سوپرایزی که باعث شد تا ابد گرفتار شم

1403/01/22

من و دوستم علی چند سالی هست باهم مجردی زندگی میکنیم، اون شبم مثل اکثر شبا که دور هم مینشستیم و مشروب میزدیم بود، من بودم، علی و پریسا دوست دختر علی، یه لحظه علی پاشد رفت دستشویی تو همین حین پریسا به من گفت میخوام برای علی تولد بگیرم سوپرایزش کنم، یه مهمونی با دوستای نزدیکمون، راستی به نظرت کادو چی بگیرم چی بیشتر دوست داره که علی از دستشویی اومد دیگه حرفی نزدیم، چند روز بعد من به علی گفتم که پریسا میخواد برات تولد بگیره در جریان باش ولی سوتی ندی میفهمه که من گفتم بهت که از قضا اینم سوتی داده بود و گفته بود و اصلا سورپرایز مهمونی و این داستانا کلا کنسل شد.
راستی معرفی کنم من میثم 35 سالمه، قدم 182، قیافه نسبتا خوبی ام دارم، علی ام رفقیم 36 سالشه و اما پریسا 37 سالشه ، یه دختر 170 سانتی تحصیلکرده ، با بدن خوب، سفید و چشم رنگی ، روانشناس بود و همیشه شیک و مرتب و آراسته بود ، هروقتم میومد من به همه این جزییات توجه می کردم مخصوصا اینکه همیشه ناخنای دست و پاهاش لاک زده بود و هر سری ام یه مدل و یه رنگ متفاوت.
خب از ماجرا دور نشیم بعد چند وقت دوباره نشستیم دور هم تا پریسا سرکار بود بعد که اومد به من گفت فضول دارم برات کل برنامه ریزی های منو بهم زدی و بعد خندیدیم و تموم شد، اونشب رستورانی که ازش غذا سفارش میدادیم شانس ما پیک موتوریش تصادف کرده بود، علی گفت من میرم از رستوران غذا رو میگیرم، تا رفت بیرون پریسا گفت برای چی سوپرایزو گفتی، گفتم این حساسه بعدا میفهمید که من میدونستم و بهش نگفتم ناراحت میشد، گفت به درک که ناراحت میشد من ناراحت شم مهمه یا اون، منم با پررو بازی گفتم اون، گفت یه دقیقه بشین زمین چشمتو ببند، گفتم چرا گفت انجام بده میگم چرا، تا چشممو بستم گلومو به حالت خفه کردن گرفت که من ناخوداگاه خوابیدم رو زمین، گفتم چکار میکنی گفت ادبت میکنم که فضولی نکنی، منم هیچی نگفتم گفتم بزار حرصش خالی شه چشممو باز کردم گفت بهت گفتم چشمتو ببند که یهو یه چک زد زیر گوشم، یکم جا خوردم ولی ته دلم یجوری شد، خوشم اومد انگار، بخاطر همین هیچی نگفتم ، بعد خواستم حرف بزنم بلند شد و کف پاشو گذاشت روی دهنم گفت هیس، من کف پاشو بوسیدم، خودم باورم نمیشد همچین کاری کردم، تو همین فازا بودم و داشتم لذتی همراه با ترس میبردم که یهو شلوارشو تا نیمه کشیده بود پایین و نشست روی صورتم کسش خیس خیس بودو روی صورتم میمالید، گفت لیس بزن تا اومدم کسشو لیس بزنم گفت نه سوراخ کونمو لیس بزن، منم متعجب از اون و بیشتر از خودم که چرا دارم همچین کاری میکنم شروع کردن به لیس زدن سوراخ کونش، دورشو ، خودشو، زبونمو میکردم توش، اونم فشار میداد که بیشتر بره، چند دقیقه ای به این داستانا گذشت، تا اینکه پاشد گفت علی کم کم میرسه ، گفت فضول حالا جرات داری برو اینم بگو، بگو که به رفیقت خیانت کردی، من داشتم به این فکر میکردم اگه علی بفهمه رفاقت چند سالمون بهم میریزه ، گفتم هرچی که پیش اومد و لطفا فراموش کن همینجا همه چی تموم شه بره ، دیگه ام تکرار نشه، چکاری بود کردی آخه، حالم خیلی گرفته بود، گفت به یه شرط فردا یه جا میگم بیا کارت دارم، باید یه کاری برام انجام بدی، نمیخوام علی ام بفهمه، باز فضول بازی در نیاری، منم گفتم بزار قال قضیه کنده شه گفتم باشه، حتما.
اون شب گذشت من تا صبح از فکر و خیال و ناراحتی یا شایدم لذت خوابم نبرد، فردا رفتم سر قرار، خونه ش ، زنگ زدم گفت بیا بالا، در واحدو باز کرد دیدم یه شورت راحتی بلند مشکی با یه شومیز مشکی ساده که خط سینش کامل مشخص بود تنش کرده، گفت زود بیا تو، گفتم خب جان بگو ، گفت بشین زمین روبروم، خودش نشست روی مبل ، گفت من یه نفرو ببینم تو یه نگاه میفهمم چکارس، دیدم همیشه حواست به دست و پاهای منه، دوست داری زیر دست و پاهام باشی و تحقیر بشی، گفتم نه، گفت اگه نه پس چرا دیشب زدم زیر گوشت و گلوتو گرفتم چیزی نگفتی، اتفاقا آروم شدی، گفت شاید تو تجربه شو نداشته باشی ولی ذاتت اینجوریه دوست داری تحقیر بشی و زیردست باشی، گفتم من این همه دوست دختر داشتم، گفت اونا سنشون از تو پایین تر بوده ، من سنم از تو بیشتره تو حست نسبت به من فرق داره، من کارم اینه که رفتار آدمارو بشناسمو و بهفهمم و مشکلاتشونو حل کنم، الانم هرچی میگم میگی چشم، ناخوداگاه گفتم چشم، گفت دیدی گفتم، تو ذاتت اینجوریه ولی من کمکت میکنم، خم شو رو زمین پاهامو بوس کن، متعجب گفتم آخه. گفت قرار شد بگی چشم، مگه نمیخوای کمکت کنم، پاهاشو شروع کردم به بوس کردن، پاهای سفید با لاکای براق آبی تیره، گفت بخواب زمین چشماتم ببند، تا وقتی نگفتم بازشم نکن، پاهاشو گذاشت روی صورتم و گفت لیس بزن، منم با لذت لیس میزدم، انگشتاشو میمکیدم و لیس میزدم، یه ربع بیست دقیقه ای همینجوری گذشت، گفت حست چیه گفتم خوبه دوسسش دارم، گفت دوست داری زیر پاهام باهاشی همیشه گفتم آره ، گفت همینو تکرار کن اسمم بگو ، گفتم دوست دارم زیر پاهای پریسا باشم ، که محکم با کف پاش کوبید تو دهنم، گفت پریسا نه ، ارباب پریسا، گفتم ببخشید، ارباب پریسا، باز با کف پاش کوبید تو دهنم، گفت اینم زدم که دیگه یادت نره، هنوز چشمام بسته بود، گفت دهنتو باز کن، کردم ، بعد از 20-30 ثانیه دیدم دهنم خیس شد، که فهمیدم تف کرده توی دهنم، گفت باهاش بازی کن توی دهنت و بعد قورت بده، تف بعدی رو انداخت روی صورتم و با پاهاش روی کل صورتم پخشش کرد، خودم باورم نمیشد ولی داشتم با تمام وجود لذت میبردم و بقدری حشری شده بودم که کیرم داشت توی شورتم منفجر میشد.
گفت خب بلند شو بشین چشمتم باز کن، چشممو باز کردم دیدم موبایلش دستشه و نگو کل این ماجرارو کامل داشت فیلم میگرفت، گفتم فیلم آخه، گفت من از مراجعین توی دفترمم فیلم می گریم، برای سوء استفاده نیست، برای کمک به درمانته، میدونستم داره دروغ میگه، ولی نمیتونستم کاری کنم، گفت یه استراحت کن تا ادامه درمانت رو شروع کنم.
رفت تو اتاق با یه کمربند برگشت، گفت لباستو در بیار، کامل و چهار دست و پا شو، چند تا ضربه اروم با کمربند به پشتم زدم، گفت با هر ضربه حست رو بگو ، گفتم دوست دارم، محکمترش کرد، گفتم خوبه، محکمتر زد، گفتم دردم گرفت ولی باز دوست دارم، ضربه بعدی رو چنان محکم زد که داد زدم، گفتم نزن، اینو که گفتم با همون کمربند زد تو صورتم، گفت داد نزن دهنتو ببند
دوباره محکم زد و من باز غیر ارادی داد زدم، شورت راحتیش رو دراورد زیر شورت راحتیش یه شورت دیگه داشت که قشنگ از آب کسش خیس شده بود، اونم دراورد و کرد توی دهن من، بعد دوباره شروع کرد به زدن و من با صدای خفه داد میزدم، بعد از 20 – 30 تا ضربه که دیگه واقعا نای وایسادن روی دست و پاهامو نداشتم گفت دراز بکش، شورتشو از دهنم در اورد ، پشتم می سوخت، نشست رو صورتم گفت لیس بزن ، بقدری کسش خیس و داغ بود که داشتم دیوونه میشدم، هنوز پشتم میسوخت ولی داغی کسش روی صورتم آرومم میکرد، لیس میزدم و میمکیدم اونم داشت لذت میبرد و از لرزشای بدنش اینو میفهمیدم، کسشو روی صورتم بالا پایین میکرد، کل صورتم از آب کسش خیس شده بود، انگشتشو میکرد توی کسشو میکرد توی دهنم، وای توی بهشت بودم، یکم اومد جلو تر و گفت سوراخ کونمو بخور، آب کسش روی سوراخ کونشم ریخته بود، شروع کردم به لیس زدن دور سوراخ کونش، و خود سوراخشو مک میزدم، محکم، زبونمو میکردم توش، اونم با دستش آب کسشو میکشید روی سوراخ کونش و منم لیس میزدم، زبونمو تا جایی که میشد کرده بودم توی کونش، تند تند عقب جلو میکردم، یه انگشتش رو کرد توی سوراخ کونش تا آخر، بعد دراورد و کرد توی دهنم گفت مک بزن منم با تمام جونم مک میزدم، چند باری این کارو تکرار کرد، مزه گس کونش تا عمق وجودم نفوذ کرده بود و لذت میبردم، که یهو گفت پاشو دنبالم بیا، که رفت توی حموم، کف حموم سرد بود، گفت دراز بکش، به شکم بخواب، شروع کرد به مالیدن کسش که دیدم پشتم خیس شد و جای کمربندا سوخت، وای چیزی که میدیدم و باور نمیکردم، پریسا داشت میشاشید روی من، گفت بچرخ، چرخیدم و روی صورت و سینمم شاشید، بوی بدی نداشت و گرمای لذت بخشی داشت، کل تنم داغ شده بود، که قطره های آخر رو نشست روی صورتم، گفت بخور، مزه تلخ و خاصی داشت، ولی میشد تحمل کرد، مخصوصا اینکه حسابی ام منو حشری تر میکرد، آخرین قطره های شاشم خوردمو پریسا پاشد و رفت بیرون، در حموم رو بست و گفت آب رو باز نکن ، وقتی ام برگشتم کف حموم تمیز شده باشه، خیلی زیاد نبود ولی اکثرشو با دستم هدایت کردم سمت کفشور حموم، جاهاییشم که نمیشد با میل زیاد شروع کردم به لیس زدن و انقدر حشری شده بودم که با دوبار عقب جلو کردن کیرمم آبمم اومد.
پریسا بعد یه ربعی اومد درو باز کرد، یه نگاه کردو گفت خوبه ، آبو باز کن فقط پاهاتو بشور، لباسامو داد بهم گفت همینجور بپوش، کل تنم خیس از شاش پریسا بود، ولی همون طور لباس رو تنم کردم، پریسا گوشیش رو آورد تلگرامشو نشونم داد گفت ببین، فیلم رو برای لیدا دوستش ارسال کرده بود و اونم لایک کرده بود.
گفت این جلسه اولمون بود، منتظر تماسم باش برای جلسه های بعدی، من با تنی که بوی شاش میداد لباسهایی که خیس شده بود توی تنم سوار ماشین شدم و رفت و این تازه شروعی بود برای گرفتاری ابدی من…

نوشته: میثم ب


👍 25
👎 14
28801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

979231
2024-04-11 00:00:02 +0330 +0330

چرندیاتی بیش نبود از یه ادم بیمار توهومی

1 ❤️

979248
2024-04-11 00:37:38 +0330 +0330

اگه خیلی لذت میبری بذار در ادامه بچه ها با کامنت هاشون بشاشن بهت

0 ❤️

979253
2024-04-11 00:49:25 +0330 +0330

تو که از تحقیر و شاشیدن یه زن روی صورتت و خوردنش اینقدر لذت بردی فکر کن از ریدن بقیه به گور بابات با این تخم سگی که پس انداخته چقدر لذت میبری؟؟؟!!!

4 ❤️

979255
2024-04-11 00:54:57 +0330 +0330

مجلوق بدبخت ننویس دیگه حالمون بهم خورد البته تو که لذت میبری برینن بهت

0 ❤️

979280
2024-04-11 02:38:47 +0330 +0330

عالی بود
ادامه بده حتمااا

1 ❤️

979284
2024-04-11 03:04:11 +0330 +0330

دوس دارم به اصطلاح یکی از خانوم اربابا به پستم بخوره چنان با کیر کلفتم از کون بکنمش که دیگه به رعیت بودن هم راضی بشه

0 ❤️

979289
2024-04-11 03:28:58 +0330 +0330

خوش به حالت که پریسا داره درمانت میکنه

0 ❤️

979297
2024-04-11 04:15:24 +0330 +0330

تو یه حیوون کثیف و بی عرضه ی جقی هستی
حتما توقع داری جقنامه ای که نوشتی را باور کنیم؟
امیدورام انجمن حمایت از سگهای ولگرد ازدستم ناراحت نشن

1 ❤️

979350
2024-04-11 16:43:38 +0330 +0330

تو هر خونه ای میری یه پذیرایی داره و یه دستشویی واسه ریدن ، حالا سهم تو و دهنت هم شده اون قسمت ریدن و شاشیدن توش ، چی بگم دیگه هر کسی یه شخصیت و هویتی داره که خودش واسه خودش می سازه ، بهتر به روانشناس آدم مراجعه کنی نه از نوع پت خونگی ساز .
ولی موندم از لایک گرفتن تو ؟! آخوندا خوب حیوانات دست آموزی درست کردن معلوم ، هرچی بیشتر فشار میدن لذت بیشتر میشه نه !؟

0 ❤️

979363
2024-04-11 19:29:33 +0330 +0330

تو مشکل داری کسخل مسخلی برو دکتر

0 ❤️

979396
2024-04-12 01:22:44 +0330 +0330

بخوللش بابااا

0 ❤️

979414
2024-04-12 02:47:20 +0330 +0330

ادامه بده خواهشا

0 ❤️

979429
2024-04-12 05:23:07 +0330 +0330

نميدونم چرا هر موقع اين بحث ميس ارباب و برده. رو ميشنوم دوست دارم خانمه رو جلوى بردش يا تولش بكنم،
كلا از كردن كسى كه حس و فاز اربابى رو داره لذت ميبرم😉😍

0 ❤️

979496
2024-04-12 22:55:20 +0330 +0330

کیر تو کس خوار مادر هر چی جقی و کس کش و بی ناموس دروغه کردن

0 ❤️

979553
2024-04-13 02:07:01 +0330 +0330

خداشاهده باید میزدی مپکوندیش تو هم.کوس و کونش هم جررررر میدادی.لباساشم‌پاره میکردی.پرتش میکردی تو‌حموم اب یخ باز میکردی روش.

0 ❤️

979591
2024-04-13 10:31:38 +0330 +0330

ارباب پریسااااا هااااااپ هاااااااپ هااااااپ هااااااپ

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها