رامین برادر همجنسگرای من

1402/03/05

این داستان درباره برادر گوچکترم رامین ه ، رامین دانشجو ه و22 سالشه ، چون ازش بزرگترم خیلی با هم صمیمی نیستیم و یه رابطه برادری معمولی داریم . رامین قد متوسط و هیکلی توپر و کمی تپل داره . سفید و خوشگل ه ولی هیچوقت فکر نمی کردم که همجنسگرا باشه . گاهی دعواش می کردم بخاطر مدل مو یا بعضی لباس هاش . خیلی دوست و رفیق نداشت . کم حرف بود و توی جمع های فامیلی و خانواده کمرنگ بود و ساکت .
یه روز که برای کارم می خواستم یه برنامه نصب کنم، لپ تاپ ام نشد و گفتم برای تست روی لپ تاپ رامین نصب کنم و اجراش کنم و تست اش کنم. خونه نبود و رفتم توی اتاق اش و روی لپ تاپ اش کار کردن . کارم که تموم شد، محض فضولی داشتم درایو هاش رو می گشتم که متوجه یه فولدر توی درایو ویندوز اش شدم . خلاصه گشت و گذار توی لپ تاپ رامین چند تا کلیپ گی پیدا کردم و بعد چند تا کلیپ ایرانی بود . اولش نگاه کردم ولی بعدش که خوب دقت کردم توی یکی از کلیپ ها پوستر و در و دیوار داخل کلیپ مثل اتاق رامین بود. شوک شده بودم . صورت ها معلوم نبود ولی می شد از هیکل پسری که توی کلیپ بود فهمید که رامین ه . یه مرد توی کلیپ بود که رامین داشت روی کیرش بالا و پایین می رفت . مادرم که اومد توی اتاق که ببینه چه می کنم توی اتاق رامین ، سریع جمع و جور کردم و نشد درست و کامل ببینم .
فقط ریختم توی فلش ام و لپ تاپ رو خاموش کردم . فرصت نشد دوباره کلیپ رو ببینم. اول می خواستم وقتی رامین از دانشگاه اومد خفت اش کنم و ببینم چه غلطی داره می کنه . دوست نداشتم واقعی باشه و ترجیح دادم اول یه بار دیگه کلیپ رو با دقت ببینم و بعد مطمئن شم . شب رامین اومد خونه و بهش گفتم نبودی و لپ تاپ ات رو کار داشتم . یه کم هول شد ولی انگار مطمئن بود که من کلیپ ها و جایی که گذاشته رو پیدا نمی کنم .
شب توی اتاقم یواشکی کلیپ رو با هدفون گوش دادم .از اول به همه جزئیات دقت کردم . اتاق که اتاق رامین بود ، مدل مو از پشت سر و بدنش خودش بود . اولش داگی لبه تخت اش بود و کسی که تاپ بود از صداش معلوم بود که پسر و خیلی جوون نیست و شاید 40 اینا می شد. با انگشت با سوراخ رامین کمی بازی کرد و بعد یه کم کونش رو مالید و آروم آروم کیرش رو داخل کرد. صدای رامین کم بود ولی صداش مشخص بود که جون جون می کرد و آه و ناله حشری می کرد. مرد ه دستش رو روی کمرش می کشید و سعی می کرد که رامین کمرش رو بده پایین و قوس بده . تلمبه هاش شروع شد و بعد از دو سه دقیقه کلیپ تموم شد . از روی اسم هاش معلوم بود که کلیپ بعدی کدومه . باز کردم و دیدم که رامین روی کیرش مرد ه نشسته و داره بالا پایین می کنه . از پشت فیلم گرفته بود و در اتاق و فضای بیرون اتاق کمی معلوم بود . در کل سه تا سکس بود، دو تاش خونه خودمون بود و یکی یه جای دیگه .
شوکه بودم ، می خواستم نصف شب برم توی اتاق اش و حسابی از خجالت اش دربیام . اما دلم براش می سوخت . حس می کردم چقدر تحقیر شده و اذیت شده . توی این محل چند سالی بود که تازه اومده بودیم و فضای محل همه مجتمع بود و آپارتمانی و خیلی کسی کسی رو نمی شناخت و این خوب بود که مثل محل قدیم امون نبود که تابلو بشه . تا دو سه روز مدام حواسم بهش بود و نمی دونستم چه کنم . از طرفی می دونستم دست خودش نیست و اینجوریه دیگه و از طرفی حس اینکه اتفاقی بیفته یا آشنا ها بدونن و چه نگاهی به خانواده مون دارن اذیتم می کرد.
یه بار که رفته بود حموم، گوشی اش رو برداشتم و زیر نور الگوی موبایل اش رو که جاش مونده بود رو باز کردم و تلگرام اش رو چک کردم و اکانتی که باهاش چت و اینا می کرد رو پیدا کردم . با وب تلگرام اکانت اش رو روی لپ تاپ خودم باز کردم که اگر هم چک کرد از مدل گوشی نفهمه که من اکانت اش رو دارم . کل فردا داشتم چت هاش و سکس چت هاش رو می خوندم . عکس های از کون و بدنش که می فرستاد رو دیدم . کلا با دو نفر چت می کرد. یه مرد از کرج بود که رامین اونجا دانشگاه می رفت و یه پسر که چند سالی از من بزرگتر بود و انگار خیلی دور بودن و به ندرت سکس می کردن . صبح ها ، چت های دیشب اش رو می خوندم .با مرده خیلی رابطه عاشقانه بود و انگار رابطه خیلی محکمی دارند.کم کم یه جورایی حس و حالش رو درک می کردم . کلی سرچ کردم و اینترنتی با یه روانشناس صحبت کردم . سخت بود ولی باید می پذیرفتم که برادرم گی ه و خیلی تنها است و درباره چیزی که هست عملا با هیچ کس نمی تونه صحبت کنه و رفتارهاش و تو خودش بودن هاش رو می فهمیدم . جرات صحبت کردن باهاش رو نداشتم . کم کم سعی کردم باهاش مهربون تر باشم و حمایت بیشتری ازش کنم تا شاید خیلی حس تنهایی نکنه . یه جورایی از رنجی که می بره ناراحت بودم و دلم براش می سوخت .
یه روز که پدر و مادرم برای کاری می رفتن تبریز و خونه وقتی من سر کار بودم خالی می شد ، دیدم رامین به مرده پیام داد و برای سه شنبه که می شد فردای رفتن پدر و مادرم قرار گذاشت . اونرو دانشگاه داشت و مرد ه که اسمش پرویز بود مکان نداشت و بعد از کلاس صبح می خواسته بپیچونه و با مرد ه بیاد خونه . اول می خواستم موبایلم رو بگذارم یه جایی از اتاق اش ولی شدنی نبود. اون روز مرخصی گرفتم و با ماشین تا مترو رسوندمش و یه جوری حرف زدم که فکر کنه شب بر می گردم و برگشتم خونه و ماشین رو کوچه پشتی پارک کردم . احتمالا حدود 11 و 12 اینا می رسیدند.
منتظر شدم که بیان خونه، به محض صدای کلید روی در رفتم و توی کمد دیواری اتاق ام قایم شدم. صداشون ضعیف می اومد . اول رامین اومده بود تو و داشت کل اتاق ها رو چک می کرد و بعد پرویز اومد تو. در اتاق من نیمه باز مونده بود و از کمد اومدم بیرون، پشت در گوش تیز کردم . صدای لب گرفتن و قربون صدقه رفتن پرویز رو می شنیدم . رامین یه موزیک گذاشت و صدا کمتر شنیده می شد . دعا می کردم که برن توی اتاق خودش، ساکت شده بودن و فهمیدم رامین رفته دستشویی که خودش رو تمیز کنه و پرویز هم رفته توی اتاق رامین . اتاق من و رامین یه تراس مشترک داشت و اتاق پدر و مادرم یه تراس جدا، از در تراس رو باز کردم و منتظر صدا شدم . صدای رامین رو که در تراس رو کمی باز کرد که هوا بره داخل شنیدم . صدای پرویز می اومد ولی نمی شنیدم چی میگه . آروم آروم نزدیک در تراس اش شدم . پرویز داشت می گفت که رامین کیرش رو ساک بزنه و رامین با جون گفتن قربون کیرش می رفت . صدای رامین که داشت ساک می زد رو می شنیدیم . گاهی وسط اش عق می زد و پرویز با جون گفتن تشویق می کرد که ادامه بده . جرات نداشتم از گوشه در نگاه کنم .
خم شدم روی زمین که سایه نیفته و از کنار در و پرده ای که تکون می خورد کمی نگاه کردم . پرویز لبه تخت نشسته بود و پاهاش رو باز کرده بود و دستاش رو پشتش برده بود و به دستاش تکیه داده بود و داشت به سقف نگاه می کرد و چشماش رو بسته بود و رامین وسط پاهاش نشسته بود و با دستش کیر پرویز رو گرفته بود و خیلی حرفه ای ساک می زد . بدن لخت و اون حالت اش صحنه خاصی برای من بود . برادرم داشت کیر یه مرد رو با ولع ساک می زد . چهره پرویز رو از عکساش دیده بودم . یه مرد حدود 40 و خرده ای بود و مهندس ساختمان بود . متشخص و با کلاس بود و یه جورایی رامین رو خیلی دوست داشت و بهش می رسید.
می ترسیدم که یه دفعه یکی اشون من رو بیینه و با استرس تماشا می کردم . کیر پرویز سرخ شده بود و حسابی شق شده بود . رامین گاهی کیرش رو تا ته داخل دهنش می کرد و نگه می داشت و دستای پرویز که روی سرش بود به نشانه تایید موهاش رو نوازش می کرد . رامین که از کیر سر بلند می کرد عقب می کشیدم و دوباره که صداش می اومد نگاه می کردم .
پرویز که خم شد و رامین کیر رو از دهنش درآورد کشیدم عقب ، با صدای حرف زدن و صدای شلپ شلپ سیلی های آروم پرویز به کون رامین با احتیاط نگاه کردم . حال ارامین کج لبه تخت نشسته بود و یه پاش روی زمین بود و یه پاش روی تخت بود و پرویز داشت سوراخ اش رو لیس می زد و گاهی به کونش سیلی می زد . این مدلی خیلی خوب بود . من راحت می تونستم نگاه کنم . بدن لخت رامین که معلوم بود شیو کرده و بدن بزرگ و عضلانی پرویز که پشمالو بود کنار هم خیلی خاص بود . کونش با هر سیلی که پرویز می زد سرخ تر می شد . صدای حشری رامین کل اتاق رو پر کرده بود . یه دفعه یاد پنجره های کوچه پشتی شدم که نکنه کسی نگاه کنه و من رو ببینه که قایمکی دارم نگاه می کنم ولی خبری نبود .
صداشون می اومد ولی آروم حرف می زدند و نمی شنیدیم . دیدم پرویز از اتاق رفت بیرون . رامین از تخت پاشد و سریع اومدم توی اتاقم .حواسم به در اتاقم بود که نیمه باز بود. با صدای پرویز فهمیدم برگشته توی اتاق . کمی صبر کردم و دوباره گوش تیز کردم . رفته بود از کیف اش کاندوم بیاره . نمی دونستم پوزیشن اشون چه شکلی و می ترسیدم نگاه کنم . با صدای آه بلند رامین نگاه کردم . پرویز داشت کیرش رو داخل می کرد و رامین هی دستش رو می آورد پشت اش و می گفت آروم آروم . یه کم دیگه صدای رامین کمتر شد و پرویز بدن اش رو گرفته بود و سعی می کرد تکون نخوره . پشت سر رامین ایستاده بود و کیرش داخل اش بود و فقط یه بخشی از بدن رامین معلوم بود. آروم آروم شروع کرد به تلمبه زدن و رامین با آه و ناله حشری همراهی می کرد .
تلمبه های پرویز حسابی خشن شده بود و حالا دستش رو دور سینه و گردن رامین حلقه کرده بود و رامین با زانوهاش روی تخت بود و ایستاده توی بغل پرویز بود . حس عجیبی داشتم . هم کمی حشری شده بودم و هم کمی خجالت می کشیدم که برادرم لخت توی بغل یه مرد ه و پرویز داره از بدنش و گاییدنش لذت می بره . البته از حال رامین معلوم بود که خودش هم خیلی لذت می بره . مدام می گفت سینه هام سینه هام و دستای پرویز روی شکم و سینه های رامین می چرخید . یه دفعه پرویز همونجوری که بغلش کرده بود چرخوند و من کشیدم عقب . صداشون نزدیک تر شده بود .
اومدم توی اتاق خودم ، آروم از در رفتم بیرون و از آینه دکوری توی پذیرایی که سمت اتاق رامین بود فهمیدم رامین رو روی تخت به سمت تراس خوابونده و خوابیده روش . در اتاقش باز بود . از آینه دکوری پاهای رامین رو که زیر پاها و بدن پرویز بود و باز شده بود رو می دیدم . کیر پرویز خیلی تند عقب و جلو می رفت . گاهی محکم فرو می کرد و رامین ناله اش بلند می شد ولی پرویز محکم نگه اش می داشت و دوباره تلمبه هاش رو ادامه می داد. برادرم زیر یه مرد خوابیده بود و من ناله های شهوتی اش رو می شنیدم . کیرم شق شده بود . انگار یه فیلم پورن می دیدم . با این تفاوت که بازیگرش برادرم بود . خسته شده بودن . پرویز که کیرش رو کشید و از روی رامین بلند شد از جلوی در اومدم داخل اتاق . صدای ناله رامین قطع شده بود ، یه کم بعد صدای خنده اشون اومد . خم شدم و از پایین آینه رو نگاه کردم . پرویز از پشت کمر رامین رو گرفته بود و داشتن می اومدن توی پذیرایی
ریسک بود نگاه کردن ، دوباره صدای آه و اوه کردن رامین بلند شد، با صدای موزیک آرومی که پخش می شد قاطی شده بود. دوربین موبایل رو روشن کردم و از کنار در باهاش نگاه کردم . نمی دیدمشون . روی مبل های پذیرایی نبودند . زاویه موبایل رو عوض کردم فهمیدم روی یه نشیمن قدیمی چرمی داریم گوشه پذیرایی رامین پاهاش رو باز کرده و روی شونه های پرویزه و پرویز داره حسابی ترتیب اش رو می ده .
به فکرم رسید این صحنه رو فیلم بگیرم . پرویز حسابی حشری شده بود و محکم و بی ملاحظه داشت رامین رو می گایید . سینه هاش رو توی مشت اش گرفته بود و می کشید و رامین با ریتم تلمبه های پرویز عملا جیغ می کشید . صداش بلندتر شد و انگار که ارضا شده باشه ، صداش قطع شد ولی پرویز هنوز داشت تلمبه می زد و محکم تر و عمیق تر می گایید . جوری که بدن رامین با هر ضربه روی نشیمن عقب و جلو می شد و سینه ها و شکمش می لرزید . پرویز که ارضا شد . موبایل رو جمع کردم . با صدای رامین که گفت اون یکی اتاق فهمیدم خبری ه و پرویز یا میاد توی اتاق من یا اتاق بعدی . سریع رفتم توی تراس و وسط دو تا اتاق ایستادم . پرویز اومد توی اتاق من و یه چی برداشت و رفت بیرون .آروم توی اتاق رو نگاه کردم و فهمیدم دستمال برده بدن رامین رو پاک کنه .
یه نیم ساعتی گذشته بود، فقط صدای موزیک می اومد، بعدش صدای رامین از آشپزخونه می اومد که داشت میوه و بیسکویت رو می آورد و چایساز رو روشن می کرد. یک ساعت بود که توی پذیرایی نشسته بودن . از صدای رامین متوجه شدم که می ره و می آد و داره پذیرایی می کنه . صداش که نزدیک می شد می رفتم توی تراس ، چون ممکن بود بخاطر چیزی بیاد توی اتاق من .
فکر کنم یک ساعت و خرده ای گذشته بود که صدای رامین رو که به پرویز می گفت تو برو تو تا منم بیام شنیدم . می خواستن برن حموم. یه کم بعد رامین هم رفت داخل حموم . فرصت خوبی بود که بزنم بیرون .با احتیاط اتاق رامین و پذیرایی رو چک کردم و آروم آروم به حموم نزدیک شدم . از نور و سایه اشون فهمیدم دوتایی تو هستند . می خواستم از فرصت استفاده کنم و بزنم بیرون که از صدای پرویز که جون جون می کرد و می گفت خوشمزه است ؟ بخور ؟ همه اش مال خودته عزیزم متوجه شدم رامین دوباره داره ساک می زنه . دیگه وسط سکس اشون سریع زدم بیرون .
با ماشین سر کوچه منتظر شدم . چند بار فیلمی که گرفته بودم رو تماشا کردم . کمی چهره رامین معلوم بود و از ترس اینکه گوشی گم بشه یا بزنن توی این موقعیت پاک اش کردم . از سر کوچه چشم ام به ساختمون امون بود . نزدیک ساعت 3 بود که زدن بیرون . با فاصله دنبال اشون رفتم . رستوران رفتن و کمی گشتن و پرویز دم در پیاده اش کرد و رفت .
انگار یه روی دیگه رامین رو می دیدم . شخصیت اش با پرویز یه شکل دیگه بود . خوشحال بود و مدام می خندید . این حس خوشحالی و آرامش اش جلوم رو می گرفت که کاری کنم یا باهاش دعوا کنم . اگرچه شاید ته ذهنم کارش رو زشت و ضایع می دونستم و مایه آبرو و اینکه چی می خواد بشه . اما خیلی گذشت تا درک اش کردم . فقط مراقب اش بودم و با کنترل چت هاش و رفت و آمدش مواظب بودم خودش رو به دردسر نندازه .
بعد ها فهمیدم اون پسری هم که باهاش دورادور رابطه داره بچه شمال ه و وقتی می ریم شمال و از طرف اداره بابام جا می دن بهمون اون پسره از کارکنای اونجاست و با هم سکس می کنن.


👍 46
👎 5
40201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

930029
2023-05-27 00:16:17 +0330 +0330

داداشتو معرفی میکنی صاحبش خودم باشم ک مراقبش باشم

1 ❤️

930052
2023-05-27 02:17:36 +0330 +0330

متاسفانه این مسائل رو ما نمیتونیم درک کنیم احساسات طرف غریزیه به نظرم

2 ❤️

930058
2023-05-27 03:06:24 +0330 +0330

درک کردن عواطف هموسکشوال یا بایسکشوال ها زیاد سخت نیست همین که بهشون نگی فازه میپره کافیه

1 ❤️

930074
2023-05-27 06:28:59 +0330 +0330

خوب که چی

0 ❤️

930076
2023-05-27 06:54:15 +0330 +0330

اکثر آدم ها دو جنسگرا هستن. گی خالی خیلی کمه. براش دختر بیار ببین چه راحت می کنه. گی دختر نمی کنه.

4 ❤️

930087
2023-05-27 09:11:20 +0330 +0330

لایک دادم برای درک و فهمت و صبر و کنترل خشمت

2 ❤️

930099
2023-05-27 13:46:49 +0330 +0330

آفرین به شعور و درک بالات، لایک

4 ❤️

930183
2023-05-28 04:22:45 +0330 +0330

عزیزم داداشت گیه.تو ک گی نیستی از کجا میدونی همچین سایتی هست که داستانایه گی رو توش میزارن

3 ❤️

930200
2023-05-28 08:26:49 +0330 +0330

جالب بود.
مرسی

0 ❤️

930247
2023-05-28 16:17:26 +0330 +0330

. کیرم شق شده بود .!?? ++++++++??? ++++

1 ❤️

930371
2023-05-29 02:44:47 +0330 +0330

عجبا

0 ❤️

930447
2023-05-29 13:43:51 +0330 +0330

برای پیدا کردن شوگر و بیبی مناسب خود وارد کانال ما شوید و صبر کنید تا شوگر یا بیبی مناسب شما پیدا شود.
https://t.me/shogermomym
https://t.me/bybyshoger
https://t.me/shogerdadym

0 ❤️

930515
2023-05-29 23:40:03 +0330 +0330

خیلی عالی و با جزئیات دقیق نوشته شده بود 😍

1 ❤️

930604
2023-05-30 11:41:10 +0330 +0330

شماره برادر خود را به من می دهی تا من ارباب اش باشم و با نظارت خودت روش قفل باشی و خیالت هم از همه چی راحت و آسوده باشد
بهم حتما یه پیام بده من ساکن لندن هستم

0 ❤️

932463
2023-06-11 00:06:52 +0330 +0330

آفرین بهت
کشتن احساسات یه نفر کم از کشتن خودش نداره

0 ❤️

945414
2023-09-02 22:00:05 +0330 +0330

آفرین چ داش بادرکی

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها