کردمشون…شبم بیاد کس وکون اونا کوس تکراری زنتو میکنی…این اصل خیانته…

0 ❤️

705307
2018-07-25 22:14:47 +0430 +0430

اره مادر کیون پشمی
شوهرای مردم همه مردونگی ندارن
طرفتونم همیشه خوش هیکله
کیر شماهام همه اندازه نهنگ واله
الکسیسم پرده داره
بعد میاد با افتخارم میگه بچشون شبیه منه… اره دیگه ننت تورو زنا زاده پس انداخت توهم راهشو ادامه بده :)))

1 ❤️

705309
2018-07-25 22:17:32 +0430 +0430

توخجالت نمیکشی همن بهت میگم فقط

0 ❤️

705316
2018-07-25 22:25:30 +0430 +0430

نرفته بود حرم ک تو بکنیش؟
سلول های خاکستری نداشته مغزتو نمودم
اصلا واقعیم ک باشه یجایی جفتتون بگا میرین

0 ❤️

705345
2018-07-25 23:44:28 +0430 +0430

مردونگی نداشت شوهرش؟ تو چون کردیش مردی؟ مرد بودن با نر بودن خیلی فرق داره جوجو

1 ❤️

705356
2018-07-26 00:08:40 +0430 +0430

اتاقتون تو هتل جند خوابه بود همه یه اتاق داشتین ؟؟؟ شیش نفر چجوری ی اتاق داشتین . کسمون گیر اوردی داداش ؟

0 ❤️

705357
2018-07-26 00:09:03 +0430 +0430

دوس دارم انقد سالارو تو دهنت نگه دارم که خودش کوچیک شه و بیاد بیرون.
کون عاقا

1 ❤️

705360
2018-07-26 00:13:01 +0430 +0430

شماها چقدرررر خوبید که هر کی رو میخواید خودش میاد بهتون میده

0 ❤️

705369
2018-07-26 01:57:34 +0430 +0430

ززااارت

0 ❤️

705409
2018-07-26 06:58:17 +0430 +0430

آخه واقعا چه فکری با اون مغز عنتون میکنید که این جوری کس و شعر مینویسید.
ی روز ی بچه کونی سوار ی تریلی میشه با هم میرن تا میرسن به ی رستوران کنار جاده واسه ناهار ، تا میشینن توی رستوران شروع میکنه با آب و تاب تعریف میکنه که چجوری راننده تریلی را کرده. راننده تریلی هم خیلی خونسرد نگاهمیکنه به جمع و میگه عاقلان دانند. خاطه شما هم خیلی شبیه این بود. شوهر دخترخاله خانمت ظاهرا بد تو نخ خانمت بوده/

0 ❤️

705426
2018-07-26 08:29:00 +0430 +0430

مامور هتل میومد چنان تو را میگایید که دیگه هوس نکنی کسشعر تفت بدی
ضمنا یه سر به محل قدیمتون بزن ببین اگه شبیه بقال سر کوچه‌تون نبودی حتما شبیه قصاب محلتون هستی

1 ❤️

705466
2018-07-26 11:38:38 +0430 +0430

التماست میکنم بگو،
اسم خودت و طرفو،
بی ادبیه حضور بچه های شهوانی:
کیر خروسم ،همراه با مردان با غیرت وخشمگین مشهدی صاف تو سوراخ گشاد کونت.

0 ❤️

705476
2018-07-26 12:22:54 +0430 +0430

کیرم تو مادرت ب روش سامورایی

0 ❤️

705722
2018-07-27 08:47:40 +0430 +0430

دفعه بعدی اومدی مشهد بیا پیش خودم همچین به 47 روش ابداعی و غیرابداعی بکنمت که دیگه از این کسشعرا تف ندی شما دوست عزیز میخوای جق بزنی فیلمهای برازرز رو نگاه نکن توهم برت میداره اونا همش فیلمه عزیزم

0 ❤️

706080
2018-07-28 09:46:32 +0430 +0430
NA

کپی و قدیمی بود

0 ❤️

737802
2018-12-27 20:40:20 +0330 +0330

پس تو اون زیارت هر دوی شما حاجت روا شدین و به مراد دلتون رسیدین

0 ❤️