با سلام اسم ابولفضل 30 سالمه داستانی را که می خوام براتون بگم حقیقته خلاصه یک روز از سر کار امدم خانه دیدم زنم چه تیپی زده این بگم زنم سبزه وهیکلی خوشفرمی داره و همیشه چادری
موقعیکه با مانتو میاد بیرون تمام چشمهارا دنبال کون وکپل خود می کشونه خلاصه بجوری من به هوس انداخت چون یک سارافان کوتاه لختی پوشیده بود ویک شرت لمباده ازطرز رفتارش فهمیدم که بجوری حوس کیر کرده باخودم گفتم چه حالی کنم من امشب باورودم به خانه سلام یه دوتا لب فوری رفتم نصف قرص ترامادر خوردم و یکم اسپری زدم کیرم نشستم یه استراحتی و بعد خانومم شام اورد خوردیم
دقیقه به دقیقه ثانیه شماری میکردم که کی عملیات ولفجر را شروع کنیم از فرصت استفاده کردم دیدم خانومم ظرفهای شام را می شوره رفتم یک دوش گرفتم ویک صفای دادم همین طور لخت از حمام زدم بیرون خانمم تاچشمش به من افتاد مثل کیر ندیدهها به طرف من حمله ور شد تارسید چسبید به کیرم ویک گاز گرفت یه جیغ کشیدم وشروع کرد به ساک زدن می خواستم دیوانه بشم بلندش کردم بردمش تو اتاق خواب این بگم که تختخواب ندارییم فوری توشک پهن کردم وشروع کریم یکم به کشتی گرفتن دیدم زنم چسبید به کیرم و میگفت فقط کیر مخوام من شروع کردم به خوردن سینه هاش وبا یک دستم باکسش بازی میکردم زنم داشت منفجر میشد ولی من چسبیدم به خوردنگردنش چون خلی خوشش می امد همینطور صدای آآآآآآه اااااه درامده بود ومگت زود بکن کسم جر بده پارم کن من توجهی نداشتم می خواستم خوب حشری بشه رفتم شروع کردم از انگشت پاش به خوردن یواش یواش اومدم بالا تارسیدم به جای حساس یعنی کسش جااااااان چه کسی کس گوشتی نرم باوحشی گری می خوردم لیز لیز شده بود چه خوشمزه بود جاتون خالی زنم هی داد می زد لمسب بکن دییییییگه من دو تا پاشو دادم بلا روشونههام وکیرم راگذاشتم تو کسش با یه دوبار تلمبه زدن زنم ارضا شد ولی من هنوز ولکون نبودم در گوشش گفتم چطوری بکنمد گفت گسفندی خوشم میاد منم برگردندمش شروع کردم به تلبه زدن بوی خوش کسش تمام اتاق را پور کرده بود هی جیغ می زد جاااااان بکککننن جاااااااااان بککککنننن هی بهش مگفتم خبه سکس دوبه دو داشته باشیم جواب میداد عااااالییییه خسته شدم دراز کشیدم اون امد روم وتلمبه می زد مگفت خوب می کنمد یاد دارم بکنمد گفتم جوووون بکن مست مست شده بویم خسته شد دباره من افتادم روش وتاجای قدرت داشتم تلمبه می زدم و خانمم جیغ می کشید بکککککن بککککن که در یک حین جفتمون ارضاءشدیم وتمام آبم را تو کسش خالی کردم امیدوارم خوشتان آمده باشه کوچیک شما از مشهد نظر بدید

نوشته:‌ ابولفضل