دختر پسرنما

1392/11/30

.خاطره نیست داستانه.امیدوارم خوشتون بیاد.
در رو محکم بست و کاپشن گشادشو انداخت رو مبل؛عصبی بود از اینک مجبور بود عین ی مرد رفتار کنه همش بیست سالش بود ولی هیچ کسیو نداشت بعد از فوت آخرین حامیش ک مادر بزرگش بود تنها شده بود و برای در آوردن پول و امنیت مجبور بود ک مرد باشه مردونه لباس بپوشه مردونه رفتار کنه.
فردا قرار بود ب یکی دیگه از باغها بره برای اجرا.وسیله تغییر صداشو از زیر پارچه رو گردنش در آورد و ولو شد رو تخت انقد خسته بود ک سریع ب خواب رفت.
نزدیکای ظهر با زنگ تلفنش بلند شد کلافه گوشیو برداشت:
_الو سعید
_"وسیله تغییر صدارو زد رو گردنش"جانم داداش
_پسر بیدار شو بریم برا نصب وسایل توو باغ
_تو برو من خودم آدرسو دارم میام
_دیر نکنی
_ن ذت زیاد
بلند شدو رفت سمت حموم دوش گرفت و گن مخصوص سینه هاشو پوشید زیاد سینه نداشت ولی برای تخت شدن بهتر سینش مجبور بود این گن تنگو تحمل کنه با خودش میگف پولامو ک ب اندازه کافی جمع کردم ی بوتیک میذارمو دیگه نیازی ب این حفظ ظاهرا ندارم.موهای کوتاه لختشو ژل زد تا بالا بمونه سیبیل مصنوعیشو چسبوند و دستمال مخصوص گردنشو گره زد.کاپشن گشاد مشکیشو پوشید از خونه زد بیرون.دی جی بودنو دوست داشت و هم پول خوبی در میاورد.پراید سفیدشو رو ب روی در باغ نگه داشت و بوق زد؛ در باز شدو رفت داخل باغ…
با اینک روز بود ولی شدت نور چراغا و لامپ ریزیا پیدا بود از ماشین پیاده شد ب اطراف نگاه کرد قسمتی از باغ رو ب طور رویایی تزءین کرده بودن دوست داشت نگاه کنه و عروسی خودشو تصور کنه ولی میدونست الان توو قالب مردونشه سریع از دید زدن دست کشید متوجه اونور باغ شد قسمت دی جی ک کامران براش دست تکون میداد ب حالت مردونه راه رفت سمت کامران…
_چطوری پسر
_ب خوبیه تو داداش
_رقص نورر با خودته مث همیشه خوش سلیقه
_عزیزی
یکی دو ساعت مشغول بودن همه چیز ردیف شده بود
نشستن رو صندلی…
_سعید فک کنم امشب باز کلی کس جمع کنی دور خودت
ب این الفاظ کامران عادت کرده بود
_چ فایده منک خواجه م
دستشو برد ب طور نامحسوس سمت شلوار سعید
_پس این کیر قلمبه مال بیت الماله تو برداشتی¿
_هوووو دستتو بکش انگار تو هم خاطر خواش شدی میخوای امشب بیا ترتیبتو بدم¿
_ن برادر من خودم ی شاه کیر دارم اینجا خوابیده سرصدا کنی بیدار میشه کیر خواب زده هم ک …
_هی هی نگا اونور ولی دستتو بذار رو گوشای کیرت بیدار نشه
ی خانوم بلوند از آزارا مشکی پیاده شد ی شال دو سانتی پس کلش موهای طلایی فر شدش از جلو و عقب بیرون بود کت مشکی تا وسط رونش فیت تنش بود
saeed
نگاه سریع ب دختر انداختمو بعد نگا ب کامران کردم ک فک کنم راست کرد براش .پسر هاتی بود زود طاقت از کف میداد میدونستم الان شروع میکنه ب کس شعر گفتن
_هی پسر چ کسسسسی بود اووووفففف بکنیش تا ته
_خوردیش بسه گفتم ک گوشا کیرتو بگیر

وقت مطرب بازی شروع شد.مهمونا کم کم میومدن دخترای هفت قلم آرایش با نیم متر پارچه دورشون ک از تنگی داشتن خفه میشدن.کامران ماهرانه ریتم آهنگارو میزد و من با صدام ب قول کامران “دختر کش” میخوندم
دخترا پسرا اون وسط میرقصیدن و حال میکردن مشروب سرو شده بودو همه مست بودن
پس از گذشت چند ساعت… خانوم ظریف با دکلته آبی کاربنی با ی دامن فن تنگ مشکی تا پایین باسنش با دوگیلاس شامپاین اومد سمتمون اشاره کرد ک مهمونارو ب خوردن شام دعوت کنیم بعد گیلاسارو داد دستمون بد جوری نگام میکرد ولی من حسی نداشتم
کامران مدام میگه با چشمای خاکستریت دخترارو اسیر میکنی…
_شما هم بفرمایید قسمت پذیرایی خسته نباشید
_ممنون
همینجور ک پشت سرش قدم میزدیم سمت قسمت پذیرایی برگشت سمتمون و اشاره کرد ب کامران ک بشینه و رو ب من گف
_چند لحظه میشه همراه من بیاین
_حتما بفرمایید
رفتیم قسمت پشت باغ…
حس دخترونم داشت میومد سراغمو ترس برم داشت آخه توو اون قسمت هیشکی نبود پشت سرش آروم حرکت میکردم اگ خم میشدی راحت محتویات زندگیشو میدیدی انقد دامن تنگ و کوتاه بود
کاملا از همهمه و شلوغی دور شدیم…
یهو برگشت سمتم توو چشماش شهوتو میشد کامل دید مست مست بود
صورتمو گرفت بین دستاش داغ داغ بود دستاش
با صدای دورگه گف
_چ پسر مامانی هستی تو
خوشو چسبوند بغلم حالم داشت بهم میخورد دستاشو حلقه زد دور گردنم لباشو چسبوند رو لبام میمکید حالت جوییدن لبامو میجویید دستاشو برد توو موهام میکشید و لبامو گاز میزد
دستامو گذاشتم رو سینش دستم فرو رفت توو پستوناش سوتین نداشت ؛ازم فاصله نمیگرفت میدونستم الانه پارچه دور گردنمو باز کنه یا آب دهنش چسب ریش رو ک زدم دربیاره با همه قدرتم هولش دادم
_چته احمق از خداتم باشه ک بخوای با من باشی تو اصن میدونی من کیم
لبامو پاک کردمو نگاش کردم
_جسارت نباشه خانوم ما در حد شما نیستیم
نرم شد دوباره اومد سمت دوباره صورتمو گرفت
_تو خیلی خوشکلی خیلی اووممم اوووممم لباشو فشار میداد توو دهنم دیگه واقعا حالت تهوع گرفته بودم
برای اولین بار بور ک از صدای کامران انقد خوشحال شده بودم
دختر ازم فاصله گرفت
با ی ببخشید کوتا رفتم سمت صدای کامران
_اوه رفتی جق زدی
_خفه نکبت
_پس چرا انقد نفس نفس می زنیو صورتت سرخه نکنه با اون خانومه اهم اهم نامرد تک خوری کردی
_خفه فعلا جاش نیس
مراسم تموم شد خوشحال بودم از دست نگاه هوسی این دخترا راحت میشدم
وسایلو جمع کردیمو کامران سوار شد رفت منم داشتم سوار میشدم ک ی آقا با لباس خدمتکارا گف خانوم با شما کار دارند لطفا بفرمایید داخل
توو دلم گفتم عی کیرم توو کسه خانوم جنده
رفتم داخل ی لباس خواب راحتی تنش بود نازک ک راحت میشد نوک سینه هاشو دید
_چ عجله ایه برا رفتن آقای…
_پناهی هستم
_اسم کوچیکتون¿
_سعید
_منم رزا هستم خوشوقتم بفرمایید بالا
پشت سرش پله هارو طی کردم
_ببخشید رزا خانوم با من کاری دارید من باید برگردم خونه
_بحالت سکی برگشت طرفمو دستمو کششید بالا آروم گف تو امشب هیجا نمیری سعیدم
_منظورتونو متوجه نمیشم
دستمو کشیدمو رفتم از پله ها پایین ک دوتا غول تشن اومد جلوم
_این کارا چ معنی میده من ب پلیس گزارش میدم دستمو بردم سمت گوشی ک اون دوتا اسب آبی منو کشون کشون بردن سمت اتاق خانوم جنده
انداختنم رو تخت هیچ وقت فکر نمیکردم ب پسرا هم تجاوز کنند انگار کلا امنیت نیس این سری در برم میرم توو نقش ی پیرمرد
_ی امشبو حال میکنیم بعد فینیش چرا انقد کولی بازی درمیاری شما پسرا ک از خداتونه حالا نا ا ا از میکنی¿
درو بست و اومد رو ب روم
_اوووففف فدا چشای خوشکلت چ نایسی تو پسر
دستشو برد بالا و تنها گیره لباسشو باز کرد
ی فکری ب ذهنم رسید اگ این منو لخت کنه آبروم میره حتی ممکنه بهش بربخوره و کس و کونمو ب باد بده اینک مسته بذار خوابش کنم برم رد کارم
سریع دست ب کار شدمو بلند شدم ی چیزایی توو این فیلما خاک توو سری کامران ک بهم داد یاد گرفته بودم
پریدم سمتش هولش دادم سمت تخت
_جووووون راه افتادی
_آره فدای لبات بشم
لباسشو در آوردم هنگ کردم ی بدن سفید بدون لک و مویی الحق و الانصاف کردن داشت حیف من کیر نداشتم
دستمو کشیدم رو پستوناش آه کشید
_اولشه آه رو بذار آخر وقت
_آی اوووففف
دستشو آورد سمت دکمه ها لباسم
_اول من میخورمت بعد تو لختم کن
_جوووون
نشستم رو شکمش سرمو بردم توو گردنش باید نقش ی مردو خوب اجرا میکردم تا ارضا بشه و خوابش ببره
اوووممم اوووممم مکیدم گردنشو دستمو بردم توو موهاشو میکشیدم زبونمو بردم پشت گوشش لیسسس میزدمو میبوسیدم زبونمو بردم سمت گونه هاش گاز میگرفتمو مک میزدم کشیدم رو لباش اوومم مک میزدمو زبونشو میکشیدم توو دهنم نفس نفس میزد
زبونمو کردم توو دهنشو لیسسسس کشیدم سقف دهنشو سرمو آوردم بالا سرمو فشار داد رو لباش ایندفه اون مک می زد
هی کسشو میداد بالا
زبونمو کشیدم رو گردنش تا وسط سینش آه آروم میکشید زبونمو ثابت گذاشتم بین پستوناش
پستوناشو از دو طرف فشار دادم رو صورتم
میمالیدم میمالیدم میمالیدم
همه پستونش توو دستم بود و نوک پستونش بین دو انگشتم لیس میزدم وسط پستوناشو
یهو کل پستونشو گذاشتمم توو دهتم آه مکشید عمیق
خیس بودن پستوناش مدام کونشو میداد بالا
دستمو بردم زیر ؛کس خیسشو آروم مالیدم پستونشم توو دهنم میلرزید خودمم وحشری شده بودم کونشو محکم فشار میداد بالا منم کل انگشت وسطتمو تا ته کردم توو کسش آه بلند کشید دستممو تند تند میکردم توو کسشو در میاوردم
پستونشو از دهنم در آوردم چشاشو بسته بود رفتم پایین پاهاش
پاهاشو باز کردمو بردم بالا زانوهاشو چسبوندم ب پستوناش
کس و کونش پیدا بود نگاه ب اطراف جز ی بطری مشروب چیزی نبود برش داشتم اون توو حال مستی هیچی حالیش نبود مشروب رو ریختم رو کسش
با دستم مالوندم کسشو با ی دستم پاهاشو نگه داشتم با دست دیگم کسشو باز کردم عجب چیزی بود دوتا انگشتمو فشار دادم توو کسش
آ ا ا ا ااخ امیر بکنم
_با چی
_آ ا ا اه کیر کلفتتو بکن داخل کسم امیر
جنده فک کرده من امیرم الان ی کیری نشونت بدم ک دفه بعدی ب امیر کس دادی بگی سعید جرم بده
لبه بطری شیشه ای مشروبو مالوندم رو سوراخ کسش
وحشی تر شد پاهاش بیشتر فشار دادم بالا لبه بطریو محکم هول دادم توو کسش جییییغ زد
کشیدم بیرون دوباره فششششار دادم توو کسش
کشیدم بیرون و دوباره کردمش توو کسش
نصف بطری توو کسش بود چرخوندم بطری رو دوباره فشار دادم ک یهو کمرشو داد بالا و با لرزش آبشو پاشید بیرون میلرزید بطریو گذاشتم رو میزو بغلش کردم آروم تنشو مالوندم همونطور ک حدس زدم خوابش برد پتو رو کشیدم روشو چهار پنجتا فحش تپل نثارش کردمو زدم بیرون…
ادامه دارد
بچه ها من نونزده سالمه این اولین داستانمه نظراتتون برام مهمه امید وارم سخت گیری نکنید

نوشته: هیچ


👍 1
👎 0
102876 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

413248
2014-02-19 03:41:12 +0330 +0330
NA

متفاوت بود و البته جالب.
تشکر
ادامه بده.

0 ❤️

413249
2014-02-19 04:58:02 +0330 +0330

khoob bood pesar jan
khoob neweshte budi
avarin
از همه مهمتر «ولع» نداشت

0 ❤️

413250
2014-02-19 06:51:52 +0330 +0330
NA

دستگاه تغییر صدا خیلی جیمزباندیه. مخصوصأ که باهاش خوانندگی هم بکنی!

این قضیه ی پاشیدن آب دخترا چیه؟ یکی لطفأ شفاف سازی کنه تا من بی صفاط از تاریکی جهل بیرون بیام.

اما به نظرم خوب نوشته بودی…بقول دوستمون آورین! فیلم She is the one رو بخاطرم آورد…

0 ❤️

413251
2014-02-19 08:09:41 +0330 +0330

خوب بود… داستانهای اینجا همینکه غلط املایی در سطح اکابر نداشته باشن دو تا ستاره میگیرن خودشون … یه ستاره دیگه هم برای تعلیق خوب و فضای اروتیک… نقاط ضعف هم عدم توانایی قانع کردن خواننده برای قبول داستان و ماجرای نیم بند سبیل مصنوعی و دستگاه تغییر صدا و کلا ضعف منطق داستان… همون سه تا ستاره بگو خدا برکت بده چونه ام نزن :)

0 ❤️

413252
2014-02-19 10:56:54 +0330 +0330

یعنی اصلا میشه چنین چیزی :-?

0 ❤️

413253
2014-02-19 13:30:38 +0330 +0330

یه مقدار فضایی بود ولی انصافا حال کردم با داستانت. دمت گرم

0 ❤️

413254
2014-02-19 17:51:11 +0330 +0330
NA

با عابر11 موافقم و نمره 70 رو میدم از 100 نمره. اعتماد ب نفس داشته باش!

0 ❤️

413255
2014-02-20 08:29:29 +0330 +0330
NA

خوب بود بنویس…!

0 ❤️

413256
2014-02-23 07:11:44 +0330 +0330

منتظر قسمت بعدیه داستانت هستم
بنویس

0 ❤️

413257
2014-03-05 03:43:27 +0330 +0330
NA

اوه حالا کو تا ادامش بیاد ما که هرچی داستان قشنگ دیدیم که ادامه دار بود هرچی صبر کردیم ادامه چیزی ندیدیم امیدوارم این یکی ادامش زودی بیاد قشنگ مرسی دمت گرم

0 ❤️

548205
2016-07-09 00:25:57 +0430 +0430

ادامه لطفا

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها