باحرص رژ لب قرمزو روی لبم میکشم به جشمای خمارم نگاه میکنم که با آرایش معرکه شده بود چتری هامو روی پیشونیم مرتب میکنم لبخند خبیثی به خودم میزنم توی دلم میگم تویی که همه رو دیونه خودت میکنی تو افسونی افسون
راحله: افسون چقد لفتش میدی بیا بریم باز آینه گیر اوردی افتادی به جونه صورتت خودت میدونی که خوشگلی
پوزخندی میزنم-مهندس اومده؟
-اره اومده خیلیم شکاره بهتره بهونه دستش ندیم عصبانیتشو سرمون خالی کنه
پشته میزم میشینم پرونده ای رو بیرون میکشم باید به اتاقه مهندس میرفتم تا امضاش کنه
به سمته اتاقش میرم الناز با اون قیافه مضحکش جلوی چشمام نقش بست
-کجا به سلامتی
-کوری دارم میرم اتاق مهندس باید اینارو امضا کنه
-خب بده من میبرم مثلا من منشیشم اینکارا وظیفش بامنه
-بکش کنار الناز خانوم
با تنه ای که بهش میزنم به سمته در میرم تقه ای به در میزنم
-بیا تو…
در باز میکنم سینه هامو جلومیدم با عشوه بهش نزدیک میشم
-سلام جناب مهندس این پرونده نیاز به امضای شماداره
سیگارشو توی جای سیگاری خاموش میکنه و دستی بین موهای جوگندمیش میکشه خودکاری رو برمیداره مشغول امضا کردن میشه
سعی میکنم بهش نزدیک شم با قیافه مردونش خیره میشم جذبه این مرد بی نهایته
کاغذارو به سمتم میگیره سری تکون میدم میخوام از اتاق بیرون بیام که صداش فضای اتاقو پر میکنه-صب کن…
به سمتش برمیگردم و با کمی مکث -بله آقای مهندس؟
-تو تازه واردی؟زیاد ندیدمت تو شرکت؟
-پنج ماهی میشه اینجا مشغول به کارم ولی تو بخش بایگانی ام به خاطر همین احساس میکنید منو ندیدین
-چهرتون خیلی آشناس منو یاده یه دوسته قدیمی میندازی
-نمیدونم…
نفسه عمیقی میکشه-بشین
با تردید روی صندلی نزدیک به میزش میشینم پاهای خوش تراشمو روی هم میندازم منتظر میشم به حرف بیاد
-دوس نداری بدونی شبیه کی هستی ؟
-خب شبیه کی؟
-یه مشعوقه…
لبامو گاز میگیرم-جالبه…
-میشه گفت عشقه اول…راستی چندسالته؟
-21
پوزخندی میزنه-پس بیست سالی ازت بزرگ ترم
خنده ی بی جونی میکنم-اصلا بهتون نمیاد خیلی جوون تر به نظر میرسین
-داری واسم نوشابه باز میکنی یامیخوای بهم روحیه بدی
-نه قصدم روحیه دادن نبود من آدمه رکی هستم واقعا جوونید و البته…جذاب
-خوشحالم که تو این سن جذاب به نظر میرسم اونم واسه یه دختر بیست و یک ساله
لبخنده شهوتناکی میزنم و میخوام بلند شم
-من باید برم کلی کاردارم
-دوس نداری بیشتر پیشم باشی بعداز مدتها یه دختر کوچولوی زیبا منو به بیست سال پیش برده دارم احساس جوونی میکنم
-بهتره منو به یجای بهتری دعوت کنی…
خنده ی بلند میکنه-البته پس آماده شو باید از اینجا بریم یه جای بهتر
چشمکی بهش میزنم-ده دقیقه ی دیگه جلوی درم
جلوی آپارتمان شیکی نگه میداره سوتی توی دلم میزنم مرفه بی درد…
از آسانسور پیاده میشم همراش به سمته واحدی میرم کلیدشو توی قفل در میندازه درو باز میکنه
-فرست لیدی…
وارد خونه میشم به زیبایی نمای بیرون ساختمون بود…وسایل تجملی …
روی کاناپه میشینم
-وودکا یا ویسکی؟
-ویسکی…
کنارم میشنه و گیلاس رو به سمتم میگیره
-نمیخوای راحت باشی…لباستو در بیار
گیلاسو از دستش میگیرم کمی ازش میخورم-باشه…کجا میتونم لباسمو عوض کنم
به اتاق اشاره میکنه
با یه تاپ و شورته توری موهای بلند شرابی باز روبه روش می ایستم
زیر لب اروم زمزمشو میشنوم- بی نظیری…
بلند میشه و به سمتم میاد فاصله صورتش میلی متری میشه-تو منو به وجد میاری دختر کوچولو
یک قدم ازش فاصله میگیرم -هنوز زوده…بهتره یکم مست کنیم
پیک های مشروب بی مهابا بالا میره تو بدنم احساسه داغی میکنم خیلی داغم…
به سمته لباش حمله ور میشم میخوام با گاز بکنمش
باعجله لباسمو در میاره منو روی تخت پرت میکنم پاهاموباز میکنم به سمته کسم میاد گاز کوچیکی از چوچولم میگیره شروع به خوردن میکنه صدای ملچ مولوچش میاد
-نمیتونم تحمل کنم میخوام زودتر بکنمت
کیرشو روی کسم میماله ارروم وارده کسم میکنه با سختی شروع میکنه میکنه به تلمبه زدن قربون صدقه تنگ بودنش میره کسم انگار پرشده از وجوده کیرش آه بلند میکشم چوچولمو میمالم
لبامو گاز میگیرم حالت سگی وایمیسم…
ادامه دارد
نوشته: کویین
خیلیم شکاره؟! گمونم منظورت شاکی بود،یا نه؟
چی بگم والا،لابد دلت خواسته دیگه.
اگه بگم خوب نوشتی درست نگفتم اولاش دلگرم شدم یه داستان خوبه ولی رفته رفته بد شد بخصوص پیشنهاد خلوت و رفتن به آپارتمان رییس که خیلی عجولانه و باور نکردنی بود و سکس ناگهانی اونا…
اگه صرفا فانتزی مینویسی که هیچ ولی اگه میخواین داستان بگین قواعدش رو رعایت کنین
امیدوارم بخش دومو بهتر بنویسین
چیز خاصی نبود جز مقدمه چینی برای یه صحنه اروتیک نصفه نیمه و البته روند غیر منطقی داستان رو هم نمیشه ندیده گرفت
شاسمیخ اسکل ابادی فرست لیدی یعنی همسر رئیس جمهور یا شخص اول هر کشوری اونی که تو میخوای بگی لیدیز فرست یا خانمها اوله به زور میخوای بگی باکلاسی نویسنده داستان یه پسر چهارده پونزده ساله مفعول بیشتر نیست که عقده زن خوشگل بودن داره…
يعني اعتماد به نفس دخترا كشندست!
باو ٩٩٪ تون كير ما هم نيستين
با آرايش و بي آرايشش هم يكيه
اون ١٪ هم ممه دارن كه ربطي به آرايش نداره ?