سلام بی مقدمه بگم. تازه از سربازی اومده بودم یه همسایه جدید برامون اومده بود نمیدونم برا دفه چندم بود اومده بود خونمون که با هم چش تو چش شدیم بد نبود. دوروزی مونده بود به ماه رمضون با مادرم گرم صحبت بودن منم تو آشپز خونه منم بچه آخر خانواده مادرم سحر برا روزه گرفتن خواب میموند مثل روال قبل داشت تعریف میکرد برا همسایمون که اونم از پیش خودش گفت شماره منزل رو بدین من بیدارتون میکنم خلاصه تک زنگ زد منم بعد رفتنش همون جا شمارشو برداشتم. خلاصه یکی دو روزی گذشت میترسیدم پیام بدم یا زنگ بزنم بالای پشت بوم ما تو حیاط همسایمون دید داشت خلاصه اومده بود برا شستن حیاط از اون بالا دید میزدم حشری شدم یه تاب شلوارک بود. سینه ها رو انداخته بود بیرون. بعد اون دل جرعتم زیاد شد امارشو در آوردم دیدم همسر ایشون راننده جاده هست اکثر اوقات نیست. منم یه روز شروع کردم به پیام دادن اونم راحت وا داد خودشو بازم خودم رو معرفی نکردم و برا اینکه همو ببینیم پسر عمه خودم رو فرستادم. خلاصه همه چی محیا شد تا اینکه خودم رو بهش معرفی کردم و جا خورد راضی بود ولی اونم ترس داشت.یه روز صبح رفتم مغازه سر کارم با داداشم بودم کار میکردیم ساعت های ۸نیم شد که پیام دادم اونم جواب داد گفت الان میخواد همسرش بره جاده میتونی بیای منم با کمال میل قبول کردم. هر طوری بود داداشم رو پیچوندم و با موتور رفتم نزدیک خونه موتور رو بردم یه جایی همون اطراف قایم کردم و زنگ زدم اونم در رو باز گذاشت با ترس لرز عجیبی وارد شدم دفعه اولی بود که میخواستم یه رابطه رو شروع کنم.خلاصه رفتم داخل در رو بستم قفل کردم از داخل اونم اومد یه احوال پرسی و هم رو بغل کردیم لبهای هم رو بوسیدم و یکم خوردیم جا افتاده و استاد بود یادم میداد همه چی رو… خلاصه یه بچه کوچیک داشت که تو حال خوابیده بود راستی یادم رفت بگم اسمش سپیده بود. سپیده دستم رو گرفت برد سمت اتاق خواب نشستم رفت و آمد کنارم نشست صحبت کردیم منم ساکت و مضلوم خودش اومد دوباره لبهای هم رو بوسیدم و خوردیم درازم کرد روی زمین لباس هایش رو در آورد و بعد شروع کرد لباسهای منم در آوردن با. کمک هم چنان سیخ شده بود کمی بادست نازش کرد و شروع کرد خوردن چنان حسی خوبی داشتم که ابم اومد تو همون لحظه ریخت تو دهنش. تمیز کرد با دستمال.منم دراز کشیدم اومد روم خودش کیرم رو گرفت گذاشت دم سوراخش بازی بازی کرد تا رفت تو یه آهی کشید خوشش اومد منم گرفتم تو بغلم سینه هاشو رو به هر طریقی بود میخوردم خودش با لا پایان میکرد تلمبه میزد دفه دوم بود ابم دیر اومد تا اینکه اون ارضا شد بلند شد میخواست بره گفتم اگه میشه یکم بکنم ابم داره میاد قبول کرد و به مدل گوسفندی شد از پشت منم گذاشتم تو کونش یه دردی کشید بعد که جاش باز شد چند دقیقه ای زدم اونم فقط آخ اوف ریز میکرد تا ابم اومد ریختم پشتش بلند شدم وتمیزش کردم بلند شدیم همدیگه رو بغل کردیم منم سریع لباس های کارم رو پوشیدم و از خونه فرار کردم این داستان برا سال ۹۲بود دوسال که اونجا بودن من هر هفته دو بار میرفتم. هیچ موقع از یادم نمیره اولین و بهترین سکسی بود که با سپیده داشتم.
نوشته: حامد و سپیده
تا حالا توی سایت شهوانی فقط داستان گاییده شدن گوسفند توسط خر رو ندیده بودیم که امروز اونم دیدیم😂😂😂
میخواستم بپرسم بالان پایان میکرد یعنی چی که آخر داستان رو دیدم و فهمیدم داستان حیواناته و توضیح هم بدی سر در نمیارم!!!
بدک نبود خدا کنه تو راست بگی وزیادجق نزنی کوربشی
ببین اگ با دوستتی بکن الان اختیار خودتو داری ولی اگ یه صدم درصد احتمال میدی با این فرد میخای ازدواج هم بکنی اینکارو نکن اینکار شاید از دور خیلی پر لذت باشه اما خیلی پر خطر و خیلی راحت زندگیتو به فاک میده در عرض یکسال میبینی تموم اون عشق و علاقه ای که داشتی نابود شده مرد ایرانی متاسفانه هر چقدر هم روشن فکر باشه و بی غیرت باشه اخریجایی تو قلبش ازت سیاه میشه اون نقطه کور سیاه رنگه در عرض یکسال زندگیتو خراب میکنه لازم هم نیست در مورد چیزی که قبلا گذشته صحبت بشه
دیگه تو سال ۱۴۰۱ خود چوپان ها هم میگن داگ استایل اونوقت تو میگی مدل گوسفندی زدی بزغاله چاقاله
مدل گوسفندی مغز طویله تو رو پر از تپاله وپشکل کنن.
اوندی ک مزه پرونی کنی و دوستان نسخه تو پیچیدن ؛البته با فوش 😂 😂
درو باز گذاشته بود، تو رفتی تو بعد از داخل قفل کردی درو،بعدشم اکن اومد احوالپرسی؟؟؟
کسکش کلید خونه اونارو از کجا داشتی
مجلوق نبودوم مجلوقوم کردی یا صابون گلنار مجل.ق.م کردی یااااوور D:::
چقدر مسخره بود نوشته آبم آمد بعد خودش گرفت کیرمو برد کرد تو کسش برادر من شما همون سربازیتو برو مجبوری بیای کس و شعر بنویسی وسط داستان آبش آمد تموم شد داستان
کصکش چرا میگی یادم رفت بگم اسمش سپیده س
این کصشری که داری تایپ میکنی یدیقه برو بالا ویرایش کن دیگه چاقال
مدل گوسفندی اخه جاکش؟