سکس با عشق اولم مهران

1397/10/06

سلام من ماهانم 20 سالمه ، و از بچگی عاشق پسرا میشدم همش و الان که بزرگتر شدم این حسه هم قوی تر و شدید تر شده ، من ظاهرم خیلی پسرونه نیست ، هیکلم ظریف و بیشتر دخترونه ست قیافه ام هم خیلی خیلی کمتر از سنم نشون میده همیشه، یجورایی قیافه لوس و سوسولی دارم ، خب من از اول راهنمایی با یه نفر همکلاس بودم که خیلی دوسش داشتم و اسمش مهران بود ، 3 سال همینجوری دورادور عاشقش بودم و میترسیدم بهش بگم که انقدر میخوامش ، حتی وقتی میومد پیشم یا کنار هم میشستیم یا حتی وقتی میدیدمش قلبم شروع میکرد به تندتند زدن و بی حس شدن کل بدن من !
تا اینکه بالاخره طی یه دوره ای محدود که مجبور بودیم همش باهم تو کلاس بشینیم و باهم گروهی کار کنیم رابطه مون بیشتر شد و تونستم بهش نزدیک شم ، و انقدر بهش محبت میکردم و خوبی میکردم که خودش هم شیفته همین خوبی هام شده بود ، تا اینکه دوستی مون بیشتر شد و وارد اول دبیرستان شدیم دیگه همیشه با هم میشستیم و باهم بودیم و بهترین دوره زندگیم از وقتی شروع شد که دوتایی باهم چندتا معلم خصوصی گرفتیم که بیان خونمون و تدریس کنن ، یه هفته من میرفتم خونه مهران اینا یه هفته هم اون میومد ، بالاخره بعد کلی رفت و امد تو خونه هم بیشتر صمیمی شدیم و این واسه من خیلی عالی بود ، تا اینکه یه شب قبل جلسه خصوصی من حسابی حشری شده بودم و کلی فیلم نگا کرده بودم و همش هم مهرانو تو ذهنم تجسم میکردم که باهم خوابیدیم :)
تا اینکه فردا اومد خونمون ، 1ساعت زودتر میومد همیشه ، قبل معلممون، و من هم دیگه نمیتونستم خودمو کنترل کنم ، همش میخواستم بغلش کنم و …
نشسته بود رو تخت من ، منم روبه روش رو صندلی میزم نشسته بودم و همینجوری زل زده بودم بهش و نگاش میکردم ، که اونم یکم متوجه نگاهای عجبیب و غریب من شده بود فک کنم ، همش میخواست یه بحثیو پیش بکشه تا شاید زل زدن من تموم شه ، بعدش پاشدم گفتم بیا بریم یکم تو حیاط هوا بخوریم ، رفیتم حیاط هوا هم سرد بود اونروز و من که کنارش بودم دستشو گرفتم تو دستام ، یهو با یه حالت تعجبی برگشت نگام کرد که قلبم یهو ریخت پایین ، ولی جالب بود که اونم دست منو ول نکرد و برعکس یکمم فشرد تو دستش ، بعد همش سعی میکردم خودمو بچسبونم بهش ، اون لحظه نگاهامون خیلی عجیب شده بودن و همش همدیگرو نگا میکردیم ، انگار که با چشامون همو بخوریم ! من عاشق لباش بودم همشم زل میزدم به لباش و بعد تو چشاش ، خودش فهمیده بود حسمو که اونم همینکارارو میکرد ، بعد صدامون زدن رفتیم بالا ، وسط کلاس هواسم همش به مهران بود و اصلا نفهمیدم اون 2 ساعت چی خوندم و استاد چی گفت ، بعد رفتن معلمون رفتیم پایین شام بخوریم ، بعد دوباره برگشتیم بالا تو اتاقم ، با تموم تعجب و حیرتم مهران یهو محکم بغل کرد و همینجوری تو بغلش مات مونده بودم و کل بدنم سست شد یه چند لحظه ، و من داشتم از بوی عطرش و بدنش دیوونه میشدم ، منم محکم دستامو بردم دور کمرش و سفت بغلش کردم ، بعد کلی بغل باز زل زدیم بهم و مهران بهم گفت که خیلی دوست دارم ، و من اون لحظه چشام هیچی و نمیدید دیگه ! :))) منو کشوند به طرف تخت و هلم داد رو تخت و خودشم افتاد رومن و همونجوری شروع کرد به بوسیدن لبام و مصورتم و گردنم و گوشام ، منم داشتم دیوونه میشدم زیر سنگینی وزنش و نفس های گرمش ، بعد 10 مین پاشد که شلوارشو باز کنه ولی یه صدا از پله ها اومد فهمیدیم یکی داره میاد بالا ، بعد مامانم اومد تو گفت خب دیگه مهران جان مامانت زنگ زد گفت به مهران بگو بیاد خونه که بریم خونه عمو ، و مامان منم داشت حاضر میشد که بره سر شیفت خودش تو بیمارستان ، بعدش مهران رفت و مامانم هم بعد اون رفت بیمارستان ، بعد 1 ربع دوباره زنگ درو شنیدم دیدم مهرانه ، اومد بالا گفت خونمونو پیچوندم و نرفتم ، الانم تو کوچه منتظر بودم مامانت بره باز بیام پیشت ، رفتیم تو اتاقم ایندفعه دیگه خشن ترو وحشی تر شده بود ، زیپ شلوارشو باز کرد گفت ساک بزنم یکم براش ، منم شروع کردم به خوردن و داشتم حال میکردم و صدای آه آه مردونه مهران هم دیوونه ترم میکرد ، بعد 5 دیقه یه حالت عجیبی داشت مهران ، همش عضله های شکمش تکون میخورد و خودش هم همش میلولید جلو روم :))) بعد کلی آاااه و اوه بلند آبش اومد ریخت رو صورتم و لبام و کمی هن تو دهنم ، وااااای خیلی عاااالی بود ، گرمی آبش و بو و مزه اش هنوزم یادمه ،
بعد 20 دیقه تو بغل هم دراز کشیدیم که گفت بیا بازم سکس کنیم اینبار از عقب ،اما من همش میگفتم نه که منصرف نشد ، اینار کلا لخت شدیم ، بدن لخت مهرانو که میدیدم دیووونه تر میشدم ، بعد کلی تف کاری کونم و انگشتش ، کم کم کیرشو میکرد تو ، من تو فضا بودم هیچی نمیدونستم ، بجز یه درد خاصی تو کناره های کونم که انگار داشتن کشیده میشدن و کم مونده بود پاره شن ، داغی سوراخمو حس میکردم خودم ، بالاخره شروع کرد به کردن و تندتر و تندتر میزد ، من رو تخت داگی بودم اونم رو زمین وایساده بودو میزد که سرعتش رو برد بالا و من دیوونه شدم ، دردی نبود فقط یه حسی صدبرار بیشتر و باحال تر از این بود که انگار جیش شدید داشته باشی دیگه نتونستم خودمو نگه دارم و بی ارداه و ناخوآگاه جیشم فواره کرد رو تخت :]]] پاهام داشت میلرزید نمیتونستم خودمو نگه دارم ، افتادم رو تخت مهرانم ول کن نبود ، بعد اینبار پاهامو باز کرد و برگردوند به طرف خودم ، با هم فیس تو فیس موندیم ، 5 مین هم تو اون پوزیشن کرد منو و اینار با دستش کیرمو که یکم تکون داد آبم اومد و بعدش اونم تند تند کرد و کرد آبش اومد ، افتاد روم ، همونجوری دراز کشیدیم ، بعد نیم ساعت رفتیم حموم و یبارم تو حموم ساک زدم براش ، بعدش لباساشو پوشید رفت بیرون ، اون شب دیگه نمیتونستم رو پاهام وایستم ، یجوری بی حس شده بودن تنگار ، بعد اون روز هم چندبار به زور مهران سکس داشتیم تو مدرسه و خونشون ولی بعد اینکه فهمیدم به چندتا از دوستاش تعریف کرده ماجرارو باهم دعوا کردیم و قهر کردم باهاش ولی همچنان اون دوس داشتن من سرجاش بود ، هنوزم خیلی دوسش دارم ، ولی از دوم دبیرستان از هم جدا شدیم و الانم دیگه خبری ندارم ازش :]

نوشته: mahangay77


👍 3
👎 2
12251 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

737863
2018-12-27 23:26:12 +0330 +0330

خیلی ناراحت شدم این میتونست یه رابطه خیلی قشنگ بین دو تا گی باشه ولی متاسفانه اون یارو نخواسته فک کنم اصلا گی هم نبوده

0 ❤️

737879
2018-12-28 02:14:13 +0330 +0330

۹۰درصد داستانای گی
سلام من کونیم اوب دارم از بچگی میخاریدم یه بکن در رو اومد کرد رفت منو با یه دل شکسته و یه کون پاره تنها گذاشت
به گی های واقعی توهین نشه ولیاین موارد واقعا اعصاب خرد کنن

0 ❤️

738065
2018-12-28 22:29:58 +0330 +0330

اوخی چه نامرد بود قدر عشقتو ندونس

0 ❤️