سکس با دختر عموم مونا

1402/12/26

من ساسان هستم 23 سالمه قضیه که تعریف می کنم مال دو سال قبل هست من یک عمو دارم که یک دختر به اسم مونا داره خیلی سفید و خوشگل دو سال از من کوچیکتر هست یک پسر هم داره که اسمش فربد هست 16 سالشه اونم سفید و خوشگل خوب کونی هست هم دختره هم پسره قمبل هستن کونشون برجسته هست حسابی کردنی هستن زن عموم چون اهل روستا هست عموم اینا هر هفته پنج شنبه میرن روستا خونه مادر زن عموم جمعه شب بر می گردن اما خانواده ما و عموم گیر هستن نمیشه راحت سکس کرد یا رفت تو این خط ها بریم سر اصل ماجرا که چی شد دختر عموی آفتاب مهتاب ندیده مو راضی کردم و کردمش اولش ماجرا از اونجا شروع شد چند روز تعطیلات بود خانواده ما هم با عموم رفتیم روستا با بچه ها بازی می کردیم دختر ها با دختر ها و پسر ها با پسر ها خلاصه متوجه شدم پسر خاله فربد بعد بازی داره با فربد صحبت می کنه معلوم بود فربد راضی نیست اما به هر حال فربد با پسر خالش که 26 سالش بود رفت خونه اونا این بود که به فربد شک کردم بعد از اون ماجرا یک روز رفته بودیم خانه عموم مادرم و زن عموم گفت میخوان برن خونه همسایه طرح لباس ببینن که دختر عموم هم گفت من هم میام گفتن باشه فربد گفت من بیام مادرش گفت نه اونجا زنونه هست تو بهتره بمونی خونه زود میاییم خلاصه رفتن من موندم و فربد چون خانوادم مقداری گیر بودن تا حالا دختر نکرده بودم پسر هم موقعیت پیش نیومده بود اینکه تو روستا دیده بودم پسر خاله فربد بردش خونشون و حالا با فربد تنها شده بودم یک شلوار نازک تنش بود و قمبلش خود نمایی می کرد دیگه شهوتم زده بود بالا و تصمیم گرفتم هر طوری شده فربد بکنم وقتی فربد رفت آشپز خونه از یخچال آب یا چیزی برداره بخوره دیگه تصمیم خودمو گرفتم رفتم پشت سرش وقتی دم یخچال واستاده بود پشتش به من بود دست گذاشتم روی باسنش یکهو خودشو کشید گفت چی کار می کنی از پشت گرفتمش بقلش کردم گفت ولم کن گفتم تکون نخور کاریت ندارم سعی می کرد از دستم در بره هی می گفت ولم کن به مامانم میگم بهش گفتم میدونم پسر خالت کردتت میخواهی به عمو بگم ؟ یکهو خشکش زد من نمی دونستم واقعا کردتش یا نه یک رو دست بهش زدم همین که پسره خشکش زد متوجه شده بله حتما کردتش گفت حالا چی میگی ؟ گفتم فقط بزار بکنمت تا به کسی نگم گفت نه درد میاد گفتم نترس توش نمی کنم فقط لاپایی گفت الان مامان اینا میان گفتم زود تمومش می کنیم بیا بریم اتاقت بردمش در اتاقشو هم قفل کردیم که کسی نیاد یکهو وقت زیادی نداشتیم شلوارشو کشیدم پایین آخ جون چه کون سفید و نرمی داشت عین دخترا . کیرمو در آوردم و گذاشتم لای چاک کونش بهش گفتم دستشو بزاره روی دیوارو قمبل کنه چه کیفی داشت خلاصه لاپایی کردمش و آبم اومد ریختم لای قمبلش با دستمال کاغذی تمیز کردیم خودمونو و تموم شد خلاصه اون روز تموم شد از یک طرف حسابی کیف کرده بودم از یک طرف ناراحت بودم که شهوتمو خالی کردم روی یک بچه ولی از بس کیف داشت نمی تونستم از فکرش در بیام یک روز آمده بودن خونه ما من هم رفته بودم تو خط فربد که بلکه بتونم راضیش کنم بریم پارکینگ چند دقیقه بکنمش اما هر چی باهاش حرف زدم قبول نمی کرد البته سعی کردم کسی شک نکنه و جلو بقیه نباشه اما نمی دونم چی شد خواهرش مونا بهمون شک کرده بود وقتی می خواستن برن مونا منو کشید کنار و گفت برم دم مدرسشون که با هم حرف بزنیم گفت کارت دارم من هم نمی دونستم چی کار داره اینو بگم که مونا دوست پسر نداشت کلا دختر مثبتی بود اهل سکس و این حرفا هم نبود تو فامیل با پسرا زیاد گرم نمی گرفت اگر هم جایی پسر دختر ها دور هم بودن می گفتن می خندیدن مادرش خوشش نمی اومد یکهو وسط جمع می اومد بهش می گفت دختر بلند شو خودتو جمع کن سنگین باش چقدر هر هر و کر کر می کنی آخه زن عموم معلوم بود دختر عموم بین همه پسرا با من راحت تر بود و از من یک جورایی خوشش می اومد به خاطر همین با من راحت تر حرف می زد یک کم به هم نزدیک بودیم اما قضیه به صورت اینکه با هم دوست باشیم یا بخواهم بکنمش نبود البته همه دوست داشتن بکننش من هم یکیش اما با وضع خانوادش و سنگین بودن مونا و پا ندادنش به پسرا همین که می زاشت باهاش حرف بزنم و گاهی بعد مدرسه می دیدمش خیلی بود دوست نداشتم کاری کنم از دستش بدم معمولا گاهی وقت ها با موتور می رفتم دم مدرسه اون طرف خیابون وقتی تعطیل میشد منو که میدید دوستاشو می پیچوند می آمد این طرف خیابون که من بودم می رفت تو کوچه من هم می رفتم دنبالش همین که خلوت میشد کسی نبود سوارش می کردم با هم می رفتیم پارکی جایی که حرف بزنیم البته کوله مدرسشو می زاشت پشت کمر من که مثلا بدنش به من نخوره کمر منو هم نمی گرفت میله ترک موتور را می گرفت خلاصه تا اون موقع فقط در حد حرف زدن باهاش بود حتی دست هم بهش نزده بودم دستش رو هم نگرفته بودم معمولا شالشو هم محکم می بست موهاش هم ندیده بودم اما همین که پا میداد بزاره ماهی یک بار با همدیکه بریم پارکی جایی حرف بزنیم خر کیف بودم به هر نزدیک شده بودیم گاهی با تو حرفامون شوخی های نیمه سکسی هم بود به هر حال رفتم سر قرار دم مدرسه دخترا که تعطیل شدن مونا منو که دید طبق معمول آمد این طرف خیابون که من بودم رفت تو کوچه من هم دنبالش مطمئن که شدیم تنها هست دوستاش نمی بیننش کسی هم نیست رفتم طرفش سوار موتور شد و سریع زدیم رفتیم پارک که به محل خودمون و مدرسه دور بود که کسی نفهمه ردمونو نزنه خلاصه من خر کیف بودم که مونا باهام قرارگذاشته اما مونا اختم هاش تو هم بود وقتی رسیدیم روی نیمکت پارک نشستیم به مونا گفتم چیه پکری ؟ گفت از دست تو گفتم مگه چی کار کردم ؟ گفت خودتو به اون راه نزن متوجه شدم وقتی خونتون بودیم برادرمو دست مالی می کردی تو گوشش چی می گفتی ؟ اول سعی کردم بزنم به اون راه اما نمیشد مونا گفت اگر راستشو نگی باهات کات می کنم دیگه من هم دیدم دیگه نمیشه زد زیرش خواستم یک جوری درستش کنم که مقصر من نباشم گفتم فربد خودش میخواد من هم نیاز دارم و تحریک شدم وقتی خودش میخواد و فقط یک بار بهش مالیدم نه بیشتر گفت غلط کردی خودش نمی خواد مجبورش کردی و خیلی نامردی به بابام میگم گفتم پسر خالت که کردتش چی گفت اون که بابام حسابی زدتش هم فربد هم پسر خالم اگر می خواهی تو رو هم بابا من و تو حسابی بزنن بگو گفتم بابا خودش خواست ازم زوری نبود گفت غلط کردی اون لحظه نمی فهمیدم چی کار کنم چی بگم یکهو گفتم بهت ثابت می کنم خودش میخواد دیگه یک کم فکر کرد و گفت چه طوری ؟ گفتم قول بده به هیچ کس چیزی نگی با زور ازش قسم جون مامانش گرفتم و خیالم راحت شد چون می دونستم مونا به جون مامانش که قسم بخوره دیگه اوکی هست به هیچ کس نمیگه دهنش هم قرص بود گفتم فربد این هفته امتحان ریاضی داره دو شنبه میام خونتون از سوراخ کلید اتاق ببین ریاضی کار می کنه یا چی کار می کنه یک کم فکر کرد و بعد گفت حالا باشه تا بعد و دیگه حرف های دیگه زدیم و بردمش نزدیک خونشون و رفت و من هم رفتم خونه اینو بگم که فربد زمان هایی که امتحان ریاضی داشت گاهی من می رفتم خونشون باهاش ریاضی تمرین کنیم خواهرش هم ریاضیش چندان خوب نبود نمی تونست باهاش کار کنه به هر حال دو شنبه ساعت ده صبح رفتم خونشون معمولا من که می رفتم خونشون اگر کسی خونه نبود مونا هم خونه نمی موند می رفت بیرون خرید جایی که با من تو خونه تنها نباشه اینو پدر مادرش خواسته بودن اما اون روز وقتی رفتم تو خونشون مونا تو اتاقش داشت درس می خوند مانتوشو پوشیده بود شالشو کرده بود سرش و حسابی خودشو پوشونده بود که در باز کنن من بیام تو به هر حال رفتم اتاق فربد کتاب ریاضی در آورد یک کم کار کردیم در اتاق فربد باز بود و دیدم مونا رفت طرف آشپز خونه به بهانه آب خوردن من هم بلند شدم رفتم آشپز خونه به مونا گفتم وقتی در قفل کردیم از سوراخ کلید نگاه کن ببین راست میگم یا نه مونا چیزی نگفت اما می دونستم میخواد بدونه راست میگم یا نه یا به هر حال میدونستم میاد نگاه کنه خلاصه رفتم تو اتاق فربد و در قفل کردم و کلید از تو قفل در آوردم فربد آروم گفت چی کار می کنی ؟ گفتم الان بهت میگم کلید را از سوراخ کلید در آوردم و از اون سوراخ نگاه می کردم بفهمم مونا میاد یا نه ؟ که متوجه شدم بله مونا خانم رسید پشت در و همین که داشت دولا میشد که از سوراخ کلید نگاه کنه سریع رفتم اون طرف و در گوش فربد گفتم بلند شو یک کم حال بده فربد خیلی آهسته گفت چی میگی مونا تو خونه هست الکی بهش گفتم پس برای چی رفتم بیرون میخواستم ببینم خواهرت کجاست تو اتاقش بود مشغول درسش هست اصلا حواسش نیست کشوندمش روبروی سوراخ کلید در اتاق و فربد با نه و نو و ناز بالاخره کشید پایین و دستشو گذاشت روی دیوار و قمبل کرد من هم کیرمو در آوردم که بچسبم بهش اما به فکرم رسید حالا که مونا داره می بینه بزار کیرمو بگیرم طرف سوراخ کلید مونا کیر منو هم ببینه بعد فربد بکنم برگشتم طرف در اتاق و شلوار و شوتمو تا زانو کشیدم پایین کیرم هم دیگه سیخ شده بود و یک کم همین طوری واستادم روبروی در اتاق که منو کیرمو ببینه بعد رفتم چسبوندم به قمبل فربد اونم دیگه خوشش می اومد معلوم بود البته فقط پسر خالش کرده بودش و من بچه کونی نبود اما تو اون سن خیلی از پسرا خوششون میاد به هر حال دیگه زود تمومش کردیم ادامه ندادیم که آبم هم بیاد فربد هم می ترسید خواهرش بیاد زود تمومش کردیم و کشیدیم بالا فربد رفت سر جاش کنار کتاب هاش نشست من هم رفتم طرف در که برم دستشویی خودمو خالی کنم در که باز کردیم دیدم مونا داره میره تو اتاقش فهمیدم دیده و دیگه حرفی با هم نزدیم من بر گشتم و دیگه رفتم خونمون دائم تو فکر بودم که مونا کیرمو هم دیده یا نه ولی مطمئن بودم پشت در از سوراخ کلید هم کیرمو دیده هم کردن داداششو فرداش رفتم دم مدرسه مونا اون طرف خیابون که بریم با هم حرف بزنیم ببینم دیده یا حرفش چیه بعد از این قضیه مدرسه که تعطیل شد مونا منو که دید طبق معمول دوستاشو پیچوند آمد این طرف خیابون که من بودم و رفت طرف کوچه من هم دنبالش خلوت که شد سوارش کردم و رفتیم پارک که حرف بزنیم ولی معلوم بود مونا ناراحته خیلی دلشوره داشتم می ترسیدم مونا باهام قهر کنه رفتیم پارک نشستیم مونا هیچ حرفی نمی زد بهش گفتم مونا دیدی فربد خودش میخواد مجبورش نکردم از سوراخ کلید دیدی نه ؟ گفت مگه من بی کارم از سوراخ کلید کثافت کاری تو و فربد ببینم وقت زیادی دارم ببینم چه غلطی دارید می کنید خودم کلی درس دارم ولی از حالتش و حرف زدنش فهمیدم دیده خودشو به اون راه می زنه بهش گفتم مونا من دوست دختر ندارم تا حالا از این کارا نکردم مثل همه آدم ها نیاز دارم فربد هم خودش میخواد خوب آدم تحریک میشه مونا گفت بابام بفهمه هم فربد را می زنه هم تو رو حسابی می زنه بابات هم پدرتو در میاره گفتم قول دادی به کسی نگی گفت من نمیگم ولی می فهمن دیگه دوست هم ندارم با داداشم از این کارا بکنی ادامه بدی ازت بدم میاد باهات کات می کنم بهش گفتم باشه مونا هر کار تو بگی می کنم گفت باید قول بدی دیگه با فربد از این کارا نکنی هر کس هم خواست دست بهش بزنه مراقبش باشی گفتم باشه هر چی تو بگی ولی تو هم قول بده با من صمیمی تر مهربون تر از قبل باشی گفت اگر توقع زیادی نداشته باشی و نخواهی زیاد جلو بری باشه خیلی خوشحال شدم و تو کونم عروسی بود بهش گفتم مونا دست بده که با هم قول و قرار بزاریم دیگه نه تو زیر قولت بزنی نه من گفت برو گمشو پر رو شدی گفتم بابا یک دست میدیم چه اشکالی داره به هر حال دستمو بردم جلو و دستشو گرفتم اون با بی میلی اجازه داد به هر حال به هم دست دادیم و قول دادیم تو کونم عروسی بود برای اولین بار بود دستشو گرفتم تا حالا بهش دست نزده بودم می دونستم که وقتی کیرمو از شوت در آوردم دیده تو اتاق داداشش ولی به رو خودش نمیاره امیدوار بودم شهوتش بیدار بشه خلاصه از اون روز بی خیال فربد شدم و رفتم تو خط مونا دیگه بیشتر می رفتن دنبالش دم مدرسه مونا هم عاشق موتور سواری بود یواش یواش خیلی باهاش صمیمی تر شده بودم هر دفعه با هم می رفتیم پارک دیگه دست می داد تا اینکه به مخم زد که بهش بگم موتور سواری یاد بگیره فهمیدم رگ خوابش همینه خیلی دوست داره راحت می نشست جلو من هم پشت سرش و گاز می داد کلی هم کیف می کرد اما کوله مدرسشو می زاشت بین من و خودش اما یک روز بهش گفتم بابا این چیه میزاری دل و روده ما را پاره می کنه چی توشه ؟ بدون این که بهش بگم کوله را از بین خودم و کمرش برداشتم و رفتم جلوتر موقع گاز دادن موتور کم کم دیگه بهش چسبیدم دیگه معلوم بود خودش هم بدش نمیاد راحت بود دیگه اصلا مثل قبل نبود اما تو پارک که نمیشد بکنمش خلاصه رفتم رو مخش که بتونیم با هم تنها حرف بزنیم تو خونه ما یا اونا اول قبول نمی کرد بعد دیگه اوکی شد با توجه به انکه خانوادش همه با هم هر پنج شنبه تا جمعه شب می رفتن روستا مونا گفت این هفته که خواستیم بریم میگم درس دارم می مونم خونه جمعه صبح بیا خونه با هم حرف بزنیم انگار به خر تیتاب دادن خیلی خوشحال بودم جمعه رفتم خونشون اما مونا باز هم جلو من با مانتو بود شالش را هم محکم بسته بود موهاش هم پیدا نبود نمی خواستم اعتمادش را از دست بده کلی نشستیم با هم گفتیم خندیدیم براش جک گفتم یکی دو ساعت با هم بودیم درسته هیچ کاری نکردیم اما لاس زدیم و برای اولین بار باهاش تو خونشون تنها بودم و بهم اعتماد کرد خلاصه دو هفته بعد قرار شد دوباره بپیچونه و خونشون قرار گذاشتیم جمعه رفتم باز با مانتو و شال اما شالش این بار محکم نبود یک کم شل کرده بود رفتیم نشستیم کلی گفتیم خندیدیم همین که کنار من نشسته بود شالشو گرفتم کشیدم گفتم این چیه سرت می کنی مونا اینجا که کسی نیست یکهو داد زد بیشعور و شالشو باز سرش کرد باز شوخی کردیم و سر حال شد گفتم مونا من که دیگه موهاتو دیدم دیونه شال میندازی چی بشه خلی ها ما که تنهاییم هیچ کسی نمی فهمه خلاصه شروع کردم به مخ زنی به مانتوش هم گیر دادم که تو خونه کی مانتو می پوشه دو بار دیگه رفتم خونشون و هر بار شالشو از سرش کشیدم دفعه آخر وقتی شالشو کشیدم دیگه سرش نکرد و راحت بود و دفعه بعد که رفتم خونشون خودش شالشو سرش نکرده بود مانتو هم تنش نبود یک تیشرت تنش بود موهای لخت و خوشگلشو باز کرده بود و در را برام باز کرد رفتم تو خونه چه حالی می داد حرف زدن باهاش و نگاه کردن صورت و موهاش برای اولین بار دستش تا وسط بازوهاشو لخت دیدم اولش خیلی خجالت می کشید اما کم کم راحت تر شد دیگه مدت زیادی از این ماجرا گذشته بود و شوخی های سکس هم به حرفامون اضافه شده بود تا تولدش نزدیک شد با توجه به اینکه تو تولدش پسرا را راه نمی دادن و فقط دخترا و زن ها بودن تصمیم گرفتم براش هدیه بخرم و بعد از مدرسه بردمش لباس فروشی و یک ست تاب لختی و یک دامن تا زانوش براش خریدم وقتی رفت اتاق پروو می خواستم دیدش بزنم که در را بست بعد که خریدیم رفتیم بهم گفت اینا رو خریدی من جلوت لباس لختی بپوشم ؟ گفتم نه بابا گفت خر خودتی و یک لبخند زد سوار موتور شدیم و بردمش خونشون اما رو مخش کلی کار کردم تا روز تولدش گذشت و باز قرار گذاشتیم خونشون وقتی رفتم وارد خونه که شدم تشتک پروندم مونا همون تاب و دامن پوشیده بود تا زانوهاش لخت بود و شونه هاش و مقداری از دور گردنش لخت بود چه سفید برفی بود همون موقع دیگه حسابی سیخ کردم براش ولی سعی کردم خودمو کنترل کنم و بی جنبه بازی در نیارم رفتیم نشستیم با هم کلی حرف زدیم چند تا جک سکسی گفتم مونا هم از خنده روده بر شده بود و روی شونه من افتاده بود دیگه برای اولین بار دستمو بردم دور گردنش و دستمو گذاشتم روی شونه لختش آخ چه کیفی داشت اول یک کم خودشو جمع کرد ولی کم کم راحت خودشو ول کرد کلی با هم بگو بخند کردیم بهش گفتم مونا هدیه بهت دادم اما تو تولدت نبودم باید جبران کنی گفت لباس ها رو پوشیدم دستو هم به شونم زدی دیگه چی ؟ گفتم نه بابا به خاطر تولدت باید بیایی با هم برقصیم اولش گفت نه و کم کم دستشو کشیدم بلندش کردم و بردمش وسط پذیرایی و شروع کردم باهاش رقصیدم و به همین بهانه دیگه راحت می کشوندمش تو بقلم رسما دست مالیش می کردم معلوم بود دیگه خودش هم خوشش اومده راحت پا میداد کیرم حسابی سیخ شده بود گفت دیگه بسه من از پشت بقلش کردم و کیرمو وسط قمبلش چسبوندم ولی از کمر گرفته بودمش و به سینه هاش دست نزدم بهش گفتم مونا بوس بده تا ولت کنم گفت دیگه خیلی پر رو شدی زیاده روی کردی گفتم باید بوس بدی صورتتو بیار جلو صورتشو کشید عقب ولی راه فرار نداشت تو بقلم محکم گرفته بودمش صورتمو بردم جلو یک کم تو صورتش مالیدم بعد یک بوس از کنار لبش کردم و ولش کردم بهش گفتم مونا دختر خوبی باش از این به بعد همین طوری باش باهام هر کاری بگی برات می کنم گفت برو گمشو بچه پر رو و یک لبخند زد ولی معلوم بود خوشش اومده با خوشحالی از خونشون زدم بیرون منتظر قرار بعدی بودم البته هر هفته که نمی تونست خانوادشو بپیچونه و همراهشون نره روستا که من برم سراغش به خاطر همین از این قرار ها دو هفته یا سه هفته یک بار میشد جور کرد تو این مدت دیگه چند روز یک بار با موتور میرفتم دم مدرسه و می رفتیم موتور سواری یک روز تو پارک نشسته بودیم بهش گفتم مونا تو دوست دختر من هستی من هم عاشق تو هستم گفت چرت نگو موبایلم در آوردم بهش گفتم برات سورپرایز دارم تو موبایل یک فیلم سکس آماده کرده بودم پلی کردم و گرفتم جلوش همین که پسر دختره لخت شدن گفت وای این چیه اما معلوم بود خوشش میاد و داشت نگاه می کرد گفتم دوست دخترش هست دیگه با هم کیف می کنن خلاصه فیلم را دید بهش گفتم می خواهی باز هم ببینی ؟ چیزی نگفت یک فیلم دیگه هم بهش نشون دادم دیگه ملاقات هامون بعد مدرسه بیشتر شده بود هر بار چند تا فیلم سکس بهش نشون می دادم و دیگه معلوم بود مونا هم حسابی خوشش میاد و کسش آب افتاده که موقعیت جور شد و یک روز گفت خانوادمو میخوام بپیچونم جمعه بیا خونمون تو کونم عروسی بود روز موعود رفتم خونشون در باز کرد با همون تاب و دامن که براش خریده بودم اما یک کم آرایش هم کرده بود چی شده بود کیرم سیخ شد از همون اول عجب کوسی شده بود رفتیم تو نشستیم حرف زدیم کلی خندیدیم باز فیلم سکس بهش نشون دادم موبایل دادم دستش گرفت و فیلم را می دید من هم دستمو گذاشته بودم رو شونش و یک کم کشوندمش تو بقلم اون فیلم سکس می دید و من سعی می کردم دستمو که رو شونش بود ببرم پایین تر و بزارم رو سینش کم کم دستم به سینش رسید آروم دست مالی کردم دیدم انگار مونا میخواد و دیگه مشکلی نیست با جرات بیشتر سینشو گرفتم تو دستم و یک فشار دادم مونا گفت اوف یک بوس ازش کردم گفتم جونننن دیدم مخالفتی نداره اون دستمو هم گذاشتم روی اون یکی سینش و هر دو شونو با هم مالیدم بهش گفتم مونا بلند شو بشین رو پاهام گفت نه ولی موبایل را از دستش گرفتم و کشوندمش تو بقلم و نشوندمش روی دو تا پام کیر سیخ شدمو گذاشتم وسط قمبلش باز سینه هاشو مالیدم مونا دیگه تو حال خودش نبود حسابی خوشش اومده بود چشمشو بسته بود و داشت کیف می کرد برای اولین بار دستمو گذاشتم روی زانوهاش و زانوی لختشو حس کردم یک کم دستمو کشیدم بالاتر و دامنش هم رفت بالا و دستم روی رونش بود و شروع کردم به مالیدن بهش گفتم مونا میخواهی کستو بخورم حسابی خوشت میاد دستمو بردم زیر دامنش که کسشو دست بزنم که دستمو گرفت و نزاشت بهش گفتم پس بیا بریم اتاقت تو تخت با لباس با هم بخوابیم یک کم بقلت کنم مونا گفت نه من توجهی نکردم همین طور که روی پاهام ولو بود بقلش کردم بلندش کردم بردمش اتاقش خوابوندمش روی تختش شلوار و پیرهنمو در آوردم با شورت خوابیدم کنارش مونا را بقل کردم و شروع کردم به مالیدن سینه هاش پاهای لختمو می مالیدم به پاهای لخت مونا آخ چه کیفی داشت جونننن مونا چشماشو بسته بود فقط کیف می کرد دامنشو کشوندم بالا و کیرمو از تو شورت در آوردم و گذاشتم لای چاک کونش و بهش چسبیدم و بقلش کردم مونا دیگه چیزی نمی گفت راحت خودشو در اختیارم گذاشته بود در گوشش گفتم مونا بزار تابتو در بیارم بیشتر خوشت میاد چیزی نگفت تابشو کشیدم بالا و همکاری کرد و راحت درش آوردم کورست نبسته بود و راحت شروع کردم به خوردن سینه های لختش مونا دیگه به آخ و اوخ افتاده بود من هم می گفتم جوننن و چه کیفی داشت یک سینه سفید نرم سایز 75 عین ژله بود می خواستم زیپ دامنشو باز کنم دستشو گذاشت روش نزاشت باز یک کم باهاش بازی کردم دستشو دیگه شل کرده بود و داشت حسابی کیف می کرد دستشو کشیدم کنار و زیپ دامن باز کردم دامن و شورتشو کامل کشیدم پایین و از پاش در آوردم دیگه مونا لخته لخت تو تخت بود شورتمو هم با پاهام در آوردم کامل و مونا رو چرخوندم و رو در رو بقلش کردم کیرمو گذاشتم روی کوسش بهش چسبیدم و قمبلشو هم با دست مالیدم بعد به کمر خوابوندمش و خوابیدم روی سینش کیرم لای پاهاش و روی کوسش بود سینه هاشو می خوردم جون چه بدن سفید برفی نرمی آخ چه کس و کونی بود من رو هوا بودم مونا هم تو فضا بود به هر حال آبمو خالی کردم روی شکم مونا بعدش کس مونا را براش خوردم تا ارضا شد چه کوس خوش بو و تمیزی بود بعد با دستمال کاغذی خودم و مونا را تمیز کردم تو تخت بقلش کردم همون طوری با هم خوابیدیم همین طور که لخت تو بقلم خوابیده بود نیم ساعتی با هم حرف زدیم بگو بخند کردیم گفتم مونا دیگه کس لیست من هستم گفت خفه شو گفتم چرت نکو کلی بهت حال دادم حسابی کیف کردی گفت بلند شو برو دیگه زیادی حرف می زنی یک کم دیگه باهاش بازی کردم و ازش لب گرفتم بلند شدم لباس هامو پوشیدم و از خونشون زدم بیرون نکردمش چون می دونستم کونش تنگ هست و نمیشه راحت کردش دفعات بعد که رفتم ژل و همه چیو جور کردم اول انگشت می کردمش جلسه بعد نوک کیرمو کردم تو سوراخ کونش عجب سوراخ تنگی داشت داغ بود به زور نوک کیر کردم توش مونا یک جیغ کوچیک زد گفتم یک کم تحمل کن بزار بره توش عادت می کنی فقط اولش درد میاد به هر حال مخشو زدم و کم کم کیر کردمو توش کیرم مثل اینایی که میان میگن چهل سانت نبود معمولی بود اما کون مونا خیلی تنگ بود دیگه اولین بار بود کیر توش می رفت به هر حال هر طوری بود کیرمو تا ته کردم تو کونش دهن مونا را گرفته بودم صدای جیغش نره بیرون یک کم کیرمو تو کونش نگه داشتم تا مونا آروم تر شد و دردش کم شد و شروع کردم به تلمبه زدن تا اینکه آبم اومد و خالی کردم توش مونا گفت بالاخره کار خودتو کردی چرا ریختی توش گفتم بزار کستو بخورم تو هم ارضا بشی همین کار کردم و ارضاش کردم حالا دیگه مونا مال من شده هر وقت بتونه بچیپونه یا بتونه بیاد خونه ما و کسی خونه ما نباشه مونا را راحت می کنم اگر من به مونا حال نداده بودم معلوم نبود چند سال دیگه ازدواج گنه و مزه سکس بچشه از الان داره کیفشو می کنه هیچ کس هنوز نفهمیده و امیدوارم کسی نفهمه مونا کوس عالی هست اما متاسفانه نمی تونم باهاش ازدواج کنم یعنی مونا نمیخواد قول دادیم وقتی بخواد ازدواج کنه کات کنیم و همین کار می کنم ولی فعلا با هم حسابی کی می کنیم مونا هم کیفشو می کنه ای کاش از اول به جای کردن فربد یکسره می رفتم مخ مونا را می زدم و از همون اول مونا را می کردم اما اولش مونا خیلی مثبت می زد و باورم نمی شد بتونم راضیش کنم ولی ظاهرا دخترا کیر که ببینن دیگه کم کم به سکس فکر می کنن شهوتشون که بره بالا وقتش هست که پا بدن و کسشونو هوا کنن امیدوارم کمتر فحش بدید

نوشته: ساسان


👍 18
👎 10
42201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

975372
2024-03-17 00:20:08 +0330 +0330

بالاخره هر کس در کودکی کون داده مثل تو ، چنین توهماتی هم داره
به زودی دوستان با حرفاشون خدمات میرسن
کیر اسب امام محمد غزالی در دهنت

2 ❤️

975399
2024-03-17 01:18:24 +0330 +0330

خوش بحالت کس موتا بکن حیفه از دست بدی .کون هم واقعا لذتش بی نهایته

1 ❤️

975404
2024-03-17 01:36:40 +0330 +0330

نویسنده نصبتن گرامی . دستت درد نکنه .
داستان سروته درست حسابی داشت .
قشنگ نوشته بودی هم حالت های درونی روانی هم حالت های ظاهری رو خوب به تصویر قلم دراوردی .
از معدود داستان های هست که لایک میکنم.

3 ❤️

975465
2024-03-17 08:08:19 +0330 +0330

بچه ها اگه داستانش هم دروغ باشه عوضش غلط املایی نداشت . من لایک می کنم

1 ❤️

975479
2024-03-17 09:52:20 +0330 +0330

سلام دوست من چراباید فحش بدیم.شما درواقع سرگذشتی از اتفاقات چندسال گذشته خودتو درنوجوانی واوایل جوانی گفتی.
منویادخاطرات سالهای دورم انداختی چه دوران خوبی بود منم مثل شما درسنین ۱۷ سالگی بادختری دوست شدم سنی نداشتیم وهمه چیز شروع وتجربه اول وخام بود ومدتها فقط بیرون قرارمیزاشتیم باگذشت زمان وبیشترشدن اعتماد رابطه پله پله بالامیرفت عین همین توضیحاتی که دادی وحتی یک بقل ساده هم واسه ادم لذت فراوانی داشت بعدها به سکس کامل کشیده شده وتجربه های به یادموندنی.
شاید مکان وزمان وادمها متفاوت باشن اما ماهیت شروع رابطه دراین سن دقیقا همه یک شکل و مرحله مرحله هستن.البته درسال های گذشته.درحال حاضرکه باپیشرفت تکنولوژی وارتباط های مجازی دختروپسر همه ازهمون اول تجربه دارن ومعطل نمیشن وصاف میرن رو سکس.
مثل ما از تلفن کارتی وسکه ایی وال کارت زنگ نزدن تلفن ثابت خونه دوست دخترشون همونم تازه خیلی وقتها یکی دیگه جواب میداد وزدحال بود.
اما منکه همون دوران هارو بیشتر دوست دارم ادم زندگی میکرد درواقعیت ها نه اینکه الان هرکس بایک گوشی داخل اتاقش ظاهرا تنها اما درحال سکس تصویری باعالم وادم و…

2 ❤️

975483
2024-03-17 10:28:42 +0330 +0330

انقد حجم مزخرفات داستان زیاده ک نمیشه بهشون اشاره کرد. فقط اینو نفهمیدم خونواده ای ک انقد گیرن چجوری اجازه دادن دخترشون کلا باهاشون نره روستا و هرهفته تنها خونه بمونه؟ خب نگو واقعیه ک فحش نخوری

0 ❤️

975504
2024-03-17 13:52:32 +0330 +0330

خیلی خوب بود👌👌👌😍✌️

0 ❤️

975526
2024-03-17 16:45:01 +0330 +0330

مطمئنی تو کننده بودی من فکر میکنم تو خودت فربد داستان بودی که هم پسرخالت کردت هم پسر عموت و خواهرتم خودت بگا دادی کونی

0 ❤️

975593
2024-03-18 01:59:52 +0330 +0330

میدونی که زمین گرد است و همینکار و با خواهرت و دخترت میکنن
درضمن ایکاش بجای خراب کردن دختر مردم دوتا کتاب میخوندی که به تاپ نگی تاب
هرچند میدونم از جنده های نزدیک به خودت شنیدی و فکر میکنی تاب درسته.

0 ❤️

975613
2024-03-18 05:17:50 +0330 +0330

مونا خوب بود فربدم عالی

0 ❤️

975823
2024-03-19 22:16:57 +0330 +0330

ساسی تا اونجا که گفت پسر عموت تو اون سن دلش میخواست خوندم فهمیدم تو توی سن ۱۶ سالگی چی بودی و کی نکرده تورو باقیش توهمات جقی بود قابل وقت تلف کردن نبود

0 ❤️

976811
2024-03-26 15:28:52 +0330 +0330

یاد یه خاطره ی خیلی قشنگ افتادم البته ن بافامیل بلکه بادوسدخترم.کسایی ک اینکاره نیستن ودوسپسراولشون تویی خیلی قشنگه ولذت سکس باهاشون صدبرابره

0 ❤️