یک هفته ای بود که از آلمان برای دیدن خانواده بعد از ٨ سال به ایران سفر میکردم ٢٥ سالم بود که به آلمان رفتم وخواهرم شهره آن زمان ٣٠ سال داشت. شهره و مامان با هم زندگی میکنند . شهره یه دختر بلند قد , سفید رو , با اندام سکسی, موهای مشکی و تو خونه همیشه تو لباس, راحت بود. و لباسهای باز میپوشید , معمولا تو خونه دامن کوتاه تنش میکرد , یکی دو بار هم دیده بودم که زیره دامنش چیزی نپوشیده بود. تو خونه خیلی دختره آزاد, مستقل و در نهایت همیشه فکر و تصمیم اون بود که بر دیگری غلبه میکرد. . .
یک سال بعد از رفتن من , شهره ازدواج کرد و بعد از یک سال از هم جدا شدن. در گذشته ما با هم ساعت های خوبی داشتیم, یا بهتره بگم من کلی حال کردم ,شهره چون بزرگتر بود, در واقع حد و مرز رو همیشه اون تعین میکرد من هم کوچک خانواده بودم و فرمان بردار, شهره بارها در گذشته , دانسته مرا ارضا جنسی کرده بود . نمیدونم حتما خودش هم طوری ارضا میشد . ولی هرگز این اجازه رو نداده بود که حتی فکر به داشتن سکس باهاش بکنم, وبعد از سالها این اولین بار بود. چند تا خاطره میخوام براتون تعریف کنم. یادمه معمولا شهره وقتی دراز میکشید به من میگفت بیا پیشه من دراز بکش, من معمولا وقتی مامانه دم دست نبود با کمال میل این پیشنهاد رو میپذیرفتم , حتی از قبل خودمو اماده هم میکردم, به طور مثال معمولا شورتمو در میاوردم و با یک پیژامه و با یه تی شرت راحت , گاهی هم کمی اسپری خوش بو به خودم میزدم میرفتم زیر ملافه پیشش, عادت داشت همیشه وقتی دراز میکشید , پشت به من میکرد و دست منو میاورد لای سینه هاش میذاشت , گاهی هم پای منو میانداخت لای دو تا پاهاش و من از فرصت استفاده میکردم ران پامو آرام میاوردم بالا, لای دو تا پاهاش وکم کم میچسبوندم به کوسش., من در این حالت همیشه کیرم راست میشد, فکر کن از پشت به اون باسن سکسی و نرم چسبوندی, پاتم لا پاشه پیژامه هم نرم بود, کیرم رفته بود لای باسنش, رون پام هم چسبیده به کسش. فقط کافی بود دو تا تکون بدم آبم بیاد , گاهی اوقات احساس میکردم که زمانی که ران پامو می چسبوندم به کوسش, چطور پاهاشو به هم فشار میاره, در این حالت من بارها ارضا شده بودم, و وقتی میخواست آبم بیاد, نا خدا گاه از پشت به باسنش فشار میاورم.در این حالت ها هیچ کس کلمه ای حرف نمیزد, انگار دونفر خوابیم اما از رو لباس در حال کردنشم . شهره هم میفهمید و خودشو میزد به خواب , همیشه داستان همینطوری پیش میرفت وقتی کنار هم میخوابیدیم,. خلاصه همان جور از پشت ,آروم بالا و پایین می کردم کیرم آوردم واسط گذاشتم لای باسنش و دیگه حرکت ندادم, کوچکترین حرکت, آبم میومد آروم دستمو که تو سینهاش بود یه کم فشار دادم, شهره هم دستمو تو خودش فشار داد همزمان باسن داد عقب, با اینکارش با دو تا تکون رفتم تو آسمونا , شهره هم دست من را که تو سینه هاش فشار میداد. داشتم از لذت زیاد میمردم. یک دفعه تنها خونه بودیم, شهره گفت میخواد بره حمام, گفت وقتی صدات کردم بیا پشت منو لیف بزن, خلاصه وقتی صدا کرد گفت خودتم کثیفی, خودتم بیا حمام , وقتی رفتم تو ,گفت برگرد لیف بزنم,همینطور که پشته منو لیف میزد امد پایین تر روی باسن بعد به بهانه که داره لیف میزنه دو الی سه بار از لای پام تا تخمام امد, بدونه اینکه بیاد جلو, شروع کرد سینه هامو لیف زدن کم کم آمد پایین , , به بهانه لیف زدن دستش رو روی کیرم که راست شده بود چند دفعه بالا پایین کرد , نمیدونستم باید چکار کنم, نوبت من که شد فقط اونجای منو نگاه کرد و مثل همیشه گفت , ای پدر سوخته. حشری شده بودم نمیدونستم چکار کنم شروع کردم با یک دست لیف زدن شهره , و با اون دستم آب خودمو آوردم, پاچیدم رو بدنش. یک بار یادمه روز جعمه بود,مادرم تو آشپز خونه داشت ناهار درست میکرد و من توی حال نشسته بودم و تلویزیون روشن بود, شهره کمی دیر بیدار شد , وقتی میخواست بره دست شوی یک لباس خواب نازک تور تنش بود, نه شورت و نه کرست , بدنشو واقعا انگار تراشیده بودن, به خاطر قوس کمرش, باسنش خیلی سکسی و کردنی بود. دلم میخواست میتونستم اون لحظه شهره رو بکنم ., وقتی امد بیرون گفت بیا پشتمو ماساژ بده, گفتم باشه , رفتم تو اطاقش , درو بستم که مامان اگه آمد تو حال , ما را نبینه رو تخت دراز کشیده بود, پتو نازک روش انداخته بود ,شروع کردم کمی که ماساژ دادم گفتم باید بیام روی تخت بهتره, بعد به بهانه ماساژ , پتو رو کنار زدم, نشستم روی باسنش, انگار لخت بود, فقط ی لباس خواب توری تنش بود, , شروع کردم ماساژدادن , از کمرش شروع کردم کم کم امدم رو باسنش, امدم که لای پاشو ماساژ بدم گفت مرسی کمرم رو ماساژ بده . همانطور که ماساژ میدادم, خودمو رو باسنش بالا پایین میکردم, انقدر حشری شده بودم که شروع کردم پهلو هاشو ماساژدادن , همونطور که خودمو میمالیدم به باسنش , شروع کردم از بغل سینه هاشو ماساژ دادن, خیلی جدی گفت, نگفتم سینه ها مو ماساژ بده , پشت مو ماساژ بده, اینجا ها همیشه عادت داشت که منو ایست بده که جلوتر نرم تا مرز ارضا کردم من , با من میومد, اما خط قرمز های خودشو داشت. ,خلاصه انقدر همراه با ماساژ کیرم میمالیدم به باسنش, که وقتی آبم میخواست بیاد خودمو بهش چسبوندم اون هم فهمید, منو محکم بغل کرد صورتم برد لای دوتا سینه هاش. آخرین خاطره را هم بگم برم سره اصل داستان, از حمام آمده بودم بیرون از اون شورت های مامان دوز تنم بود, شهره هم یادمه لباسه حریر سبز نازک تنش بود , سینه هاش طبق معمول باز بود, آمد به شوخی خودشو چسبوند به من شروع کرد شوخی کردن, , حالا من لخت با شورت ,اون هم با یک حریر سکسی نازک, از جلو چسبوند بهم به من میگفت منو بغل کن, منو بغل کن وقتی بغلش کردم, همینطور که تو بغل همدیگه بودیم کیرم بلند شد, که مجبور شدم با دست صافش کنم که بهم خندید, همینجور بهم چسبیده بود , فقط یادمه انقدر حشری شده بودم که دستامو گذاشتم رو باسنش, با صدای لرزان و حشری ازش پرسیدم میتونم بوست کنم , پرسید کجا رو ؟ گفتم هر جا رو تو بگی, یه مکثی کرد , گفت لبامو, همونطور که بدنشو به کیرم فشار میدادم ,انجا برای اولین بار بوسیدمش. تحقق یک رویا اولین سکس با خواهرم شهره : مامان به مدت ٣ روز برای دیدن خاله به اصفهان رفته بود و تا آخر هفته نمیومد ,میشه گفت بعد از ١ هفته برای اولین بار تو خونه با هم تنها شده بودیم. کمی تلوزیون نگاه کردیم, بعد من یه موزیک گذاشتم و رفتم برای خودم آبجو و برای شهره یک گیلاس شراب ریختم, به شوخی بهم گفت چیه؟ میخواهی مستم کنی؟ خلاصه کمی گپ زدیم , هر دوتامون حسابی شنگول شده بودیم , شهره کمی جوک تعریف کرد و من هم گیتارکه از قدیم داشتم را یک حالی باش دادم., بعد رفتم موزیک عوض کردم, شهره را بلند کردم کمی با برقصیم , یه عطر پرفیو م شیرین خیلی سکسی لای موهاش زده بود… , .بعد از اینکه رقصیدیم نشستیم کمی ریلکس کنیم , من رفتم موزیک رو عوض کردم شهره هم رفت رو تختش دراز کشید, یه پیراهن رکابی زرد رنگ تنش بود ,و دامن نسبتا کوتاه قهوای رنگ,به تن داشت , بعد از ٥ دقیقه رفتم , کنارش دراز کشیدم کمی که با هم حرف زدیم ,تلفن که کنار من بود زنگ زد و شهره از جاش نیمه چرخید که تلفن جواب بده,تو همون حالات سینه هاش آمد روی صورتم و در همان حالت هم به صحبتش ادامه داد. بعد از چند لحظه صورتم رو به نوک سینش نزدیک کردم و خیلی آروم چند تا بوسه از سینه و نوک سینش گرفتم و با زبونم نوک سینه شو خیس کردم , یه لحظه شهره خودشو شل کرد و همزمان که با تلفن حرف میزد روی من افتاد و حالا کاملا روی من قرار گرفته بود , اما این دفعه دیگه به نظر میومد با گذشته ها کمی فرق میکرد , و حالا دیگه دلم میخواست باهاش سکس کنم دوست داشتم بکنمش ,باورم نمیشد مثل یک رویا بود انگار داشتم خواب میدیدم, ,خودمو کشیدم کمی تو تر و همزمان شروع کردم خوردن سینهاش دستاموگذاشتم رو باسنش و شروع کردم آرام آرام لای پاشو ماساژ دادن , دامنشو آروم در آورد , شورت تور مشکی تنش بود, دوستش بود که زنگ زده بود, , نمیدونم کی مکالمه تلفنش تمام شد فقط میدونم که هردوتامون انگار یه آدم دیگه شده بودیم, انگار میخواستیم فقط خودمون باشیم و از هم لذت ببریم , لباسامو از تنم در آورد, من هم پیراهن رکابی شو, با بوسیدن لبش شروع کردم هرگز بوسیدن رو اینطور لذت نبرده بودم, , همزمان گردنش رو هم میبوسیدم و آرام میک میزدم, تا حالا اینچنین حالت جنسی بهم دست نداده بود, , کم کم امدم رو سینهاش , سینه هاشو شروع کردم خوردن, سینهاش و نوک سینهاش سفت شده بود, وقتی شروع کردم نوک سینها شو خوردن, خیلی حال میکرد ,برش گردوندامش رو تخت , شروع کردم بدنش را خوردن , همینطور که امدم پایین, شورت سکسی شو زدم کنار. اطرافه کس رو لیس زدم , بدنش شروع کرد لرزیدن ,شروع کردم دوباره لبشو بوسیدن و میک زدن,تا حالا شهره رو انقدر سکسی و حشری نادیده بودم با زبون کم کم شروع کردم کوس شو لیس زدن , گاهی هم تو این لیس زدن ها, زبونمو فرو میکردم تو کوسش , خیلی حشری شده بود, شورتش در آوردم , همزمان که براش میخوردم, چرخیدم و کیرم بردم نزدیک دهنش, فقط صدای اهش میومد, آروم کیرم رو نزدیک کردم, خودش شروع کرد ساک زدن, حاضر نبودم هیچ چیز رو با اون لحظه عوض کنم, همیشه رویای این رو داشتم که باهاش سکس داشته باشم و همیشه در حد رویا بود, همینطورکه با زبون میکردمش ,داشت برام ساک میزد . شروع کرد تخم ها مو ماساژ دادن و بعد شروع کرد تخمامو میک زدن , داشتم دیوونه میشدم, بعد بلند شد , یک لحظه تو چشمام نگاه کرد , لبخند زد ,از کشو اتاقش یه کاندوم در آورد خیلی حرفه ی با یه ساک زدن کشید رو کیرم, بعد با آرامش و اعتماد به نفس همیشگی, آمد روم , شروع کردم بوسیدنش, دستا م کرده بودم لای موهای بلند مشکیش , شهره هم با یه دست آروم کیرم را فرو کرد تو کوسش , کلامی بین ما رد و بدل نمیشد فقط با یه صدای سکسی بهم گفت, به آرزوت رسیدی , , همینطور که همدیگرو میکردیم , همدیگرو هم میبوسیدم , از بوسیدن ,هر دو لذت می بردیم , , اما تک نگاه های حشری که به هم مینداختیم , لذت جنسی رو دو چندان میکرد, برگشتم از عقب امدم تو کوسش و با دستام سینه ها شو گرفتم شروع کردم از عقب کردش , دست هاشو از پشت گرفتم , آروم اما عمیق شروع کردم فشار دادن, همونجور که میکردمش میگفت عاشقتم , ناله هاش خیلی حشری بود , هردوتامون در اوج لذت بودیم. از کردنش خیلی لذت میبردم, از پشت مثل گذشته خوابید, اول امدم لای پاهاش, کیرم گذاشتم لای کوسش بعد از پشت امدم تو کوسش, تو این سکس شهره ٣ بار ارگاسم شد و , معلوم بود مدت طولانی بوده که سکس نداشته بود, تو این ٤٠ روزی که من ایران بودم "البته ٢ هفته مسافرت رو تمدید کردم " لحظه ی نبود که ما از اون استفاده نکنیم , ١ بار هم با هم حمام رفتیم که تو حمام ٢ راه پشت سر هم کردمش, که خیلی خاطره انگیز بود ,تو این مدت ما هر دوتامون خیلی از هم لذت بردیم, من خودم لذتی رو که از کردن خواهرم شهره بردم تا به حال هرگز تجربه نکرده بودم . میتونم بگم شهره و من نقطه “گ” همدیگر را پیدا کردیم تابستون آینده قرار گذاشتیم بیاد آلمان پیش من , وقتی بهش فکرمیکنم که قراره بیاد اینجا با هم باشم .وای چی میشه, .به جرات میتونم بگم شهره یکی از اون تاپ ترین کس ها بود که کردم. من و شهره تصمیم داریم رابطه را ادامه بدیم چون هر دو احساس تازه و دلپذیری داریم وقتی با هم سکس میکنیم, .
کلامی با خوانده : این نوشته بخش کوچکی از خاطراتم بود حالا مینتونه برات جالب باشه میتونه نباشه , کسی که میاد تو این صفحه پس کنجکاو این مطالبه , پس خواهش میکنم ادب را بعضی دوستان برای دیگر دوستان رعایت کنند و اگر این متن براشون خوشایند نیست تشریف ببرند صفحه مورد نظر خودشان. ----------------
این کس شعر هارو جمع کنین هدف کردن یه کسه ای … ننت رو گائیدن با این داستانت
دمت گرم یاد داستانای فرهاد و ارا افتادم خیلی قشنگ بود
مرسی عالی بود.از اینکارت اصلا پشیمون نباش چون هر دو راضی هستین و لذت میبرین.
واخراین بود کسوشرهای یه مجهول العقل در روی کره زمین
کیرم تو دهنت بااین نوشته هات
برو درتو بذار کونی…اسکلهایی مثل توان که روزگار مارو سیاه کردن.اصلا تو توی همچین سایتی چه غلطی میکنی؟ برو سایتهای مذهبی که باب طبع امّل اتن.
ای نویسنده فوش نمیدوم چون ارزش فوش نداری ولی اگر جواب ندی از 100 تا حروم زاده و بی شرف و بی ناموس پست تری
1- اگر قیافت کیری نبود هرگز فکرت به خواهرت نمیرفت و 100 تا دوست دختر داشتی
2-اگر معنی گناه رو میفهمیدی با این کارها سعی بر منحرف کردن جوانها نداشتی
3- خوانوده تو در چه سطحی هستند حروم زادهاگر به حیوانات دقت کنی تنها حیوانی که با جفت خودش سکس داره خوکه میدونستی
ایا حیوانی میگه چون خوک این کارو میکنه منم بکنم تنها حیوانی که پیغمبر خوردن ان را حرام میدونه خوکه میدونی چرا چون بعد از خوردن هم بدنت کرم میزنه هم بیغیرت و بی وجدان میشی این رو علم ثابت کرده و فقط حرف پیغمبر نیست
پس شکی نیست در انسها هم نژاد پس و نژاد بهتر هست
و نکته دیگر کسانی که به مادر و خواهر سکس داشتند 99 درصد انها بعد از گزشتی حس کینه گناه افسردگی حتی خود کشی غم واندوه بهشون دس میده این رو باید اکثرا بدونند و اون حس خواهری و مادری کلا از بین میره
نکته مهم فقط یک درصد هستند که بعد از سکس علاقه من میشند که اون هم بعد از مدتی به اوج و بعد از مدتی تبدیل به شخصیتی عجییب و درست مثل حیوان خوک میشوند پس انتخواب با خودتون اون کیر و اون لذت ارزش این جور چیزها رو اصلا نداره
شکی نیست که بی ناموس ترین و بی شرف ترین ادمها ممکن است در زیر نوشته من فوش بدهند که اصلا مهم نیست
مگه آلمان بودی کم دختر کردی. اونجا که مثل ایران قطعیه سکسه که مردم به خونواده خودشون روی بیارن.
ایول داداش .
قشنگ بود دمت گرم biggrin و عزیزانی که از سکس با محارم بدشون میاد خو خودتون بدتون میاد شاید یکی خوشش بیاد که با خواهرش سکس کنه.
زود قضاوت نکنین… وقتی خواهرهای گرامی جلو برادراشون رعایت نمیکنن عاقبت اینه
خودم دیدم که میگم واقعا این اتفاقا وختی میفته که حیا از بین بره
نمیخوام فحشت بدم اهان یه دقیقه صبر کن
کیرم تو کونت آشغال عوضی لاشی کونی تو دیگه روی سیب زمینی رو سفید کردی الدنگ جاکش dirol
آقا من که حال کردم.
خواهرش هم رضایت داشته،تجاوز که نبوده
واقعا كامنتهاي دوستان هميشه در صحنه آموزنده تر از داستانهاي سكسيه
نثرت خیلی روان بود؛ از همون خاطرکها تا ماجرایِ اصلی همگی چیدمانِ عالی داشتند و بسیار درگیرکننده بودند (منکه از همون اول حشرم زد بالا :دی).
فقط این پاراگرافِ معرفیِ افراد (منظور قسمتِ توضیحات در موردِ سن و قد و وزن و… شخصیتهاس) تو داستانها مقداری کلیشهای شده؛ ای کاش کمی نوآوری هم در این مورد داشته باشیم.
منتظر آثار بعدیت هستم…
(موندم چرا بعضیها میان تو این قسمتها!!؟ خب شما که با این داستانها حال نمیکنی خب چه کاریه! برو با فیلم خودارضائی کن unknw )
مرد دوجنس گرا گوش کن
آخه کیرم دهنت حرف راست تو کونت نمی ره جاکش خودت خارمادرتومی کنی که می یای طرف این جاکشو می گیری تو خودت آبروی هرچی مرد بردی برو بده کس کس نکن بچه کونی
تا این.حد بهت فشار اومده ک ب ناموس خودت رحم نمیکنی…خیلی لاشی
حیف فهشی که به تو دادن آخه یعنی تااین حد بی لیاقتی که بجز خواهرت آدم دیگه ای رو نتونستی پیدا کنی بی شعور به خدا سگ وگربه هم خواهر مادرشون رو نمی کنن راستی بعضی از دوستان هم که میان از این جور داستان ها تعریف میکنن باید بگم که یعنی واقعا برید دکتر یه درمانی برا خودتون پیدا کنید
ناگفته نماند که خواهر جنابعالی جنده ای حرفه ای تشریف دارن راستی کونی تا یادم نرفته بگم که واقعا روی همه ی سیب زمینی ها بی غیرت هایی عین خودت رو سفید کردی جاکش جان
ببند در مستراحتو … نمیخای گمشو گورتو گم کن … اینجا کسی نریده واست که میای زرزر میکنی شاش خالی
واقعی یا غیر واقعی بودن یه داستان انقدرها مهم نیست, بلکه مهم اینه که یک داستان بتونه مخاطب خودشوجلب و جذب کنه.
واقعا جای سوال داره که بعضی افراد وقت میذارند و مطالب رو میخونند و بعد کامنت فحش میذارند.
کیر خر تو مغز حرومزادت من که نخوندم ولی همون موضوع معلوم کرد که حرومزاده ای
داستانت رو دوست داشتم.
به بیشعورایی که زیرش چرت میگن توجه نکن!
امیدوارم همیشه خوشحال و راضی باشی از زندگیت.
با خواندن داستان :
اگه کیرت راست شد لایک کن اگه نشد …:(
بابا! توکه دست هرچی بیسوادبود توسایتو ازپشت بستی بااین غلط های بیشماراملایی! عجب بیسوادی هستی تو!!!
آخه به توچه کی این جا عضوه.یکی هم که حرف منطقی میزنه تودهنتوباز میکنی.
داستان رو تا آخر خوندم. واقعی به نظر میرسه. چی بگم؟ هر چی فکر میکنم حرفی به نظرم نمیرسه. فقط اینو میتونم بگم که این کار غیر اخلاقیه و دور از شان یک انسان.
البته اگه واقع بینانه به موضوع نگاه کنیم مقصر اصلی جامعه سنتی و جهان سومی ماست. وقتی در یک جامعه انسان ها حقوق فردی مستقل از دولت ندارند و رابطه جنسی سالم با جنس مخالف برقرار کردن یک جرم محسوب میشه که میتونه تا مجازات مرگ هم پیش بره نباید تعجب کرد از چنین رفتار های غیر طبیعی, در کشور های سکولار رابطه جنسی داشتن حق طبیعی شهروندان جامعه است و دولت در این گونه امور شخصی مردم دخالت نمیکنه. واسه همین هم هر کسی میتونه دوست دختر / پسر بگیره و آزادانه رابطه جنسی سالم داشته باشه. و در چنان جوامع ای احتیاجی به داشتن رابطه جنسی پنهانی با فامیل درجه یک نیست. همونطور که گفتم شخصا فکر میکنم مقصر اصلی جامعه ماست.
من به داستان کاری ندارم میدونم دورغه یا حداقل خیلی به ندرت اتفاق میفته .
حرفم با این ملت مسلمونه که میان هر کس کلک بازی دار میارن بعد واسه مردم مواضه میکنن . کلا اخلاق مسلمونها اینطوریه هرکاری خودشون میکنن به مردم میگن شما نکنید مثل سانسور فیلمها خودشون میبینن مردم نبینن خودشون کارت شهروندی امریکا واروپا دارن به مردم میگن بگید مرگ بر امریکا و…ول کنید اینجا هم از دست شما راحتی واسایش نداریم
به نظر من سکس با خواهر و دخترخاله و دختر عمو و … هیچ فرقی با هم ندارن و کار خوبی نیست!
تو این هشت سالی که به قول خودت آلمان( به احتمال زیاد داشته تو دهات های کهگیوله و بویر احمد کون میداده) بودی، اینقدر تو کف بودی که نیومده لنگای عابجیتو دادی هوا؟ خاک تو سر جقیت
خفه بابا چسو ادب کجا بود تورو باید کیر بزارم رو فرق سرت کونی خان تو تا مرز اصفهان هم بیای هنر کردی
کیری جون داستانتو ی تیکسو خوندم فهمیدم کوس شعری بیش نیست باز هم زاییده یک مغز جلاق جقی کثیف کثافت آشغال سگ توله سگ کره خر ا نه بیخیال فکر کردم تشابه کلماته ولش کن بگذریم کیرم کجا بود؟ نه ببخشید کیرم که تو شورتمه تو کجا بودی؟ در حمام در حال جلقبازی
ای کیر تو کونت خالیبند چسو
کیر خر تو راه گوزت
و اون آقایی که اومدی نصیحت میکنی کونی خان در کونو ببند همه تو نیستند که هر گوهی بخورند
من سکس داشتم نه با محارم
هم کون کردم هم کس این ایراد گیری یا افتخار نیست دورش اینجور شده که دیگه یارو فیسش مثل خایه است اونوقت کس میکنه
توام زیاد جوش نزن کونت میسوزه دیگه نمیتونی برینی میترکی
خاک بر سر تو و امثال تو
ضمنا یادم رفت بگم صاحب داستان خیلی بی بته ای بی شرف تو تخمت حرومه سگ تو شیر و ذاتت
گر پدر بد افتد پسر رود ز پیشش
گر پسر نا خلف افتد پدر کیر بکند بر ریشش
کیر خر عربی تو کونت
دیگه از این گوخوریا نکنیا حاجی
اقا یا خانمی که توهین میکنی سکس یه مساله اختیاریه و خوندن خاطرت سکسی هم همینطور اول باید به خودت فحش بدی بعد به نویسنده این داستانها برای اولین بار یه نفز جوری داستان و نوشته بود که همه اعضای خانودشو و به چالش نکشه
نثر زیبایی داری
بنویس اما
محارم اصلا
موفق باشی
نیستم این نوع سکسارو…اما این جالبه که یارو نوشته : خوردن خوک حرامه,پیغمبرم فقط خوردن خوکو حرام میدونسته.بعدم فرمودن هرکی بخوره بدنش کرم میزاره! و جالبتر اینکه این افاضات همه ثابت شدن!!! …اما حالا,عجیبه ها,من میگم این خارجیا همه کرم دارن پس نگو همینه جریان biggrin
افرین خوب بود خوشم اومد از همون اول هم که اسم داستان و موضوعشو دیدم خوشم اومده بود اگه بدم میومد همون موقع میرفتم یه داستان دیگه رو میخوندم که خوشم بیاد ازش چون اجباری در کار نبود. کلا مردم ایران همینطور شدن هیچکس خود واقعیش نیست عادت کردن که یه نقاب به صورت بزنن و نقش بازی کنن برای همه بعضیاشونم اینقد بدبختن که تو دنیای مجازی هم نمیتونن بدون نقاب ظاهر بشن…
در یه صورت باور میکنم که واقعا بدت میاد از داستان اونم اینکه یه نفر چاقو گذاشته باشه زیر گلوت که باید حتما بخونی داستانو…
عالی بود چون واقعی بود حسابی سیخ کردیم، نوش جون دوتاون
دخترایی که عاشق لز هستن ما زوج هستیم و دنبال نفر سوم دختر هر کی دوست داره با ما باشه پیام بده
این که گفتی دقیقا نقطه (گ) همدیگه ایم،گ که نقطه نداره،یکی منو قانع کنه گ نقطه داره.مخففه شاید؟نه؟ولی قشنگ بود جدا از موضوعش.این اولین نظر م تو این سایته.تازه امشب عضوش شدم
یک فیلسوف قزوینی بعد از مشکلات فروان زندگی گفت :
وقتی خواهرتو میکنی مثل اینه که داری خواهرتو میکنی
ولی وقتی خواهرتو میکنن مثل اینه که میکننت