دختر عموی دوست دخترم

1402/07/17

سلام بر همگی
به خدا قسم کل داستان واقعی هستش.
چون برام پیش اومده میخوام بنویسم شما هم لذت ببرید.
اسم من مهدی یک پسر ۲۸ ساله مجرد هستم با خانواده زندگی میکنم.
همیشه با یک دوستی به اسم محسن رفت و آمد داشتم همیشه کنار همدیگه بودیم مثل دوتا دوست مثل دوتا برادر یک روز رفتیم کافه دوست دختر محسن آمد ، از اون دخترای ساده بود که محسن با قول و وعده نگهش داشته بود.
وقتی آمد تو کافه محسن ما دوتا رو بهم دیگه معرفی کرد و بهش گفت این مهدی برادرمه ، اسم دوست دختر محسن مرجان بود ، و به مرجان گفته بود که مهدی دوست دختر نداره خواهرتو برای مهدی اوکی کن ، مرجان خواهرش مریم رو برای من اوکی کرد ما دو نفری با همدیگه دوست شدیم ولی مریم خیلی قیافه می گرفت ، در صورتی که نه قیافه داشت و نه هیکل آنچنان ، چند باری دعوتش کردم بیرون چند باری براش هدیه گرفتم و براش پول زدم ، به مبلغ چند میلیون ، دیدم فایده نداره هنوز تو قیافه هستش.
یک شب آمد کافه با دختر عموش اسمش مینا بود یک دختر لاغر و قد بلند ، مینا خیلی منو تحویل گرفت منم از مینا خوشم اومد چون مینا هم خوش اخلاق بود و زیبا تر از مریم و خوش هیکل تر مریم اون شب تو کافه گذشت.
فردا منو و محسن داشتیم صحبت می‌کردیم که جریان بهش گفتم اونم زنگ زد به مرجان آمد بهش گفت که مریم با مهدی رابطه خوبی نداره میتونی مینا رو براش اوکی کنی ؟
بهش گفت باشه زنگ زد به مینا جریان بهش گفت و در جواب بهش گفت مگه مهدی با خواهرت مریم نیست ؟
مرجان بهش گفت مریم زیاد مهدی رو تحویل نمیگیره حتی بعد از یک ماه دوستی با همدیگه مریم خواهرم باهاش اوکی نشده ، اونم گفت اگر مریم بفهمه چی ؟
مرجان بهش گفت مهدی که رابطه رو با مریم تموم میکنه و بهش نمیگه که با تو هستش و تو هم لازم نیست بگی با مهدی اوکی شدی.
مینا قبول کرد.
مینا منو دوست داشت ولی از این دختر های بود که همه کاری کرده بود مینا ۱۸ سالش بود و پرده نداشت ، به قول بچه های امروزی اوپن بود ، اون شب منو و مینا توسط مرجان با همدیگه اوکی شدیم و شماره رد و بدل کردیم.
تا صبح با همدیگه چت می‌کردیم و گاهی هم صحبت می‌کردیم ، به مینا پیشنهاد کافه دادم برای ملاقات اون گفت نه بهتر سویت بگیری یا بیام خونه پیشت.
من پشمام ریخت ، که یک دختر چطوری با اولین ملاقات صحبت سویت کرد.
فهمیدم که این زیاد توی این کار بوده و میدونه چیکار کنه.
جریان به محسن گفتم و محسن گفت خوبه که ، بهش گفتم من تا حالا سویت نگرفتم و بلد نیستم خونمون هم خالی نیست ، محسن گفت من برات سویت سراغ دارم نگران نباش زنگ زد به دوستش برای فردا ظهر اوکی کرد و منم با مینا اوکی کردم برای اولین بار بود که سویت گرفتم هم ترس داشتم و هم حس خوشحالی.
فردا ظهر خود محسن آمد دنبالم سوارم کرد رفتیم دنبال مینا بعد رسوندیمون سوییت تو ماشین محسن یک قرص بهم داد و گفت اینو بخور کمرتو سفت کن تا حسابی حال کنی ، منم گرفتم و خوردم رفتیم داخل سوئیت با مینا درجا پرید بغلم کرد بوسیدم و گفت قربونت برم چقدر خوشحالم که با تو دوست شدم وقتی تو کافه دیدمت ازت خوشم اومد ولی چون دوست مریم بودی نتونستم کاری بکنم ، منم بغلش کردم و بوسیدمش ، اولین تجربه ای بود که داشتم برام لذت بخش بود نه به مریم بی احساس نه به این.
البته یک بار با مریم سکس کردم مریم هم اوپن بود ولی به خدا آنقدر گشاد بود که که باور نمیکردم نمیدونم شاید چون یکم چاق بود.
مینا مانتو رو درآورد و با شلوار لی و یک تاپ صورتی با شلوار لی شال درآورد ، زیاد از روی لباس سینه هاش بزرگ نبودن ، رفت رو تخت دراز کشید پتو رو کشید رو خودش بهم گفت بیا تو بغلم تاپشو درآورد شلوار لی درآورد زیر پتو منم لباس هامو درآوردم با شورت رفتم زیر پتو پیشش همدیگه رو بغل کردیم و همدیگه رو بوس می‌کردیم ، مینا چقدر قربون صدقم می‌رفت و میبوسیدم برای جای تعجب بود.
منم از پشت بند سوتینش باز کردم سینه هاش به قول خودش سایز ۶۵ بودن ، بدن سفیدی داشت و لاغر بود برعکس مریم و منم داشتم ازش لب میگرفتم با سینه هاش بازی میکردم و شروع کردم به خوردن سینه هاش و اونم همش می‌گفت جون بخور دارم دیونه میشم بخور عشقم و منم مثل این ندیده ها بودم و سینه هاش میخوردم بلند شدم شرتش درآوردم پاهاش باز کردم زبون میزدم به کسش و بالای کسش میخوردم و انگشتم میکردم تو کسش هنوز یک دقیقه طول نکشید و ارضا شد و آرم شد و گفت بخواب منم میخوام برات بخورمش ، منم دراز کشیدم شرتم درآوردم کیرم بلند شده بود نگاه کیرم کرد و گفت چند سانته گفتم نمیدونم فکر کنم ۱۶ یا ۱۷ سانته ، اونجا باز فهمیدم مینا یک دختر حرفه ای ، تو سکس جوری برام ساک میزد کیرمو تا آخر میخورد جوری که احساس میکردم کیرم میره تو گلوش بلند شد نشست رو کیرم کم کم کیرمو جا داد تو کسش واقعا تنگ بود چون کیرم به زور رفت تو کسش و آروم آروم بالا و پایین میکرد و منم لذت میبردم و هنوز دو دقیقه نشد دوباره آبش آمد و افتاد تو بقلم ، بهش گفتم چته آنقدر حشری هستی ؟
بهم گفت من شهوتم زیاده مخصوصا با کسی که دوستش دارم ، این دفعه نوبت من بود همین که تو بغلم بود من میزدمش بعد بهش گفتم بلند شو باهات هفتی کن پاهاش باز کرد و منم کردم توش واقعا تنگ بود در صورتی که مشخص بود این کارست و شروع کردم به تلمبه زدن و صدای نالش کل خونه رو برداشت سفت گرفتم دوباره ارضا شد ، بهش گفتم چته چند بار داری ارضا میشی گفت من خیلی حشری هستم ، و دوباره تلمبه می زدم و خوابیدم تو بغلش آبم اومد کیرمو درآوردم ریختم رو کسش گفت من حالیم نیست آبت آمد بازم میخوام ، من خندیدیم گفتم باشه عزیزم نگران نباش منم از تو حشری تر هستم.
دراز کشیدم پیشش پشتش کرد منم از پشت بغلش کردم یکم گذشت با هم حرف می‌زدیم دوباره کیرم بلند شد وقتی خوابیده بود پشتش بهم بود منم از پشت کردم توش ، خوبی دختر لاغر اینه که همه مدلی میشه بزاری داخلش ، از پشت میکردمش و اونم نفس نفس میزد و می‌گفت بکن واااااااای چه کیری داری و منم میکردمش واقعا برام لذت داشت چون خیلی حشری بود و خیلی دوستم داشت و بهم احترام میذاشت اینجا دوباره هر دو باهم دیگه ارضا شدیم و من دیگه جون نداشتم دراز کشیدم
آمد تو بغلم بهم گفت مهدی چقدر دوستم داری ؟
بهش گفتم اولین رابطه اولین برنامه خیلی زیاد.
گفت چرا با مریم بهم زدی؟
جریان بهش گفتم.
اون گفت ولش کن بزار یک واقعیت رو بهت بگم مریم دوست پسر داره و اونو دوست داره اسم پسره هم حمید و شهرستان زندگی میکنه.
خیلی ناراحت شدم که چرا گول همچنین آدمی رو خوردم ، بهم گفت ناراحت نشو من کنارتم و تا آخر باهاتم ، اون روز تا شب منو مینا خیلی سکس کردیم.
دارم قسم میخورم به خدا که توی عمرم دختری مثل این ندیده بودم از ظهر تا شب یازده مرتبه ارضا شد ولی من فقط سه بار.
ما دوتا خیلی باهم خوب بودیم تا اینکه نمیدونم چطوری مریم متوجه میشه من با مینا دختر عمومش اوکی شدم تازه حس مریم به من شروع شد ولی من تحویلش نگرفتم اونم مینا رو تهدید کرد اگر با من ادامه بده جریان اوپن بودنش و رابطشو با من به پدرش و برادرش میگه و باعث شد مینا برای همیشه از من جدا بشه منم رفتم خطمو عوض کردم.
از ترس اینکه برام دردسر نشه ولی مریم توسط محسن دوستم هر کاری کرد که نزدیک من بشه بهش اجازه ندادم در صورتی که نوبت من بود ازش انتقام بگیرم ولی نگرفتم.
الان بعد از اون رابطه دوتا رابطه دیگه داشتم ولی هیچکدوم مثل مینا نشدن.
دوستان عزیز ممنونم که خوندید کل داستان واقعی بود.
ببخشید طولانی شد.

نوشته: مهدی


👍 12
👎 7
34301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

952016
2023-10-09 23:55:36 +0330 +0330

مهدی جووون چی میزنی بجز جق سوییت تو عمرت نگرفته بودی میلیونی خرج میکردی نکنه نرخ کونی ها مثل اجاره خونه حبابی رفته بالا

3 ❤️

952023
2023-10-10 00:42:13 +0330 +0330

اگ مینا ارضا نمیشه چند تا فحش بهت بدم
گوزو تو‌کل عمرت جق زدی بعد اومدی داری کسشعر تفت میدی

1 ❤️

952038
2023-10-10 01:44:31 +0330 +0330

پسرم یه داستان ارزش اینهمه قسم خوردن نداره . نوش جونت هرچه کردی و هرچه میکنی و هرچه خواهی کرد.
نوشتن داستانت اونقدری که واسه خودت جذابیت داشت برای خواننده نداره . طرز نگارشت بیشتر به انشا میخورد تا روایت یه داستان

1 ❤️

952135
2023-10-10 21:10:23 +0330 +0330

خیییییییله خب !!!

واقعی بود داداش ،

منم لایک کردم

دیگه قسم نخور

0 ❤️

952231
2023-10-11 15:35:58 +0330 +0330

والا به راست و دروغ ماجرا کاری ندارم،ولی حس میکنم مرجان خاله بوده ماشاللا تو دست و بالش زیاد بودن،تا میگفتی اوکی میکرده 😁

0 ❤️

968875
2024-01-30 08:47:20 +0330 +0330
MQ4

کاپوت پراید مدل ۸۳ تو کونت کونی. مجبوری بیایی کصشعر تفت بدی.
مینا ۱۱ بار ارضا شد ؟!! باشه ما هم باور کردیم احمق کودن

0 ❤️