هیچوقت مثل دفعه ی اول لذت نبردم، او چنان خودش را به من چسبانده بود و در اختیارم قرار گرفته بود که انگار بخش جدایی ناپذیر من شده. چنان حس ویژه ای داشتم که انگار معلق بودم میان زمین و هوا و رها بودم از هرچیزی.
وقتی که عشق بازی ما با ناله ای لرزان از هنجره ام به پایان رسید و وقتی همه چیز در آرامشی عجیب فرو رفت و بخش بخش بدنم شل شدندواز کار افتادند، آرام به آغوشم خزید.
بدن داغش را به من که بی حال از این فعالیت بدنی بودم چسباند و با انگشت اشاره روی مو های سینه ام دست کشید. ناگاهان سرش را بلا آورد و از بالای چشم به من نگاه کرد در تاریک و روشنی اتاق دیدم که پلک زد دوبار، سفیدی چشمش پنهان و پیدا شد و با صدایی پر از هیجان گفت:- میشه موهامو ناز کنی تا بخوابم؟
نوشته : PADIDAR
ﻳﺎﺩ ﺍﻭﻟﻴﻦ ﺟﻖ ﺧﻮﺩﻡ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ:(
ﻣﻨﻮ ﮔﻠﻨﺎﺭﻭ ﻳﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﭼﺎﺭ ﺩﻳﻮﺍﺭﻱ
ﻫﻌﻴﻴﻲ ﺯﻧﺪﮔﻲ
گمونم میخواستی از اهمیت اولین سکس واسه خانمها بگی.البته همینطور هم هست،هر زنی خاطره اولین رابطه کامل جنسی اش را تا پایان عمر به همراه خواهد داشت.
مرد که به همان سرعت خروس آماده سکس میشه،بعد از ارضا هم به همون سرعت آروم میشه،اما خوب خانمها هم قبل و هم بعد از رابطه جنسی به معشقه،نوازش و حرفهای عاشقانه نیاز دارند.
لایک دوست عزیز
دوستان سلام
چیزی که خوندین یه داستان کوتاه بود که با قواهد کوتاه نویسی نوشته شده بود صحنه های تحریک کننده نداشت اما از مشکلی حرف میزد که ممکنه گریبان خیلی از زوجها رو بگیره وبه شخصه خوندنش رو به آقایون پیشنهاد میکنم
Sooddaabbbeeعزیز:نمیدونم این برداشتو از کجا اوردین اما بد نیس بدونید با تمام وجود به مخاطبام احترام میذارم فکر نمیکنین علت اینکه سعی کردم پیام داستان رو در کوتاهترین قالب ممکن و با پرهیز از زیاده گویی ارایه بدم خودش دلیلی بر این مدعاست ؟!!!
شاهزاده عزیز :در مورد اشتباه املایی حق با شماست و بابتش پوزش میخوام و اجازه بدین به موردی که قید کردین اشتباه املایی ام رو در نگارش حنجره اضافه کنم که به اشتباه هنجره امده و بار دیگر از مخاطبان عزیز عذرخواهی کنم
اما در باب پیام داستان امیدوارم وقت کافی برای مروری دوباره بر داستان را داشته باشید قطعا زوایای پنهان اشکار خواهند شد
shadow69عزیز…از خاطراتت حرف زدی دیدم بی مناسبت نیست شعریدر این رابطه تقدیمت کنم
خاطرات نه سر دارند نه ته…
بی هوا می آیند تا خفه ات کنند
می رسند
گاهی وسط یک فکر
گاهی وسط یک خیابان
سردت میکنند،داغت میکنند،رگ خوابت رابلدند
زمینت می زنند.
خاطرات تمام نمی شوند،تمامت میکنند
PayamSEعزیز
ممنونم از وقتی که اختصاص دادین پیام داستان روهم به درستی دریافت کردین …درووود بر شما
Brave.Heartعزیز
سپاسگزارم از حضور و خوانشتان دوست خوبم
شاهزاده خوش قلم ممنونم از خوانش دوباره اتان …عرض شود که داستان کوناه یعنی رساندن منظوربااستفاده از حداقل واژه ها و هدف من نوشتن یک داستان کوتاه با این مضمون بود ضمن انکه هیچ شکی نیست که میشه این موضوع را در قالبهای بلند داستانی با رنگ و لعاب بسیار جذابتری نیز عرضه کرد
ازتون دعوت میکنم دوداستان قبلی ام را با نامهای- ناموس پرست و بن بست نازنین- را نیز مطالعه کنید
داستان اگر داستان باشه حتی در کوتاهترین حالت ممکن و با کمترین کلمات هم میتونه تاثیرگذار باشه
پیام داستانت جالب بود چیزی که گریبان خیلی از روابط رو گرفته نه صرفا روابط زوجها که حتی روابط اروتیک دوستی ها رو هم تحت الشعاع خودش قرار داده که صرفا جنس مونث برای لذت دادن آفریده شده و بهرحال لذتش رو میبره و نیازی به کار اضافه نیست اما خیلی از اقایون از این غافلن که کوچکترین و ریزترین حرکات بعد از نزدیکی برای اون خانم تصویری بزرگ و آزار دهنده میشه مثل همین داستان و چه بسا اون رابطه دیگه هیچوقت رابطه نشه
مرسی از قلمتون
sepideh58عزیز
ممنونم بخاطر وقتی که به خوندن داستانم اختصاص دادین و همینطوربابت لایکتون
خوشحالم که نوشته هام مخاطب فهیمی چون شما داره ?
خواهش میکنم
خیلی وقت بود دست به قلم نشده بودید خوشحالم باز ازتون خوندم
وای پدیدار معلوم هست کجایی تو
عجب نوشته ای!!!
حرف دل خیلی ها بود .
لایک
سلام رفیق
دوستان پدیدار اسطوره قدیمی شهوانی هست
همیشه عالی نوشتی
من با یک بار خوندن مطلب رو گرفتم
لایک ناقابل ?
پدیدار عزیز می خواستم بگویم بیش از هفتاد درصد مردها به این نکته دقت نمی کنند و یک عمر چوب این ندانستن را می خورند, اما راجبه کامنت های sooddaabbee خانم باید بگویم: اگر دقت کنید هر شب ایشان از ساعت 11/5 به بعد توی سایت بس می نشینه تا حدود یک ساعت که معمولا داستانها آپ می شود اولین کامنت رو بزاره و قول می دهم بدون اینکه داستان رو بخونه و یا دقتی کنه سعی می کنه نفر اول باشه بلکه از این راه خودی نشون بده. دوست عزیز اول یک کم راجبه داستان فکر کن بعد کامنت بزار!!!
درضمن فکر کنم یک بار ایشان دلیت اکانت شدند و العان با اسمی شبیه قبلی دوباره ثبت نام کردند با این فرق که یک B بیشتر به اسمشون اضافه کردند و توی پروفایلشون هم سنشون رو 97 سال ذکر کردند که فکر کنم این هم دروغی بیش نیست و اگر واقعی باشه باید به ایشان توصیه کنم العان وقت بازی کردن با نوه هاشون هست نه اومدن توی این سایت و از دیگران ایراد گرفتن
آیس عزیز …خوشحالم بازم شما رو میبینم ممنونم از وقتی که گذاشتی دوست خوبم
امامزاده بیژن عزیز …نظر لطفتونه دوست خوبم ،به داشتن دوستانی مثل شما افتخار میکنم ،وجودتون قابله دوست عزیز
بچه-ای-خوب عزیزبه نکته ظریفی اشاره کردین دوست خوبم این افسوسیه که با مردان بی ملاحظه خواهد ماند
Asdollakhanعزیز
ممنونم از حضورت و خوانشتون ،لطفتون پایدار بزرگوار
من خوشم اومد.پر از ابهام و پیام هایی بود ک میشد از ابهامات فهمید.جالب بود.لایک 15
SEXI_GIRL75 عزیز…خوشحالم که داستان رو پسندیدین و جای شکرش باقیه که این فقط یه داستان بود…ممنونم از حضورتون
Mr.hon عزیزخوشحالم که پسندیدین ، سپاسگذارم بابت حضور وهمینطور لایک تون
Morshen عزیزممنون از حضورتون دوست خوبم در واقع اولین عشقبازی به لحاظ خاطراتی که اژش در ذهن دو طرف موندگار میشه دارای اهمیت ویژه ایه اما حقیقت اینه که بی توجهی به خواسته های طرف مقابل در هر زمانی میتونه شدیدا مخرب باشه
خیلی جالب بود مختصر و مفید و نکته ای .bigggggg like
نگارشش هم خیلی خوب و روان بود و بجز یکی دو تا غلط املایی که نویسنده هم بش اشاره کرده بود بقیه اش پرفکت بود
اها اینجاست که شاعر میگه ماذا فاذا داداچ فازتو دوس دارم تو حالت چتی نشستی یه مشت کسر سرهم کردی بعدم فرستادی اخه مگه مجبوووووووووووری.
ساقیت کیه؟؟ ? ?
Sep2na
عزیز،ممنونم از حضورو توجهتون
پسر شجاع عزیز
اگر چه متوجه نشدم که داستان رو پسندیدین یا نه اما خوش امدید و سپاسگزارم بابت وقتی که اختصاص دادین
LordSAJAD
متاسفانه متوجه منظورتون نشدم ای کاش نقدتون رو واضح بیان میکردین درون صورت میتونستم جواب روشنی بهتون بدم
پدیدار؟!؟!؟!
تا حالا انقدر تعجب نکرده بودم!
حنجره… خلاء…
فقط به خاطر فراگیر بودن موضوع لایک ۲۶
بقیه ی موارد دیسلایک ۲
hidden.moonعزیز ،ممنونم از خوانشتان دوست بزرگوارم
اما جداً چه تصادف جالبی منهم تا الان انقد تعجب نکرده بودم
و البته دلیل تعجبم اینه که از خوش قلمی چون شما انتظارم ورای اینهاست که با گرفتن دو غلط املایی که قبلا خودم در کامنتها بهشون معترف شدم و بابتشون ازمخاطبان عذر خواسته ام محکومم کنین و بجای گفتن سایر موارد نقد به ذکر این نکته بسنده کنید که باقی موارد دیسلایک
در ازتباط با موارد اشتباه املایی عرض شود که این داستان کوتاه حاصل آنی نگاریست و ویرایشی در ان صورت نگرفته است
sami_sh عزیز ،ممنونم از حضور وتوجه تون
همونطور که در کامنت قبلیم توضیح دادم این کار حاسل انی نگاریست
دوست عزیز من زود به زود مینویسم اما نوشته هایم گاهی رخصت انتشار نمیابند و انهایی را که جناب ادمین رخصت انتشار میدهند هم انگار در ازمون نگاه گلچین شما مردود میشوند و ناخوانده باقی میمانند
hidden_021عزیز
خوشحالم که پسندیدینو متاسفم بابت تجربه ناخوشایندتون…
.یادمون نره که تمام قفلهای احساس کلیدی داره بنام محبت
ازش برای برطرف کردن دلگیریها استفاده کنید
رو مخ بنده قدم نزنید دوست عزیز و گرامی!
کامنت ها رو نخونده بودم!
دیسلایک هم بجز املا، به خاطر جسته و گریخته بودن بود، با همیشه خیلی فرق داشت. انتظار من از قلم شما فراتر بود… خیلی…
ویرایش هم کار خوبیست.
و البته که لایک هم داده شد!
يکي از مشخصات مثبت این داستان، اختصار و کوتاهي آن است. يک نويسنده ماهر بايدبتواند با کمترين کلمات، بيشترين مفهوم را القا کند. در واقع او بايد با استفاده ازايجاز و گزيده گويي، با زيباترين و کوتاهترين جملات، داستانش را بنویسد آن هم با زبان و سبک زمان خودش
ساده و روان نوشتن دليل بر کمسوادي نويسنده نيست، بلکه برعکس نشانگر قدرت او در استفاده از ساده ترين کلمات است.
لایک
سحرناز-لزبین
دوست عزیز ،متاسفم که داستانم به دلتون ننشسته، امیدوارم داستانهای بعدیم بتونن رضایت خاطر شما رو فراهم کنن
لیوتولستوی
دوست عزیز و فرهیخته، از حضور ،خوانش و توجه مشفقانه تان ممنونم
بابت توضیحات تخصصی ای که به زیبایی ارائه دادین نیز کمال سپاسگزاری رو دارم ?
موضوع فوق العاده بود مطمئنم خيلي از زوجها تجربه اش كردند ، ب نظرم وقتي نگارش و محتوا عاليه اصلا دو تا غلط املايي ب چشم نمياد و دليل انتقاد نميشه، اميدوارم داستان هاي ديگه تون حتما فرصت آپ شدن پيدا كنند، داستان هاي شما در ژانر اجتماعي ب نوبه ي خود تك هستند ، موفق باشيد
Yase3fid2 عزیز
ممنونم از توجهتون یاس عزیز
قدر مسلم وجود مخاطبان مهربان و دلسوزی چون شما برای هر نویسنده ای غنیمته
قدردان لطف نگاه مهربانتان هستم
ssh99 عزیز
دوست خوبم بحث بحث نوازش مو به تنهایی نیست احساسات زن بعنوان زیباترین مینیاتور زیبای عالم امکان بقدری لطیف و شکننده است که گاه با کوچکترین ناملایمتی ترک برمیداره
مرد داستان به نیاز همسرش ان هنگام که باید و به ان میزان که شاید اهمیت قایل نشد …
نوش دارو بعد از مرگ سهراب افاقه نمیکند !
خدا نصیب نکنه.،
بیچاره شدی برادر پنج سال که سهله اگه پنجاه سالم پاچه خواریشو کنی محاله بتونی از دلش در بیاری
این زنا رو خود خدا هم هنوز نشناخته !
رامیRAMI عزیز …
آخ آخ عجب دل خونی دارید شما…خخخخ …خوشبختانه این فقط یه داستان بود و واقعیت نداره دوست من
بابت وقتی که به خوندن داستانماختصاص دادین ممنونم
Horny.girl عزیز
ممنونم از حضور و بذل توجه تون دوست گرامی
شخصیت مرد داستان در نهایت صداقت با خودش خلوت میکنه وبرای اینکه عملکرد خودشو که موجب این سردی پنهان روابطشون شده رو جوری توجیه کنه و خودشو در این دادگاه درونی به شکلی بی تقصیر جلوه بده تا بیش از این شرمنده خودش نشه برای خودش قسم میخوره این اتفاقیه که تو دنیای واقعی بخصوص برای اشخاص رقیق القلب و احساساتی بسیار محتمله
راستی :در دل میگویم صحیحه
درود، تیراس پدیدار.
داستان های قبلی که ازت خوندم، عالی و زیبا نوشتی
اما این داستان جدای از غلط های نگارشی، نیازمند کار بیشتری در انتخاب کلمات کلیدی داشته،
مثلا: لمس دستانش روی پوست کمرم حس لرزش و پرت شدن بهم میداد، نمی تونستم حس بگیرم، زبونشو دور هاله ی صورتی سینه هام میچرخوند و با نوک زبوون، به نوک خیس سینه ام ضربه میزد، هیچ حس و لذتی بهم دست نمی داد و…
جزئیات فضاسازی، محو شده بود.
دیسلایک 6
اخه این چیه ادم همه جاش میسوزه بعضی وقتا فکر میکنم با نوشتن این چهارتا کلمه فقط قصدتتون توهین به مخاطبه (dash) (dash) ? ?