سکس با زن همکار نامرد

1402/02/05

سلام
راستش من توی زندگیم خیلی سکس داشتم ولی نمی‌دونم هیچ وقت دوست نداشتم داستان بذارم اما همیشه از این موقعیت استفاده کردم و همیشه خواننده بودم تا نویسنده اما همین الان اومدم گفتم بذار یه داستان بنویسم و اصلا هم اهل دروغ نوشتن نیستم چون اگر به این کار علاقه داشتم تا حالا چندین داستان میذاشتم.

اسمم رضا هست (مستعار) متاهل هستم و سی و سه سالمه ،
قدم بلند نیست ۱۶۵ ، اما چهره خوبی دارم خیلیا میگن خشگل و خوش‌تیپی اما من همیشه از لحاظ اعتماد به نفس خیلی ضعیف بودم و خیلی تو سر خودم میزنم بسیار آدم احساسی و مهربونی هستم و تا دلتون بخواد اهل ریسک و اعتماد هم زیاد میکنم و به هیچی بد بین نیستم اصلأ به هیچ عنوان
بریم سراغ اصل مطلب
داستانی که قرار بخونید برمیگرده به چند وقت شش ماه پیش
من توی یه شرکت معروف و نامدار مشغول کار بودم و بعد از ده سال سال ۹۸ تصمیم گرفتم از شرکت در بیام و استعفا دادم
از شرکت که بیرون اومدم خیلیا به گوشم می رسوندن که فرشید (مستعار)
خیلی پشت سر من غیبت می‌کنه و همیشه بد گویی منو می‌کنه در حالی که همیشه براش سنگ تموم گذاشته بودم و خیلی از این موضوع ناراحت شدم چون خیلی کارا توی شرکت میکرد و من به کسی نمی گفتم مثلاً هر روز می‌رفت توی دستشویی های شرکت و تا ساعت ها شیشه می کشید (فقط من و اون شیفت بودیم شیفت شب) و من اصلأ به روی فرشید نیاوردم (البته پیشم خیلی‌ شیره و تریاک می کشید اما من فقط می نشستم پیشش اهل هیچی نیستم من )و به گوش بالایی ها نمی رسوندم اما خب دوره زمونه خوبی کردن نیست خوبی کنی بد بهت نامردی میکنن
یه شب توی اینستاگرام میچرخیدم که یه خانم و توی مخاطبین همین فرشید دیدم و فالووش کردم و اصلأ نمی دونستم زن فرشیده،اسمش(الهام)
و مدتی همینجوری فالوو همو داشتیم که یه شب الهام بهم پیام داد و من فهمیدم زن فرشید (لعنت به اسم مستعار،نمیچسبه) و هرشب تا سه و چهار صبح باهم چت میکردیم و می‌گفت همیشه بچه ها اسمت و میارن شوهرش و برادرش شوهرش و فامیل های شوهرش همکارم بودن و می‌گفت میگن فلانی خیلی لارجه و بامعرفت و این حرفا وکلی از من تعریف میکرد که خیلی خوشگلی و قیافه ت و دوست دارم و یبار دیدمت سر قبرا
که البته (زن دایی شوهرش هم همون روز همونجا منو دید و دوستی ما اونجا شروع شده بود)

منم باهاش خاطره بازی میکردم چون یکی دوبار رفته بودم خونه شون و خیلی خالی بندی بهش گفتم همون شب که اونجا بودم موقع خواب (رفت خونه پدر شوهرش )گفتم که رفتم توی اتاقت و لباساتو بو کردم و الهام خیلی خوشش اومد همون شب اول فهمیدم این زن میخاره و خیلی حشری بود و توی شوخی هاش بهم میگفت آخ آدم باید مثل تو هم قشنگ باشه هم بکن! و بهش گفتم عکس بده که کلی عکس برام فرستاد و خیلی راحت بهم اعتماد کرد و منم اصلأ ذخیره نمی کردم
چند روزی گذشت
سریع فهمیدم این و باید زود بیارم بیرون وگرنه میپره وبعد چند روز باهاش قرار بیرون و گذاشتم و اومد توی ماشین دیدم هیکل پری داشت و
صورتش هم چاق بود و عینک می‌زد و موهاشم رنگش عجیب بود آبی کرده بود!!عکس های که برام فرستاده بود هم یا قرمز بودن موهاش یا شرابی یا آبی و این جور رنگا
اومد و کلی با هم گرم گرفتیم و توی ماشین کلی از هم لب گرفتیم و با کیرم بازی کرد اما گفت فعلا بهت نمی‌دم تا خیالم راحت نشه اون روز رفت و تا چند روز بهش میگفتم بیام پیشت قبول نمی کرد تا این که خودش چند روز پیام داد زنگ بزن زنگ زدم و گفتم بیا ساعت ۵ بود تا رسیدم شد ساعت ۶ و منتظر بودم الهام اوکی بده و گفت بچه هام خوابیدن
این مدت هم که نمیذاشت برم پیشش واسه همین بود بچه هاش تا روز بیدار میموندن و روز میخوابیدن تا شب که الهام اون روز بهم گفت نگران شده بودم بچه م تا الان ساعت پنج که شده نخوابیده بود اما الان که خوابیده شک‌نکن دیگه بیدار نمیشه
من رسیدم و در و باز کرد و ماشین و پارک کردم سر خیابونشون و رفتم داخل و منو برد توی اتاق و تا در و بست قلبم داشت در میومد از ترس همش فکرای عجیب و غریب میومد توی سرم نکنه دخترت بیدار شده نکنه فامیلی کسی بیاد نکنه اون بیاد و کلی طول کشید تا آروم شدم و خیالم و راحت کرد که خبری نیست و شروع کرد لبامو خوردن و منم با جون دل لباشو خوردم منم عاشق خوردن لب هستم و خیلی بهم حال میده و لباساشو در آوردم و شروع کرد در آوردن لباسام و سینه هاشو شروع کردم به خوردن و براش کلی سینه هاشو خوردم و نشست و خیلی حرفه ای خوردن کیرم
همین که کیرم و کرد توی دهنش فهمیدم این کاره ست و البته این به شوهرش کون هم میداد می‌گفت من هرشب بهش از عقب هم میدم با آب دهانش کیرم و خیس کردم و گذاشتم در کونش دیدم گفت بذار یه روز دیگه حال توپ بهت بدم فعلآ از جلو بکن خودمم استرسی شدم نکنه کسی بیاد که منم تایید کردم و گفتم آره شر میشه اگه حتی بچه هات بیدار بشن (زیاد بزرگ نبودن یکیشون می‌رفت مدرسه)
کیرم و کردم توی کسش از اینا گذاشته بود که میگن حامله نمیشن از خودش شنیدم همچین چیزی هست
و قبلش قرص خورده بودم و رفتم بالا و همه جوری از کس کردمش شروع کرد
همه زندگیم فکرشو نمی‌کردم تو بیای و توی بغلم باشی و من بکنی
کیرت توی کسم همه کسم
بکن بکن کیرت و بکن توی این کس تنگ
عزیزم کسم تنگه دوست داری؟؟؟
آره الهامم خیلی تنگه (واقعا هم تنگ بود لامصب)
نوش کیرت بشه کسم
کی فکرشو میکرد تو بیای و منو بکنی
منم فکرشو نمی‌کردم
آخ آخ کیرم کلفتیش میخوره داخل کسم حال میده
تو چی جونم کیرمو دوست داری ؟؟؟
همون موقع که اولین بار دیدمت کیرت و تصور کرده بودم چقدر می‌تونه جذاب باشه تو که توی اینستاگرام واسه همه دلبری می‌کنی با عکسات ولی من دیدمت دلمو بردی
آخ اوووومممممممم آه
مدام توی گوش هم حرف می‌زدیم و ترس و فراموش کرده بودیم و حسابی داشتیم سکس خوبی میکردیم و من در گوشش گفتم می‌دونستی صبا زن دایی شوهرت و کردم خیلییییییی حشری شد و گفت تورو خدا راست میگی گفتم بقران حتی به شوهرش توی سکس هاشون گفته دوست دارم به رضا بدم(چقدر بد آدم اسم مستعار و بنویسه)و شوهرش هم از روی سادگی میومد به من می‌گفت و خلاصه‌ بماند که چه داستانی اونجا پیش اومد حالا اونم بعداً مینویسم
و کلی ازم پرسید که بگو و جرم بده آخ
مدام می‌گفت دارم تصور میکنم من و اون و باهم می‌کنی اما من دیگه بعد از ازدواج از اون دور شدم و دیگه ندیدمش صبا رو (مستعار)

و هی از کیرم تعریف میکرد و می‌گفت قربون کیرت بشم دورت بگردم تو همه زندگیمی و من عاشق کیرتم منو بگا الهام کسش همه‌چیزش مال توه
اینقدر در گوشم حرف میزد که بیشتر حشری میشدم و این وسطا کیر توی کسش بود این گوزید خخ
گفتم چی شد از عقب نکردمااا گفت ببخشید و کلی خجالت کشید خخخخ
منم به روش نیاوردم و
گفت کیرت و بذار وسط سینه هام منم گذاشتم که گفتم دوست ندارم ابم فعلآ بیاد گفت مگه داره میاد گفتم نه که گفت بریز توی کسم منم که عشقم این حرکت کردم توی کسش و چند دقیقه ای تلمبه زدم و آب و ریختم توی کسش و کلی ازش لب گرفتم و با ترس لباسامو پوشیدم و اومدم بیرون و با خونه پشت فرمون باهاش تلفنی حرف زدم و ازم خواست ماجرای زن دایی شوهرش و بگم منم داشتم تعریف می‌کردم و اون بهم میگفت دارم با خودم ور میرم و پشت گوشی هم ارضاش کردم و قسم خورد اون ماجرا رو مثل راز بین خودمون نگه داره

این هم اولین داستان من ببخشید تورو خدا اگه زیاد طولش دادم بار اولم بود جان بچه تون جان عزیز تون جان مادرتون فحش ندید بقران تمام این داستان واقعی بود به جز اسامی که مستعار بودن و اصلا دوست نداشتم از اسم مستعار استفاده کنم ولی مجبور بودم
من و الهام هم بهد از چند سکس توپ از هم دور شدیم ولی شک نکنید بازم می کنمش چون مزه کیرم رفته توی کس تنگش 💋

نوشته: جوان خوش قلب


👍 12
👎 22
76101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

924957
2023-04-25 00:21:32 +0330 +0330

چرا مد شده هرکی سرکار کونش گذاشتن میاد داستان سرهم میکنه که آره رفتم زن آقابالاسرم رو کردم.

2 ❤️

924963
2023-04-25 00:35:35 +0330 +0330

مریض عقده ای. بی خاصیتی دیگه 👌 👎

0 ❤️

924968
2023-04-25 00:59:20 +0330 +0330

بچه ها شبا بیدار بودن روزا میخوابیدن؟ شرکت شبا کار میکرد؟ شهر خون آشاما زندگی میکنید شماها؟

3 ❤️

925003
2023-04-25 02:26:45 +0330 +0330

ننیدونم چرا و بدون دلیل ، فکر کنم داستانت واقعی بود

0 ❤️

925005
2023-04-25 02:56:58 +0330 +0330

سلام کوتوله

2 ❤️

925006
2023-04-25 02:57:13 +0330 +0330

بقول مهران مدیر:خدا رو شکر که اعتماد به نفس نداری و هی میگی اینو کردم اونو کردم ،اعتماد به نفس داشتی میخواستی چیکار کنی؟؟
داداش اعتماد به نفس تو رو گوز داشت جای طوفان کاترینا میزد نصف آمریکا رو نابود میکرد😂😂😂

4 ❤️

925019
2023-04-25 06:14:34 +0330 +0330

اهل نوشتن نبودی اینهمه زرت وپرت کردی، چرندبود…

1 ❤️

925023
2023-04-25 07:02:55 +0330 +0330

دروغت همین اول کار مشخص شد که گفتی توی یه شرکت معروفی کار میکردی که بعد از ده سال از شرکت اومدی بیرون اخه ادم راستگو توی این نابسامانی استخدام توی جوان 23 ساله را کدوم شرکت معروفی استخدامت کرده ؟!!!. خودم وقتی میخواستم کار پیدا کنم به بیست نفر سپرده بودم و کلی کلاس کامپیوتر و مدرک لیسانس فنی داشتم کلی رزومه این شرکت اون شرکت داده بودم تا بلکه یکیش پذیرفته بشم اونوقت جناب عالی 23 سالت بود استخدام یه شرکت معروف و حتما بزرگ شدی بعد میگی اصلا دروغ نیست همین حرفت بزرگترین دروغته

2 ❤️

925026
2023-04-25 07:25:20 +0330 +0330

شايد داستانت واقعى باشه ولى خيلى كيرى نوشتى

0 ❤️

925028
2023-04-25 07:48:46 +0330 +0330

چند وقت شش ماه پیش، سال ۹۸ از شرکت اومدی بیرون؟؟؟
ننویس، دیگه ننویس خودتو و خانواده از از فحش حفظ کن

2 ❤️

925030
2023-04-25 08:28:32 +0330 +0330

میگه خیلی سکس داشتم ولی اعتماد بنفس ندارم 🤔🤦‍♂️
عجیبا غریبا

1 ❤️

925031
2023-04-25 08:42:17 +0330 +0330

کامل نخوندم.
همون‌جا که گفتی خانوادگی تو شرکت، کار می‌کردن و روزها خواب و شب‌ها بیدار بودن، معلومه از شرکت اخراج شدی، چون دیگه گشاد شده بودی. طبیعیه که سی/چهل نفر، هرشب، بدون توقف، ترتیبت رو بدن و گشادت کنن.
حالا از سر حرص، اومدی یه چیزی نوشتی که بگی زدی، ما هم میگیم زدی، خوبیت نداره!!
گردن تمام زرافه‌های دنیا حواله‌ت بادا ابله بی‌سواد خالی‌بند شاشوی الدنگ!!

6 ❤️

925037
2023-04-25 09:24:46 +0330 +0330

چی میگی بابا ننویس

0 ❤️

925044
2023-04-25 10:24:16 +0330 +0330

روبرتو کارلوس هم از تو قد بلند تر بود ولی اعتماد بنفس تو رو نداشت .
جان خودت .

3 ❤️

925058
2023-04-25 13:05:50 +0330 +0330

عن مغز

0 ❤️

925074
2023-04-25 15:38:48 +0330 +0330

الان 33 سالته سال 98 بعد ده سال استعفا دادی یعنی سال 98 تو 18یا 19ساله بودی کدوم شرکت معروفی یک آدم 18ساله رو استخدام میکنه ؟؟ کوسخول مالیاتی قبل نوشتن حداقل حساب کتاب کن و حتما دستت رو هم از تو شورتت دربیار موقع نوشتن

2 ❤️

925083
2023-04-25 17:45:25 +0330 +0330

چرت و پرت
دهنمون رو گاییدی بس که گفتی مستعار، مستعار
خب بکیرم که اسامی مستعاره

0 ❤️

925100
2023-04-25 22:12:18 +0330 +0330

کیرم تو این داستان نوشتنت حالم به خورد نخوندمش …مگه مجبوری بنویسی ننوبس بابا سواذ نداری

0 ❤️

925106
2023-04-25 22:52:29 +0330 +0330

6 ماه پیش سال 98 چی میزنی؟

0 ❤️

925143
2023-04-26 01:48:09 +0330 +0330

کوتوله عزیزم تورو چه به سکس
حتما گاو و گوسفندای محلتونو میکردی
اون چه زن پلشتی بوده حاضر شده به تو بده

0 ❤️

925163
2023-04-26 03:16:38 +0330 +0330

شاه پسر کیر طلا، ما خواننده ها داستان و موضوعیت را می‌خوانیم قرار نیست کسی اینجا خاطرخواه جمال یا کیر کسی بشه، صدبار از خودت تعریف کردی خوشگلم، قیافم فلانه، مرد که نمیگه خوشگلم خوشگلی ماله زن هست، ضمنا اینو بدون درخت هرچه بارش بیش افتاده تره، خیلی داستانت بچه گانه و ایتدایی بود اصلا سر وته نداشت.

0 ❤️

925206
2023-04-26 14:53:59 +0330 +0330

اخه کسکش خوشی داستان خوندن به فهش دادنه بعدشه

0 ❤️

925238
2023-04-26 21:10:29 +0330 +0330

کسشعر بلغور فرمودید،

0 ❤️

925555
2023-04-29 02:06:39 +0330 +0330

اینجا بی شخصیت ترین آدم ها بدترین حرفا رو بهت میزنن چون نمیخوام مثل اینا باشم بهت هم توهینی نمیکنم تو خیلی خوب واقعیت و نوشتی فقط یک مشت آدم عقده ای فکر میکنن تو دروغ نوشتی و الا مشخص این داستان حقیقت داشت.

0 ❤️

925691
2023-04-30 01:20:39 +0330 +0330

حوب پسر جون بگو سرکار همه میکردنت توهم تو تخیلاتت زن اونارو میکردی کیرم تو مغزت

0 ❤️