دوستان سلام
این خاطره واسه سال 88-89 ( زیادم سکسی نیست بیشتر داستان بگا رفتنمه )
قبل از انتخابات که اون احمدی نژاد تخمی با تقلبو … رای آورد من بدجور رفته بودم تو نخ زنداییم یه قیافه معمولی چشم سبز قدش یه چند سانتی از من بلندتر ولی چیزی که دیوونم کرده بود اون کونش بود که مثل برزیلیا بود (dash)
میخواستم هرجور شده یه سیخی بزنم بهش پیش خودم گفتم چیکار کنم چیکار نکنم شمارشو گیر آوردم اس ام اس جک فرستادم براش که زنگ زد پرسید شما منم گفتم فلانیمو جک فرستادم توام اگه داری چندتایی بفرست
هیچی دیگه یه مدت جک ردو بدل میکردیم با اینکه جکامون تخمی بود ولی نمیدونم چرا هی سیخ میکردم (erection) (اون موقع فقط یاهو مسنجر مد بود تلگرامو این داستانا نبود )
گذشت تا اینکه جک رشتی فرستادم براش تا یه ذره سر شوخی باز بشه و کم کم کارمون به صحبت کردنم کشید و سکس تلو ازین کسشعرا (ازین به بعد بود چون اونا شهرستان بود بنده رفتم سراغ تجسم خلاقو صنایع دستی کم کم سوی چشمامو از دست دادم (biggrin) )
یه روز برگشت گفت دارم بهت وابسته میشمو ازین کسشعرا منم چون همیشه سیخ بودم زد به سرم گفتم خب اگه وابسته ای و دوسم داری پاشو بیا تهران ببینم راست میگی یا نه که شب مناظره میر حسین موسوی و احمدی نژاد زنگ در خونه رو زدن مادرم درو باز کرد گفتم کیه گفت داییت اینا اومدن پرام ریخت گفتم دمش گرم
شب که همه چی خیلی عادی بود فردا صبحش لپ صورتم خیس شد وقتی بیدار شدم دیدم زنداییمه ریدم به خودم گفتم بیدار میشن اینا بابا که گفت نه همه خوابن تو همون حالت سریع یه لبو یه ذره سینه خوری که کلا 1 دیقه نشد یه ذرم مالوندمشو این قضیه گذشت تا برگشتن شهر خودشون
دیگه امتحانای منم تموم شده بود تابستونم قرار بود بریم شهرستان پیش فکو فامیل منم چون امتحانارو ریده بود گفتم خدایا این درسارو قبول شم سمت این زندایی نمیرم که زدو با معدل 13 قبول شدمو داشتم میرفتم واسه پیش دانشگاهی
هیچی دیگه خر ما از پل گذشتو شیطونه تخمه سگ گول زد مارو تابستون رفتیم شهرستان اونجام چون هوا گرمه خاله های مام پیرن زیاد تو قید کولر نبودن مادره منم گفت برو شب خونه داییت اونجا خنکه اونجا بخواب منم که تو کونم عروسی بود پاشدم رفتم دل تو دلم نبود تا صبح شه داییه بره سرکار مام مشغول عبادت شیم
ساعت 7 بود بیدار شدم دیدم داییه رفته رفتم بالاسر زنداییه صداش کردم گفت چی میخوای گفتم همونی که همه میخوان گفت نه من نمیخوامو خودشو چس کرد منم چون زده بود بالا زیاد به حرفش گوش ندادمو افتادم روش شروع کردم لبو لب بازی تا اینکه دامشون دادم بالا که مشغول شم و …
نصیحتی که باید بکنم اینه که داداشای گلم زیاد به این فکر نباشید که طرف پوستش سفیده حتما کسشم اوکیه
دامنو که دادم بالا دیدم یه ته دیگ سوخته اونجاس که انگار پودر نارگیل ریختن روش حالم داشت بد میشد که دیدم اونم داره مشغول میشه و آقا قدرتو گرفت تو دستشو سیخش کرد زد توش یه چند دیقه ای کردم دیدم فایده نداره مثل غار میمونه گفتم من کون میخوام گفت عمرا به داییتم ندادم دیگه به زور مخشو زدم برگشت منم چون تجربه نداشتمو هیچ قرصو کسشعری نخورده بودم کیرم خوابید هرکاری کردم بلند نشد دیگه برگشت کردم تو کسشو به زور آبم اومد دیگه بلند شدم رفتم سرجام بخوابم که اون اومد روم خوابید ( تازه سگ حشر شده بود ) منم که حالم بهم خورده بود ازون دمو دستگاش بلند شدم لباس پوشیدم زدم
بیرون
دلتون نخواد بعد اون قضیه تو زندگیم فقط بگا رفتم مدیر مدرسه زنگ زد که اره معدل شما 13 نبوده معدلت 8 بوده و …
نصیحت آخر آقا جان جدتون اصلا سمت زن شوهر دار نرین که بدجور زندگیتون بگا میره

نوشته: ای ام بی