دیوار

1393/09/16

صدای ساز و دهل داشت گوشمو پاره میکرد که ی دستی اومد رو شونه هام.علی.بله.بیا کارت دارم.پیمان بود کسی که تا اون لحظه که 16 سالش بود و دست بچه های کوچه رو پس نزده بود و در عالم همسایگی بهشون حال داده بود. منکه دوسالی بود از قافله عقب بودم علارقم اینکه جلو تعاریف سکسی بچه ها از پیمان واکنش سردی نشون میدادم اما همیشه بفکرش هم بودم.بارها سعی کرده بودم بهش نزدیک بشم و بحثو سکسی کنم اما اون مثل گاو بهاره از بند رها شده میپیچوند و در میرفت. من دوسال ازش بزرگتر بودم.نمیدونم چرا از من میترسید. خلاصه دوران بدی بود.علی اقا دیگه جذابیت نداشت.بچهایی که دسشون تو کاره میدونن چی میگم. از بحث منحرفم کردید.گف علی مامانم تو عروسیه کلید خونرو بهم نمیده از خونه شما بریم تو حیاط ما شاید در حیاطو قفل نکرده باشه میخوام ی چی بردارم.خونه ماها تو ی ردیف و در به ساختمونه. رفتیم از خونه ما تو حیاطشون. تو راه مدام به خودم مبگفتم ای جونم الان دیگه وقتشه شده زوری باید بکنمش. به سرعت رفتیم تو حیاط درش بسته بود.میخواسیم برگردیم.اونروزا خیلی ادای پارکورا رو در می اوردیم.گف علی ببینیم کی زودتر مثل پارکورا از دیوار بالا میره.منکه داشتم فرصتو از دست میدادم میخواستم مستقیم برم سر اصل مطلب که سرخ شدم ی لحظه داشتم خود خوری میکردم که بگم یا نه که پیمان رف پرید از دیوار رف بالا.بیخیال پیشنهاد شدم و گفتم اگه مردی بیا پایین باهم بریم بالا.اومد پایین.

وقت حرکت یاد ی نقشه افتادم.ی حرکت انقلابی باید اجرا میکردم.باهم حرکت کردیم گذاشتم زودتر بپره وسطای دیوار که بود دس انداختم از کمر گرفتمشو کشیدمش پایین.سفت گرفته بودمش وچسبیده بودم بهش.شستش خبر دار شده بود.گف کسخل چیکار میکنی؟!؟ منم نه گذاشتم نه ورداشتم گفتم میخوام ی حالی بهم بدی. پیمان:کسشعر نگو ولم کن من:بخدا تا صبم وایسی ولت نمیکنم…خلاصه از من اصرار و از اون انکار شروع کردم از رو شلوار خودمو به کونش میمالوندم دیدم کاری نداره و نرم تر شده.کیرم داشت از شلوارم میزد بیرون.دس کردم تو شرتم که درش ییارم گف نه اگه دوسداری فقط از رو حال کن.منم گفتم فقط مال خودمو در میارم.صدای ساز می اومد.م تو کون منم عروسی بود که بالاخره مراد دل داشت حاصل میشد.یکم که از رو کردم دیدم فایده نداره.گفتم پیمان فایدا نداره بکش پایین یکم نق زد اما خودم کشیدم پایین شلوارشو. ی کون تپل و داغ جلوم بود.کیرمو خشک گذاشتم لای پاش و یکم تکون خوردم. کیرمو در اوردم گف آبت اومد گفتم نه ی نگاه بندازم.خم شدم با دستام کامل کونشو واکردم.دهنم پر از کف وتف بود.ی تف گنده جم کردم و با اخرین قدرت اتداختم تو سوراخ کونش انقد آبکی بود که میشد توش شنا کرد.دوتا رونشو مالیدم بهم. کیرمو کردم لای پاش.دس گذاشتم رو کمرشو خمش کردم پایین.دنبال سوراخش میگشتم هی کیرمو بالا پایین میکردم.یهو سر کیرم به ی جای خیلی گرم خورد.همونجا فرمان ایست دادم.دستمو از روی ارنجش حلقه کردم دورش که از دستم در نره.ناگفته نمونه من اصلا از لاپایی خوشم نمیاد.سرکیرم که رف تو سوراخ ی ایی کردو گفت در بیار.منم نگرش داشتم ی ذره دیگه حل دادم که ی دفه از سوز گرما داشت ابم می اومد.کنترلمو از دست داده بودم تا ته فشار دادم توش.دادش بلند شد میگفت کسکش در بیار. خودشو تکون میداد ی ور میکرد.اما من که هیکلم ازش بزرگتر بود عین مار بووا پیچیده بودم دورش ولش نمیکردم.تموم ابمو ریختم توش.انقد خنج رو دستم و گلوم انداخته بود کونی که داشتم میسوختم.در اوردم کیرمو.دیگه اون بود کع پیمان طرف من بیاد.سخن کوتاه میکنم.دهنم سرویس. شد تا تایپ کردم.اگه میبینید خوبه بگید تا باز بنویسم خاطرات خوبی دارم.اگرم نه بازم بگید.فقط فوش به خودم بدین خواستین فوش بدین.ممنون.

نوشته:‌ علی


👍 0
👎 0
23688 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

446533
2014-12-08 07:51:14 +0330 +0330

بوآ"چه تخمی بود داستانت مواظب باش تو پارکور تیر برق تو کونت فرو نره جقول خان اونوقت تو هرچیم دادبزنی از کونت بیرون نمیاد ومثل افعی جرت میده

0 ❤️