سکس با خواهرزنم فاطمه

1401/10/27

سلام دوستان شهوانی
این نوشته کاملا واقعیه و واسم اتفاق افتاده.مربوط میشه به ۸ساله پیش
اسمم امیره.۳۵ ساله.اهل غرب کشور.متاهل.بسیار بسیار هات و شهوتی.خونواده خانمم اهل قزوین هستن.از همون لحظه خواستگاری من چشمم دنبال خواهر زنم بودکه الان ۳۱ سالشه.دختری لاغر اندام و ظریف خیلی تو کفش بودم فقط واسه سکس.همیشه به یاد اون زنمو میکردم.یادمه یه شب که سکس میکردم با خانمم واسه اولین بار بهش گفتم آخ کس آبجیت.دو سه بار گفتم منتها آروم.خواستم ببینم عکسالعملش چیه.بار اول چیزی نگفت.بعدش کمی بلندتر گفتم شنید.بدنش یخ زد…چند بار گفت چی گفتی که خودمو به اون راه زدم مثلا که هیچی نگفتم و با خوردن کسش کاری کردم ظاهرا فراموش کنه.اینم بگم زنم خدایی از لحاظ سکس هیچی کم نمیزاره.محشره واقعا.ولی خب از فکر خواهرش نمیتونستم در بیام.بعد ۳ چهار سال یه موقعیت عالی گیر آوردم که ترتیبشو بدم. خونه یکی از اقوام بودیم رفتم دنبال وسیله ای خونه پدر خانمم.در زدم دیدم خودشه فاطمه جونمه.کسری از ثانیه نقشه ریختم که ترتیبشو بدم چون مطمئن بودم کسی حالا حالاها خونه نمیاد ولی ترسیدم که آبروریزی شه.اونبار قسمت نشد.تقریبا حدود دو سه سالی گذشت.تو اون مدت فاطمه ازدواج کرد و کسو کونش نصیب یکی دیگه شد ولی من هنوز تو کفش بودم.به خودم میگفتم بالاخره یه روز اون کسو کونشو خودت میکنی نگران نباش.منم تو اون مدت هر وقت میدیدمش حسابی دید میزدم و شب به عشقش کس زنمو میکردم.خلاصه بعد چند وقت خانمم باردار شد.واسه زایمان قرار شد فاطی جون و زنداداششون و پدر خانمم بیان پیش زنم.یکی دو روز قبل بستری شدن زنم اونا هم اومدن.حالا دیگه کنارش بودم تو خونه خودم.همون شب اول موقع خواب یه پیام عاشقانه نوشتم بدونه فکر کردن به عواقبش سریع فرستادم براش.بعد اینکه مطمئن شدم خونده.پیام دادم که ببخش اشتباه فرستادم…اونم جواب داد که اشکال نداره غریبه نیستی که.دیدم بدش نمیاد یکی دو تا دیگه فرستادم واسش.اونم فقط خوند و بدونه جواب.فرداش خانمم رو بردیم واسه زایمان.سه چهار شب باید بستری میشد چون عمل کرده بود.زنداداششون به عنوان همراه موند و من برگشتم خونه ای که فقط فاطی بود و پسر کوچیک من و پدر خانم پیرم.شام خوردیم و بعد گپ و گفت و فیلم و …رفتیم که بخوابیم.خواهرزنم جای منو پسرم رو انداخت اتاق خواب و خودشو پدرش سالن جا انداختن.شروع کردم پیام دان بهش.اینبار هم عاشقانه فرستادم.جواب داد امیر تو منو با خواهرم اشتباه گرفتیا آخرشم 😃گذاشته بود.جواب دادم که تو هم خواهر زنمی با خانمم فرقی نداری که.دل به دریا زدم چند تایی جک نیمه سکسی داشتم. بهش گفتم ناراحت نمیشی چیزی برات بفرستم که اونم گفت نه راحت باش.یکی از جکا رو فرستادم.قلبم داشت از تو سینم در میومد از ترس و استرس.دیدم ج
استیکر 🤣فرستاد. بله خانم بدش نیومده بود.خلاصه تقریبا از ساعت ۱۱۳۰ شب که اولین پیام رو دادم بهش تا تونستم بحث رو بکشونم سمت حرفای سکسی شد ساعت ۵ صبح.اینم بگم فاطمه چند سال اول ازدواجش با شوهرش همیشه درگیر بودن و بارها از دست شوهرش کتک خورده بود.شاید به همین دلیل کمبود عاطفی ای که داشت تونستم بهش نزدیک بشم.روز بعد هم نشسته بودیم خونه.تقریبا کنار هم بودیم و بینمون پدر زنم بود.بنده خدا چون سنش بالاست زیاد هوش و حواس درست حسابی نداشت.داشتیم با هم حرف میزدیم.هم زمان به فاطمه هم پیامک دادم.بحث رو آروم آروم سکسیش کردم.جوری که دیگه بی پرده باهاش با پیامک حرف میزنم.اون فقط جواب میداد.همش من می‌پرسیدم.اینکه چند وقت یه بار سکس داره.راضی هست نیست و ازین حرفا.دیدم جواب داد که از پشت زیاد رابطه داشته ولی از جلو نه.باجناق پفیوز اینقد کونشو کرده بود راه می‌رفت باسنش پشت سرش جا میموند.اینقد گنده شده بودن.بعد ظهر پدر خانمم گفت حوصلمون سر رفته بریم تا سر خیابون و برگردیم.پسر من خوابیده بود.فاطمه گفت من پیش سهیل میمونم شما برید.منم بهانه آوردم که سرم درد میکنه.نمیتونم برم.واسه این که اونم مشکوک نشه بهش گفتم نرو بزار فردا با هم میریم ولی از خدا میخواستم که بره.که خدا راشکر گفت نه من میرم زود میام.پدر خانمم رفت و پشت سرش رفتم بعد این که مطمئن شدم رفته درو پشت سرش بستم.اومدم تو خواهر زنم فکرمو خونده بود اگه بگم صدای قلب همدیگه رو می‌شنیدیم دروغ نگفتم.سریع بدونه اینکه بزارم حرفی بزنه رفتم کنارش( تنها چیزی که فقط تو ذهنم بود اون لحظه کسو کون فاطمه بود)محکم بغلش کردم یه لحظه گفت امیر نکن چکار میکنی.گفتم تو رو خدا فاطمه.الان بابات میاد.اونم میدونست هدف من چیه شل شد.سریع لباشو گرفتم تو دهنم.هم زمان پستوناشو میمالیدم.دستم رو بردم زیر دامن و شورتش.کسش خیس خیس بود.بدونه اینکه بزارم حرفی بزنه لباساشو عین وحشیای کس ندیده درآوردم.از دیدن بدنش حض کردم.بدن سفید.سینه هاش سفت .کس و کون سفید و شیو شده.کمی سینه هاشو خوردم و معطل نکردم رفتم سراغ کسش.لنگاشو دادم بالا.دستمو گذاشتم زیر کمرش.کسو کونش قشنگ جلو دهنم بود.شروع کردم وحشیانه کسو کونش رو میخوردم. آب بود که از کسش سرریز شده بود.انگار شراب میخوردم.از ترس این که پدر زنم نیاد کیر شق شدم که داشت میترکید رو بی معطلی چپوندم داخل کسش اونم آنچنان آهی از ته دل کشید که بیچاره فکر کنم تا اون موقع اینجور کسش کیر نخورده بود.۵ دقیقه ای تلمبه زدم.رو ابرا بودم که فاطمه گفت امیر بسه الان بابام میاد با اینکه دلم نمیومد تمومش کنم ولی از ترسم کیرمو کشیدم بیرون و کمی با دست با هاش ور رفتم و آبمو ریختم رو شرتم که کنارم بود.یه لب ازش گرفتم که این بار فاطمه هم همکاری کرد و حسابی لبامو خورد.سریع جمو جور شدیم.من رفتم اتاق خواب و خودم رو زدم به خواب.کمتر از ده دقیقه بعد پدر خانمم اومد.در زد و فاطمه رفت در رو براش باز کرد.منم نیم ساعت بعد مثلا از خواب بیدار شدم و رفتم پیششون.هنوز دو سه شب دیگه فرصت داشتیم.اون دو سه شب هم نیمه های شب که پدر خانمم خواب بود قبلش با فاطمه چت سکسی میکردم و بعد اینکه مطمئن میشد باباش خوابیده میومد اتاق پیش من و ده دقیقه ای بی سر و صدا سکس میکردیم.هم از کون هم از کسش.اون چهار روز بهترین روزای عمرم بودن.بعد اون دیگه متاسفانه فرصت مناسبی گیر نیاوردم بکنمش.تماس و پیامک هست منتها اونم از ترس اینکه شوهر اونو خانم من نفهمن خیلی کم شده.چند بار خونمون اومده یه هفته ای مونده ولی خب فقط در حد دست مالی تونستم بهش نزدیک بشم.دنبال اینم که راه حلی پیدا کنم یه وقتی همزمان جفت خواهر رو با هم بکنم.دعا کنید موفق شم.
به بزرگی خودتون ببخشید اگه بد بود.اما کاملا واقعی بود.

نوشته: امیر


👍 30
👎 13
139401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

911010
2023-01-17 01:37:11 +0330 +0330

بعد ۳ چهار سال یه موقعیت عالی گیر آوردم که ترتیبشو بدم …

از اینجا به بعد فهمیدم خزغبلاته
ادامه ندادم به خوندن

2 ❤️

911011
2023-01-17 01:42:09 +0330 +0330

بکن حالش ببر مواظب با‌ش به فاک نری خیلی بد میشه

1 ❤️

911012
2023-01-17 01:43:29 +0330 +0330

طمع آرد به مرد رنگ زردی.
طمع نکن که دوتاشون باهم بخوای بکنی . چون هردوتاشون ازدست میدی . با همین فرمون نرم نرمک برو

2 ❤️

911016
2023-01-17 01:50:17 +0330 +0330

جالب بود مرسی
ولی رودست کوس خواهرزن ندیدم

واقعا نون زیر کبابه

0 ❤️

911023
2023-01-17 02:08:57 +0330 +0330

خدا قوّت دلاور.خسته نباشی.ماشالله چشم نخوری که عجب بی ناموسی هستی حسودیم شد.
خودت بشین فکرکن فحش بود یا تحسین؟!؟

0 ❤️

911032
2023-01-17 02:46:46 +0330 +0330

تو مثل اینکه سرت به تنت زیادی کرده . واقعا فکر میکنی دوتا خواهر حاضر میشن به تو کوس بدن ؟ کلا شاید یک در میلیون این چیزی که میخوای اتفاق میفته در کل داستانت اصلا هیچ حسی در من به وجود نیاورد ولی خسته نباشی . نه لایک و نه دیس

0 ❤️

911070
2023-01-17 08:43:21 +0330 +0330

هر چی می‌خونیم این داستان ها زنه داره زایمان میکنه و خواهره شوهرش دست بزن داره یا بکن نیست 😀
یک چیز جدید بگید خوب سه نشه

0 ❤️

911075
2023-01-17 08:53:43 +0330 +0330

همه با هم الهی علف الهی علف
بچه های شهوانی همه دعا کنید براش خدا شفاش بده

0 ❤️

911089
2023-01-17 11:50:16 +0330 +0330
  • کون تاقال
  • یه میلیارد بار گفتیم،حشر میزنه به سوراخ کونتون،بعدشم پمپاژ میشه توی مهبل مغز کیریتون، نهایتش میشه این کسشعرا
  • آخه خیار سالادی، تو بکن بودی فاطی رو ۶۰بار گاییده بودی،نظرم به درز به کونت اینه که،زنه کیریتو دوباره بگا یه توله بیوفته ازش،شاید فاطی بیاد دوباره خونتون😂😂😂😂😂🤣
0 ❤️

911100
2023-01-17 12:48:08 +0330 +0330

خیلی قشنگ بود مرسی

0 ❤️

911105
2023-01-17 13:38:51 +0330 +0330

نفر سوم در خدمتم

0 ❤️

911113
2023-01-17 14:08:18 +0330 +0330

تو میتونی

0 ❤️

911114
2023-01-17 14:37:44 +0330 +0330

به بزرگی مال خودمون بخشیدمت ، حالا دیگه برو باریکلا.

0 ❤️

911118
2023-01-17 15:29:44 +0330 +0330

نوش جونت اگر توهم نبوده

0 ❤️

911153
2023-01-17 19:44:46 +0330 +0330

منم یه بار تنهایی اوردمش خونه از پشت بغلش کردم الان ۵ سال میشه با من حرف نمی زنه ریسک بزرگیه ولی هرکی موفق بشه بنظرم باید جایزه نوبل بهش داد 😁

0 ❤️

911162
2023-01-18 00:27:30 +0330 +0330

به نظرم همون کلاسای ترک جلق شروع کنی به نفعته تا داستان نوشتن

0 ❤️

911185
2023-01-18 02:51:39 +0330 +0330

هر دوتاشو باهم میکنی رفیق صبر کن همچی درس میشه ,

0 ❤️

911229
2023-01-18 10:35:05 +0330 +0330

اخه کسکش و نگته کنید!نوشته دعا کنید بتونم زنم و خواهرشو باهم بکنم! میخوای برات سفره حضرت ابالفضل بندازیم برات حاجت بگیری؟ملت حاجت دارن گرفتاری دارن این بیناموسم حاجت داره…ریدم رو چشمات

0 ❤️

911292
2023-01-19 00:00:58 +0330 +0330

هیچی مثل خواهر زن نمیشه 😍

0 ❤️

911822
2023-01-23 01:47:26 +0330 +0330

منم بدجور تو کف خواهرزنمم کون طاقچه ای داره ولی جذاب خیلی سفته منم تا حالا جرات نکردم حتی بهش بفهمونم میترسم شر بشه

0 ❤️

919687
2023-03-21 10:32:42 +0330 +0330

دعا کنیم
اللهم به جقیمون کص عنایت کن
مرد جق زد

0 ❤️

923436
2023-04-15 00:11:37 +0330 +0330

خوب بود

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها